این جامعه شناس تاکید دارد: بهتر است که اسامی اینگونه کودکان وارد شناسنامه مادران شان شود تا از این طریق حق ارث ببرند. این مساله نیز در این قانون باید بررسی شود. چون مهم است که یک نفر در ارث و میراث ولی خود شریک باشد. و وقتی که صاحب فرزندان دیگر شدند هم بتوانند از میراث بهره ببرند."
در
جامعه زنانی هستند که 9 ماه باردار نبودند و کودکی را به دنیا نیاوردند،
ولی مادرند؛ از کودکی نگهداری میکنند و زمینههای رشد و پرورش او را ایجاد
میکنند. نگران فرزند خود هستند، با بیماری او بیمار و با خندههایش شاد
میشوند. مادرانی که کودکانی را به فرزندخواندگی پذیرفتهاند و شاید اگر
خود صاحب فرزندی میشدند همینقدر حساس نسبت به آیندهاش بودند.
شرایط
گرفتن یک کودک به عنوان فرزند خوانده در ایران بسیار دشوار است، آنگونه که
خیلی از خانوادهها موفق به انجام چنین امری نمیشوند. خانوادههایی که
میتوانستند پناه و زمینهساز زندگی آینده یک کودک باشند، اما قوانین سفت و سخت مانع آنها شده بود. در اصلاحیه جدید قانون فرزندخواندگی اما تسهیلاتی در نظر گرفته شدهاست، براساس یکی از اصلاحات صورت گرفته «واگذاری فرزند دختر به دختران مجرد بالای 30 سال و زنان بدون شوهر ممکن شده است. بطوریکه دختران
مجرد دارای شرایط و متقاضی فرزند میتوانند به سازمان بهزیستی مراجعه کنند
و پس از طی کردن مراحل مختلف در نهایت کودک دختر به آنان به عنوان فرزند
خوانده واگذار میشود. همچنین برای ثبت اسم کودک در شناسنامه دختران مجرد
کمیتهای با حضور مسئولان ذیربط تشکیل شده است.»
در همین راستا دکتر امان الله قرایی مقدم جامعه شناس و استاد دانشگاه در گفتگو با نامه نیوز
درباره اینکه دختران و زنان مجرد بالای 30 سال میتوانند کودکی را به
فرزندخواندگی قبول کنند، گفت:" به نظر من این اتفاق خوبی است چون دختران و
زنان مجرد بالای 30 سال به این طریق با ایجاد حس همگرایی از بیهوده دانستن
زندگی و یاس دور میشوند. به این طریق به زندگی دلبسته میشوند. از طرفی
فرزندان این خانوادهها چون در زندگی با یک خانواده قرار میگیرند از ورود
به آسیبهای اجتماعی دور میمانند".
وی
در خصوص نکات مثبت و منفی این قانون تصریح دارد: "این مساله مطلق نیست
ولی موثر است. بنابراین من این قانون را از بعد روحی و روانی و از بعد
شخصیتدهی به کودکان و تاثیر مثبت در موفقیت آینده آنها، مفید میدانم. اما
خطری که کودکان را در این قانون تهدید میکند این است که اگر این دخترها و
زنان بالای 30 سال ازدواج کردند در این صورت چه آیندهای منتظر این کودکان
با تغییر سبک زندگی و آمدن کودکان جدید است؟"
دکتر
قرایی با تاکید بر لزوم بررسی بیشتر بر روی اجرای چنین قانونی و عواقب
ورود این کودکان به یک خانواده، افزود:" به نظر من همانطور که در قانون
آمده بهتر است که خانمها، کودکان دختر را به فرزندخواندگی بگیرند. چون
ممکن است با کودکان پسر مسائل جنسی پیش بیاید. البته ممکن است مردانی که در
زندگی این خانم هستند هم برای این کودک مشکل به وجود آورند ولی مشکلاتی که
فرزند پسر ممکن است به وجود آورد خیلی بیشتر خواهدبود."
این
جامعه شناس تاکید دارد: بهتر است که اسامی اینگونه کودکان وارد شناسنامه
مادران شان شود تا از این طریق حق ارث ببرند. این مساله نیز در این قانون
باید بررسی شود. چون مهم است که یک نفر در ارث و میراث ولی خود شریک باشد. و
وقتی که صاحب فرزندان دیگر شدند هم بتوانند از میراث بهره ببرند."
وی
با اشاره بر تاثیری که فرزند خوانده میتواند روی زندگی یک زن داشته باشد،
بیان کرد:"این مساله باید مورد مطالعه و بررسی قرار گیرد. از نظر اینکه
اینگونه زنان هم خود علاقهمند میشوند و هم مهر و علاقه مادری را نثار این
کودکان میکنند و در نتیجه در شخصیت آنها تاثیر مثبتی بر رفتار کودک
میگذارند. تاثیری که موجب موفقیت این کودکان در سال های بعدی زندگی خواهد
شد. همچنین چون این قانون کودکان را از بدسرپرستی و بی سرپرستی باز می دارد
به نظر من اتفاق خوبی است."
فرهنگ ایرانی؛ فرزندخواندگی توسط دختران 30 ساله را می پذیرد؟
مادری
48 ساله که دو فرزند دارد، با قانون جدید فرزندخواندگی موافق است و
میگوید: "وقتی درآمد خانمها تا به این حد بالا رفته چرا نتوانند از کودکی
نگهداری کنند. ما باید مثل غرب در بحث فرزندخواندگی پیشرفت کنیم. ما
کودکان زیادی در بهزیستیها داریم که به پدر و مادر نیاز دارند. البته در
صورتی که این کودکان به فرزندخواندگی پذیرفته شوند، تنها بخشی از مشکلاتشان
برطرف خواهد شد. باید توجه داشت که تعداد خانمهای بالای 30 سال که حاضر
به چنین کاری میشوند بالا نیست و خیلی از افراد حاضر نیستند برای خود
دردسر بسازند. مگر اینکه زندگی مرتبی داشته باشد و در این زندگی کمبود حضور
کودک را احساس کند. چنین فردی باید عاشق کودکان باشد. نهادی که چنین
قانونی گذاشته باد بررسی کند که این سبک زندگی برای افراد چقدر درست است؟
در هر صورت آینده این کودک بهتر از مراکز نگهداری و کار کردن کنار خیابان
است."
خانمی
که مربی مهد کودک است هم معتقد است: "آسیبهایی که به کودکانی که به عنوان
فرزندخوانده وارد یک زندگی میشوند وارد می شود بیشتر از خانواده های
معمولی نیست. در هر صورت با در نظر داشتن آسیب های کل جامعه برای سالم
ساختن هر کدام از بخش های آن، باید بستر جامعه را سالم کنیم. بسیاری از
دوستان مجرد من (که بچه هم ندارند) همیشه دوست داشتند صاحب بچه شوند. من به
خاطر دارم خیلی از افراد بعد از زلزله بم، برای فرزندخواندگی کودکان آن
منطقه اقدام کردند. این نشان دهنده درخواست بالای خانوادهها برای
فرزندخوانده است."
اما معلم بازنشستهای که خود دو فرزند هم دارد با نگاهی تردید آمیز به این قانون می نگرد. او با
بیان اینکه دختری که ازدواج نکرده تجربه خیلی کمی برای تشکیل خانواده
دارد، میگوید: "در هر صورت چنین دختری وارد روابط خانوادگی نشده به همین
دلیل کم تجربه است و برای نگهداری از کودک مناسب نیست. از طرف دیگر زن
مطلقه هم اگر سرپرست این کودکان شود اگر مشکل روانی نداشته باشد میتواند
آیندهساز یک کودک باشد. در چنین خانوادهای در بهترین شرایط، اتفاقی که
برای اعضایش می افتد این است که فرزند و مادر به صورت دو دوست با هم زندگی
میکنند."
وی
معتقد است: "در خانواده نقشهای مختلفی وجود دارد. دختر مجرد خیلی آزاد
است و تا به حال هر کاری که دوست داشته کرده و متوجه نقشهای زندگی
نشدهاست. باید برای افرادی که به این طریق می خواهند صاحب فرزند شوند
آموزشهای خاص در نظرگرفت. باید در کارگروههای مختلف شرکت کنند تا برایشان
زمینههای ذهنی ایجاد شود، تا بتوان سنجید که آیا بلوغ فکری دارند یا فقط
سنشان بالا رفته! این طرح باید روی افراد محدودی اجرا شود تا نتایجش را
بررسی کنند و از همان ابتدا نباید به صورت همگانی اجرایی شود."
دختر
26 سالهای که دانشجو کارشناسی ارشد است، به شرط اینکه سن دختران در این
قانون بالاتر در نظر گرفتهشود، آن را قانونی مناسب دانست و گفت: "به نظرم
چنین طرحی خیلی هم خوب است، فقط اگر مثلاً سن دختران از 35 یا 40 سال شروع
شود، خیلی بهتر میشود. در کل بحث فرزند خواندگی مسئولیتی است که مادر قبول
میکند. در خانوادهها هم با وجود پدر و مادر وقتی کودکی را به
فرزندخواندگی قبول میکنند بیشتر مسئولیت بر عهده مادر خواهدبود. من اگر تا
به این سن ازدواج نکرده باشم و از نظر مادی به حدی رسیدهباشم که بتوانم
از کودکی نگهداری کنم، چنین کاری خواهمکرد. اگرچه در جامعهای زندگی
میکنیم که ممکن است به این تغییر مثبت نگاه نکنند، اما شرایط در جامعه ما
در حال تغییر است. الگوهای رفتاری از این تغییرات جا ماندهاند ولی باید از
جایی این تغییر را شروع کنیم."
دختری
23 ساله نیز با اشاره به امکان مهیا نشدن شرایط برای ازدواج تمام زنان و
اینکه این موضوع نباید مانع حس مادرانه در آنها شود، میگوید: "از طرفی
خانم اگر نخواهد ازدواج کند و علاقه به پرورش کودک داشتهباشد به این طریق
میتواند بچهدار شود. به نظر من جامعهشناسان و روانشناسان باید این مساله
را بیشتر بررسی کنند. اگر به این مساله از بعد روانشناسی نگاه کنیم،
نمیتوانیم بگوییم که کودک به پدر و مادر نیاز ندارد. در هر صورت شرایط این
کودک نسبت به جایی که از آن می آید خیلی بهتر خواهدبود. این اتفاق در
بسیاری از کشورها عادی است . خیلی از افراد به دلیل مشکلاتی که تولد یک
کودک بدون در نظر گرفتن عوامل پزشکی این امر، شامل حالشان می شود؛ شاید
هیچ وقت حاضر نباشند بچهدار شوند. خود من حاضر نیستم به چنین جهانی یک
کودک دیگر اضافه کنم. ولی خوب اگر در خود احساسات مادرانه یافتم و دیدم که
میتوان انسان دیگری را پرورش دهم، کودکی را به فرزندخواندگی قبول میکنم.
در این صورت من در قبال آن بچه نیز مسئول خواهم بود و این بچه به جامعه
برمیگردد، من دوست دارم فردی سالم تحویل جامعه دهم."
خانمی
که یک بچه دارد و از شوهر خود جدا شده، به اهمیت سلامت روانی فرد تاکید
دارد و میگوید: "اینکه زنان به این صورت بتوانند صاحب بچه شوند فکر خوبی
است. ولی باید سلامت روحی و روانی آنها بررسی شود. من حتی به پرستار دخترم
نمیتوانم اعتماد کنم، چه برسد به اینکه کودکی را به عنوان فرزند به کسی
بسپارم. کودکانی که در بهزیستی بزرگ میشوند خیلی کمبود دارند. کمبودی که
کودک در زندگی بی پدر احساس خواهدکرد خیلی کمتر از این کاستیها خواهد بود.
بهزیستی فقط کودکان را بزرگ می کند. فقط سیر کردن شکم بچه مهم نیست. من
دوستی پولدار دارم. خانمی تنها که میخواهد کسی باشد که بعد از او این ثروت
را به ارث ببرد. "
وی اما در مورد سن تعیین شده در این قانون با نگاهی ابهام آمیز می نگرد و معتقد است: "زن
45 ساله دیگر امیدی به ازدواج و فرزند ندارد. در حالی که دختر 30 ساله
ممکن است ازدواج کند. اگر بعد از اینکه خانمی کودکی را به فرزند خواندگی
قبول کرد خواست ازدواج کند و بعد از آن هم بچه دار شد. تکلیف این کودک
چیست؟ آیا می توان تضمین کرد که خانم 30 ساله در باقی عمر خود ازدواج نکند؟
یا می توان تضمین کرد که با فرزندی که از خون خود است رفتاری مشابه با
فرزندخوانده خود داشته باشد؟."
دختر
21 ساله که موافق با به روز شدن مسائل و قوانین اجتماعی است، میگوید:
"خیلی بهتر است که شرایط فرزندخواندگی روزبه روز آسانتر شود. الان در
جامعه ما خیلی از خانواهها هستند که شرایط مادی و معنوی گرفتن بچه را
دارند ولی موفق به اینکار نمیشوند. دختر 30 ساله خود در خانواده پرورش
یافته برای همین هم میداند که چطور با یک بچه رفتار کند. گاهی باید بین بد
و بدتر انتخاب کرد. در صورت این انتخاب باید ببنیم که شرایط کودکی که به
عنوان فرزند خوانده انتخاب شده بدتر است یا شرایط کودکی که در بهزیستی به
سر میبرد. به نظر من اگر فردی کودکی را به فرزند خواندگی قبول میکند دیگر
مسئول اوست و باید از او حمایت کند و بین او فرزند خودش تفاوتی قائل
نباشد."
منبع: نامه نیوز
ارسال نظر