|
|
امروز: جمعه ۰۲ آذر ۱۴۰۳ - ۲۲:۳۰
کد خبر: ۲۱۷۰۶۷
تاریخ انتشار: ۱۹ خرداد ۱۳۹۷ - ۱۵:۴۹
در اين خنثي‌سازي مردم اعتمادبه‌نفس خود را از دست دادند و قشر عظيمي از آنها كه تا ديروز فكر مي‌كردند صاحبان انقلاب‌اند با اين واقعيت روبه‌رو شدند كه ديگر كاره‌اي نيستند و كار فكري از كار يدي جداست؛ تكنوكرات‌ها فكر مي‌كنند، برنامه‌ مي‌ريزند و مردم عمل مي‌كنند.
اگر خصيصه اصلي دولت‌هاي بعد از انقلاب را خلاق و انقلابي‌بودن بدانيم، دولت‌هاي بعد از انقلاب اسلامي 57 در اين زمينه و در فرايندي 40ساله سيری نزولي داشته‌اند و دولت‌ها در هر مقطع و به دلايلي پاره‌اي از مردم را از كف داده‌اند. اين دولت‌ها بيش از آنكه خلاق و انقلابي باشند، در پي افزايش اقتدار خويش بوده‌اند؛ البته فارغ از اينكه اين دولت‌ها به چه ميزان اقتدارگرا بوده و به اين مهم دست يافته‌اند، نقد آنها راهگشاست. دولت موقت بسيار تلاش كرد تا دولتي خلاق و انقلابي باشد؛ خلاق به آن معنا كه مردم نقشي اساسي در تصميمات دولتي داشته باشند و انقلابي از آن جهت كه اين تصميمات به دست مردم تداوم يابد. دولت دوران دفاع مقدس بنا بر اقتضاي شرايطش بيش از آنكه اقتدارگرا باشد، ناگزير بود جنگي بزرگ و ميهني را سامان بدهد و اين ساماندهي بدون مقاومت مردم در جبهه و شهر ناممكن بود. از‌اين‌رو هر دولتي كه روي كار مي‌آمد، خواسته يا ناخواسته بيش از هر چيز بايد به مردم تكيه مي‌كرد. اين همگرايي دولت- ملت كه مردم در آن نقش پررنگ‌تري داشتند، الزاما قائم به گردانندگان دولت نبود. دولت موقت و دولت دوران دفاع مقدس دولت‌هاي خلاقي نبودند. نتوانستند ايده‌اي را خلق و در سايه آن نقش دولت را كمرنگ كنند. دولت موقت در فضاي سوءظن‌هاي انقلابي شكل گرفت؛ فضايي كه در آن ايده‌اي خودانگيخته اجرائي نمي‌شد. دولت دفاع مقدس هم از اين قاعده منفك بود. اين دولت‌ها با اينكه توان انقلابي و خلاق داشتند اما شرايط آن روزگار نگذاشت تبديل به دولت‌هاي بزرگ انقلابي شوند. دولت هاشمي‌رفسنجاني دولت بماهو دولت بود. هاشمي معنای دولت انقلابي را واژگون كرد. با اينكه خود او از پيشگامان انقلاب بود. همين تضاد در هاشمي به دولتش نيز سرايت كرد. او مي‌خواست دولتي كوچك داشته باشد تا بخش‌هاي خصوصي فعال شوند اما نه‌تنها اين اتفاق نيفتاد بلكه خصولتي‌ها دولت را فربه‌تر كردند. با اين تفاوت كه خصولتي‌ها نه به دولت پاسخ‌گو بودند نه به مردم. تضاد ديگر دولت هاشمي كه خود را دولتي انقلابي مي‌دانست، وانهادن مردم و روي کار آوردن تكنوكرات‌هاي درس‌خوانده در غرب بود؛ افرادي كه انقلابي‌گري (مردم‌محوري) را متضاد با سازندگي مي‌دانستند. آغاز جدايي راستين مردم از دولت با دولت سازندگي آغاز شد. مردمي رفتند و مردمي ديگر جايشان را گرفتند؛ مردمی رانتي با دولتي سرمايه‌سالار. دولت هاشمي با كنارگذاشتن دولت خلاق (ايده‌محور) و انقلابي (مردم‌محور) سعي در خنثي‌سازي شرايط ايجاد‌شده بعد از دولت دفاع مقدس را داشت.

در اين خنثي‌سازي مردم اعتمادبه‌نفس خود را از دست دادند و قشر عظيمي از آنها كه تا ديروز فكر مي‌كردند صاحبان انقلاب‌اند با اين واقعيت روبه‌رو شدند كه ديگر كاره‌اي نيستند و كار فكري از كار يدي جداست؛ تكنوكرات‌ها فكر مي‌كنند، برنامه‌ مي‌ريزند و مردم عمل مي‌كنند. دولت هاشمي درصدد برآمد که با حزب كارگزاران سازندگي به ترکیب دولت-حزب دست یابد اما اين كار درست از آب درنيامد و حزب كارگزاران كه سوداي حزبي دولتي و تمام‌عيار را در سر مي‌پروراند، براي رفع مشكلات به برخی تحرکات سياسي و اقتصادي روي آورد تا مخالفان خود را راضی كند. دولت اصلاحات، رؤياي دولتي خلاق و انقلابي را داشت، از‌اين‌رو با ايده توسعه دموكراسي روي كار آمد. دولت خاتمي، دولتي خلاق بود كه انقلابي نماند، از‌اين‌رو به طبقه روشنفكران جامعه تن در داد تا اعتبار خويش را نه از راه توسعه سياسي -كه نياز به توده‌هاي وسيع مردم داشت- بلكه از طريق توسعه فرهنگي دنبال كند. راهي نه‌چندان پرخطر اما صعب و دشوار. در اين راه نيز هرچه زد به در بسته خورد و در نهايت دولت اصلاحات نيز نتوانست دولتي خلاق و انقلابي باشد. اما نكته تأمل‌برانگیز رئيس دولت اصلاحات، سنجش او فارغ از دولتش است. مردي كه تن به حزب دولتي نداد و سعي كرد خودش خلاق و انقلابي باقي بماند. گويا پاسخ مائو را به اين پرسش شنيده بود كه در يك كشور سوسياليستي، بورژوازي را در كجا بايد جست، مائو گفته بود: «درست درون خود حزب كمونيست». نخست‌وزير دوران جنگ بعدها به راه رئيس دولت اصلاحات پيوست. دولت احمدي‌نژاد دولتي خلاق و انقلابي بود اما از نوع و جنسي كاملا فرقه‌اي. احمدي‌نژاد توانست ملت را به يك فرقه تقليل دهد. او با ايده عدالت‌طلبانه بر سرير قدرت نشست و با دميدن روحيه انقلابي‌گري در حلقه پيرامون خود كارهايش را اجرائي كرد. احمدي‌نژاد در ظاهر توانست بر ملت و دولت سرمايه‌سالار خط بطلان بكشد اما از اين خط‌خوردگي دولتي شكل گرفت كه نه دولت بود نه ملت، نه خلاق بود نه انقلابي. دولت هاشمي و احمدي‌نژاد دو دولت متضادند كه در فرايند دولت‌هاي بعد از انقلاب هر يك از منظري دولت‌ها را كم‌ارج كردند. اما نكته مهم اين است كه دولت آينده در تضاد بين اين دو دولت سر برخواهد آورد. دولت روحاني، دولتي خلاق و انقلابي نيست؛ دولت گذار است كه همواره بعد از توفان‌هاي سهمگين روي كار مي‌آيد. دولتي كه انتظار چنداني از آن نيست. با اين مقياس دولت روحاني بيش از ظرفيت خودش مثبت عمل كرده است. دولت‌های يازدهم و دوازدهم فرصتي است براي خيزش دولتي از ميان تضادهاي دولت هاشمي و احمدي‌نژاد كه تا انتها خصم يكديگر بودند.

منبع: شرق
ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
اخبار روز
ببینید و بشنوید
آخرین عناوین