|
|
امروز: جمعه ۰۲ آذر ۱۴۰۳ - ۱۱:۲۵
کد خبر: ۲۱۵۶۶۲
تاریخ انتشار: ۰۸ خرداد ۱۳۹۷ - ۱۱:۴۵
این مدرس دانشگاه درباره اینکه اگر برنامه‌هایی با حضور او از رسانه ملی پخش می‌شد، باز هم این اتفاق می‌افتاد؟ پاسخ داد: مطمئنا این اتفاق نمی‌افتاد و ملک مطیعی اسطوره‌ای معمولی‌تر می‌شد. مرگ هر هنرپیشه‌ برای هر جامعه‌ای تراژیک است، زیرا به یک چهره اجتماعی تبدیل شده، به ویژه هنرمندانی که چهره مردمی هم داشته‌اند مثل ملک مطیعی که بیشتر نقش‌های مردمی را بازی می‌کرد حتی در مردم رفت و آمد داشت و ویژگی‌های مردمی خود را حفظ کرده بود.
یک اسطوره‌شناس گفت: تصویر قربانی شدن ملک مطیعی موجب تحریک افرادی شد که به او توجه و علاقه داشتند؛ تا احساس کنند نه یک هنرپیشه، بلکه یک قربانی را تشییع می‌کنند. این موضوع فرصت خوبی را پیش نمی‌آورد و هزینه‌هایی را برای جامعه‌ی ما ایجاد می‌کند.

بهمن نامور مطلق در گفت‌وگو با ایسنا، بیان کرد: آنچه مرگ ناصر ملک مطیعی را از مرگی غم‌انگیز به یک حادثه تراژیک تبدیل کرد، نوع تصویرسازی‌هایی است که در این اواخر مطرح شد. تصویرسازی که درباره رابطه صدا و سیما با او و منع فعالیت دوباره کاری‌ که آخرین خواسته‌اش بود، موجب شد این مرگ چهره دیگری پیدا کند و ملک مطیعی به یک تصویر قربانی تبدیل شود.

او با بیان اینکه مردم به‌دنبال اسطوره‌هایی می‌گردند تا خودشان را با آنها بیان کنند، افزود: اسطوره‌ها، به نوعی ضمیر ناخودآگاه مردم هستند و کشش‌های نهانی، شادی، غم‌ها و تجلی را نمایان می‌کنند. ما شاهد این هستیم که در سینما، موسیقی و رسانه‌ها به این نیاز پاسخ داده می‌شود.

نویسنده کتاب «درآمدی بر اسطوره‌شناسی» اضافه کرد: در دوره معاصر هیچ نهادی به اندازه هنر برای نسل جدید به نیاز الگو شدن و الگو داشتن پاسخ نداده است و این موضوع در همه‌ی دنیا نیز وجود دارد. در واقع جادو سینما و موسیقی در دنیا کاری کرده تا شخصیت‌های این دو حوزه به عنوان مهمترین اسطوره‌ها مطرح شوند. در کنار آن ورزشکاران و برخی از سیاستمداران هستند که اسطوره سازی می‌کنند. بنابراین مردم نیاز به اسطوره دارند و از طرفی سینما و موسیقی نیز اسطوره را برای مردم تولید می‌کنند تا مردم با الگوی این اسطوره‌ها همراه و هماهنگ شوند و دردهایشان را از کلام آنها به دیگران برسانند.  

نامور مطلق ادامه داد: طبیعی است افرادی از جمله ناصر ملک مطیعی که در آن دوره فیلم بازی می‌کرده‌اند، برای نسلی بویژه دهه‌های ۴۰، ۵۰ و حتی ۳۰ یک اسطوره  باشد؛ همان طور که مرتضی پاشایی برای نسل دهه ۶۰ به شکل یک آیکون و اسطوره درآمد، زیرا ما نیاز داریم که یک نفر نماینده صدای ما و حرف‌های دلمان باشد، پس طبیعی است که ناصر ملک مطیعی برای نسلی اسطوره باشد.

او با بیان اینکه مطمئنم هنرپیشه‌هایی که در این مدت محبوبیت خوبی داشتند برای نسلی که با آنها بزرگ شده‌اند نیز همین کشش را خواهند داشت، اعلام کرد: نسلی که سینما را با پرویز پرستویی شناخته‌ و تجربه و احساس کرده‌ او صدایشان شده است، همین برخورد را خواهد کرد، پس این موضوع امری بسیار طبیعی در همه دنیا و ایران محسوب می‌شود.  

مرگ هر هنرپیشه‌ برای هر جامعه‌ای تراژیک است

این مدرس دانشگاه درباره اینکه اگر برنامه‌هایی با حضور او از رسانه ملی پخش می‌شد، باز هم این اتفاق می‌افتاد؟ پاسخ داد: مطمئنا این اتفاق نمی‌افتاد و ملک مطیعی اسطوره‌ای معمولی‌تر می‌شد. مرگ هر هنرپیشه‌ برای هر جامعه‌ای تراژیک است، زیرا به یک چهره اجتماعی تبدیل شده، به ویژه هنرمندانی که چهره مردمی هم داشته‌اند مثل ملک مطیعی که بیشتر نقش‌های مردمی را بازی می‌کرد حتی در مردم رفت و آمد داشت و ویژگی‌های مردمی خود را حفظ کرده بود.

نامور مطلق با بیان اینکه تصویرسازی و تبدیل شدن یک اسطوره به قربانی موجب شد از ملک مطیعی چهره دیگری ساخته شود، اظهار کرد: این موضوع موجب تحریکِ بخشی از جامعه شد و هزینه هم در پی دارد. خوب بود صدا و سیما در این زمینه با تدبیر بیشتری برخورد می‌کرد و از کارشناسان حوزه جامعه‌شناسی، اسطوره شناسی و نشانه شناسی بیشتر بهره می‌برد و این هزینه تراشی‌ها را انجام نمی‌دادند.

در خلاء اسطوره‌ای به‌سر می‌بریم

او گفت: ملک مطیعی به اسطوره‌ای تبدیل شد که همراه تصاویر قربانی شده و درد مردم را بیشتر کرده است. متاسفانه از طرفی رسانه‌های رسمی، جامعه را دچار خلاء اسطوره کرده‌اند، در حالی که نیاز جوانان و مردم ماست. مردم به الگوهایی نیاز دارند که نماد پاکی و مبارزه باشند اما متاسفانه چنین الگویی را نداریم، به همین دلیل انحرافات فرهنگی و آسیب‌های اجتماعی در کشور ما تا حدودی زیاد شده است؛ زیرا صدا و سیما و سینما نتوانستند الگوها و اسطوره‌های خوبی را معرفی کنند. ما در خلاء اسطوره‌ای به سر می‌بریم به همین دلیل یا می‌خواهیم آن را با گذشته که ناصر ملک مطیعی یکی از آنهاست جبران کنیم یا دیگری. برای مثال یک نفر در نقطه دیگری از دنیا فوت می‌کند و ما باز هم می‌خواهیم در ایران برایش مراسم بگیریم.

این اسطوره‌شناس با بیان اینکه نه تنها خلاءهای موجود پر نشده است، افزود: بلکه با برخوردهای غیر مسوولانه و بی‌تدبیری موجب افزایش هزینه‌ها نیز شده ‌است. این مشکل را جامعه هند ندارد. جامعه هند توانسته با سینما و تلویزیون خودش اسطوره‌های بومی امروزی‌اش را خلق کند و به این واسطه نگاهی به گذشته ندارد. برای گذشته در همان حد مراسم می‌گیرد، وابستگی دارد اما جامعه‌اش وضعیت هیستریک به این شکل پیدا نمی‌کند.

نامور مطلق با تاکید بر اینکه ما به اسطوره نیاز داریم، بیان کرد: اگر اسطوره‌های امروزی داشته باشیم، هم آسیب‌هایمان و هم محبت افراطی به اسطوره‌های بیگانه و گذشته‌مان کم می‌شود. موضوعی که از نظر نشانه شناسی مورد توجه است، نقش «فرمان» است که بیش از همه‌ی نقش‌ها برای ملک مطیعی سر زبان‌هاست. «فرمان» مردانگی دارد و در عین حال به شکل ناجوانمردانه‌ای به قتل می‌رسد. این تصویر پردازی برای جامعه و کشور هزینه‌آور است و آن را دچار مشکلات بعدی خواهد کرد.

او اضافه کرد: اگر جامعه بخواهد اسطوره‌هایش را با این تصویر به خاک بسپارد، دچار مشکلاتی از منظر روانشناسی اجتماعی می‌شود و ما باید مراقب این فشارهایی که در سطح جامعه ایجاد می‌کنیم، باشیم. متاسفانه این اتفاقات که می‌توانست موجب همگرایی بیشتر و تسکین آدم‌ها شود، به دلیل بی‌توجهی به عناصر جامعه شناختی، اسطوره شناختی، نشانه شناختی موجب افزایش تنش در جامعه‌مان می‌کنیم.

انسان‌ها بدون الگو دچار سرگشتگی می‌شوند

این مدرس دانشگاه با بیان اینکه رسانه‌ها و مدیران باید بیش از پیش حساس باشند و از دانش‌های دانشگاهی استفاده بیشتری کنند، ادامه داد: دانشگاه برای همین است که مشکلات جامعه را حل کند. کنار گذاشتن متخصصان و دانشگاه از مدیریت و تصمیم‌گیری‌های کلان جامعه می‌تواند آسیب‌های جبران ناپذیری را به آینده کشور وارد کند. جامعه نیازمند الگو است و انسان‌ها بدون الگو دچار سرگشتگی می‌شوند. هر قشری الگوهای خاص خودش را دارد یا حتی یک انسان می‌تواند در زمینه‌های مختلف، الگوهای متفاوتی برای لباس پوشیدن، تعریف اهداف زندگی و غیره نیز داشته باشد.  

نامور مطلق با بیان اینکه جامعه‌ای که نتواند اسطوره‌های خودش را تولید کند به شدت سرگشته می‌شود، افزود: متاسفانه امروزه نهادهای فرهنگی ما در شکل دهی و خلق اسطوره‌ها و الگوهای جامعه ناتوان هستند و باید برای این موضوع فکر جدی شود.  هنر ما می‌توانست اسطوره سازی کند و سرمایه‌های الگویی و اسطوره‌ای را افزایش دهد اما این اتفاق نیفتاده است.

او اضافه کرد: سرعت در جهان معاصر زیاد شده است و امکان اینکه اسطوره‌ها ته نشین یا بالنده شوند، وجود ندارد، از سوی دیگر اسطوره گریزی دستگاه‌های فرهنگی و واهمه از آنها وجود دارد، ضررهای اسطوره گریزی خیلی بیشتر از اسطوره سازی و اسطوره گرایی است، بنابراین فرصت بسیار کمی برای شکل دهی اسطوره‌ها داریم. ما در جامعه بیشتر با شهاب اسطوره‌ها سر و کار داریم. شهاب اسطوره‌ها به صورت لحظه‌ای  بروز می‌کنند، تاثیرگذار هستند و قدرت عجیبی در جامعه پیدا می‌کنند اما به یکباره محو می‌شوند و از آنها روشنایی نور و صدایی نمی‌ماند و به تاریخ می‌پیوندند.

این اسطوره‌شناس با اشاره به اینکه حکایت‌ اسطوره‌های امروزی ما مثل مرتضی پاشایی به سرعت روشن و به یکباره خاموش شد، بیان کرد: مطمئنا بقیه هم به همین صورت رشد عجیبی پیدا می‌کنند، تاثیر می‌گذارند و بعد از مدتی فراموش می‌شوند و افراد دنبال اسطوره‌های جدیدی می‌گردند تا به واسطه آنها صدایشان را بلند کنند و به گوش دیگران برسانند. پس شهاب اسطوره‌ها نوعی از اسطوره‌های عصر ما هستند. گرچه زود می‌آیند و زود می‌روند اما تاثیرات ماندگاری در جامعه می‌گذارند. ما باید نسبت به آنها حساس باشیم و درباره تاثیر آنها مطالعه کنیم زیرا می‌توانند در طولانی مدت طبیعت و سرشت جامعه را تغییر دهند.


ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
اخبار روز
ببینید و بشنوید
آخرین عناوین