کد خبر: ۲۰۸۴۸۶
تاریخ انتشار: ۱۵ فروردين ۱۳۹۷ - ۱۶:۴۴
خب دنیای نقد امروز و به‌خصوص در روزهای جشنواره خوبی‌اش این است که با دنیای مزدوری در سینما و هنر آشنا می‌شویم و این مزدوری یعنی این‌که جنس خندیدن‌ها، ترسیدن‌ها و حتی قیمت‌ها را از آن می‌‌فهمیم.
 در سالی که دور و میدان دست متوسط‌ها بود؛ قاتل اهلی یکی از فیلم‌هایی بود که فرصت داشت با نگاه و نگرش به روز و منتقدش درخشش زیادی داشته باشد. اما دعوای پیش آمده میان کارگردان و تهیه‌کننده قاتل اهلی بیشترین آسیب و آزار ممکن را به این فیلم رساند- که کمترین آن نادیده گرفته شدن قاتل اهلی بود. قاتل اهلی با دعوایی که بین مسعود کیمیایی کارگردان و منصور لشکری قوچانی تهیه‌کننده درگرفت، فراموش شد تا دو ستاره جدید سر برآرند و در رسانه‌ها و مطبوعات یارگیری کنند. این دعوا که تنها- و تکرار و تأکید می‌کنم تنها - کارش برای فیلم ایجاد دوقطبی موافقان و طرفداران کیمیایی و لشکری بود، چنان فضایی ایجاد کرد که نه‌تنها این فیلم در جشنواره سی‌وپنجم به حاشیه رانده شد، بلکه امروز نیز تنها عنصر فراموش شده، فیلم قاتل اهلی است که مظلومانه در آتش این اختلاف سوخت.

به عنوان کسی که در چند فیلم به‌عنوان دستیار با کیمیایی کار کرده‌ام، این انتقاد را که او نمی‌بایست تغییری در سناریو ایجاد می‌کرد، کاملا بی‌ربط می‌دانم. او کارگردانی است که تقریبا همگان می‌دانند تا روز آخر فیلمبرداری در سناریو تغییر می‌دهد - و این ربطی به نقش پولاد و غیرپولاد ندارد. به گفته کیمیایی تألیف برای او تا روز آخر ادامه دارد؛ و به نحو طعنه‌آمیزی همین نکته شاید باعث بیشترین انتقادات از او و فیلم‌هایش نیز شده است. درواقع خیلی از منتقدان آثار اخیر کیمیایی اعتقاد دارند او با این کار به فیلمنامه آثارش لطمه می‌زند - اما مگر منتقد یا تهیه‌کننده و یا هرکس دیگری صاحب این حق هست که درباره روند تألیف یک مولف تعیین تکلیف کند؟ منتقد درنهایت می‌تواند زر وجود تألیف را به سنگ محک بکشد - اگر داشته‌هایش و دانسته‌هایش را داشته باشد. سبک و سیاق کاری مولف و خصوصا مولفی چون کیمیایی حتی اگر بیشترین آسیب را هم به فیلم بزند، به هر شکل سبک و سیاق کاری او هستند که در زمانی طولانی در وجود او سرشته شده و تهیه‌کننده‌ای به اعتبار این‌که پول فیلم را می‌دهد یا منتقدی به این اعتبار که در روزنامه‌ای و مجله‌ای قلم می‌زند نمی‌توانند انتظار داشته باشد کیمیایی به خاطر میل آنها راهش را تغییر دهد...

شاید قاتل اهلی از آثار خوب فیلمساز نباشد. شاید حتی نشود گفت که قاتل اهلی بهترین ساخته سال‌های اخیر کیمیایی است. اما با هر متر و معیاری این فیلم یکی از بهترین فیلم‌های ‌سال بود و در این نمی‌توان شکی داشت. در سالی که پدیده‌های احتمالی یکی یکی تو زرد از آب در آمدند و فیلم‌ها که در ادعاهای سازندگانشان آثاری فراتر از پدرخوانده می‌نمودند، یکی یکی بدل می‌شدند به بهترین گزینه‌های نمایش در بعدازظهرهای کسل جمعه‌های تلویزیون، قاتل اهلی با نگاه سینمایی‌اش عیار خود را به نمایش گذاشت - و این کم چیزی نیست. بله؛ قاتل اهلی یک فیلم سینمایی است. نگاهی سینمایی پشت این فیلم خوابیده. می‌توان پول داد و بلیت خرید و این فیلم را در سینما دید – بدون آن که دلت بسوزد چرا وقت و پولت را صرف دیدن فیلمی کرده‌ای که خودش یا مشابهش و یا حتی نمونه‌های بهتر از آن را به رایگان در جعبه جادویی ملی دوستان می‌توانستی ببینی. این مهمترین ویژگی قاتل اهلی است که البته مستقیم از وجود و حضور کارگردانی چون مسعود کیمیایی در پشت دوربین ریشه می‌گیرد. به‌هرحال کارگردان این فیلم مسعود کیمیایی است. با سابقه‌ای نیم قرنی در فیلمسازی؛ همین هم یکی از دلایلی بود که به این فیلم آسیب فراوان رساند....

چندی پیش درباره مسعود کیمیایی گفتم که این کارگردان اگرچه در ظاهر سینماگری است متعلق به بدنه سینما؛ اما چه در زیست فردی و سبک زندگی و چه در زیرمتنی که در آثارش به واسطه واقعیت‌گرایی اجتماعی خاص و شخصی شده کارگردان عریان و عیان می‌شود؛ چه در حیات ادبی پر و پیمانش که رمان‌های درخشان کارنامه‌اش آن را موجب شده‌اند؛ و چه در موضع‌گیری‌های مسئولانه‌اش در قبال رخدادها و تغییرات اجتماعی - سیاسی زمان و مکان زیستش؛ نمونه بارزی بوده - و هست - از یک هنرمند روشنفکر معترض ناآرام؛ که هیچ‌گاه نخواسته و یا نتوانسته بی‌تفاوت از کنار دنیای بیرون از دنیای هنرش رد شده و سرش را به کارش گرم کند. او، شاید یکی از بهترین نمونه‌ها در میان هنرمندان برای تبیین نسبتی باشد که هنر و سیاست در جوامعی چون ایران می‌تواند برقرار سازد. هنرمندی که - فارغ از شایعات و حواشی ایجاد شده پیرامونش - همواره فاصله‌ای معقول با قدرت داشته؛ و در دو نظام کاملا متفاوت وجهه انتقادی و معترضانه‌اش را با خود حمل کرده است...

در گفت‌وگویی که در پی می‌آید، سعی شده به بهانه فیلم قاتل اهلی درباره این خصایص سینمای کیمیایی صحبت شود؛ که با هم می‌خوانیم..

 ساخت قاتل اهلی زیاد طول کشید و در پایان نیز به نظر می‌آمد رضایت منتقدان را چندان جلب نکرده است...

دو‌سال ساخت این فیلم طول کشید. من برای توی تماشاگر فیلم ساختم. برای همین هم این‌جا نشسته‌‌ام و دارم پاسخ می‌دهم. چیز دیگری هم مهم نیست. پس از سال‌ها همه چیزها یادمان می‌رود و فقط فیلم باقی می‌‌ماند و دسیسه‌ها و هیچ چیز دیگری باقی نخواهد ماند.

 طیف مخاطبان قاتل اهلی را چه کسانی می‌دانید؟

این فیلم مثل تمام فیلم‌های من است. فیلمی برای نترس‌ها. کسی که این فیلم را می‌‌بیند باید نترس باشد مثل سازنده‌اش؛ مثل بقیه فیلم‌های سازنده‌اش. من فیلم را برای این ساخته‌ام که اندازه‌های دانستگی افکار کوچک را بالا ببرد.

 منتقدان درباره این فیلم خیلی نظرات مخالف ابراز کردند. در جریان هستید که...

خب دنیای نقد امروز و به‌خصوص در روزهای جشنواره خوبی‌اش این است که با دنیای مزدوری در سینما و هنر آشنا می‌شویم و این مزدوری یعنی این‌که جنس خندیدن‌ها، ترسیدن‌ها و حتی قیمت‌ها را از آن می‌‌فهمیم.

 می‌گویند دیالوگ‌های فیلم گنگ است...

این را درباره بیشتر فیلم‌های من گفته‌اند و بعد از چند ‌سال همان کسانی که این حرف‌ها را زده‌اند این فیلم‌ها را در فهرست بهترین‌هایشان آورده‌اند. من در روزهای درگیری و شلوغی جشنواره هم گفتم که وقتی فیلمساز نیستید و این داستان را نمی‌‌شناسید، درباره آن صحبت نکنید. این را هم باید بدانید که دیالوگ‌های این فیلم به‌طور کامل نثر روزنامه‌ای است چون موضوع آن برای روزنامه و رسانه است.
 قاتل اهلی به نوعی به بی‌اخلاقی و خیانت اشاره دارد. جالب این‌که این مضمون را در برخوردهایی که با این فیلم شد نیز می‌بینیم. به نظر شما چرا؟

این یکی از مهمترین عنصرهای فیلم است. درواقع در فیلمی که بی‌اخلاقی را نشان می‌دهد چنین حجمی از بی‌اخلاقی باید از داخل خود فیلم بیاید. جالب است. بی‌اخلاقی تا آن‌جا پیش رفته که پولاد کیمیایی که هنرپیشه فیلم‌های دیگران هم است، هر وقت قرار است با حرف یا متلکی با او برخورد شود به‌عنوان پسر کیمیایی مورد خطاب قرار می‌گیرد. او در قاتل اهلی هر کار از دستش برآمد کرد؛ و حتی به‌عنوان یک خواننده تمرین کرد تا بدون جایگزینی با یک خواننده واقعی بتواند بخواند.

 فکر می‌کنید چرا پولاد تا این حد زیر سوال برده می‌شود؟

این حرف‌ها را بارها زده‌ام. ببینید؛ به من وقتی نمی‌توانند بند کنند این کار را با پولاد می‌کنند. در حقیقت پولاد را بهانه کرده‌اند برای کوبیدن من. غافل از این‌که من بعد از ٥٠سال فیلمسازی نمی‌‌آیم فیلم خودم را به خاطر پسرم خراب کنم. این برای اندازه‌ای از دانستن ساخته شده است و از همین رو خودش را روی نادانستن‌ها می‌گذارد. دو‌سال وقت روی این فیلم گذاشتم. از ظاهرش هم معلوم است که فیلم فیلم سختی بود. اما این مهم است. فیلم مهم است و جز این فیلم هیچ چیز دیگری نمی‌ماند؛ نه دسیسه‌ها و نه سیاهی‌ها.

 یکی از تفاوت‌های این فیلم در قیاس با کارهای قبلی شما این است که برای نخستین‌بار درباره افرادی که در جامعه به‌عنوان حزب‌اللهی شناخته می‌شوند، فیلم ساخته‌اید. چرا؟

آنان یک طبقه هستند و از اطراف آنان می‌توانیم جامعه را بهتر بشناسیم. البته سروش در این فیلم نقش حزب‌اللهی ندارد. اینها عده‌ای هستند که پول دوست دارند و صفرهای آن را هم نمی‌توانند بشمارند و یا این‌که نمی‌دانند صفرهای حساب‌هاشان چقدر است. سروش اما یکی از افرادی است که می‌داند و ما از این دست آدم‌ها زیاد داریم.

 می‌گویند و به شوخی هم می‌گویند که قاتل اهلی باز هم داستان انتقام فردی آدم‌هاست. به نظر شما این تحلیل درست است؟

انتقام نیست. عکس‌العمل است. فیلم‌های من درباره انتقام نیستند. آدم اگر عکس‌العمل نداشته باشد، آدم خنثایی است.

 این را هم می‌پرسند که چرا برای یک بار هم که شده، قهرمان کیمیایی از انتقام یا همان‌گونه که شما می‌گویید از نشان دادن عکس‌العمل حاد نمی‌گذرد؟

موضوع پیش آمده میزان عکس‌العمل را روشن می‌کند. اتفاقی که هستی من را می‌گیرد، من دیگر نمی‌توانم بگذرم و ببخشم. آن وقت من هستی‌ام را می‌خواهم که از من گرفته شده. موضوع باید خیلی کوچک باشد که بشود از عکس‌العمل نشان دادن گذشت و عفو کرد. ولی کسی که به هستی و آرمان من کار دارد، به عقاید من کار دارد - که آن عقاید برای من تمام زندگی هستند، من دیگر نمی‌توانم ببخشم...

 قاتل اهلی هم مثل بقیه کارهایتان فیلم مردانه‌ای است...

این را هم قبول ندارم. اصلا این گونه نیست. زن همیشه در فیلم‌های من بوده؛ اما این گونه هم نیست که بخواهم جور دیگری کار کنم. نمی‌توانم دروغ بگویم. نمی‌توانم غلو کنم. نمی‌توانم فیلمی فمینیستی بسازم. من زن را به اندازه‌ای که باید باشد در فیلم‌هایم دارم.

 این را قبول دارید که فیلم‌های شما اجراهای متفاوت یک مفهوم و یک ایده‌اند؟

هر آدمی اصول خودش را دارد. قانون خودش را دارد. و اجرای خودش را دارد. این اصول آدم‌هاست که اجراهای آنها را می‌سازد...

 و این اجراها قهرمان می‌سازند. می‌توان گفت شما درحال حاضر تنها فیلمسازی هستید که قهرمان دارید...

هر آدمی با انتخاب‌هایش زنده است. این انتخاب است که از یک نفر قهرمان می‌سازد و از یکی دیگر یک آدم خنثی. آن شخص که آرمان دارد یک راه را می‌رود و آن دیگری راهی دیگر را ... حالا کاری ندارم به این سخن که شک می‌کنند اصلا این زمان آرمان باید وجود داشته باشد یا نه؛ و این‌که آرمانخواهی را مطرود می‌دانند؛ که من قبول ندارم. برای من ارزش انسان به صاحب عقیده بودنش است. به باور من آن‌که عقیده ندارد خیلی چیزها ندارد. این عقیده است که انسان را به سمت آرمانخواهی می‌برد؛ و این آرمانخواهی است که انسان را قهرمان می‌کند. آرمانخواه وقتی آرمانش را اجرا می‌کند قهرمان می‌شود.

 اما چرا در فیلم‌های شما هر آرمانخواهی باید درنهایت کشته شود؟

من که خودم به عمد و از تصمیم نمی‌خواهم قهرمان‌های فیلم‌هایم را بکشم. من هیچ‌وقت از قبل تصمیم نمی‌گیرم قهرمان فیلم باید این کار را بکند و بعد هم بمیرد. اصلا این جور که نمی‌شود فیلم ساخت. اما وقتی جلو رفتن در کار باشد، پایان هم معلوم است دیگر. قهرمان وقتی عکس‌العملش را نشان داد، کارش را کرده و من با بعد از اینش دیگر کاری ندارم. حقیقتش من در فیلم‌هایم با آن اتفاقی که می‌افتد کار دارم، نه با قبل و نه با بعدش. این مشکلی است که بعد از این همه‌سال بعضی‌ها نفهمیده‌اند...

 چه شد که در قاتل اهلی رفتید سراغ یک فیلمبردار جوان مثل فرشاد محمدی؟ پیش از این فقط با کارکشته‌های این حرفه چون زرین دست، کلاری، رفیعی جم و نعمت حقیقی کار کرده بودید؟

فرشاد محمدی را این‌قدر می‌شناختم که دستیاری نعمت حقیقی را کرده. وقتی کارش را دیدم حس کردم که بوی نعمت حقیقی را می‌دهد. هم تکنیک بلد است و هم فیگورها را.

 چه شد که فضای عدالت‌خواهانه فردی آثار شما در قاتل اهلی به عدالت خواهی اجتماعی تغییر یافت؟

طبیعی است. برای مثال در حجم یک رمان با فضایل طبقاتی برخورد می‌کنید. کاراکترهای این فیلم را پول ساخته است.

 آیا تغییری در سینمای شما به خاطر ورود تکنولوژی به این عرصه اتفاق افتاده؟

من تکنولوژی را در سینما حس می‌کنم. مثل زلزله‌ای که قرار است بیاید. مثل طوفانی که قرار است بیاید. حیف که سینما مثل موسیقی نشد. تکنولوژی می‌توانست کم تأثیر به سینما باشد، مثل موسیقی. تکنولوژی به‌هرحال وارد زندگی شده و بیرون هم نخواهد رفت. همین جور به تکامل هم نزدیک می‌شود. اما حیف که در سینما نفوذ کرد. نفوذ هم یعنی  اینکه آدم دروغ ساخت. جای دروغ ساخت. در نتیجه وقتی آدم دروغ ساخته می‌شود، تعهد دروغ ساخته می‌شود. این بدترین است. آدم دروغ، تعهد دروغ، اعتراض دروغ می‌سازد. همه چیز دروغ می‌سازد. آدمی که با تکنولوژی ساخته می‌شود، دروغ است به نظر من. امکان دارد که من دارم اشتباه می‌کنم، ولی وحشت دارم از این‌که این نوع وجود و هستی وارد یک تفکر ناب و هنرمندانه شود...

 اگر این تکنولوژی در خدمت فیلم و در جهت خلق لحظه انسانی باشد چه؟

لحظه انسانی فقط با سینما به وجود می‌آید.

 تفاوت هجوم امروزی تکنولوژی به سینما با تکنیکی که شاهکارهای گذشته چون لورنس عربستان را بدل می‌کرد به شاهکارهایی که از نظر تکنیک نیز یک سر و گردن از بقیه بالاتر بودند، را در چه می‌دانید؟

تفاوت شکل کلاسیک تکنیک با تکنولوژی امروز در این است که آن از دل سینما می‌آید. یعنی آن تکنیک با تفکر سینما رشد می‌کند. با تفکر حرکت می‌کند. و تفکری که می‌گویم تفکری هنرمندانه است. در فیلم معجزه گر آرنور پن یک زن معلم کور می‌آید یک بچه‌ای را که به کل لال و کور است آدم کند. غذا خوردن یادش دهد و... حالا فکر کن دوئل این دو آدم برای انسان شدن، اگر آن دستگاه، آن تکنولوژی پایش را توی این دوئل بگذارد، لطمه می‌زند دیگر.

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
اخبار روز
ببینید و بشنوید
آخرین عناوین