|
|
امروز: سه‌شنبه ۱۵ آبان ۱۴۰۳ - ۰۶:۱۵
کد خبر: ۲۰۶۲۹۱
تاریخ انتشار: ۲۳ اسفند ۱۳۹۶ - ۱۳:۵۷
  باید همدیگر را به رسمیت بشناسیم تا از این معبر سخت، گذر کنیم؛ و گرنه عواقب بدی خواهیم داشت و نتیجه‌ای حاصل می‌شود که همه از آن پشیمان می‌شویم بهبودهای قابل توجهی در شاخص‌های اقتصادی اتفاق افتاده؛ این بهبودها نسبت به شرایط وخیم گذشته، مطلوب است اما با انتظار مردم فاصله زیادی دارد اکنون بازسازی امید و اعتماد مردم به آینده حتی از کاهش تورم و افزایش صادرات و هر مؤلفه دیگری مهمتر است

وضعیت و نمایه کلی اقتصاد ایران، آنچه اکنون تجربه می‌کند و آنچه در آینده انتظارش را می‌کشیم موضوع گفت‌و‌گوی ما با مسعود نیلی است. دستیار اقتصادی رئیس جمهوری که نقش مؤثری در اتخاذ تصمیم گیری‌ها و سیاستگذاری‌های اقتصادی ایفا می‌کند. وی معتقد است اعتراضات دی‌ماه تلنگری بود برای اینکه به حل مشکلات و ابرچالش‌های ریشه‌ای اقتصاد توجه کنیم. وی ریشه اقتصادی این اعتراضات را به چالش‌های وضعیت رفاهی چندین ساله بخش‌های مختلف جامعه و از جمله طبقه متوسط مرتبط دانسته و معتقد است همان گونه که چند بار تأکید کرده است، باید  گفت‌و‌گو‌های ملی بویژه از حوزه اقتصاد آغاز شود. با این حال نیلی معتقد است مهم‌ترین اولویت حال حاضر کشور احیای امید و سرمایه اجتماعی در کشور است. مسأله‌ای که تحت تأثیر افزایش انتظارات چند ده ساله و عدم تحقق این انتظارات در کنار برخی مشکلات، زمینه را برای ایجاد بی‌اعتمادی نسبت به مدیریت کشور و آینده شرایط اقتصادی و سیاسی فراهم کرده است. به گفته او اگر این امید و سرمایه اجتماعی احیا نشود اصلاحاتی که در حوزه اقتصادی شروع شده است، ممکن است نتایج خطرناکی در پی داشته باشد.

کارشناسان ریشه‌های اعتراضات دی ماه را از جنبه‌های مختلف سیاسی، اجتماعی و عمدتاً اقتصادی ارزیابی کردند. با این حال همان گونه که از سمت و سوی این اعتراضات، شعارها و بعضاً طرح مطالبات صورت گرفته بر می‌آید، گرایش به سمت مسائل اقتصادی بیشتر بود. تحلیل شما چیست؟

بررسی و تجزیه و تحلیل دلایل اعتراض‌ها و تظاهرات خیابانی اخیر متخصصان خود را می‌طلبد؛ من فقط می‌توانم جنبة اقتصادی‌اش را توضیح دهم. برای بررسی پیش زمینه‌های چنین رویدادی لازم است شرایط رفاهی خانوارها را در بازه زمانی نسبتاً طولانی مورد بررسی قرار دهیم.

من ابتدا به بازه زمانی جنگ تحمیلی تا سال ۷۴ اشاره می‌کنم. خانوارها در دوران جنگ در شرایط فشار زیاد مشکلات اقتصادی و رفاهی زندگی کردند. پایان جنگ نیز با یک دوره اصلاحات اقتصادی همراه بود و قیمت‌ها تغییر زیادی داشت. و در سال‌های 73-74 هم به خاطر بحران ارزی و تورم، تلاطم‌هایی در اقتصاد اتفاق افتاد؛اما از سال 74 تا سال 84 روند باثباتی را در بهبود وضعیت زندگی مردم مشاهده می‌کنیم. این بهبود هم خانوارهای دهک اول را شامل می‌شود - که کم درآمدترین گروه درآمدی جامعه هستند- هم خانوارهای پر درآمد. آهنگ بهبود هم تقریباً دارای شیب نسبتاً مساوی با کمی بهبود نسبی برای قشر کم درآمد، به گونه‌ای که به‌طور متوسط، سطح رفاه خانوارها در این 10 سال دو برابر شد و وضع زندگی مردم شاهد ارتقای کیفیت نسبتاً مناسبی بود. این 10 سال، تنها دوره بعد از پیروزی انقلاب اسلامی است که طی آن شاهد بهبود پایدار وضعیت رفاهی خانوارها هستیم.

بازه زمانی بعدی فاصله سال ۸۴ تا ۹۲ است. اطلاعات بودجه خانوار نشان می‌دهد از سال 84 در شرایط رفاهی مردم تغییر ایجاد شده؛ به عبارتی سال 84 برای خانوارهای دهک‌های اول، دوم، سوم و تا اندازه‌ای چهارم و پنجم نقطه چرخش است و در نتیجه آن مشاهده می‌کنیم از سال 84 تا 88 این گروه های درآمدی روی یک خط افقی قرار گرفته‌اند و روند رو به رشد وضعیت رفاهی آنها، متوقف شده است.

علی‌رغم این‌که شعار عدالت و مبارزه با تبعیض و نابرابری طی این سال‌ها داده شد!

بله. در سال 84 تحول بزرگ سیاسی در کشور اتفاق افتاد که کانون آن ایجاد یک دگوگونی اساسی نسبت به روندهای گذشته با محوریت توجه به قشر کم درآمد جامعه بود. بر این اساس عنوان شد که قشر کم‌درآمد جامعه متضرر شده و باید شرایطش بهبود پیدا کند. طرح این مواضع، هیجانی در جامعه ایجاد کرد و طبیعتاً گروه های کم درآمد هم به آن واکنش نشان دادند. در چنین شرایطی مطالبه قشر کم درآمد جامعه در اولویت قرار گرفت و انتظارات بالا رفت. این تحولات با افزایش منابع کشور همزمان شد. به گونه‌ای که بیشترین میزان درآمدهای ناشی از صادرات نفت را در این دوره داشتیم. با این همه نه تنها در زندگی مردم بهبودی حاصل نشد، بلکه روند گذشته هم کاملاً متوقف شد.

این وضعیت با اوضاع سال‌های ۷۴ تا ۸۴ متفاوت بود؟ آن زمان به انتظارات دامن زده نشد؟

بله متفاوت بود. کسی در فاصله سال 74 تا 84 نگفته بود: «مردم فقیر! ما می‌خواهیم وضع شما را خوب کنیم»؛ حتی برداشت عمومی این بود که اقتصاد مسأله اصلی تصمیم‌گیرندگان نیست. ولی واقعاً وضع مردم در حال بهبود بود. در سال های بعد از 84، هم به مطالبات خیلی دامن زده شد، هم تصمیمات زیادی با هدف تحول در فقر گرفته شد. اما ما مشاهده می‌کنیم که در سال 88 یعنی پس از 4 سال، با انبوهی از مطالبات برآورده نشده رو به رو بودیم. به عبارت دیگر، قشر کم درآمد، دقیقاً در همان جایی قرار داشت که در سال 84 بود. مطالباتی که عمدتاً از سوی قشر کم درآمد مطرح شده بود.

در این بازه اتفاق دیگری هم رخ داد. در سال 89 واریز یارانه نقدی آغاز شد که برای همه اقشار مهم بود و برای قشر کم درآمد خیلی مهم‌تر. بخصوص که مبلغ پرداختی فراتر از میزانی بود که از افزایش قیمت حامل‌های انرژی حاصل شده بود. پرداخت یارانه قدرت خرید مردم را افزایش داد اما بلافاصله با ایجاد رکود تورمی خیلی عمیق و بی‌سابقه سال‌های ۹۱-۹۲ این بهبود موقتی تقریباً، خنثی شد.
سال 93 رشد اقتصادی سه درصد داشتیم که رشد بالایی نبود و به این معنا نبود که جوشش درآمدی اتفاق افتاده باشد بلکه اهمیتش در این بود که رشد منفی متوقف شده بود.

سال 94 هم قیمت نفت کاهش خیلی زیادی پیدا کرد. بانک مرکزی رشد منفی و مرکز آمار، رشد نزدیک به صفر را نشان می‌داد که انعکاس آن را در اطلاعات بودجه خانوار هم مشاهده می‌کنیم.
سال 95 رشد اقتصادی داشتیم اما ترجمه این رشد به رفاه خانواده و تأثیر مثبت در سبد رفاهی خانواده‌ها طول می‌کشد. چون بیشتر این رشد اقتصادی، در پائیز و زمستان 95 رخ داده است و تا اثرات آن به سال 96 برسد زمان می‌خواهد.

بنابر این اگر بخواهیم در خصوص آنچه در این سال‌ها اتفاق افتاد سخن بگوییم، باید تصریح کنیم که قشر فقیر و کم درآمد جامعه گرچه یارانه نقدی دریافت کرد ولی بخش عمده این یارانه با رکود تورمی ایجاد شده سوخت شد؛ در عین حال بهبود‌هایی هم که در شرایط اقتصادی کشور طی سال‌های بعد رخ داد، تنها در جهت جبران بخشی از آسیب‌های رکود تورمی سال‌های 91-92 بود. شاخص‌ها بهبود نشان می‌دهد اما ما هنوز به نقطه قبلی نرسیده‌ایم.

نکته دیگر این است که اثر یارانه نقدی برای اقشار فقیر بیشتر بود اما برای قشر متوسط، اثر رکود تورمی بیشتر بود. جمع جبری یارانه و رکود تورمی برای این گروه وسیع (طبقه متوسط) منفی بود. به همین دلیل قشر متوسط هنوز به شرایط سال 90 نرسیده است.

خیلی‌ها اعتقاد دارند همین جبرانی که دولت از آن حرف می‌زند و شما هم اشاره کردید، نمود زیادی در زندگی مردم ندارد. سیاست‌های انقباضی که در این چند سال اعمال شد، اگرچه تورم را تک رقمی کرد و این تورم تک رقمی ادامه دارد اما در سبد رفاهی مردم نمودی ندارد. یعنی جبرانی هم که می‌گویند از دیدگاه مردم وجود ندارد و همین هم باعث شده مردم فکر کنند شرایط معیشتی شان نسبت به قبل بدتر شده.

آمار و ارقام نمی‌گوید شرایط مردم نسبت به سال 92 بدتر شده است؛ نکته اینجاست که سال 1384 انتظاراتی در جامعه ایجاد و به رسمیت شناخته شد که محقق نشد؛ و باعث گردید که نگرش مردم بویژه قشر کم درآمد جامعه بدلیل برآورده نشدن مطالباتشان در سال‌های 84 تا 88 بسیار منفی و خشمگینانه شود.

همین وضعیت در سال 92 برای قشر متوسط اتفاق افتاد. در آن زمان مردم بخصوص قشر متوسط، در ارتباط با شرایط بین‌المللی خیلی مضطرب بودند؛ این‌که چه خواهد شد؟ مردم منتظر تعاملی با دنیا بودند که در نتیجه آن تغییر عمده‌ای در زندگی شان ایجاد شود. این مطالبه، انتظاراتی بسیار فراتر از ظرفیت واقعی برجام در جامعه ایجاد کرد. بنابراین ما با دو مطالبه فشرده مواجه بودیم؛ یکی مطالبه قشر کم در آمد جامعه که به دلیل عدم تحقق آنچه که گفته شده بود، شکل گرفته بود و دیگری مطالبات قشر متوسط جامعه که آنها هم دچار همین وضعیت شدند. در نتیجه جامعه امروز با نیازهای جدی پاسخ داده نشده مواجه است.

منظور شما انتظار معطوف به آینده و شرایط سال‌های بعد و بهبود یا عدم بهبود اقتصاد در آینده است؟

بله. چیزی که به نظر من اهمیت دارد وضعیت سرمایه اجتماعی و امید به آینده است. اگر جامعه به این نتیجه برسد که به رغم وجود مشکلات و شرایطی که رضایت‌بخش نیست، روند سیاست‌های کشور و نحوه برخورد مسئولین در جهت بهبود شرایط مردم است، همراهی خواهند کرد. اگر به مردم این اطمینان داده شود که همینطور که در 10 سال 1374 تا 1383 وضعیت رفاهی‌تان دو برابر بهتر شد، در 10 سال آینده بیش از دو برابر رشد خواهید داشت، به سمت آرامش حرکت خواهیم کرد.

بنابراین به نظر من گلوگاه ما امید است؛ آمارهای اقتصادی نیست. مهم این است تا چه اندازه شرایط عمومی کشور می‌تواند این امید را احیا و ایجاد کند؟ و این مسأله‌ای نیست که مردم فقط امروز با آن مواجه باشند؛ سال‌هاست با آن مواجهند. در نتیجه انتظارشان این است که برایشان ترسیم شود چه زمانی قرار است کدام مشکل حل شود و کارهایی که قرار است مشکلات را حل کند، چگونه پیش می‌رود؟ این قاعدتاً مهمترین سؤال مردم است. اگر پاسخ قابل قبولی به این سؤال داده شود، مردم خواهند توانست مشکلات را تحمل کنند.

در این میان اتفاق دیگری نیز در کشور بوقوع پیوسته است و آن این که برآیند فضای رسانه‌ای کشور این موضوع را به مردم القا کرده که مسئولین شما مشکل دارند؛ یا حقوق بالا می‌گیرند یا درگیر مسائل فساد مالی هستند. وجه غالب تبلیغات رسمی‌مان این است. و این در حالی است که در دنیا  این کار را نمی‌کند. چون خطرناک است.

در واقع در اتاقی که پر از گاز است، هی کبریت می‌کشند. شاید اگر این مسائل درست تجزیه و تحلیل می‌شد و مسئولان کنار هم قرار می‌گرفتند، آن موقع رویکرد دیگری در حکمرانی داشتیم. صادقانه به مردم می‌گفتیم: «مردم! این مشکلات ما هستند؛ ما هم قبول داریم و سعی می‌کنیم حلشان کنیم.» همه هم دست به دست هم می‌دادیم. اما الآن همه مقابل هم هستند. امروز کشور مانند مریضی است که در حالت بد در بیمارستان قرار گرفته اما هم بستگان با هم و هم پزشکان با هم درگیرند.

شما به موضوع سرمایه اجتماعی و رویکرد آینده اشاره کردید؛ به صورت کلی حرف شما درست است. مردم می‌بینند شاخص‌های کلان بهبود پیدا کرده؛ سیاست‌های پولی و اقتصادی در مسیر درستی قرار گرفته و این آغاز راه است. اما از آن طرف نگاه می‌کنند به حکمرانی سیاسی، اجتماعی و امثالهم. طبیعتاً اگر از این طرف ناامید شوند و ببینند پیشرفتی حاصل نشده نه تنها به حکمرانی بدبین می‌شوند بلکه ممکن است چیزی که در عرصه اقتصادی می‌بینند نیز به چشمشان نیاید...

من دقیقاً همین مطلب را توضیح دادم؛ شرایط زندگی مردم از نظر استاندارد زندگی الآن با مشکلات زیادی مواجه است. بهبودهای قابل توجهی در شاخص‌های اقتصادی اتفاق افتاده؛ این بهبودها نسبت به شرایط وخیم گذشته،مطلوب است اما با انتظار مردم فاصله زیادی دارد. اگر مردم احساس کنند مسئولان کشور در قوای مختلف همچنین فضای عمومی کشور معطوف به حل مشکلات است همراهی می‌کنند؛ در این میان هر چند ممکن است مسئولان در راه حل‌ها با هم اختلاف نظر داشته باشند، اما این امید ایجاد می‌شود که آنها در حال حل مشکل هستند و می‌دانند بالاخره به نتیجه واحدی می‌رسند. اما اگر مردم ببینند فضای عمومی، درگیری و دعواست و ازبرآیندش چیزی عاید مردم نمی‌شود ناامید خواهند شد. شما روزنامه‌ها را ورق بزنید و فضای مجازی را بررسی کنید، خواهید توانست فضای عمومی را ببینید؛ متأسفانه مردم جز مچ‌گیری و درگیر شدن چیزی نمی‌بینند. اگر مدارای سیاسی در داخل کشور بالا برود و انعطاف بیشتری نشان دهیم، فضا بهتر خواهد شد.

کشور ما جزو جوان‌ترین کشورهای دنیاست و باید نحوه رفتار و سلوک با جوانان اصلاح شود؛ اثر این خیلی بیشتر از کاهش تورم است. این که جوان حس کند دیده می‌شود و مسأله‌اش مورد توجه است و به خواسته‌هایش توجه می‌شود. در چنین شرایطی می‌گوید: «قبول دارم مشکل هست و حل آن زمان می‌برد، اما همه در حال تلاش هستند.» یا مسأله فساد و شفافیت مالی موضوع تعیین کننده‌ای است و با تورم قابل مقایسه نیست. در همین راستا رئیس جمهوری به وزیر اقتصاد دستور داد از سال 97 هر پرداختی خزانه روی سایت وزارت امور اقتصادی و دارایی ثبت شود. اگر این کار انجام شود این کجا و آن کجا که فکر کنید خزانه جعبه سیاهی است که درآمدهای کشور در آن ریخته می شود و از آن طرف نمی‌دانیم چه اتفاقی می‌افتد؟ این شفافیت جامعه را آرام می‌کند. کار دولت، توزیع رانت و دادن امتیازها نیست. شاید وجه اقتصادی یک بخش زمینه‌ای تنش‌های اخیر بود، اما اصل موضوع این است که الآن مردم نسبت به آینده چه چشم‌اندازی دارند. اگر از مردم راجع به آینده نظرسنجی کنند، چند نفر با روحیه خیلی مثبت می‌گویند: «ما می‌دانیم به جلو می‌رویم؛ هر چند الآن مشکل داریم»؟ جامعه می‌تواند مشکلات بزرگ‌تر از مشکلات فعلی و موجود را بپذیرد، اگر ببیند مسئولان با عزم واحد و با سرعت خوبی به سمت حل مشکلات پیش می‌روند و اما اگر این طور نباشد مشکلات کمتر از این‌ها هم می‌تواند مسأله آفرین شود.

شما چند بار در این راستا بحث گفت‌و‌گوی ملی را مطرح کردید. اکنون به نظر شما آغاز این گفت‌و‌گو در بخش‌های مختلف چه فوریتی دارد؟

من پیش‌تر هم گفته‌ام ما اگر مانند افغانستان لویی جرگه‌ای درست کنیم که از جناح‌های مختلف در آن حضور داشته باشند و روی یک اصولی توافق کنیم، مشکلات قابل حل است. بارها گفته شده همه در یک کشتی نشسته‌ایم و اگر این کشتی غرق شود، همه ضرر می‌کنند. به همین خاطر قبلاً گفتم و الآن هم می‌گویم نقطه شروع «گفت‌و‌گوی ملی» می‌تواند از اقتصاد باشد؛ چون قابل اندازه‌گیری است. در حوزه‌های دیگر مسائل کلی مطرح می‌شود و معیار و سنجش دقیقی برای محاسبات و توافقات نیز وجود ندارد.

اما اگر این شرایط فراهم نشود و گفت‌و‌گوی ملی شکل نگیرد، طبیعتاً مشکلات بغرنج‌تر خواهد شد و با عدم حل آنها و عدم حرکت رو به جلو شاهد انباشت مشکلات و مطالبات خواهیم بود. باید زبان گفت‌و‌گو با همدیگر را تعریف کنیم و به دغدغه‌های همه طرف‌ها احترام بگذاریم. این که مدام به همدیگر بگوییم من خادم هستم و تو خائن؛ در چنین فضای گفتمانی مشکلات حل نخواهد شد. اگر مؤسسات مالی امروز دچار مشکل شده‌اند، هشداری است که ممکن است بانک‌ها هم با چنین مشکلی مواجه شوند. اگر تظاهرات مردم را در دی ماه شاهد بودیم، هم هشدار این است که ممکن است بیشتر و بزرگ‌تر شود و ابعاد وسیع‌تری به خود بگیرد. مسائلی که در مقیاس کوچک می‌بینیم، به ما علامت آماده باش می‌دهند. ممکن است دفعه بعد فرصت در اختیار شما نباشد و اگر همینطور ادامه دهیم و در همین روند پیش برویم، در معرض خطر خواهیم بود.

درآستانه  ششمین سال دولت روحانی هستیم؛ شما در این شش سال ایده گفت‌و‌گوی ملی را پیگیری کرده‌اید؟ هم در همفکری و همیاری با رئیس جمهوری و هم با دیگرِ بخش‌های دولت و حاکمیت. آیا به نتیجه‌ای رسیدید؟ آیا استقبالی از این ایده شد؟

خیر.

یعنی پیگیری کردید و به نتیجه نرسیدید؟

بله؛ نمی‌خواهم مقایسه کنم اما در مذاکرات هسته‌ای، ما «گفت گو» داشتیم. گفت‌و‌گوی رسمی یعنی مذاکره؛ مسائل و نتایج روی کاغذ می‌آید و تعهدی برای طرفین ایجاد می‌شود. من به یاد دارم قبل از این دولت در دورانی که آقای جلیلی مذاکره می‌کرد، واژه برد-برد را شنیدم. وقتی می‌گوییم  برد- برد یعنی می‌پذیریم دستاورد داشته باشیم به قیمت آن‌که طرف مقابل هم دستاورد داشته باشد. گفت‌و‌گوی داخلی هم باید برد-برد باشد و طرفین به این درک برسند که مصلحت ملی مهم‌تر از همه چیزهاست. مصلحت ملی ایجاب می‌کند به‌رغم این که با شما اختلاف نظر دارم، با شما کنار بیایم. من بخشی از صحبت شما را می‌پذیرم شما هم بایستی بخشی از صحبت مرا بپذیرید؛ در چنین شرایطی من به همه خواسته‌هایم نرسیدم شما هم همینطور؛ اما برای هر کدام از ما شرایط  بهتر از زمانی است که با هم درگیر بودیم.

چرا استقبالی نشد و موضوع عقیم ماند؟

برداشت درستی از ابعاد پیچیدگی های موجود در همه زمینه‌ها وجود ندارد در حالی که قبل از این که هزینه‌هایی تحمیل شود باید بتوانیم خودمان مسأله را حل کنیم. اما من پیشرفتی در این زمینه مشاهده نکردم.

از طرف چه بخش‌هایی مقاومت نشان داده شد؟ در سطح دولت هماهنگی وجود داشت؟

هماهنگی یک چیز است و عزم و اراده چیز دیگر. به خط شدن همه بخش‌ها بسیار سخت است. در این شرایط وقتی بحث گفت‌و‌گوی ملی باشد، چون همه بخش‌های مدیریتی و حاکمیتی حق را به جانب خود می‌دانند، طبیعتاً مقاومت و مخالفت می‌کنند. ولی وقتی گفت‌و‌گو و مذاکره نباشد، هر کس می‌تواند خود را بالقوه قهرمان تصور کند. مسابقه فوتبال که برگزار می‌شود اگر نتیجه مساوی باشد، تماشاچیان معمولاً خوشحال نیستند؛ مگر این که در سرجمع امتیازها مساوی به معنای برد باشد. اگر برنده باشید، نصف استادیوم خوشحالند و نصف ناراضی. پیروز بازی به عنوان قهرمان از زمین بیرون می‌آید. اما در گفت‌و‌گو قرار نیست قهرمان بیرون بیاییم.

در نظام اداره‌ای کشور ما هر مجموعه‌ای کار خود را انجام می‌دهد. این وضعیت فرق می‌کند با وضعیتی که در آن روی اصولی که خیر و صلاح مردم در آن باشد، گفت‌و‌گوی ملی صورت پذیرد و توافق حاصل شود.

شما تاکنون چندین مرتبه در خصوص آثار زیانبار عدم حل ابرچالش‌های اقتصادی در حوزه‌های مختلف سخن گفتید. اکنون برخی کارشناسان معتقدند امکان حل بخش اعظمی از ابر چالش‌ها در حوزه اقتصاد وجود ندارد و یا هزینه سنگینی بر آن مترتب است؛ مانند مسأله اشتغال که برخی معتقدند حل آن غیر ممکن است. فکر می‌کنید قبل از این‌که این ابرچالش‌ها زمینه را برای فروپاشی سیاسی – اقتصادی احتمالی فراهم کند، وقتی برای حل آنها مانده است؟
بله؛ من با قاطعیت می‌گویم که ابرچالش‌ها هنوز هم در مرحله‌ای هستند که راه حل دارند. اما مهم این است که قوای کشور بسیج شوند و بخواهند که این ابرچالش‌ها را حل کنند. امید داشتن به آینده به اندازه همین ابر چالش‌ها اهمیت دارد. بالاخره انتقال قدرت از نسل ما به نسل جدید رخ خواهد داد. نسل جوان تری می‌آید و کشور را اداره می‌کند. مهم این است که نسلی که در حال ورود به مدیریت کشور است و از نظر من برای مدیریت ذی‌صلاح‌تر است، ناامید نشود. راه حل ابرچالش‌ها در دسترس است؛ چون بیماری و راه علاج را می‌دانیم. مهم عزم و اراده سیاسی واحد برای حل این مسائل است. من نگران این هستم که این عزم و اراده سیاسی به وجود نیاید. در گام اول همه باید روی حل مشکل متمرکز شوند.

مشکلات قابل حل است و نباید مایوس شد. مهم این است که امید واقعی نه امید تبلیغی و سطحی در کشور شکل بگیرد. اکنون مهمترین مسأله ما بازسازی اعتماد عمومی و احیای سرمایه اجتماعی است. این که چگونه می‌شود این اعتماد عمومی را احیا کرد؟ چگونه می‌شود امید در دل جوان‌ها ایجاد کرد که احساس کنند کشور به سمت خوبی جلو می‌رود؛ ولو با جاده‌ای پر از دست انداز! اکنون بازسازی امید و اعتماد مردم به آینده حتی از کاهش تورم و افزایش صادرات و هر مؤلفه دیگری مهمتر است!

اقتصاد ایران ممکن است در سال آینده تحت تأثیر مؤلفه‌های مختلفی قرار گیرد. از چالش‌های مربوط به برجام و احتمال رد آن از سوی ترامپ تا تحریم‌های جدیدی که ممکن است به بهانه‌های موشکی اعمال شود و مشکلاتی که ممکن است در زمینه تعاملات بین‌المللی اقتصاد ایران به وجود آید. با عنایت به این مؤلفه‌ها، اقتصاد ایران در سال آینده چه وضعیتی خواهد داشت؟ پیش‌بینی شما چیست؟

سؤال سختی است؛ به نظرم یک نظام تدبیر مناسب می‌تواند مانع از به وجود آمدن مشکلات جدید شود؛ خیلی از مسائل ما اجتناب‌ناپذیر یا خارج از کنترل ما نیست. مسلماً احتمالات پیش روی ما دامنه‌های متفاوتی برای سال آینده مطرح می‌کند که طیف وسیعی از نتایج را شامل خواهد شد. درست است مسائل بین‌المللی مهم است اما قبلاً هم گفته‌ام گفت‌و‌گوی داخلی مهم‌تر است. باید ابتدا خودمان روی اولویت‌هایمان به جمع‌بندی برسیم. یکی از مواردی که باعث می‌شود اختلافات به صورت فرسایشی در بیاید متفاوت بودن فهرست اولویت‌ها است. یک گروه موضوعی را شماره یک می‌داند و یک گروه موضوع دیگر را! نمی‌شود ما سه تا اولویت یک داشته باشیم! روزی که بر سر ترتیب اولویت‌ها به تفاهم برسیم، در مسیر رشد و بهبود قرار خواهیم گرفت.

دولت اصلاحاتی در حوزه اقتصاد آغاز کرده و اصلاحاتی را هم طبیعتاً برای سال‌های آتی در نظر خواهد گرفت؛ اصلاحاتی در حوزه سیاست‌های پولی و مسائل بانک‌ها تعبیه شده و برخی هم برای سال آینده پیش‌بینی شد. برخی از این اصلاحات مانند بحث یارانه‌ها و اصلاح قیمت انرژی که در بودجه دیده شده بود، در نطفه خفه شد. با توجه به مجموع شرایط، فکر می‌کنید چه چشم‌اندازی فراروی اصلاحات اقتصادی باشد؟

وضعیت موجود اقتصاد کشور مانند یک مثلث سه ضلعی است که در یک رأس آن شرایط رفاهی مردم قرار دارد. در خصوص شرایط رفاهی مردم نکته‌ای وجود دارد؛ این که در یک دوره 10 ساله بهبود داشتیم و 10 سال هم درجا زدیم. این دو را باید با هم دید. ضلع دیگر مثلث اصلاحات اقتصادی است که کشور به آن نیاز دارد. امروز اگر بگویند برای حل آلودگی هوا، راه حلی وجود دارد که اصلاح قیمت حامل‌های انرژی در آن دیده نشده، فریب دادن مردم است. چون تا رفتار مصرفی مردم تغییر نکند اتفاقی نمی‌افتد. اصلاحات گرچه متنوع هستند ولی وجه اشتراکشان در این است که اجرایشان لازم است اما در کوتاه مدت هزینه تحمیل می‌کنند.

ضلع سوم این مثلث درجه اعتماد به اداره کنندگان کشور است. این که اداره کنندگان کشور را برای اجرای اصلاحات و حل مشکلات واجد شرایط می‌شناسیم یا نه؟ واجد شرایط بودن یعنی این‌که مسئولان سه ویژگی داشته باشند: می‌دانند، می‌خواهند و می‌توانند.

اگر ضلع سوم (اعتماد به مسئولان) مورد خدشه واقع شده باشد، پیگیری آن دو ضلع دیگر (اصلاحات اقتصادی و حل مشکلات رفاهی) هزینه بر است و در شرایط موجود خطرناک! این‌که مسأله احیای امید و بازسازی سرمایه اجتماعی را مطرح می‌کنیم برای این است که مسأله اعتماد به مسئولان و مدیران به عنوان ضلع اساسی در اصلاح موفقیت‌آمیز اقتصاد به وجود آید. مردم اگر اعتماد داشته باشند که با افزایش قیمت سوخت ناوگان حمل و نقل نوسازی می‌شود، همراهی نشان می‌دهند. به شرط آن که مطمئن باشند منابع ایجاد شده در مسیر درست هزینه خواهد شد؛ در این خصوص باید نقشه راه داشت و نباید یک دفعه شوک وارد کنیم.

و اگر این امید و سرمایه اجتماعی وجود نداشته باشد؟

در نبود سرمایه اجتماعی دست زدن به اصلاحات اقتصادی خطرناک است. پیش از هر اصلاح اقتصادی، باید سرمایه اجتماعی ارتقا پیدا کند تا بتوان قدم‌های بعدی را هم برداشت. ما ضمن این که با فوریت و بشدت به اصلاحات اقتصادی نیاز داریم، باید پشتوانه‌اش که سرمایه اجتماعی است را تأمین کنیم. زیرا اگر این سرمایه اجتماعی نباشد، خطرناک است و مشکلات جدی ایجاد می‌کند. مسئولان هم باید همدیگر را تحمل کنند و بپذیرند هر کس جزئی از این حرکت کلی است. مانند یک تیم فوتبال که یکی گل می‌زند و یکی دفاع می‌کند؛ باید همدیگر را به رسمیت بشناسیم تا از این معبر سخت گذر کنیم؛ و گرنه عواقب بدی خواهیم داشت و نتیجه‌ای حاصل می‌شود که همه از آن پشیمان خواهیم شد.

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
اخبار روز
ببینید و بشنوید
آخرین عناوین