|
|
امروز: شنبه ۰۳ آذر ۱۴۰۳ - ۰۰:۰۲
کد خبر: ۲۰۲۵۷۲
تاریخ انتشار: ۳۰ بهمن ۱۳۹۶ - ۱۲:۵۵
برای کنترل فضای مجازی یک هزار دلیل می آورند که مخالفتی ندارند اما بعد از یک کتاب موافقت بنا گه می گویند صلاح نیست این شبکه روان باشد . اگر مخالفتی نیست پس آن هم اضطراب ، استرس و فریاد برای چیست و اگر آسیب یک پدیده ، عمل و اقدام در حوزه های مختلف برایتان به اثبات رسیده است چرا بی محابا ، محدودیت آن را اعلام نمی کنید .
 نخبگان در ایران از منظر کارکرد و ایفای نقش برای صیانت از جامعه بجد قابل نقد و زیر سوال اند. هر چند در مقیاس جهانی تعارض اساسی بین برگزیدگان و عموم وجود دارد . اما در جامعه ایران از هم گسیختگی به مرز وحشت رسیده است .

در شرایط فعلی ، نخبگان خویشتن را از مردم جدا می دانند . با زبان آنها سخن نمی گویند.خواسته های سیاسی – روانی توده را مشروع نمی پندارند. و چه بسا همگامی و همراهی با آنها را خیانت به حرفه ، علم و آگاهی بدانند و شیوه ای از رابطه ارباب و رعیتی سیاسی – فرهنگی را القا نمایند. آنها رستورانهای مخصوص دارند . پارک های خاص را انتخاب می کنند و سبک ویژه ای از رفتار و گفتار را نهادینه می کنند .در مقابل توده مردم با جای گرفتن در طبقات اجتماعی ، سیاسی ، فرهنگی و اقتصادی بار اصلی جامعه را به دوش می کشد .نان می پزد ، خیاطی می کند ، نگهبانی می دهد ، کار می کند و می کارد . اما نخبگان را افرادی ناسپاس
می داند که از مردم خورده اند ولی پشت به آنان کرده اند . از موقعیت خلق شده توسط عموم بهره برده اند و منقلب شده اند تا حدی که مرزهای مشترک همزیستی را به هم زده اند.

نخبگان جامعه ایران به مثابه نقدینگی که در هر فصل برسر کالایی خراب می شود ، بخشی از جامعه را از تعادل می اندازد. زمانی هنر ، بعضی اوقات اخلاق ، آزادگی و زمانی علم و اندیشه ، چار چوب معنایی اش را با روایت و قرائت های بدون شناسنامه نخبگان از دست می دهد و مردم را به طوفان بلا و حوادث می سپرد . نخبگان سعی می کنند در درز و شکافهای اجتماعی لانه بسازند و خویشتن را طلیعه دار مقاومت ها ، اعتراض ها و تغییر و تحولات بدانند ، غافل از اینکه هر کسی زندانی خواسته ها و علایق خویش است . عده ای تحت هیچ اصلی نمی توانند از زندان شهرت طلبی رها شوند . حقایق را قلب می کنند تا بر آوازه شان گردی ننشیند . جمعی اسیر قدرت ، جناح ، جغرافیا و مظاهری دیگرند و پیچیدگی ها و سنگر گرفتن زیر واژگان به قدری متداخل شده است که بسیار سخت می نماید. از بین متون ، دیالوگ ها و ادعاها ، واقعیت های مسلم را کشف کرد .

برای کنترل فضای مجازی یک هزار دلیل می آورند که مخالفتی ندارند اما بعد از یک کتاب موافقت بنا گه می گویند صلاح نیست این شبکه روان باشد . اگر مخالفتی نیست پس آن هم اضطراب ، استرس و فریاد برای چیست و اگر آسیب یک پدیده ، عمل و اقدام در حوزه های مختلف برایتان به اثبات رسیده است چرا بی محابا ، محدودیت آن را اعلام نمی کنید .

مکر قرار است سده های یافته های علمی و بارورهای شرعی سده ها در سیلاب عوامگرایی ریخته شود و نفاق بر امور جمعی جامعه حکفرما شود .

از سویه ای دیگر به دین ، باورها و سنت ها می تازند اما همین که با مقاومت مردم مواجه می شوند در آن واحد رنگ عوض می کنند و به درون هیئت های مذهبی سرازیر می شوند و داعیه عزاداری ، دینداری و همگامی با خلق سر می دهند . هزاران شکر بساط کمونیست ها بر چیده شد والا آنها هم بعید نبود در این اوضاع و احوال دسته های عزاداری راه می انداختند . گاهی بنام دین از آموزه ها و متدلوژی به رهیافت غیر دینی آنچنان بهره می برند که هیچ پلورالیستی به گرد آنان نمی رسد . زمانی با خیمه زدن در سرزمین روشنفکران عهد قدیم ، الی الابد حاضر نمی شوند از پیله شان نگاهی به بیرون داشته باشند. شاید آفتابی بر آمده باشد . ادعا می کنند با انقلاب فرانسه و عصر روشنگری بارور شده اند اما هیات زایمانی داشته باشند و راهی هموار کنند .

بعضی از نخبگان و طلایه داران و روشنفکران گرفتار عقده ها ، اشباح و توهماتی شده اند که جامغه را به تباهی و افراط و تفریط می کشد .

فرهنگ یک جامعه کهن ، متدین و پر آوازه را به اسارت می گیرند و ابایی از قباحت عمل ندارند.امروزه در بخشی از جامعه هنری ، سینما ،تئاتر طلاق های دوره ای چند ضلعی عمومیت پیدا کرده است و با افتخار در سایت ها از آن به عنوان نوآوری در عرصه فرهنگ یاد می شود . اریک فروم و فروید متناسب جامعه ایرانی هم نداریم که لااقل روانکاری ویژه این رفتارهای عجب و غریب را طراحی کند.تعدادی از سیاستمداران جامعه به شکل نا میمونی در مرداب اختلاس دست و پا می زنند و از نظر برخورداری در مقطعی متوقف نمی شوند و بدرستی مظهر و یکنزون الذهب و الفضه اند . انگار فرصتی پیش آمده است که لایتناهی ، باید بقایند و بچاپند . جمعی از واعظین ، سوار بر مرکب نفاق به سوی کدورت ، کینه ، خشونت و اختلاف آفرینی می تازند مثل اینکه شب و روزه باید مثل جغد بر خرابه های وطن آن هم شبانگاهان و در ظلمت بر شیپور جنگ بنوازند و خلایق را با هم درگیر می نمایند .

در عصر پسامدرنیته ، جهانی شدن و کوچ انسان از برکه مدرنیته به اقیانوس نا کجا آباد پسا ساختارگرایی. هنوز جمعی از الیت ها با تک مضراب اسکلت های مدفون در قبرستانهای بودایی و کنفوسیوسی به استقبال الهه زیبایی در یونان و روم قدیم می شتابند ، غافل از اینکه گروه را راهبری ناید و جمع را سری نشاید . روشنفکران سکولار ، لائیک و خنثی هم محبوس زندانی بزرگ به نام تغییرند اما آنان هم در سکون دست و پا می زنند. توهم آنچنان غلیظ و بزرگ است که سوار بر قایقی ثابت ، می خواهند اقیانوس های معانی را فتح نمایند . نسل نخبگان جامعه ایران در طول یکصد و پنجاه سال هر چند فراز و نشیب های فراوانی تجربه کرده است ، اما اعم از دینی و غیر دینی ، سنتی و مدرن ، در باری و آزاد ، انقلابی و غیر انقلابی در یک نقطه یهم می رسند و اشتراک دارند و آن چشم بستن بر واقعیت های است که زندگی مردم را رنگ آمیزی می کند .

جامعه ایران هم از طرفی در سده اخیر تعامل و توان مذاکره با نخبگان ، را از دست داده است . نخبگان ناسازگار به خارج از مرزها هل داده می شوند در نتیجه نخبگان از موضع ، ماوای هدایت و نشان وافعیت ها و حقایق به ثناگویان و مرثیه خوانان دربار و مراکز قدرت تغییر ماهیت داده اند و یا به زعم خویشتن به مداوای قولنج و نفخ صاحبان قدرت پرداخته اند و در پایان هم مرموزوار مرگ را تجربه نموده اند .

اینک برای رهایی جامعه از دام عقب ماندگی و سوق دادن نخبگان به آشتی با درد های مردم ، ترانه ای دیگر باید ساخت و سرودی غیر خواند.
منبع: ابتکار
ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
اخبار روز
ببینید و بشنوید
آخرین عناوین