|
|
امروز: دوشنبه ۳۱ ارديبهشت ۱۴۰۳ - ۱۳:۱۸
کد خبر: ۲۰۰۳۲۳
تاریخ انتشار: ۱۶ بهمن ۱۳۹۶ - ۱۳:۱۸
عدالت حکم مي‌کند ديگر به اين روند خاتمه داده شود و هر استان و هر منطقه‌اي متناسب با شرايط و امکاناتي که دارد بتواند تصميم بگيرد و اجرا کند و برخوردار شود. تراکم تجربه‌ها و رقابت در استان‌ها موجب شکوفايي اقتصادي و اجتماعي و فرهنگي خواهد شد؛ مشروط بر آنکه دولت به جاي وعده دادن عمل کند و با قدرت و سرعت به استان‌ها اختيار و اعتبار لازم را بدهد.
 روزنامه اطلاعات در یاداشتی به قلم سيدمسعود رضوي نوشت:

همزمان با ايام تاريخي دهة فجر که انقلاب اسلامي ايران با عبور از سوانح و رخدادهاي عظيم، وارد چهلمين سال حيات و تحولات خود شده است، علاوه بر برگزاري مراسم و آيين‌هاي مربوطه، سخنان و نقطه نظرهاي مهمي نيز مطرح شد. به ويژه رئيس‌جمهور که در روز 12 بهمن و آغاز ايام فجر و سپس در سفر کرمان به موضوعات مهمي اشاره داشت. در سخنان دکتر حسن روحاني، دوسه نکته تأمل انگيز بود که ما نيز درنگي در آن خواهيم داشت.

رئيس‌جمهوري در سفر کرمان، معضل تمرکز گرايي و تحميل بار سنگين تصميم سازي و برنامه و اجرا بر دوش دولت را مجددا مطرح کرد و با صراحت و البته عزمي جدي‌تر به برنامه و اهداف دولت دوازدهم براي واگذاري امور به بخش خصوصي اشاره کرد. نکتة تازه و مهم اين بود که علاوه بر اجراي اصل 44 در جهت خصوصي سازي و واگذاري بنگاه‌ها و خدمات به مردم، نوع ديگري از تمرکز زدايي نيز بايد همزمان مد نظر قرار گيرد و آن واگذاري بخش بزرگي از اختيارات و برنامه‌ها به استانهاست و بي شک هر استان با توجه به نيازها و امکانات بومي بهتر از مرکزنشيناني که درک ملموسي از مناطق مختلف و متفاوت ندارند قادر به تصميم‌گيري و خلق موقعيت و ثروت براي اهالي هستند. دولت دوازدهم زمان براي اتلاف و فراغ ندارد. اين دولت بايد سريع تصميم بگيرد و قاطع عمل کند. عزم اين کار و جَنَم و خميرماية انجامش را نيز دارد. اما بدنة فربه و کم تحرک از يک سو و مخالفان و منتقدان بي‌انصاف و حتي بي‌اخلاق از سوي ديگر در راه سنگ اندازي مي‌كنند.

تأخير و کُند شدن فعاليت‌هاي دولت‌ها در ايران، بيشتر مربوط به فقدان شجاعت و عدم تمايل براي خروج از مرکز است.‌ اي بسا در نظر بوروکرات‌هاي متصلب و کم تحرک در ساختمان‌هاي عريض و طويل تهران، هرگاه سخن از صلاحيت استان‌ها و شهرستان‌ها براي تمشيت امورشان به ميان مي‌آيد، گويي تجزيه‌اي قرار است صورت بگيرد و اگر کاري هم انجام شود، غالباً از طريق چانه زدن با نمايندگان مجلس يا نفوذ برخي وزرا به نفع زادگاهشان است. در اين صورت گهگاه بودجه و برنامه و امکانات بهتري به سوي استان‌ها سرازير مي‌شود؛ در غير اين صورت استان‌ها بايد منتظر تصميم تهران بمانند و به قول يکي از متخصصان برنامه و بودجه، دولت در هر زمينه‌اي دچار کسورات مي‌شود به سراغ خانة آخر مي‌رود. يعني نهايتاً ديواري كوتاه‌تر از ديوار استان‌ها پيدا نمي‌كند و از گوشه و کنار بودجه‌هاي جاري و عمراني استان‌ها مي‌زند تا مخارج دايم‌التزايد پايتخت و امورات واقعي و فرمايشي و همايش‌ها و بدنة متورم آن را جفت و جور کند.

اين يعني تبعيض، يعني تمايزگذاري ميان مردم پايتخت و مردم دور از تخت؛ يعني رانت دادن به کساني که نزديکند و دور و بر دولتيان حضور دارند و کساني که دورترند و صدايشان شنفته نمي‌شود. بايد توجه داشت که همين جريان است که نهايتاً تشويق همگاني به ترک زادگاه و زيستبوم سنتي را در پي دارد، آن هم براي مهاجرت به بهشت پوشالي‌اي به نام مرکز که تصور غلط و غالب بر آن است که از هر نظر برخوردارتر از مناطق ديگر است. عدالت حکم مي‌کند ديگر به اين روند خاتمه داده شود و هر استان و هر منطقه‌اي متناسب با شرايط و امکاناتي که دارد بتواند تصميم بگيرد و اجرا کند و برخوردار شود. تراکم تجربه‌ها و رقابت در استان‌ها موجب شکوفايي اقتصادي و اجتماعي و فرهنگي خواهد شد؛ مشروط بر آنکه دولت به جاي وعده دادن عمل کند و با قدرت و سرعت به استان‌ها اختيار و اعتبار لازم را بدهد.

باري، افزون بر اين نکته، دکتر روحاني سخن مهم ديگري گفت که آن هم لازم است مورد تأمل قرار داده شود. او با اشاره‌اي به تاريخ دور و نزديک استعاره‌اي ساخت و به ياد حکومت و دولت و مسئولان آورد که شنيدن سخن و صداي مردم تا چه اندازه مهم است؛ هم شنيدن و هم زمان و وقت مناسب براي پاسخ دادن به خواست و نقد و آرمان‌هاي يک ملت. رژيم خودکامه و استبدادي پهلوي صداي مردم را نشنيد يا دير شنيد، هنگامي که مردم در يک داوري و جنبش تاريخي بساط آن را جمع کردند و طومارش را درهم پيچيدند.

وقايع و التهابات ماه قبل که در بسياري از شهرهاي مختلف کشورمان به تظاهرات و خشونت‌هايي نيز انجاميد، مؤيد همين امر بود: اين که مردم مطالبات و درخواست‌هايي دارند و مسئولان و رهبران کشور بايد توجه کنند و پاسخگو باشند. زيبندة يک نظام دموکراتيک و مبتني بر مردمسالاري نيست که مردم نتوانند به رهبران و نمايندگان خود دسترسي داشته باشند و نتوانند راحت و مستقيم يا از طرق و مجاري متعارف با مديران کلان تماس بگيرند. مردم در چنين شرايطي لاجرم فقط از طريق شکافتن بدنة نظم اجتماعي و شکستن برخي مخطوطات قانوني صدايشان را به گوش مديران و کارگزاران نظام مي‌رسانند. وقت آن است که به آرمان‌ها و اصالت‌هاي انقلاب رجوع شود. پس ديوارها را كوتاه‌تر کنيد، پنجره‌ها و درها را بگشاييد و به جاي زيستن در حصار حفاظت و اقليت به ميان مردم برويد. هنوزم به خاطر اندر است که در روز دوازدهم بهمن 1357 پرندة آهنيني در مهرآباد بر زمين نشست تا رهبري کهنسال را پس از سال‌ها دوري و تبعيد به آغوش مردم بازگرداند؛ به اقيانوسي از مردم که تا پايان عمر هر روز با آنان ديدار کرد و سپس با عزت و عظمتي تاريخي همچون موجي بلند همراه آنان پرکشيد و برفت... ‏
ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
اخبار روز
ببینید و بشنوید
آخرین عناوین