|
|
امروز: سه‌شنبه ۱۵ آبان ۱۴۰۳ - ۲۳:۳۷
کد خبر: ۲۱۰۴۳
تاریخ انتشار: ۰۹ مرداد ۱۳۹۳ - ۱۶:۳۵
اگر معیار پیروزی، موفقیت در ایجاد آسیب روحی مادام العمر برای 1.8 میلیون نفر آدم است (که دفعه اولشان هم نیست) به طوری که هر لحظه منتظر مرگ باشند؛ پس شما پیروزید.
"امیره هس" روزنامه نگار چپگرا و منتقد اسراییلی در یادداشتی در روزنامه هاآرتص به نقد شدید حمله دژخیمانه رژیم اسراییل به نوار غزه و شکست اخلاقی جامعه اطراف خود پرداخته است.

اگر ملاک پیروزی تعداد کشته شدگان است، پس اسراییل و ارتشش فاتحان بزرگی هستند. از هم اکنون که روز شنبه است و من این کلمات را می نویسم، و تا وقتی روز یکشنبه می شود و شما آن را می خوانید، تعداد کشته شدگان دیگر 1000 نفر نخواهد بود (که 70-80 درصدشان غیر نظامی هستند) بلکه بیشتر هم شده است.

چقدر بیشتر؟ ده جنازه، 18 ساله؟ سه زن باردار دیگر؟ پنج کودک بی جان، چشمانشان نیمه باز، دهان هایشان گشوده، دندان های کودکانه شان پیش آمده، لباسهایشان خون آلود و همگی روی یک برانکارد؟ اگر پیروزی یعنی دشمن را مجبور کنیم که تعدادی کودک قتل عام شده را روی یک برانکارد تل انبار کند، پس شما برنده شده اید، جناب "بنی گانتز" رییس ستاد کل ارتش و "موشه یعلون" وزیر دفاع؛ شما و ملتی که شما را تحسین می کند.

و نشان پیروزی به "جامعه پیشروی [اسراییل]" نیز تعلق می گیرد، این بار به خاطر آگاهی و اطلاع رسانی در کمترین حد ممکن علیرغم وجود تعداد بیشمار رسانه ها و وبسایت های بین المللی. صبح روز پنج شنبه مجری رادیو ارتش با خوشی اعلام کرد: "صبح بخیر، شب آرامی را گذراندیم." در روزی که پس از این صبح بخیر شادمانانه آمد، نیروهای دفاعی اسراییل 80 فلسطینی را کشتند که 64 نفر از آنها غیر نظامی بودند، شامل 15 کودک و 5 زن. دست کم 30 تن از آنها طی همان شب آرام کشته شدند، بر اثر موشک باران ویرانگر، بمباران و شلیک توپخانه ای اسراییل، و تازه شمار مجروحان یا تعداد خانه های ویران شده را حساب نکرده ایم.

اگر ملاک پیروزی، تعداد خانواده های تلف شده طی دو هفته است، – والدین و فرزندان، یک پدر یا مادر و چندین فرزند، یک مادربزرگ و عروسهایش و نوه ها و پسرش، برادران و فرزندانش، به هر گونه ای که فکر کنید – پس موقعیت برتر هم از آن ماست. اینجا، اسامی را از حفظ می نویسم: النجار، ابو جمعه، غانم، قنان، حمد، السلیم، الحلاق، شیخ خلیل، الکیلانی. در این خانواده ها، آن چند نفری که از بمباران اسراییل طی دو هفته گذشته جان سالم به در برده اند حالا به حال مردگانشان غبطه می خورند.

و اهدای تاج پیروزی به متخصصان حقوقی خودمان را هم فراموش نکنیم، همان کسانی که بدون آنها نیروهای دفاعی اسراییل هیچ کاری نمی تواستند بکنند. طبق نظر آنها، انفجار کامل یک خانه را – چه خالی چه پر از سکنه – به راحتی می توان توجیه کرد، چنانچه اسراییل یکی از اعضای آن خانواده را به عنوان یک هدف مناسب (حالا می خواهد یک عضو قدیمی حماس باشد یا یک عضو جوان، نظامی باشد یا سیاسی، برادر خانواده باشد یا مهمانشان) شناسایی کند.

یک دیپلمات غربی که به خاطر موضع دولت خودش در دفاع از اسراییل حیرت زده بود به من گفت: "اگر این کار طبق قوانین بین الملل مجاز است، نشانه این است که یک چیز این قانون بین الملل مزخرف است."

و دسته گل دیگری برای مشاوران ما، فارغ التحصیلان مدارس درجه یک حقوق در اسراییل و ایالات متحده، و شاید فارغ التحصیلان انگلستان نیز: آنها قطعا همان هایی هستند که به نیروهای دفاعی اسراییل مشاوره می دهند که به چه دلیل شلیک به سمت گروه های امدادی فلسطینی و جلوگیری از حضور آنها در کنار مجروحان رواست. طی دو هفته گذشته، چندین نفر از اعضای تیم های امدادی در حین فعالیت برای نجات مجروحان هدف شلیک نیروهای دفاعی اسراییل قرار گرفته و کشته شده اند، دو نفر آخرشان جمعه گذشته کشته شدند. 16 نفر دیگر هم مجروح شده اند. این شامل مواردی نمی شود که ارتش اسراییل از حرکت خودروهای امدادی به سمت صحنه فاجعه جلوگیری کرده است.

قطعا جملات ورد زبان ارتش را از بر هستید: "تروریستها در آمبولانس ها مخفی می شوند"؛ چون فلسطینی ها واقعا نمی خواهند مجروحانشان را نجات دهند، واقعا نمی خواهند که از مرگ آنها بر اثر خونریزی زیر آوار جلوگیری کنند، منظورتان همین نیست؟ آیا هوش زبانزد شما، که این همه سال نتوانست شبکه تونل ها را کشف کند، بی درنگ در می یابد که در هر آمبولانسی که هدف شلیک مستقیم ارتش اسراییل قرار گرفته است، یا جلوی حرکتش به سمت یک شخص مجروح سد شده است، واقعا نظامیان فلسطینی مخفی شده بودند؟ و چرا می توان برای نجات یک سرباز مجروح یک محله را به طور کامل موشک باران کرد اما نجات جان یک سالخورده ی گرفتار زیر آوار مجاز نیست؟ چرا نجات جان یک مرد نظامی، یا دقیق تر بگویم، یک رزمنده فلسطینی، که حین پاسخ به تجاوز یک ارتش خارجی به محل سکونتش زخمی شده است، ممنوع است؟

اگر معیار پیروزی، موفقیت در ایجاد آسیب روحی مادام العمر برای 1.8 میلیون نفر آدم است (که دفعه اولشان هم نیست) به طوری که هر لحظه منتظر مرگ باشند؛ پس شما پیروزید.

این پیروزی ها حاکی از فروپاشی اخلاقی درونی ماست، شکست اخلاقی جامعه ای که حالا ابدا خود را کنترل نمی کند، در ترحم بر خود به خاطر پروازهای تاخیر افتاده غلت می زند و خود را با فخر و غرور روشنفکران جلا می دهد. این جامعه ایست که بر مرگ بیش از 40 سرباز خود، به طور طبیعی، سوگواری می کند، اما همزمان، در مواجهه با آن همه رنج و شجاعت اخلاقی و قهرمانی مردمانی که هدف حمله ما هستند سنگ دل تر و لجوج تر می شود. جامعه ای که نمی فهمد تا چه میزان توازن قوا علیه آن است.

دوستی از غزه برایم نوشت: "هرجا مصیبت و مرگ پیش می آید، ابراز دلسوزی و مهربانی فراوان است. مردم از یکدیگر مراقبت می کنند، یکدیگر را دلداری می دهند. مخصوصا بچه هایی که می خواهند به بهترین شکل به والدینشان کمک کند. کودکان زیادی را دیدم که سنشان از 10 تجاوز نمی کرد و دیگر بچه های کوچکتر خانواده را بغل کرده بودند و تسلی شان می دادند، سعی می کردند حواسشان را از وحشت اطرافشان پرت کنند. اینقدر خردسال و با این حال مراقب یکی دیگر. هیچ بچه ای را ندیدم که کسی را از دست نداده باشد؛ پدر یا مادری، مادر بزرگی، دوستی، خاله یا عمه ای، یا همسایه ای. و اندیشیدم: اگر حماس از دل نسل انتفاضه اول بیرون آمد، همان هنگامی که جوانان گلوله را با سنگ پاسخ می دادند، از دل این نسل که کشتارهای مکرر را طی هفت سال گذشته تجربه کرده چه کسی بیرون خواهد آمد؟"

شکست اخلاقی ما سالیان سال ما را عذاب خواهد داد.


منبع: شفقنا
ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
اخبار روز
ببینید و بشنوید
آخرین عناوین