کد خبر: ۲۱۱۲۴
تاریخ انتشار: ۱۱ مرداد ۱۳۹۳ - ۱۶:۴۲
خاطره برنامه هایی چون برنامه هویت یک بار دیگر و بعد از 20 سال دوباره زنده می شود؛ آن هم با مستندهایی نظری « من روحانی هستم » و « مصاف ». فیلم هایی که هم در محتوا و هم در نیروهای پشتیبانی کننده تولید آن شباهت غریبی با برنامه هایی دارند که در سال های میانی دهه 70 توسط صدا و سیما و بر علیه جریان روشنفکری و اصلاحات ساخته می شد.
احسان بداغی: خاطره برنامه هایی چون برنامه هویت یک بار دیگر و بعد از ۲۰ سال دوباره زنده می شود؛ آن هم با مستندهایی نظری « من روحانی هستم » و « مصاف ». فیلم هایی که هم در محتوا و هم در نیروهای پشتیبانی کننده تولید آن شباهت غریبی با برنامه هایی دارند که در سال های میانی دهه ۷۰ توسط صدا و سیما و بر علیه جریان روشنفکری و اصلاحات ساخته می شد.

از همان اول هم مشخص بود که جریان هایی چون مستند سازان مخالف دولت نمی توانند بدون پشتوانه سیاسی محکمی، اینگونه بی پروا به دولت و رقبای سیاسی خود حمله کنند. به عبارتی باید آنها را سربازان پیاده نزاعی جدید علیه طیف های اصلاح طلب و هوادار دولت دانست؛ پیاده نظام هایی که بدون طرح ریزی و پشتیبانی فرماندهانی در پشت جبهه نبرد نخواهند توانست حتی یک سنگر را هم فتح کنند.

این سربازان اما هر چند تا کنون سعی کرده با اقداماتی نظیر برگزاری کنفرانس خبری با رسانه های دست چین شده و به عبارتی « خودی » و همینطور فعالیت با اسم مستعار – چنانچه در جریان فیلم مستند « من روحانی هستم » اتفاق افتاد – بیشترین استفاده را از فضای گنگی که ایجاد می کنند، ببرند اما قطع به یقین حدس زدن پشتوانه های سیاسی آنها کار چندان سختی نیست.

موسسه سفیر فیلم که در یک سال گذشته به صورت بی پروا و البته بدون مجوز در کار تهیه مستندهایی به نفع ایدئولوژی جریان محافظه کار نزدیک به جبهه پایداری بوده را اکنون می توان با تکیه بر شواهدی پیمانکار جدید نیروهایی دانست که در سال ۷۵ با ساخت برنامه « هویت » سعی به تغییر فضای اجتماعی – سیاسی ایران داشتند. برنامه ای که سال ۸۲ هاشمی رفسنجانی در مصاحبه ای با روزنامه کیهان تلویحا گفت که حسین شریعتمداری در جریان سخت آن نقش داشته است.

این مصاحبه  ۱۲ خرداد سال ۹۰ یک بار دیگر توسط سایت آیت الله هاشمی رفسنجانی باز نشر شد.

بر این اساس تشابه مستندهای ساخته شده اخیر با برنامه هایی چون هویت را می توان در سه حوزه جست و جو کرد؛ چهره های هدایت کننده سازندگان آن، شرایطی زمانی و موقعیت جریان تندرو و همینطور بحث های محتوایی.
نمادها و چهره های « هویت » در مستند « مصاف »

در آخرین ساخته موسسه سفیر فیلم، یعنی مستند « مصاف » حلقه نویسندگان و گردانندگان کیهان نقشی پر رنگ دارند. از جمله صفار هرندی که سهم زیادی از زمان قسمت اول این مستند به صحبت های او اختصاص داده شده است. در این فیلم از ۹ نفر مصاحبه های ضبط شده ای پخش می شود که صفار هرندی به لحاظ دفعات ارجاع به سخنانش در صدر لیست این ۹ نفر است. در این فیلم ۹۰ دقیقه ای ۱۹ بار از سخنان او استفاده می شود؛ به عبارتی تقریبا هر ۴ و نیم دقیقه یک بار. سعد الله زارعی، از ستون نویسان تقریبا ثابت روزنامه کیهان که معمولا هر هفته یکی یا دو بار سخن روز یا همان سرمقاله روزنامه کیهان را می نویسد نیز در این فیلم در ۵ نوبت به طور مفصل صحبت می کند.

ارتباط حلقه نویسندگان و گردانندگان روزنامه کیهان با برنامه هویت موردی نیست که شک زیادی در آن وجود داشته باشد.

بر این موارد باید اضافه کرد که درباره رابطه موسسه سفیر فیلم با صدا و سیما هم شائبه هایی وجود دارد. هر چند عوامل ساخت مستند « مصاف » تائید کرده اند که در جریان ساخت این فیلم به آرشیو صدا و سیما دسترسی داشته اند اما شائبه جدی تر مربط به فیلم های آرشیوی استفاده شده در مستند « من روحانی هستم » است که هنوز درباره آن شفاف سازی نشده است.

به نظر می رسد آنها در این فضای مشابه سعی دارند تا همان تحرکات رسانه ای و تبلیغاتی را در شکلی دیگر اجرا کنند و به عبارتی کپی های جدید برنامه هویت را در قالب مستند ها و فیلم هایی بیرون از دایره مجموعه صدا و سیما ساخته و عرضه نمایند. چرا که چنین اقدامی یک فرصت مناسب برای آنها مهیا می کرد، فرصتی که روزنامه جوان در تاریخ ۲۳ مرداد سال گذشته در مطلبی به قلم جواد نومیری آن را اینگونه توضیح داده است: « در کنار مستند‌های تلویزیونی که معمولاً به همت باشگاه خبرنگاران جوان تهیه می‌شد، مستندسازان جوانی نیز بدون ارتباط با مراکزی چون صدا و سیما، به صورت مستقل شروع به روایت تاریخ و سیر تحولات سیاسی، اجتماعی ایران نمودند. این فیلم‌های مستند از این امتیاز برخوردار بودند که دیگر نمی‌شد انگ حکومتی بودن به آنها چسباند.»

نکته مهم این است که این مطلب در زمانی توسط روزنامه جوان منتشر شده است که مجموعه هایی چون سفیر فیلم و یا معراج در حال انجام تدارکات لازم برای ورود به این فضای رسانه ای بودند.
تسکین دردهای سیاسی محافظه کاران با مستندسازی

برنامه های هویت و چراغ در سال های میانی دهه ۷۰ و زمانی که بیم جناح راست آن روز از قدرت گرفتن اصلاح طلبان و همینطور افزایش دایره نفوذ برخی روشنفکران و فعالان سیاسی بالا گرفته بود، ساخته شدند. اکنون هم به شکلی روشن طیف های تندروی جریان اصولگرا در همین بیم و هراس به سر می برند و به همین دلیل هم هشدارهای آنها در این زمینه ها به شکل فزاینده ای رو به رشد است.

سازندگان چنین مستندهایی و البته هدایت کنندگان آنها به روشنی دریافته اند که با شیوه جدید ساخت این فیلم ها خیلی راحت تر از برنامه هایی چون هویت می توانند چهره سازندگان را تا حدودی مستقل نشان دهند. استقلالی که البته در همان نگاه اول به این مستند چیزی بیشتر از یک شوخی به نظر نمی رسد.

به طور مثال در قسمت اول فیلم « مصاف » ۹ نفر به عنوان مصاحبه شونده در فیلم حاضر هستند که سهم اصلاح طلبان ۲ نفر، یعنی محمد علی ابطحی و صادق زیبا کلام است. در مقابل اینها ۷ چهره اصولگرا یعنی کاظم انبارلویی، صفار هرندی، مرتضی نبوی، مهدی فضایلی، حسین یکتا، سعد الله زارعی و رضا سراج قرار دارند. در کل فیلم ۱۴ بار به سخنان ابطحی و زیبا کلام و در مقابل ۶۷ باز به سخنان ۷ چهره اصولگرا استناد می شود. همین آمار کمی هم نشان می دهد که این مستند نمی تواند منصفانه و بدون هواداری خاص در منازعات سیاسی ایران تهیه شده باشد.

نکته مهمتر اینکه به سیاق برنامه هویت، قسمت عمده سخنان زیباکلام و ابطحی در این فیلم حالتی اعتراف گونه دارد که برخی اقدامات سال های گذشته را به ذهن متبادر می سازد.
رویکردی مشابه با صورتی متفاوت

حمله به طیف های روشنفکر و البته ابزارهای روشنفکری چون مطبوعات دوران اصلاحات نیز یکی از شباهت های این مستند با برنامه هویت است. در این مستند تاکید سازندگان و چهره های اصولگرای حاضر بر تبیین و تعمیق شکاف بین گفتمان فرهنگی – گفتمان سازندگی قرار دارد که در انطباقی پر معنا با نام این مستند قرار گرفته است. شکافی که سعی می شود یک سوی آن مقام معظم رهبری و سوی دیگر آن ایت الله هاشمی رفسنجانی و اصلاح طلبان تصویر شوند.

صفار هرندی در این مستند به روشنی بر « تلاش بریا سرمایه گذاری بیشتر و فروختن انقلاب در مقابل آن » اشاره می کند و آن قسمتی از سیاست های دوران سازندگی بر می شمرد. همینطور در ابتدای فیلم قسمتی از صحبت های بیش از ۲ دهه پیش مهران براتی پخش می شود که توضیح می دهد: « الان زمان کار احزاب سیاسی نیست. اعلامیه نویسندگان ایران کار ۶ تا حزب سیاسی را می کند. ۴ تا فیلم خوب ایران کار ۱۰ تا سازمان سیاسی را انجام می دهد». این سخنان نهایتا تا پایان فیلم به جریان مطبوعات اصلاح طلب پیوند می خورد که در آن به عنوان خط نفوذ دشمن معرفی می شوند. به عبارتی فیلم تلاشی جدی دارد تا به سیاق همه این دو دهه گذشته نیروهای رقیب جریان اصولگرا را یک سر به غرب و دشمن متصل کند.

شیوه بیان این مستند هر چند نرم تر از برنامه هایی نظیر هویت است اما دقیقا همان رویکرد را دنبال می کند و به دنبال ارائه همان مفاهیم به مخاطب است.

 مفاهیم مشترک و البته پیوستگی های تقریبا عیان با سازندگان و برنامه ریزان برنامه هایی چون چراغ و هویت این تصور را ایجاد می کند که قرار است همان برنامه در قالبی دیگر و با شکلی متمایز، این بار در فضایی به ظاهر مستقل و غیر مرتبط با برخی سیاسیون و مجموعه های ذی نفوذ تولید شود.
رشد قارچ گونه؛ از مطبوعات اصلاح طلب تا موسسات فرهنگی تندرو

در مستند « مصاف » از رشد « قارچ گونه » مطبوعات اصلاح طلب در دولت اصلاحات سخن به میان می آید و این رشد یک حرکت جهت دار و برنامه ریزی شده تلقی می شود. سوال این است که در یک سال گذشته آیا تولد و رشد قارچ گونه موسساتی چون معراج، سفیر فیلم و دیگرانی که با بنرهای تبلیغاتی خود و همینطور ساخت مستندهای متعدد یک سری مفاهیم کاملا مشخص و معین با اهداف سیاسی کاملا شفاف را منتقل می کنند برنامه ریزی شده و هدفمند نیست؟
منبع:پیام نو
ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
اخبار روز
ببینید و بشنوید
آخرین عناوین