|
|
امروز: سه‌شنبه ۱۵ آبان ۱۴۰۳ - ۱۳:۳۰
کد خبر: ۲۰۳۸۱۸
تاریخ انتشار: ۰۸ اسفند ۱۳۹۶ - ۰۴:۰۰
قاتلین سریالی در طول قرن ها از زمان حضور انسان روی این کره خاکی حضور داشته اند. این هیولاهای درنده خود که در میان ما بوده و در کمین طعمه های خود می نشینند مایه وحشت فراوان و البته کنجکاوی وسف ناپذیری هستند.
 قاتلین سریالی در طول قرن ها از زمان حضور انسان روی این کره خاکی حضور داشته اند. این هیولاهای درنده خود که در میان ما بوده و در کمین طعمه های خود می نشینند مایه وحشت فراوان و البته کنجکاوی وسف ناپذیری هستند.

انسان های معمولی نمی توانند رفتارهای وحشیانه و ترسناک این قاتلین سریالی، دیدگاه متفاوت آن ها به اعمال درست و نادرست، عدم توانایی آن ها برای تاسف خوردن در مورد جان هایی که به ناحق می گیرند و خانواده هایی که نابود می کنند و البته اشتیاق غیرقابل باور آن ها به خونریزی را درک کند. در این میان برخی از قاتلین سریالی پا را از این نیز فراتر گذاشته و عملی شنیع تر و نابخشودنی تر را مرتکب می شوند: آدمخواری.

این قاتلین خوفناک خون و گوشت قربانیان خود را به دلایل مختلفی می خورند. هر یک از آن ها برای این کار دلایل متعددی دارند؛ برخی برای این که قربانیانشان را همیشه همراه خود داشته باشند دست به این کار می زنند و برخی دیگر نیز برای این که برای خرید گوشت هزینه نکنند به خوردن گوشت قربانیان روی می آورند. دلیل هر چه که باشد نمی توان این میزان از قساوت و بیرحمی را متصور شد.

 رابرت مادزلی
رابرت مادزلی یک قاتل سریالی بریتانیایی است که بیش از ۲۵ سال را در سلول انفرادی گذرانده است. سلولی که وی در آن زندگی می کند شباهت زیادی به سلولی دارند که در فیلم «سکوت بره ها» به تصویر کشیده شده دارد. مادزلی سلول خود را «قفس شیشه ای» یا «تابوت بتنی» نامیده است؛ مردی که خود به «هانیبال لکتر واقعی» مشهور شده است. اگر چه او تنها ۴ نفر را به قتل رسانده، یک نفر در خارج از زندان و ۳ نفر نیز در دوران حبس، خشونت موجود در این قتل ها باعث شده که وی در میانه های این فهرست خوفناک قرار بگیرد.
جالب این که قربانیان وی همه افراد خبیثی بوده اند که به خاطر اذیت و آزار جنسی بچه ها شناخته می شدند، به همین دلیل او علاوه بر قاتلی بیرحم می تواند یک قهرمان نیز انگاشته شود. مودزلی توسط یک مرد منحرف بزرگ شد که از همان کودکی تجاوز و بدرفتاری های جنسی خود با کودکان قبل از مودزلی را به او نشان می داد. بدین ترتیب مودزلی آن قدر گلوی این مرد را فشار داد تا خفه شد. بعد از زندانی شدن به جرم قتل، مودزلی با کشتن دو نفر از هم سلولی هایش لقب «هانیبال آدمخوار» را بدست آورد. گفته می شود که وی جمجمه یکی دیگر از قربانیان خود در زندان را شکافته و با استفاده از یک قاشق شروع به خوردن محتویات جمجمه او کرد. بدین ترتیب وی سال های زیادی است که در یک سلول انفرادی که هیچ تماسی با دنیای بیرون ندارد محبوس بوده و خطرناک ترین زندانی بریتانیا و یکی از قاتلین سریالی زنده دنیا به شمار می آید.

جفری دامر
بدون شک یکی از مشهورترین و بدنام ترین قاتلین سریالی آدمخوار تمام دوران جفری دامر است که از او با نام «آدمخوار میلواکی» نام برده می شود. اسم او به عنوان مشهورترین قاتل سریالی جهان برای همه شناخته شده است. بین سال های ۱۹۷۸ تا ۱۹۹۱، دامر جان ۱۷ مرد جوان و پسربچه را گرفت. او ابتدا قربانیان خود را با مواد مخدر و الکل بیحال کرده و سپس خفه می کرد. بدنبال آن به جنازه قربانیان تجاوز کرده، آن ها را مثله کرده و در مواردی نیز قسمت هایی از بدن آن ها را می خورد. قتل های اول و دوم او با فاصله ای نزدیک به یک دهه اتفاق افتادند و سپس با وسوسه کردن مردان و پسران آن ها را به آپارتمانش در ویسکانسین کشانده و آن ها را به قتل می رساند.
وقتی پلیس در نهایت وارد خانه دامر شد، خانه اش پر از اجزای تکه تکه شدن بدن قربانیان بود. وی از استخوان قربانیان خود وسایل ساخته بود و از بدن عریان و مثله شده مردان عکس گرفته بود در حالی که بخش هایی از بدن پسران قربانی را در یخچال نگهداری می کرد. علاوه بر این در خانه اش یک بشکه آبی رنگ پر از اسید هیدروکلریک وجود داشت که اعضای بدن قربانیانش را در داخل آن حل می کرد. وی بعدها ادعا کرد که خوردن اعضای بدن قربانیانش باعث شده این حس را داشته باشد که برای همیشه آن ها را در کنار خود و بعنوان بخشی از جشم و روح خود حفظ خواهد کرد.
وی در این باره چنین گفته است:” من کارم را از نو آغاز کردم و این همان زمانی بود که آدمخواری شروع شد، خوردن قلب و بازو. این راهی بود برای این که احساس کنم آن ها جزئی از من شده اند. در ابتدا تنها یک کنجکاوی بود اما بعد از مدتی دیگر بی اختیار و جذاب شده بود”. پلیس یک سر بریده را در درون یخچال و سه عدد دیگر را نیز در داخل فریزر پیدا کرد. دامر به ۱۶ بار حبس ابد محکوم شد و در نهایت بدست یکی از هم سلولی هایش به نام کریستوفر اسکارور به قتل رسید.

 آلبرت فیش
یکی دیگر از قاتلین سریالی آدمخوار مشهور جهان آلبرت فیش نام داشت که گریس باد ۸ ساله را به قتل رسانده و در مدت ۹ روز تمامی بدن او را خورد. در یکی از وحشیانه ترین قتل های عصر حاضر، فیش در محله زندگی گریس باد در حال قدم زدن بود تا قربانی خود را پیدا کند. هدف اول او برادر بزرگ تر گریس، ادوارد، بود که در آن زمان ۱۸ سال سن داشت. اما بعد از دیدن گریس به این نتیجه رسید که او قربانی بهتر و آسان تری برای کشتن و خورده شدن است.
بعد از اینکه مدتی را در کنار خانواده باد گذراند اعتماد آن ها را جلب کرده و در نهایت خانواده را قانع کرد که اجازه دهند گریس را به مهمانی شبانه پسرعمویش ببرد.بدین ترتیب والدین گریس به او اجازه دادند دست در دست یک قاتل آدمخوار از در ورودی خانه خارج شود. سپس فیش در نامه ای به مادر گریس، کشتن فرزندش و خوردن او را با جزییات کامل تشریح کرد، نامه ای که یکی از ترسناک ترین نامه هایی است که در تاریخ بشریت به رشته تحریر درآمده است.

بخشی از این نامه بدین شرح است: ” در روز یکشنبه سوم ژوئن ۱۹۲۸ به شما زنگ زدم و برایتان پنیر و توت فرنگی آوردم. شام خوردیم. گریس در بغل من نشسته بود و مرا بوسید. همانجا بود که برای خوردن او نقشه کشیدم. به بهانه بردن او به مهمانی. شما موافقت کردید که او نیز همراه من بیاید. من او را به یک خانه متروکه در وستچستر که از قبل آماده کرده بودم بردم. وقتی به آنجا رسیدیم از او خواستم که بیرون بماند. او به چیدن گل های وحشی مشغول شد. من به طبقه بالا رفتم و تمامی لباس هایم را از تنم درآوردم. می دانستم اگر این کار را نکنم لباس هایم را به خونش آغشته خواهم کرد. وقتی همه چیز آماده شد کنار پنجره رفتم و او را صدا زدم. بعد در قفسه لباس پنهان شدم تا او وارد اتاق شد. وقتی که مرا لخت دید شروع به جیغ زدن کرده و سعی کرد از پله ها پایین برود. او را گرفتم و گفت که ماجرا را به مامان می گوید. ابتدا لباس هایش را درآوردم. چقدر دست و پا می زد، گاز می گرفت و ناخن می کشید. گلوی او را تا هنگام مرگ فشار دادم. سپس او را به قسمت های کوچک تقسیم کردم به نحوی که بتوانم گوشت هایم را به اتاقم ببرم و آن ها را پخته و بخورم. گوشت او بعد از کباب شدن در اجاق گاز چقدر خوشمزه و ترد بود. ۹ روز طول کشید تا تمام بدن او را بخورم”.
این چنین خونسردی و قساوتی تنها از یک موجود شیطان صفت بر می آید که قتل یک دختربچه بیگناه را با چنین آب و تابی برای مادر قربانی توصیف می کند. در نهایت آلبرت فیش با صندلی الکتریکی در سال ۱۹۳۶ اعدام شد.

 اد گین
اد گین، از مشهورترین قاتلین سریالی تاریخ، نیز اهل ویسکانسین بود که تنها به دو قتل اعتراف کرده و برای یک مورد گناهکار شناخته شد. هنوز تایید نشده که وی قربانیان خود را خورده یا نه اما به هر ترتیب گزینه مناسبی برای این فهرست به شمار می آید زیرا دستکم اگر گوشت قربانیان را نمی خورد از آن ها برای خودش لباس تهیه می کرد. بعدها با الهام از داستان های ترسناک جنایات گین، فیلم ترسناک مشهور «کشتار با اره برقی در تگزاس» ساخته شد. گین مردی خجالتی و آرام بود که در یک مزرعه زندگی می کرد و با مادر خود و به طور کلی زنان مشکل داشت. این مشکلات باعث شد که وی با خونسردی تمام دو زن را به قتل رسانده و پوست صورت آن ها را مانند ماسک بپوشد.
وقتی که نیروهای پلیس به گین مشکوک شده و وارد مزرعه او شدند با جسد یکی از قربانیان مواجه گردیدند که سرش از تنش جدا شده و شکمش پاره شده بود. همچنین گین سابقه طولانی در دزدیدن جسدهای قبرستان داشته و از بدن جسدهای دزدیده شده برای ساخت قطعات دست ساز استفاده می کرد. بعد از این دو قتل وی دستگیر شده و دیوانه تشخیص داده شد، گین به یک بیمارستان روانی فرستاده شد و در همانجا به دلیل بیماری سرطان مرد.

پیتر برایان
یکی از قاتلین سریالی کمتر شناخته شده دوران که تنها دو نفر را کشته پیتر برایان نام دارد. با این وجود داستان خوفناک جنایت های او قوی ترین و سنگدل ترین انسان ها را نیز می آزارد. او علاوه بر این که شیطانی مجسم بود به بیماری شیزوفرنی نیز مبتلا شده بود. در سال ۱۹۹۳ وی یک مغازه دار جوان به نام نیشا شث را با ضربات متوالی چکش به قتل رساند. بعد از اعتراف به قتل، برایان به بیمارستان برودمور برده شد که در آن زمان رابرت مودزلی نیز در آنجا بستری شده بود. بعد از سال ها حضور در بیمارستان روانی، پزشکان به این نتیجه رسیدند که شرایط او بهتر شده و توان حضور در جامعه با مقداری سرپرستی و مراقبت را خواهد داشت.

پس از آزادی بود که برایان در اقدامی وحشتناک دوست خود، برایان چری، را کشته و قسمتی از بدن او را پخته و خورد. پس از درگیری بین این دو همسایه ها با پلیس تماس گرفتند و وقتی پلیس سر رسید، برایان را در حال پختن مغز دوستش همراه با مقداری کره دیدند. وی بعد از خوردن مقداری از مغز دوستش به پلیس چنین گفت:” من مغز او را با کره خوردم، واقعاً حوشمزه بود”.
ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
اخبار روز
ببینید و بشنوید
آخرین عناوین