کد خبر: ۲۱۴۳۲۳
تاریخ انتشار: ۲۹ ارديبهشت ۱۳۹۷ - ۱۳:۰۱
در صورتي كه وضعيت گفته شده تشديد شود، راست‌ها چهار سناريو پيش روي دولت روحاني قرار خواهند داد. اولين آنها پيشنهاد استعفاست؛ يعني روحاني را به استعفا دلالت كنند. دومين سناريو، اِعمال فشار است؛ و بر سر مسائل شخصي رييس‌جمهور مانور دهند. سپس بر مبناي عكس‌العمل روحاني حملات را تشديد كرده و از رييس‌جمهور مشروعيت‌زدايي و نهايتا وي را وادار به كناره‌گيري كنند.
  دقيقا زمستان سال ٨٧ در ليد مصاحبه‌اي كه در همين روزنامه اعتماد با سعيد حجاريان داشتم، نوشته بودم او كه زماني تئوريسين اصلاحات ناميده مي‌شد حالا نماد اصلاحات است؛ بريده بريده سخن مي‌گويد و براي راه رفتن به ياري يك نفر احتياج دارد. از آن گستاخي‌هايي كه جواني و خامي و كم‌سوادي به آدم تحميل مي‌كند. اين حرف من در خاطر كسي نمانده، بعدها هم كه يكي، دوبار ايشان را ديدم، فهميدم آنقدر كه بار گناه نوشتن آن جملات روي دوش خودم هست خاطر ايشان را نيازرده، كتاب بچه‌هاي ژيواگو را به من معرفي كرد و مقاله‌اي هم برايم ايميل كرد.

سال‌ها گذشته و الان اگر مي‌توانستم ليد آن مصاحبه را تغيير دهم حتما مي‌نوشتم او نماد اصلاح‌طلبي در ايران است، چرا كه نااميد نمي‌شود؛ با اينكه با خشن‌ترين صورت ممكن قصد جانش را كرده‌اند، هيچ‌وقت دست از كار نكشيده و هميشه دغدغه و دردي بر جانش هست كه براي درست شدن وضعيت چاره‌اي بينديشد. وقتي دانشجو بوديم اين حرفش كه اصلاحات در غرب ٣٠٠ سال طول كشيده، سخت آشفته‌مان مي‌كرد. ما در تريبون‌هاي دانشجويي صداي‌مان را بالا مي‌برديم و اعتراض مي‌كرديم؛ ما مي‌خواستيم، خوبش را هم مي‌خواستيم و خيلي زود هم مي‌خواستيم. حالا ما دانشجويان آن روزها كه موهاي‌مان در حال سفيد شدن است، فهميديم كه اصلاحات بازگشت‌‌پذير است و ٨ سال دوران پسا‌اصلاحات را زندگي كرديم؛ دوراني كه كف خواسته‌هاي ما آمال و آرزوي دانشجويان سال‌هاي بعد ما شد. تمام كساني كه ما منتقدشان بوديم و به دانشگاه دعوت‌شان مي‌كرديم تا صداي اعتراض‌مان را بشنوند نه حضورشان كه چاپ عكس‌شان در بولتن‌هاي دانشجويي هزينه داشت. در تمام اين دوران سعيد حجاريان هم تغيير كرده، مگر مي‌شود كسي فرزند زمانه‌اش باشد و تغيير نكند؛ اما يك چيز در او بي‌تغيير مانده، او هيچگاه از راه رفتن نا‌يستاده، خيلي از ما با سرعت از كنارش رد شديم، خسته شديم و از راه بازمانديم اما او در حال پيمودن راهي است كه انتهايش براي كسي معلوم نيست، سياست براي او تمام نمي‌شود.

 

سال گذشته و پس از اعتراضات دي‌ماه، شما در تحليلي با عنوان «پس از روحاني» ضمن بررسي ابعاد اعتراضات، آينده جمهوري اسلامي بدون روحاني را تصوير كرديد و هشدار داديد كه پس از وي به كجا خواهيم رفت. اكنون با گذشت زمان و با وجود مجموعه انذارها، به‌‌نظر هنوز مي‌توان ايده حذف روحاني را از لابلاي خطوط جناح راست خواند. تداوم اين خط نشانه چيست؟

ترجيح من اين است، بحث را با طرح يك پرسش آغاز كنم و آن پرسش اين است: «اگر وضعيت كشور بغرنج شود، آينده روحاني چه مي‌شود؟» بغرنج شدن وضعيت كشور ناظر بر چند فاكتور شامل اقتصاد، سياست خارجي و سياست داخلي است. ببينيد! در سه حوزه مذكور، انتقادات جدي مطرح است اما همه اين انتقادات متوجه دولت و رييس‌جمهور نيست.

در واقع، اهرم‌هاي قدرتي در ساختار سياسي ما فعال هستند كه ابتكار عمل را از دولت گرفته‌اند و نه‌تنها پاسخگوي عملكردشان نيستند بلكه همواره در مقام منتقد قوه مجريه ظاهر مي‌شوند. روحاني به چنين وضعيتي واقف است و هر از چندي در سخنراني‌هايش پالس‌هاي انتقادي مي‌فرستد و مي‌گويد دولت در بعضي تصميم‌گيري‌ها دخيل نيست و حتي به‌صراحت به مخاطب خاص اشاره مي‌كند. به اعتقاد من، اين سنخ پيام‌ها و كنايه‌هاي روحاني از مقطعي به بعد ديگر تحمل نخواهد شد.

همان طور كه اشاره داشتيد، روحاني در سخنراني‌هايش پيام‌هايي ارسال مي‌كند و متقابلا از طريق بلندگو پاسخ‌هايي را دريافت مي‌كند. شما از «آستانه تحمل» سخن گفتيد. چنانچه طاقت‌ها به پايان برسد، آينده روحاني چگونه خواهد شد؟

در صورتي كه وضعيت گفته شده تشديد شود، راست‌ها چهار سناريو پيش روي دولت روحاني قرار خواهند داد. اولين آنها پيشنهاد استعفاست؛ يعني روحاني را به استعفا دلالت كنند. دومين سناريو، اِعمال فشار است؛ و بر سر مسائل شخصي رييس‌جمهور مانور دهند. سپس بر مبناي عكس‌العمل روحاني حملات را تشديد كرده و از رييس‌جمهور مشروعيت‌زدايي و نهايتا وي را وادار به كناره‌گيري كنند.

سناريوي سوم، طرح عدم كفايت روحاني است؛ به نظر اگر اكثريت مجلس تا پايان سال اوضاع را بحراني ببينند و نتوانند در برابر فشار مردم تاب بياورند و به اين جمع‌بندي برسند كه دولت توانايي حل بحران ندارد، لاجرم و شايد بنا به بعضي صحبت‌ها موضوع عدم كفايت را مطرح مي‌كنند.

آخرين سناريو از جنس پرونده‌سازي است؛ به اين نحو كه مجموعه عملكرد روحاني را رصد كنند و في‌المثل بگويند رييس‌جمهور با اصحاب فتنه سر‌ و ‌سرّي داشته يا در موضوع برجام دو و سه با خارجي‌ها ارتباطي برقرار كرده است، لذا نمي‌تواند سكاندار قوه مجريه باشد. پس در يك تقسيم‌بندي با دو سناريوي شبه قانوني و دو سناريوي قانوني مواجه هستيم.

به جز اعمال فشار، سه سناريوي ديگر به نظر خيلي محتمل به نظر نمي‌رسند. چرا كه در دوره پيشين كه مسائل حادي مانند قهر يازده روزه احمدي‌نژاد و عيان شدن اختلاف وي با حاكميت آشكار شد، هيچگاه بحث عدم كفايت يا برخورد قضايي با او جدي نشد.

من هم با شما موافقم اما چون محتمل خطير است، احتمال ولو به صورت ضعيف را بايد در نظر گرفت. به‌خصوص آنكه فشار خارجي به‌حدي شدت خواهد گرفت كه دولت را كاملا دست‌و‌پا بسته خواهد كرد، به‌حدي كه نتواند پاسخگوي مايحتاج روزمره مردم باشد و هر روز در هر گوشه كشور شاهد غائله‌اي باشد. در اين صورت هم مردم و هم جناح راست به‌دنبال رييس‌جمهور مقتدري مي‌گردند كه بتواند به عنوان منجي در صحنه ظاهر شده و اوضاع را بسامان كند. اين در حالي است كه نمي‌دانند كارايي رييس‌جمهور مقتدر توهمي بيش نيست.

در فرض پيش رو، نظام براي حل چه مشكلي بايد هزينه انتخابات زودرس و عدم كفايت رييس‌جمهور را بپردازد؟

شما يادتان هست كه در تبليغات انتخاباتي روحاني ‌گفت «من حقوقدان هستم» و ضمنا رقيب خود را سرهنگ خطاب كرد. در آن مقطع گمان مي‌رفت تسلط بر قانون‌، حقوق بين‌الملل و فنون ديپلماتيك حلال مشكلات است اما اگر كار به جايي برسد كه كليه مراودات حقوقي با غرب بسته شود، طبعا نظام براي پيشگيري از درگيري نظامي به سمت سرهنگ‌ها خواهد رفت. نمي‌خواهم از الان، آيه يأس بخوانم و اميدوارم اروپايي‌ها به‌دنبال امريكا نروند اما به ياد مي‌آورم در زمان حمله بوش به عراق نيز اروپايي‌ها ابتدا با وي همكاري نكردند و دولت بوش ادعا كرد اروپا به دو بخش پير و جوان تقسيم شده است و خاطرنشان كرد كه اميدش به اروپاي جوان است؛ يعني كشورهايي كه به‌تازگي از يوغ شوروي درآمده بودند. نتيجتا كشورهاي اروپاي جوان مانند لهستان و... با بوش همراه شدند و بعدا كشورهاي اروپاي پير براي آنكه از قافله عقب نمانند به جنگ ورود كردند.

فارغ از تقسيم‌بندي قانوني و شبه‌قانوني در صورت تحقق هر يك از چهار سناريوي فوق‌الذكر واكنش مردم، چهره‌ها و احزاب چه خواهد بود؟

شايد مردم به نبود روحاني رضايت دهند چرا كه جايگاه رييس‌جمهور نزد حاميان خود به دليل تحقق نيافتن وعده‌هاي اقتصادي و همچنين عدم توانايي در رفع حصر و برخي ديگر از مسائل افول كرده است.

از اين گذشته روحاني در مقابل مسائل جاري چون فيلترينگ تلگرام و افزايش نرخ دلار نيز واكنش مناسبي نداشته است. در ميان احزاب و چهره‌ها نيز عبور از روحاني محتمل است؛ چرا كه هر يك از متحدان امروزين وي تئوري بقاي خاص خود را دارند و ممكن است در يك نقطه عطف به موضع عدم دفاع برسند. بنابراين بعيد نيست در بزنگاه، روحاني بماند و يكي دو حزب اصلاح‌طلب! اما من معتقدم احزاب اصلاح‌طلب تا آنجا كه مقدور و ميسر است و خود روحاني توان ايستادگي دارد بايد از وي پشتيباني كنند و اين نكته را توضيح دهند كه بسياري از موانع پيش روي روحاني ناشي از عوامل داخلي و خارجي است كه وي در آنها مقصر نبوده است.

يعني چون روحاني نتوانسته به مطالبات مردم پاسخ دهد آنها مي‌ايستند و مي‌بينند كه كسي بيايد كه او هم به طريق اولي به اين مطالبات پاسخ نخواهد داد؟

بايد روشن كنيم از چه كسي سخن مي‌گوييم؟ هركس بخواهد درون نظام بيايد و رييس‌جمهور شود، وضعيتي بهتر از روحاني نخواهد داشت و شايد وضعيتش بدتر شود. مگر آنكه گشايشي در كار روحاني ايجاد كنند كه بتواند سياست‌ خود را آن گونه كه مي‌خواهد به پيش ببرد.

اكنون ظريف با استيذان به مذاكره با اروپاييان رفته است و طبعا براي آنكه كارش به سرانجام برسد بايد دم به دم پشتيباني شود نه آنكه از داخل عليه‌اش بيانيه صادر كنند.

آقاي دكتر! با فرض اينكه روحاني از قدرت كنار برود آينده قوه مجريه در فرداي پس از او چه خواهد بود؟

دو راه قانوني براي اين منصب متصور است. يكم برگزاري انتخابات زودهنگام و دوم تغيير قانون اساسي و حذف پست رياست‌جمهوري.

كمي بيشتردرباره انتخابات زودرس توضيح بدهيد.

درباره برگزاري انتخابات زودرس نخستين پرسش موضع اصلاح‌طلبان است. آيا اصلاح‌طلبان كانديدا معرفي خواهند كرد؟ به اعتقاد من، اصلاح‌طلبان در آن انتخابات كانديدا نخواهند داشت لذا سكوت خواهند كرد و رقابت تنها ميان كانديداهاي جناح راست در مي‌گيرد.

البته ممكن است بعضي «بدلي‌ها» از باب تقرب به انتخابات ورود كنند و شكاف سطحي ايجاد كن ند اما مشاركت در چنين انتخاباتي پايين خواهد بود بنابراين احتمالا راست پيروز انتخابات خواهد بود و اين يعني چشم‌پوشي از حضور حداكثري مردم.

به‌نظر نمي‌رسد انتخابات زودرس صرفا در گذار از شخص «الف» به شخص «ب» خلاصه شود؟

ببينيد! راست‌ها و بعضي ديگر كمابيش از مدل‌هاي مطلوب خود سخن گفته‌اند. مدل اول براي كابينه مطلوب آنها «كابينه روحاني- نظامي» است.

آنگونه كه نظاميان سكاندار وزارتخانه‌هاي كشور، دفاع، امورخارجه و اقتصاد شوند و مابقي كابينه در اختيار روحانيون قرار بگيرد. مدل دوم «كابينه نظامي» است؛ آنگونه كه فردي نظامي در رأس كابينه قرار بگيرد و تمامي وزرايش را از ميان نظاميان انتخاب كند.

در صورت تحقق هر يك از اين دو مدل پرسشي مطرح مي‌شود. رفت و آمد رييس قوه مجريه و استقرار نظاميان كدام بخش از مشكلات موجود را مرتفع خواهد كرد؟

به نظر كابينه «نظامي» يا «نيمه نظامي- نيمه روحاني» نمي‌تواند گشايشي در حوزه اقتصاد و سياست خارجي به وجود بياورد و حتي شايد وضعيت را حادتر از امروز كند. اما به نظر مي‌رسد اقتصاد و سياست خارجه دغدغه حاميان اين دو مدل نباشد.

در آن مدل‌ها در واقع دولت پادگاني به‌معناي اعم كلمه مستقر خواهد شد و نتيجتا همه مخالفان داخلي ذيل عنوان «شرايط ويژه» مجبور به سكوت خواهند شد اما باز هم فساد، گراني و... باقي خواهد ماند.

راه دوم يا همان تغيير قانون اساسي به كجا خواهد انجاميد؟

چنانكه مي‌دانيم براي تغيير قانون اساسي، مطابق اصل ١٧٧ قانون اساسي، رهبري بايد به رييس‌جمهور حكم بدهد تا ساختار نظام از رياستي به پارلماني تبديل شود. در اين مكانيزم به رأي مردم و همه‌پرسي نياز است و من معتقدم به‌لحاظ صوري نتيجه مورد نظر به دست خواهد آمد.

احياي پست نخست‌وزيري طبعا تنش‌هايي را به دنبال خواهد داشت...

بله. اما به اعتقاد من تنش زماني ايجاد خواهد شد كه براي انتخاب نخست‌وزير مدلي همچون انگلستان پذيرفته شود. يعني احزاب به‌صورت موثر به انتخابات ورود كرده و نخست‌وزير حزبي انتخاب شود؛ ما قطعا به اين مسير نخواهيم رفت بلكه با نخست‌وزير منصوب مواجه‌ خواهيم شد. در اين فرآيند پارلمان به حاشيه مي‌رود و صرفا براي كابينه اظهارنظر خواهد كرد. ولي به‌نظر باز هم اوضاع بسامان نخواهد شد چرا كه برخي مشكل را فراتر از آمدن يك نخست‌وزير همسو مي‌دانند.

به نظر شما خروج ترامپ از برجام منجر به اثبات ادعاي جمهوري اسلامي نبود و آيا همين نكته باعث نمي‌شود كه مردم شرايط تحريم‌هاي جديد را آسان‌تر از گذشته تحمل كنند؟

من قبلا گفته‌ام «و ما ادراك ما تحريم»؛ در تحريم‌هاي جديدي كه ترامپ و دارودسته‌اش به‌خصوص خزانه‌داري امريكا در نظر دارند، در بحث زنجيره مالي به تحريم ثانويه اكتفا نمي‌شود و اين يعني گره‌ها به دست بابك‌ها گشوده نخواهد شد.

تاثير اين خروج بر بي‌اعتباري گروه‌هاي سياسي در ايران كه مدافع مذاكره با غرب هستند، ‌چقدر است؟

فعلا خروج امريكا به نفع ما است چرا كه مي‌گوييم امريكا تك افتاد و همه دنيا ا به سمت ايران آمد. پس همچنان برجام قابل دفاع است. ولي ما بايد قدري عميق‌تر به موضوع نگاه كنيم.

ببينيد! مخالفان برجام حتي براي آتش‌زدن پرچم امريكا برنامه نداشتند چه برسد به كارهاي بزرگ‌تر؛ آنها‌ براي سوزاندن پرچم فندك روشن مي‌كنند.

اين‌كار ابتدا دست‌ خودشان را مي‌سوزاند چون شعله به بالا زبانه مي‌كشد. در نتيجه، پرچم از دست‌شان مي‌افتد و آتش به موكت‌ها سرايت‌ مي‌كند و...

 
ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
اخبار روز
ببینید و بشنوید
آخرین عناوین