کد خبر: ۲۰۴۳۹۲
تاریخ انتشار: ۱۱ اسفند ۱۳۹۶ - ۱۸:۰۰
پرداختن به مسائل روز جامعه از وظایف مهم و کلیدی سریال‌های تلویزیونی است که می‌تواند علاوه بر سرگرمی، وجوه آموزشی هم داشته باشد.
 پرداختن به مسائل روز جامعه از وظایف مهم و کلیدی سریال‌های تلویزیونی است که می‌تواند علاوه بر سرگرمی، وجوه آموزشی هم داشته باشد.

برای مثال می‌توان به ناهنجاری‌هایی اشاره کرد که در تمام کشورهای جهان وجود داشته و فرد را به سمت خود می‌کشاند. زندان یکی از جاهایی است که افراد مختلف از طیف‌های گوناگون جامعه را در خود جای داده که هر یک به‌دلیلی سروکارشان به آنجا افتاده است. از سرقت و قاچاق مواد مخدر گرفته تا چک برگشتی، قسط مهریه و ... که هر یک از این موارد می‌تواند دستمایه تولید سریال‌های مختلف قرار گیرد.

آیینه عبرت و 2 شکل زندان
مجموعه تلویزیونی محبوب اواخر دهه 60 و اوایل دهه 70 با دو شخصیت محوری‌اش (علی و آتقی) که در هر اپیزود داستان مشخصی را روایت کرده و در آخر هم به یک جمع‌بندی اخلاق‌گرایانه می‌رساند. بخش‌های مربوط به زندان این مجموعه تلویزیونی را می‌توان به دو بخش کاملا متفاوت تقسیم کرد: نخست بخشی که در آن سلول‌ها بازسازی شده و لباس‌های زندانیان هم مخاطب را یاد فیلم‌های قدیمی با تمام کلیشه‌های آن می‌اندازد که نمونه آن را در غزل خواندن جمشید برای صفر در یکی از اپیزودها دیده‌ایم. دوم بخش‌هایی که کاملا مستند بوده و مربوط به حضور معتادان در بازپروری‌های آن سال‌هاست که تنها لحظاتی هم بازیگران اصلی کار در آنجا حضور پیدا کرده‌اند.

سیروس مقدم از «زیر هشت» و «بچه‌های نسبتا بد» تا «چک برگشتی»
این کارگردان پرکار و موفق قاب کوچک در سریال‌های مختلف خود به مضامینی پرداخته که یک سر آن به زندان وصل می‌شود. در «زیر هشت»، عطا برای به‌دست آوردن رضایت دختر مورد علاقه‌اش دست به سرقت از طلافروشی پدر وی زده و به زندان می‌افتد. در زندان هم به‌واسطه آن که تمام فکر و ذکرش گرفتن انتقام از آن دختر است، انگشتان یک دستش زیر دستگاه برش چوب رفته و سه انگشت خود را از دست می‌دهد. مقدم در ساخت فضای زندان موفق عمل کرده و روی نقش مددکاری زندان هم در هدایت زندانیان متنبه شده تاکید کرده که عطا جزو آنها به حساب نمی‌آید.
رابطه عطا و زندانی مسن بیمار با بازی آتیلا پسیانی هم خوب از کار درآمده و نقشی کلیدی در گسترش داستان در عرض دارد. در «بچه‌های نسبتا بد» نیز سرقت هزار سکه بهار آزادی از گاوصندوق یک بنیاد خیریه، قصه را شکل داده و شخصیت‌های مختلفی را به آن پیوند می‌زند. از دزدان سکه‌ها گرفته تا پسر جوانی که مشکوک به سرقت بوده و برای پیدا‌کردن سرنخ‌ها مدام در حال فرار از دست پلیس است. در یکی از داستانک‌ها نیز با پسر جوانی همراه می‌شویم که می‌خواهد با پول دزدی بدهی سنگین پدرش به یک نزولخوار را پرداخت کرده و از به زندان افتادن پدرش جلوگیری کند، اما در نهایت موفق به انجام آن نمی‌شود. مقدم در چک برگشتی هم همین ایده را تکرار کرده و داستان خود را حول محور شخصیتی قرار داده که به‌خاطر عدم‌پرداخت اقساط مهریه همسرش به زندان افتاده و حال در آزادی موقت به‌دنبال راهی برای جور کردن آن می‌گردد و این در حالی است که قیمت سکه هم روز به روز بالاتر می‌رود.

«سی‌امین روز»، «یادآوری» و طنابی که پاره شد
در این دو مجموعه تلویزیونی با مردان جوانی مواجه هستیم که هر دو به جرم قتل غیرعمد به زندان افتاده و هنگام اجرای حکم طنابشان پاره شده و از مرگ رسته‌اند. جالب این‌که هردوی آنها وجوه متافیزیک پیدا کرده و زندگیشان تحت‌ تاثیر آن قرار می‌گیرد. در اولی جوانی از طبقه پایین جامعه به‌واسطه یک اشتباه دوست و هم محل قدیمی‌اش را کشته و پس از بریده‌شدن طناب اعدام نیز وارد بازی پیچیده عموی خود می‌شود که برادرزاده‌اش را طعمه قرار داده است. در دومی هم علی که در یک درگیری ناخواسته دوستش سینا را از بین برده، زندگی‌اش با مراد، مهندس جوان و پسرش و دختری به نام شیوا گره خورده و به بازی تلخ و پیچیده‌ای تبدیل می‌شود. در هر دو سریال جز صحنه اعدام چیز دیگری از زندان نمی‌بینیم، اما اثرات آن را در تاروپود هر دو قصه احساس می‌کنیم. بخصوص از طریق شخصیت‌های قرار داده شده در دو قطب خیر و شر که نقش مهمی در شکل‌گیری و قوام یافتن فیلمنامه دارند.

«زیر تیغ»؛ همچنان تکان‌دهنده و تاثیرگذار
مهم‌ترین مجموعه تلویزیونی در این رابطه که در آن قهرمان داستان سهوا باعث قتل دوست سی ساله‌اش شده و حال در زندان هم بار غم جانکاه دوستش را به دوش می‌کشد و هم باید از حیثیت زیر سوال رفته‌اش در امانتداری دفاع کند. بخش‌های مربوط به عذاب وجدان اوس محمود پیش از تسلیم شدن به قانون، یکی از تکان‌دهنده‌ترین فصول سریال‌های تاریخ تلویزیون ایران را رقم زده که سنگینی‌اش به قلب مخاطبان فشار می‌آورد. درست مانند فصول زندان که گردی خاکستری رنگ بر فضای آن پاشیده شده و نفس مخاطب را به شماره می‌اندازد. برای نمونه هم می‌توان از تعریف حسرت آلود اوس محمود از خاطره عصر جمعه هایش نام برد که الباقی هم سلولی هایش را به یاد گذشته خودشان می‌انداخت. در بخش‌های مربوط به دادگاه نیز محمدرضا هنرمند عالی عمل کرده و تصویری بشدت واقعی ارائه کرده که مخاطب را در بیم و امید نسبت به سرنوشت اوس محمود نگه می‌دارد. بخصوص این‌که در جبهه شر شخصیت فوق‌العاده‌ای به نام قدرت (برادر بزرگ‌تر جعفر) قرار دارد. شریر تمام عیاری که از یک‌سو در دزدی از انبار کارخانه دست داشته و از سوی دیگر خانواده جعفر را برای قصاص ترغیب می‌کند و در عین حال هم نیم‌نگاهی به ازدواج دختر خود با برادرزاده‌اش (رضا) دارد. این در حالی است که رضا پیش از این با دختر محمود (مریم) نامزد کرده است. هنرمند در مقام کارگردان در ایجاد فضایی سنگین و خفه عالی عمل کرده و مخاطب را در وضعیتی قرار می‌دهد که تا مدت‌ها آن را فراموش نمی‌کند.

هوش سیاه 2 و زندانی متفاوت
مسعود آب‌پرور در این سریال جذاب که در دو بخش ساخته و پخش شده، زندانی را طراحی کرده که شباهتی به یک زندان داخلی نداشته و به نمونه‌های خارجی‌اش همچون سریال فرار از زندان نزدیکی بیشتری دارد. کاری کاملا تعمدی که زحمت زیادی هم برای آن کشیده شده و مخاطب را در فضایی کاملا متفاوت با آنچه که پیش از این از فضای یاد شده دیده، قرار می‌دهد.
کامران بوریایی به‌عنوان یک تبهکار خطرناک مسلط بر فضای سایبر با استفاده از وسایل رایانه‌ای از کار افتاده انبار زندان خود را به فضای بیرون وصل کرده و سرانجام هم با استفاده از این ترفند موفق به گریز از زندان می‌شود.
آب‌پرور در بخش زندان موفق عمل کرده و تنش خوبی هم بر آن حاکم کرده که مخاطب را برای پی بردن به فرجام کار به‌دنبال خود می‌کشاند.

منبع : جام جم
ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
اخبار روز
ببینید و بشنوید
آخرین عناوین