کد خبر: ۲۱۱۸۲۰
تاریخ انتشار: ۱۰ ارديبهشت ۱۳۹۷ - ۰۹:۲۳
آقاي حميد روحاني به من مي‌گفت آن زمان طرفدار دكتر شريعتي بودم. نامه را خواندم ولي چون اسم نداشت نفهميدم از كيست. با خودم گفتم اين چه كسي است كه اينقدر جسورانه نوشته است .
علی مطهری در آستانه سالروز شهادت آیت الله مرتضی مطهری با روزنامه اعتماد گفت وگو کرده است.

به گزارش شبکه اطلاع رسانی تدبیر و امید؛بخشهایی از اظهارات او را می خوانید:

*مساله نظارت استصوابي به اين صورتي كه در حال اجرا شدن است به نظر مي‌رسد تطابق چنداني با نظر شهيد مطهري ندارد؛ اينكه براي تشخيص صلاحيت‌ها به گونه‌اي عمل كنيم كه خيلي از افراد صالح كنار گذاشته شوند يا مثلا كارهايي انجام شود تحت عنوان تحقيقات محلي و شبيه آنكه مستلزم تجسس در زندگي مردم باشد به نظر نمي‌رسد با آراي شهيد مطهري سازگار باشد.البته اينطور نيست كه من از طرف ايشان صحبت كنم. من فقط نظر و برداشت خودم را مي‌گويم. برداشت من اين است كه پاره‌اي تشخيصات و تصميمات نهادي مثل شوراي نگهبان تطابق چنداني ندارد با آنچه من از آراي شهيد مطهري مي‌فهمم.

*در مواردي حوزه‌هاي علميه ما البته همان راه شهيد مطهري را در پيش گرفته‌اند. مثل مساله تاكيد بر هويت اسلامي و مسائل فرهنگي كه حوزه‌هاي علميه همان حساسيت‌هايي را دارند كه مورد نظر شهيد مطهري بود. اما در مواردي هم قرابت چنداني با نظرات ايشان وجود ندارد؛ از جمله در مساله آزادي بيان يا استقلال حوزه‌هاي علميه از حكومت كه به نظر مي‌رسد حساسيت‌هاي ايشان از جانب بخش اعظم حوزه به چشم نمي‌خورد. اتفاقا صحبت‌هاي شهيد مطهري مربوط به بعد از انقلاب است. در مورد شرايط بعد از انقلاب است كه ايشان تاكيد مي‌كردند حوزه‌هاي علميه بايد استقلال خود از دولت‌ها را حفظ كنند؛ چون روحانيت شيعه در طول تاريخ هميشه يك نهاد مستقل بوده و وابسته به دولت‌ها و حكومت‌ها نبوده است. نهادي بوده كه هميشه ناظر بر حكومت‌ها و در كنار مردم بوده است. به تعبير استاد مطهري روحانيت شيعه همواره از نظر روحي متكي به خدا و از نظر اجتماعي متكي به مردم بوده است.

 
*معناي استقلال حوزه‌هاي علميه اين نيست كه لزوما جلوي حكومت بايستند. منظور ايفاي نقش نظارتي آنها بر دولت‌ها است؛ همان نقشي كه براي ولي‌فقيه نيز وجود دارد. چنان كه ولايت‌فقيه هم ولايت شخص نيست بلكه ولايت مكتب، ايدئولوژي و در واقع ولايت اسلام و فقه است. اگر در جايي نقطه ضعفي يا انحرافي ديده شود همه وظيفه دارند تذكر بدهند و در اين ميان البته نقش روحانيت و حوزه‌هاي علميه اهميت بيشتري دارد. بنابراين معناي ولايت‌فقيه سرسپردگي جامعه و اقشار مختلف آن نيست و نبايد اين‌طور باشد كه اگر انحرافي مشهود بود همه سكوت كنند. شهيد مطهري در كتاب «ده گفتار» مي‌گويد حتي تقليد جاهل از عالم به معني سرسپردگي نيست و هيچگاه عقل تعطيل نمي‌شود.

*تحمل مخالف از ويژگي‌هاي ايشان بود. چنان‌كه شما مي‌بينيد در انجمن اسلامي پزشكان يا انجمن اسلامي مهندسان با اينكه مخاطبان تخصصي در علوم اسلامي ندارند، سوالاتي را جسورانه مطرح مي‌كنند. اما شهيد مطهري انتقادها را با روي گشاده مي‌شنوند و با سعه‌صدر جواب مي‌دهند. حتي اين سعه صدر را در نوع برخورد با گروه فرقان هم مي‌توان ديد. بارها از اين گروه دعوت كردند كه بياييد با هم صحبت كنيم. نصايحي كه مشفقانه و پدرانه به آنها مي‌گفتند نشان از روحيه تحمل مخالف ايشان داشت. حتي در مقدمه چاپ هشتم كتاب «علل گرايش به ماديگري» به همين گروه فرقان ـ بدون آنكه نام‌شان را بياورند ـ مي‌گويند من هنوز معتقدم هيچ قصد و عمدي در برداشت‌هاي شما نيست و اشتباهات‌تان سهوي است اما اگر بعد از اين تذكرات به راه خودتان ادامه دهيد ممكن است نظر ما عوض شود. نمونه ديگر را مي‌توان در نوع برخورد ايشان با دكتر شريعتي دانست كه از او براي سخنراني در حسينيه ارشاد دعوت كردند.

*استعفاي استاد مطهري از حسينيه ارشاد ربطي به دكتر شريعتي نداشت. اما بعد كه آثار دكتر شريعتي منتشر شد، شهيد مطهري به برخي افكار و برداشت‌هاي ايشان انتقاد داشت. از طرف ديگر معاشرت و مصاحبت شهيد مطهري با روشنفكران مسلمان و افرادي مثل مهندس بازرگان از اين نظر قابل‌تامل است. همان‌طور كه مي‌دانيد شهيد مطهري داراي نگاه‌ انتقادي قابل‌توجهي به آراي مهندس بازرگان در تفسير اصول عقايد مثل توحيد، نبوت و معاد بود كه ايشان در كتاب‌هايي مثل «راه طي شده» و «ذره بي‌انتها» آورده است. ايشان معتقد بود نوعي علم‌زدگي در تفكر آقاي بازرگان وجود دارد كه عدم آشنايي ايشان با فلسفه باعث شده به تمام مسائل ديني با نگاهي تجربي نگاه كند و دچار برخي اشكالات بشود. اما در عين حال مي‌بينيم كه شهيد مطهري خيلي راحت با تيپ‌هايي مثل مهندس بازرگان نشست و برخاست مي‌كردند. از اين گذشته با تمام انتقادات فكري كه به مهندس بازرگان داشتند ايشان را به عنوان نخست‌وزير دولت موقت به امام معرفي مي‌كنند. يعني در عين اينكه معتقد بودند افكار مهندس بازرگان در برخي عقايد ديني داراي اشكال است اما باز هم ايشان را براي اداره كشور در دولت موقت مناسب مي‌دانستند و اين‌طور نبود كه مسائل را با هم مخلوط كنند. در واقع شهيد مطهري نوعي صداقت در مورد مهندس بازرگان احساس مي‌كرد و معتقد بود كه فكر ايشان همان چيزي است كه مي‌گويد. يعني معتقد بود بازرگان با تفكر و تلاش‌هاي علمي به اين نتايج رسيده‌ و دنبال حقيقت بوده است و نفاق ندارد.

*موضع امام نسبت به دكتر شريعتي از موضع شهيد مطهري تندتر بود. چنان كه بعد از فوت دكتر شريعتي خيلي‌ها نزد امام رفتند و خواستند از ايشان چيزي در تجليل از دكتر شريعتي بگيرند ولي ايشان حاضر نشدند.خود من يك بار از پدرم سوال كردم كه نظر امام در مورد دكتر شريعتي چيست؟ ايشان گفتند: «نظر امام از من (شهيد مطهري) تندتر است.»

*شهيد مطهري در سال ٥٦ گزارشي از اوضاع كشور براي امام مي‌فرستد و مي‌گويد كه چهار جريان در حال فعاليت‌ هستند كه عبارتند از كمونيست‌ها، مجاهدين خلق، «شريعتي»ها و در نهايت هم خود ساواك و حكومت شاه. اين نامه‌اي خصوصي بود كه با هدف در جريان قرار گرفتن امام از اوضاع و احوال كشور نوشته شد. اتفاقا آقاي سيد حميد روحاني (موسس و رييس سابق مركز اسناد انقلاب اسلامي) نقل مي‌كند كه هنگامي اين نامه به دست امام مي‌رسد او در نجف بود و امام نامه را در اختيارش قرار مي‌دهد براي اينكه حفظ شود. آقاي حميد روحاني به من مي‌گفت آن زمان طرفدار دكتر شريعتي بودم. نامه را خواندم ولي چون اسم نداشت نفهميدم از كيست. با خودم گفتم اين چه كسي است كه اينقدر جسورانه نوشته است . اما بعدا متوجه مي‌شود كه نامه از استاد مطهري بوده و بعدها هم به اين نتيجه مي‌رسد كه همه حرف‌هاي شهيد مطهري درست بوده است.

*شهیدمطهری معتقد بود آن مقالاتي كه در سال‌هاي ٥٦-٥٥ تحت عنوان «انسان، اسلام، ماركسيسم» از دكتر شريعتي در روزنامه كيهان چاپ مي‌شد با موافقت خود دكتر شريعتي است و ساواك با اطلاع خود او اقدام به اين كار كرده و خلاصه توافقي شده است. همچنين شهيد مطهري ظاهرا معتقد بود كه ساواك به اين نتيجه رسيده كه چاپ آثار دكتر شريعتي به نفع‌ رژيم شاه است چون روحانيت و در نتيجه نهضت امام خميني را تضعيف مي‌كند.

*دكتر شريعتي خودش را هم‌رديف شهيد مطهري نمي‌دانست و در واقع خودش را شاگرد ايشان مي‌دانست. خب دكتر شريعتي طبعا تسلط شهيد مطهري بر معارف اسلامي را قبول داشت و حتي در جايي گفته است كه آقاي مطهري پهلوان علوم اسلامي است. از نظر سني هم كه ١٤، ١٥ سال از شهيد مطهري كوچك‌تر بود. طبعا اين ملاحظات را داشت.

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
اخبار روز
ببینید و بشنوید
آخرین عناوین