|
|
امروز: پنجشنبه ۰۶ ارديبهشت ۱۴۰۳ - ۱۹:۵۰
کد خبر: ۲۰۰۱۴۳
تاریخ انتشار: ۱۵ بهمن ۱۳۹۶ - ۱۴:۴۷
بحث سر این است که یک ملت ـ دولت یک گروهی هستند که می خواهند بر سرنوشتشان حاکم شوند. در ایران، حاکمیت، در صورتی که حاکمیت مال مردم است، مسئول تجلی ارادۀ من و شکوه من است بنابراین نباید در پالیسی یا سیاست دخالت کند چون آن وقت تفرقه ایجاد می شود.
 سیدحسین سیف زاده، استاد بازنشسته دانشگاه تهران و استاد دانشگاه مونتگمری کالج - راکویل در مریلند آمریکا در کافه خبر خبرآنلاین به بررسی سیاست امریکا در قبال ایران در یکسال گذشته پرداخته است.

 ریاست جمهوری ترامپ در حالی یکساله شد که هنوز بسیاری می پرسند آیا امکان دارد که چنین فردی با چنین خصوصیاتی رئیس جمهور آمریکا شده باشد؟ او در هیچ یک از قالب‌ها و معیارهای گذشته نمی‌گنجد و هنوز نمی‌توان رفتارها و برخی اقدامات او را هضم کرد. این رفتارها هم شامل عملکرد داخلی و هم عملکرد خارجی او می شود. او در این یک سال بیشتر تکروی ها و خروج از توافقات بین المللی را داشته و به عنوان یک تاجر سیاست ندیده، روندی را پیش برده که قابل درک برای بسیاری از ناظران بین‌المللی نبوده است. اما آیا ایالات متحده در راستای گذار از پیچیدگی ها و فهم جدید از سرعت تحولات منطقه ای و بین المللی که امریکا با آن درگیر است به چنین فردی نیاز دارد؟ آیا سیستم و ساختار ایالات متحده به چنین کارگذاری برای شکل دادن به استراتژی جدیدی از بی نظمی نیاز ندارد؟ و بالاخره اینکه آیا او نمی تواند شعار «اول، آمریکا» را که مورد پسند توده مردم امریکاست محقق کند؟

در این باره با سید حسین سیف زاده استاد بازنشسته دانشگاه تهران و استاد دانشگاه مونتگمری کالج - راکویل در مریلند امریکا در کافه خبر خبرآنلاین گفت و گو کرده ایم که در ادامه می خوانید:

نظر شما پس از گذشت یکسال از حضور ترامپ در قدرت در امریکا چیست؟ آیا او توانسته توازنی از خواسته های سیستم و تمایلات خود ایجاد کند؟
 
 من فهم خود را در دو سال و نیم اخیر که ترامپ وارد عرصۀ سیاسی آمریکا شده (قبل از انتخابات او وارد عرصه شده بود) است را خدمت شما عرض می کنم. در ابتدا باید بگویم مساله وجود ترامپ نيست، بلكه مساله فضاي زيستماني است كه برجسته شدن ترامپ را تسهيل مي كند. در اين مورد لازمست توضيحي داده شود، تا معلوم شود كه جمهوري اسلامي در روي كار اوردن ترامپ مثل روسيه نقش داشت. دوم مساله وجود ازادي در امريكاست، و اينكه وجود نقد و حتا گفتار تندكلامي از شهروند پذيرفته شدني است، ولي مسول حق ندارد چنين درشتگويي داشته باشد. اكثر روشنفکران امريكا ترامپ را مايه شرم مي دانند، و گاه احمق. جالب اينست كه كسي به اين لحاظ به دادگاه كشیده نمي شود. اين ازادي موجب اصلاح روندها در امريكا مي شود.

حقیقت در این است که جمهوری اسلامی به مانند روسیه در آوردن ترامپ خیلی نقش داشت. همان طور که در آوردن بوش نقش داشت، جمهوری اسلامی احتیاج به یک دشمن دارد چون کمتر کسی درک صحیحی از واژه «ملی» دارد به همین خاطر نیاز هست که به آن پرداخته شود.

خود واژه «ملی» یعنی چه؟ ملی کسی است که ذهن معطوف به قدرت دارد و می خواهد بر سرنوشتش حاکم شود یعنی مبنا، مبنای مدرنیسم است. حالا این مبنای مدرن که می خواهد بر سرنوشتش حاکم شود، باید ساینس مبنای کارش شود و بیاید با همه ی افرادی که مانند خودشان در اینجا می توانند تبدیل به قدرت بشوند، از طریق قرارداد استیج (دولت) را بسازند. و آمریکا تقریباً یکی از بهترین مدل های ملت- دولت است. برخی اساتید بزرگوار بسیاری به ملت - دولت می گویند دولت- ملت بعد دموکراسی هم می خواهند که با این شرایط بوجود نمی آید، یعنی دولت بیاید ملت را بسازد، مانند رضاشاه، مانند ناپلئون بناپارت، در حالی که این مفهوم مدرن جای خود را دارد. چون حاکمیت انسانی است بنابراین، اگر آدم ها شعور پیدا کنند که قدرت در زندگی هست و بازی قدرت هست، آن وقت می توانند آنرا بفهمند.

منظور این است که باید به ملزومات قدرت توجه شود؟

 بحث سر این است که یک ملت ـ دولت یک گروهی هستند که می خواهند بر سرنوشتشان حاکم شوند. در ایران، حاکمیت، در صورتی که حاکمیت مال مردم است، مسئول تجلی ارادۀ من و شکوه من است بنابراین نباید در پالیسی یا سیاست دخالت کند چون آن وقت تفرقه ایجاد می شود. ما نفهمیدیم ملت دولت چه هست و نفهمیدیم مدرنیته به این معنای لیبرال است، بنابراین یک کارهای خلاف قاعده ای انجام می دهیم که همه را دشمن خودمان می کنیم. اگر مسئولین بگویند که مشت بازی با محمدعلی کلی شرعاً درست نیست، خوب به همین تعبیر باید با آمریکا هم درست نباشد.

امروز به جرأت می توان گفت، اگر همه دنیا جمع شوند بخواهند آمریکا را بزنند، آمریکا از پس همه آنها بر می آید. بنابراین جامعه شایسته سالار است، شایسته سالار لیبرال و به آن می گویند لیبرال دموکراسی ولی آقای ترامپ بله! مشکلات روانی دارد، رهبر کاریزمایی است که روانی است ولی موقعی که جامعه روانی شود چنین رهبرانی را در مرکز آمریکا می پذیرد. حقیقت این است جمهوری اسلامی در روانی کردن مردم آمریکا نقش داشته است، به هر حال با این نماز جمعه ها و فحش دادن ها. باید پذیرفت سیاست به برخی نهادها ربطی ندارد اما گویا نمی خواهند این را بپذیرند. آنها حقی برای تعیین خطوط بین المللی ندارند. متأسفانه جامعه ما چون دچار یک بحران اساسی است که سیاست داخلی آن مطیع سیاست خارجی اش است بنابراین، برای مهار کردن ملت و ناراحت کردن آنها و در اختیار گرفتن زمام، یک دشمن خارجی درست می شود.

از اول انقلاب با ریگان همین طور شد، با بوش نمی شد کار کرد و قراردادی بست با این هم نمی توان قرارداد بست چون ایشان حالت های روانی قدرت جویی و قدرت طلبی دارد مانند بوش دوم و هم کلینتون. اوباما از دیگر سلف خود جدا بود. او یک استاد با شخصیت بود که کمتر اتفاق می افتد. جامعۀ آمریکا به این نتیجه رسید، همان طور که بوش آمد، باید ترامپ هم بیاید. مجموعه رفتارهای منطقه ای ایران از جمله مسأله حمایت از حماس و دیگر فعالیتهای منطقه ای آن، ایجاد زمینه ای برای از بین رفتن اسلو و غیره، باعث شده است به جامعۀ امریکا به نوعی بربخورد و به سمت شخصی مانند ترامپ برود.

 

چرا این روند در داخل جدی گرفته نمیشود؟  


متأسفانه برخی عزیزان آمریکا را به شاخ زدن تحریک می کنند، بله، این اخلاقی نیست، ملت - دولت به خصوص از دیدی ایرانی، اخلاقی نیست. چون آنچه ما می بینیم فرای چیزی است که امریکا می بیند و درک می کند. مصدق، آزادگی دارد من هیچ کس دیگر را ندیدم که آزادگی را بفهمد، سنت ما آزادگی است ولی سنت غربی فلسفه است. فلسفه چارچوب است، خب، آمریکا بهترین نمونه این است که قدرت سازی می داند. مشکل ما این است که انقلاب اسلامی انقلاب فقهی است؛ بنابراین به نظرم می رسد آمریکا از این قضیه استفاده می کند و احساس می کنم مثل جنگ های صد ساله اروپا بین فرانسه و انگلیس، جنگ های سی ساله بین کاتولیکها و پروتستانها، ایران و خاورمیانه وارد مرحله ی پلیتی سایز شده نه پلیتی کال. پلیتی سایز یعنی شارژ شده یا تحریک شده مانند احمدی نژاد، آقای احمدی نژاد پلیتی سایز بود، رفسنجانی پلیتی کال بود، سیاست را می فهمید.


 تفاوت این تحریک شدن و نشدن در چیست؟

پلیتی کال کسی است که سیاست را می فهمد و بازی را به نفع منافع ملی خوب بازی می کند و در دام احساساتش نمی افتد، ولی پلیتی سایز کسی است که تحریک شده و احساساتی بازی میکند مانند آقای احمدی نژاد. متأسفانه ما در جمهوری اسلامی ششصد هفتصد تا نماز جمعه داریم هر روز هم «مرگ بر آمریکا» می گوییم. به هر حال به آمریکا برمی خورد، آمریکایی ها میهن دوست هستند، آمریکا برای شهروندانش نوعی اهمیت امنیتی قائل است. آمریکا می خواهد قدرت داشته باشد. اگر تحقیرش بکنند، (که جمهوری اسلامی 40 سال است آنرا تحقیر کرده است) نوعی منازعه تمام نشدنی شکل می گیرد که این شکل گرفته است و البته هزینه آن را  ایران و ایرانی و اقتصاد ایران می دهند. ایران باید انتخاب کند. آیا جمهوری اسلامی می خواهد مانند ویتنام و کره شمالی شود؟ که اگر مسیر عقلایی در پیش گرفته نشود به نظر می آید دور از دسترس نیست.

آیا آلمان الان بهتر است یا آلمان هیتلری؟ آلمان حالا بهتر است یا آلمان جنگ جهانی اول؟ ببینید! ما باید غرور کاذب را کنار بگذاریم، این غرور قسمت حیوانی ماست، افتخار آفریننده خدایی ماست، افتخار بیافرینیم، خاتمی می خواهد افتخار بیافریند ولی ناتوان است، مصدق غرور نداشت افتخار می خواست بیافریند ولی بلد نبود، آزاده بود. رفسنجانی می خواست افتخار بیافریند. ترامپ به نظر من تا حد زیادی دست ساخته جمهوری اسلامی است چون جمهوری اسلامی به چیزهایی که آنها دوست دارند فحش داده است. اتفاقاً آنها دوست دارند از این لحاظ برای اینکه آتش جنگی بین شیعه و سنی شکل گیرد. این ترس بسیار وجود دارد که جنگ بین شیعه و سنی بین ما و عربستان شروع شود. شما دارید می بیندید، عربستان با اسرائیل وحدت رویه دارند و همکاری هایی بین شان شکل گرفته است.

 

ترامپ دیوانۀ قدرت است نه دیوانۀ چیزی دیگر! یعنی احمق نیست و می داند چه می کند. برخی مانند آقای احمدی نژاد واقعاً نمی دانستند چه کار دارند می کنند. ترامپ رفت عربستان 500 میلیارد گرفت آمد و یا دنبال این هست با توجه به حضور برخی تندروی ها در ایران، آنان را عصبانی کند تا کاری را که او دوست دارد انجام دهند. یعنی یک جور مهندسی رفتار می کند.

ارسال یک موشک از روی احساسات می تواند همه چیز را خراب کند. همین احساسات بود که فهمیدند و دو روز کیهان را بستند. این نوع تفکر که ناشی از مهندسی رفتار از سوی دیگران است، باید بسته شود. مسئولین ما باید تجلی سیاست ایرانی باشند یعنی قدرت معطوف با دین، نه قدرت معطوف به دین. در آمریکا روشنفکرها ضد ترامپ هستند چون او آبروی آمریکا را برده است، آمریکایی هایی به دنیا می گفتند ما، طرفدار حقوق بشر هستیم. ولی این روند آنها را زیر سوال برده است.

چه روندی را باید مقابل ترامپ در پیش گرفت؟

در ایران برای اینکه بازی را مقابل چنین بازیگری نبازیم باید با روند جدید و نویی پیش ببریم. اگر می بازیم علتش این است که نمی دانیم مدرنیته چه هست، لیبرالیسم چه هست و لیبرال کیست؟ لیبرال منظورم نه از حرف است، لیبرال یعنی کسی که می تواند راه را باز کند با ایجاد آزادی رهایی ایجاد کند. یک تعریفی از آدم داریم که تا حدودی مبتنی بر قرآن هم هست، ولی اقتضای ایران و غرب است، می گوید: «انسان شونده ای است دائماً درگیر تناقض در انتخاب، گه در کمند توجیه (ایرانی ها همیشه توجیه می کنند) گه در کمین رهایی (غربی ها در کمین رهایی هستند» ما گفتیم آمریکا را به مذلت می نشانیم، ولی الان آمریکا اولین قدرت، بیش قدرت شد. توده های آمریکا خیلی مردم ساده ای هستند و جامعه ی شایسته سالار است، شایسته ها سالار هستند ما به عنوان روشنفکر امید داریم آمریکا بشود شایسته گرا نه شایسته سالار. در ایران پدر سالاری است شایسته سالاری نیست.

اگر ما درک دقیقی از علوم سیاسی داشته باشیم باید بدانیم که ملت- دولت، ملت نباید وابسته شود و باید مستقل باشد، حاکمیتش چه باشد، بتواند حاکمیت را محقق کند. اما ما هنوز به قوه مجریه می گوییم دولت که اینطور نیست.  این مشکلی است که وجود دارد، دولت باید در شهروندان ایجاد آرامش کند نه اینکه نیامده در من رعب ایجاد کند. شما ببینید که بلافاصله چند هزار از کسانی که تظاهرات کردند را می گیرند، ولی نمی توانند جلوی دزدی را بگیرند این مشکل است. یعنی ذهن، ذهن غلطی است، ذهن، ذهن ملت دولتی نیست، ذهن، ذهن زور گیری است. فحش هایی که به آمریکا می دهند، مرگ بر آمریکایی که می گویند اینها به آمریکایی ها برمی خورد، شوخی نیست! به هرحال این ها تبعات دارد، همینطور تهدیدهایی که برخی نظامی ها می کنند.

مشکلی وجود دارد که جامعه با ایران یاد گرفته که کلمات رکیک و توهین آمیز به کار ببرد، حالا رکیک ادبی یا رکیک خیابانی. آمریکا هم عکس العمل نشان می دهد. هر دوره ای مثلاً یک موقع ریگان بود یک موقع کارتر که شخصیت خاصی بود.
از این رو حرف های این عزیزان ترامپ دیوانه ای را به قدرت رسانده و این ترامپ دیوانه مانند احمدی نژاد نیست که کشور خودش را نابود کند، نخبگان امریکا به ترامپ این اجازه را نمی دهند و ممکن است جای دیگری را خراب کند. چون سیستم به او اجازه نمی دهد در داخل دست به خرابکاری بزند. روشنفکران جلوی او را می گیرند، در امریکا شهروندان و روشنفکران ارباب آقای ترامپ هستند و او را محدود می کنند.
بنابراین این نحوه ی سیاست ایران و همچنین ظهور گروهی مانند داعش، حضور او را در امریکا اجتناب ناپذیر می کند.


این روند دشمنی را در منطقه و بین ایران و عربستان هم می بینیم....

این روند با برجسته سازی و شکل گیری اسلام شیعی در ایران و اسلام سنی در عربستان به یک دشمنی تبدیل می شود. اتفاقی که در مکه برای ایرانی ها می افتد نشان از این موضوع دارد. ما در ایران در بین فقهای شورای نگهبان، مجلس خبرگان، یک فرد اهل سنت نداریم، این روند باعث شکل گیری دوگانه سنی- شیعه می شود و نتیجه اش هم این می شود. امروز به نظرم آمریکا خوشحال است که ایران به سمت شکل دادن یک هلال شیعی در منطقه رفته است و واقعاً آمریکایی ها نیزبه نوعی تاثیرگذار بودند در این روند. به خاطر اینکه این دشمنی ها و این تنشها می توانست توجیه داشته باشد. درکل هر تنشی در میان کشورهای اسلامی به نفع غرب است.

ایران باید چه سیاستی را در پیش بگیرد؟ می توان هزینه ها را کاهش داد؟

به هر حال بی اعتمادی خیلی بد است. این بی اعتمادی از هر دو طرف شکل گرفته است. ما باید این روند را عوض کنیم. به نظر می رسد به هیچ وجه در دوران ترامپ نمی شود روند را تغییر داد و این فرصت از دست رفته است. ولی چه می توان کرد تا هزینه ها کاهش یابد. اگر می شود باید تا حد امکان از شعارها و مرگ بر آمریکا کم شود. آقای روحانی باید در سخنرانی هایش شفاف سازی کند و یک روند اعتدالی و اعتماد به جهان را جا بیندازد. بگوید که آن برداشت از ایران که ترامپ معرفی می کند غلط است. ما ملت- دولتیم، ما ملتی هستیم که می خواهیم بر سرنوشتمان حاکم شویم.

در داخل امریکا ترامپ توسط دانشگاهیان و روشنفکران کنترل می شود و به نوعی آن تندرویها و خروج از قواعد زیر نظر گرفته می شود. تا جایی که او مجبور می شود برای بسیاری چیزها توضیح دهد. اما برای کنترل او در بیرون هم باید اقدام شود. باید بهانه ها را از او گرفت و تا حد ممکن او خود مجبور به کاهش رفتارهای نا مربوط شود.
ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
اخبار روز
ببینید و بشنوید
آخرین عناوین