|
|
امروز: جمعه ۰۲ آذر ۱۴۰۳ - ۲۳:۴۸
کد خبر: ۲۱۴۹۳۶
تاریخ انتشار: ۰۲ خرداد ۱۳۹۷ - ۱۶:۱۲
بسیاری سخت‌نویسی را یک هنر می‌دانند و آن را حاصل تسلط نویسنده و هنر ادبی او می‌دانند. آیا این گزاره درباره بسیاری از نویسندگان امروزی صادق است؟ قدمی می‌گوید: از نظر من این کار نثرنویسی است و اگر یک تکنیک باشد هم تکنیکی دیوانی است نه ادبیاتی.
کتاب را باز می‌کنید و بعد از یکی دو جمله می‌خوانید: «... این یکی از هیات‌هایی است که هژمونی فکری این روزگار به خود گرفته است». چند بار از روی جمله می‌خوانید تا بفهمید نویسنده قصد دارد چه بگوید. کم نیستند کتاب‌هایی که هنگام خواندن‌شان ناگهان به کلماتی برمی‌خوریم که باید چند ثانیه‌ای صبر کنیم تا معنی آن را بفهمیم. انگار که وسط یک مکالمه قرن بیست و یکمی ناگهان به قرن هجده و نوزده میلادی پرتاب می‌شویم و در دیوانخانه به یک سخنرانی گوش می‌دهیم. سوال این است که در روزگاری که نوع نوشتار و استفاده از کلمات تغییر پیدا کرده و ساده‌نویسی جایگزین پیچیده‌نویسی شده است، چرا همچنان بعضی از نویسندگان در تلاش هستند تا از نوشتار و نگارش سخت و دیوانی برای نوشته‌های امروزی استفاده کنند؟

سخت نویسی حاصل ضعف یا توانایی؟

سخت‌نویسی یکی از پدیده‌هایی است که امروز برخی از نویسندگان ما به آن روی آورده‌اند، پدیده‌ای که مخاطب بسیاری با آن ارتباط برقرار نمی‌کنند. اما چرا این نویسندگان و یادداشت‌نویسان به سراغ انتخاب لغات و نوشتار پیچیده و ناملموس هستند؟ فرید قدمی، نویسنده و منتقد ادبی، در پاسخ این سوال به «ابتکار» می‌گوید: در این زمینه باید در چند وجه بحث کرد. در مورد ادبیات داستانی خودمان، بعد از آقای گلشیری جنبشی به راه افتاد که نثرنویسی جانشین داستان‌نویسی شد و نویسندگان این جنبش شروع کردند به استفاده از نثر مغلق و عجیب در فضای قاجاری و ترکیبات شاعرانه عجیب. البته خود گلشیری این کار را به نحو درخشانی انجام داده است و مخاطب از متن او لذت می‌برد. ولی متاثران بعد از او که سعی در تقلید از گلشیری داشتند، بسیار مغلق می‌نوشتند و به عبارت دیگر صرفا نثرنویسی می‌کردند، بدون اینکه از جذابیت های داستانی و فکری بهره ببرند، چیزی شبیه نثرنویسی دیوانی که در گذشته مهارت خودشان را در نثرنویسی به رخ می‌کشیدند. بسیاری از آثاری که این سال‌ها می‌بینیم که از آنها به عنوان آثار فاخر تجلیل می‌شوند، با همین شیوه نوشته شده‌اند.

این منتقد ادبی، درباره هدف نویسندگان امروزی از به‌کارگیری این اصطلاحات ناملموس در داستان‌های ادبی می‌افزاید: این نویسندگان ضعف در خلاقیت زبان را با نثر مصنوعی پیچیده پنهان می‌کنند. به طور مثال در نوشتار کسی مثل هنری میلر در ادبیات انگلیسی سخت‌نویسی آنچنانی را نمی‌بینیم و هر شهروند عادی‌ای می‌تواند ادبیات او را بخواند و لذت ببرد. اما سخت‌نویسی‌های مصنوعی ضعف را در خلاقیت زبانی، تفکر و ارائه جذابیت‌های داستانی پنهان می‌کند.
تمام ادبیات نثرنویسی نیست

بسیاری سخت‌نویسی را یک هنر می‌دانند و آن را حاصل تسلط نویسنده و هنر ادبی او می‌دانند. آیا این گزاره درباره بسیاری از نویسندگان امروزی صادق است؟ قدمی می‌گوید: از نظر من این کار نثرنویسی است و اگر یک تکنیک باشد هم تکنیکی دیوانی است نه ادبیاتی. ممکن است یک نویسنده نیاز داشته باشد در بعضی موارد بسیار پیچیده بنویسد که قطعا باید قدرت و تسلط بالایی در ادبیات و زبان داشته باشد، بنابراین مهم است که یک نویسنده نثرنویسی خیلی خوبی داشته باشد ولی تمام ادبیات نثرنویسی نیست. جریانی که بعد از آقای گلشیری در ایران به راه افتاده‌ است و به عنوان ادبیات فاخر از آن یاد می‌شود و از آن تعریف می‌شود، جذابیت داستانی و تفکر خلاق و خلاقیت در زبان را ندارند و تلاش می‌کنند همه این خلاءها را با نثرنویسی پیچیده و تکراری پنهان کنند. اگر این سخت‌نویسی‌ها را مورد بررسی قرار دهیم، خواهیم دید همگی از یک فرمول خاص تبعیت می‌کنند.

مترجمان و فضای متافیزیکی فلسفه ایران

اما کاربردن اصطلاحات پیچیده و عبارات ناملموس فقط مختص به ادبیات داستانی نیست. آثار ترجمه هم از این اتفاق در امان نمانده‌اند. قدمی در این‌باره می‌گوید: این اتفاق بیشتر در ترجمه فلسفه اتفاق می‌افتد. مثلا زمانی که ترجمه انگلیسی آثار هگل را می‌خوانیم، کاملا آن را می‌فهمیم چون بسیار ساده نوشته شده است اما ترجمه فارسی آن بسیار عجیب و غیرقابل فهم است. جملات ثقیل و سنگین و غیرقابل فهم هستند. این اتفاق به این تصور برمی‌گردد که اساسا در متافیزیک ایرانی، فلسفه چیزی ورای ماتریالیسم و زندگی موجود است. به همین دلیل مترجمان ما تحت تاثیر این شرایط، متنی می‌نویسند که بسیار سنگین است. به طور مثال عبارت «من دارم قهوه می‌خورم و قهوه من داغ است» می‌گویند: «امر قهوه‌خوردگی مشمول امر سردبودگی است». یعنی از عباراتی مثل «امر»، «بودگی» و اصطلاحات بسیار پیچیده و احمقانه استفاده می‌کنند و متنی ساده را به متنی عجیب با عبارات ثقیل تبدیل می‌کنند که قابل فهم نیست و بسیار نامانوس‌تر از آن‌ چیزی است که در زبان امروز می‌بینیم.

کجا باید سخت‌ نوشت؟

آیا سخت‌نویسی همیشه تکنیک بدی است؟ آیا در برخی متون می‌شود از این تکنیک استفاده کرد بدون آن که نامانوس و جداشده از متن به نظر برسد؟ قدمی می‌گوید: «جیمز جویس» در فصلی از «اولیس» تولد یک نوزاد را روایت می‌کند و این اتفاق را با زبان و تاریخ تحول زبان انگلیسی پیوند می‌دهد و داستان را با تقلید انگلیسی ششصد سال پیش شروع می‌کند تا می‌رسد به انگلیسی معاصر. یعنی نثرنویسی را در پیوند رشد یک جنین روایت می‌کند. او به جای ارائه نظریه آن را در یک روایت اجرا می‌کند، اینجا لازم است که از تکنیک نثرنویسی استفاده شود.

او می‌افزاید: من نمی‌فهمم چطور ما در ایران امروز با این همه مسائل مدرن زندگی می‌کنیم اما خیلی علاقه داریم با نثر عجیبی که تلاش می‌کند دوران قاجار را بازنمایی کند، بنویسیم. گویا کسی در نثر قدرتمند است که نثری مصنوعی و تقلیدی بنویسد. اتفاقا این مدل نوشتن بسیار ساده است و می‌توان در مدت کوتاهی اینگونه نوشتن را یاد گرفت. اما اینکه نویسنده بتواند متنی تاثیرگذار و راسخ بنویسد و از همه ظرفیت‌های زبان استفاده کند تا در همه اثر بگذارد کار بسیار سختی است، مثل کاری هدایت در زبان فارسی می‌کند. در زمان زندگی هدایت افراد زیادی بودند که از زبان مغلق برای نوشتارشان استفاده می‌کردند که حتی ممکن است اسم‌شان را هم نشنیده باشیم و این به دلیل آن است که هیچ جذابیتی برای مخاطب و خوانندگان ادبیات مدرن ندارند.
منبع: ابتکار
ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
اخبار روز
ببینید و بشنوید
آخرین عناوین