کد خبر: ۱۹۶۷۰۹
تاریخ انتشار: ۲۳ دی ۱۳۹۶ - ۱۱:۲۲
عبدالله گیویان، استاد ارتباطات چند عامل اصلی را باعث از بین رفتن اعتماد مردم به رسانه‌های داخلی می‌داند. او به «ایران» می‌گوید: «جذاب نبودن برنامه‌ها، یکسویه بودن مطالب و تأمین نشدن اعتماد مردم یکی از مهم‌ترین دلایل بی‌اثر شدن رسانه‌های داخلی است و در این شرایط هر رسانه خارجی براحتی می‌تواند نگاه مردم را به خودش معطوف کند.»
«باید صدای مردم را شنید» شاید این تنها جمله مشترک همه مسئولین بعد از ناآرامی‌های اخیر در ایران بود. باید صدای مردم را شنید؛ مردمی که به قول حسن روحانی تنها دغدغه اقتصادی نداشتند. اما چطور باید این صدا شنیده شود؟

 یعقوب موسوی جامعه‌شناس احزاب، اصناف، اتحادیه‌ها، نهادهای مردمی و رسانه‌ها را کانالی برای شنیده شدن این صدا می‌داند. او در گفت‌وگو با «ایران» می‌گوید: «رسانه‌ها مسئولیت سنگینی بر دوش دارند. چون هم نباید در دام تندروی بیفتند و هم اینکه باید بازتاب دهنده حرف مردم باشند.» آیا رسانه‌ها توانسته‌اند این مسئولیت را بدرستی انجام دهند؟ چه شد که در اتفاقات اخیر، کانال‌های غیرحرفه‌ای یا حرفه‌ای خارج از کشور به مرجع خبررسانی تبدیل شد؟

روزنامه‌‌ها در ایران روی هم کمتر از یک میلیون تیراژ دارند و نیمی از آن هم برگشت می‌خورد. این شاید بهترین نشان برای سنجش میزان ضریب نفوذ روزنامه‌ها در اقشار مختلف مردم باشد. روزنامه‌هایی که هر روز با مشکلاتی مثل بالا رفتن قیمت کاغذ روبه‌رو می‌شوند و با گردش سریع اخباری که در شبکه‌های اجتماعی اتفاق می‌افتد، دائم از قافله عقب می‌مانند. دست به عصایی و احتیاط هم مزید بر علت.

در کوران ناآرامی‌ها و اخباری که در شبکه‌های اجتماعی می‌پیچید، خبر آمد که روزنامه جدیدالتأسیسی به خاطر مسائل مالی بسته شد. بسیاری در شبکه‌های مجازی این اتفاق را تمثیلی از وضعیت اسفبار روزنامه‌نگاری در ایران دانستند اما در بین رسانه‌های داخلی، صدا و سیما داستانی متفاوت دارد؛ رسانه‌ای بزرگ با قدرت نفوذی بالا که هر روز با تمام قوا اعتماد مردم را به خود ویران می‌کند. در این آشفته بازار رسانه‌های ایرانی، شاید استقبال گسترده از کانال‌ها و شبکه‌های خارجی آنقدرها هم عجیب نباشد.

عبدالله گیویان، استاد ارتباطات چند عامل اصلی را باعث از بین رفتن اعتماد مردم به رسانه‌های داخلی می‌داند. او به «ایران» می‌گوید: «جذاب نبودن برنامه‌ها، یکسویه بودن مطالب و تأمین نشدن اعتماد مردم یکی از مهم‌ترین دلایل بی‌اثر شدن رسانه‌های داخلی است و در این شرایط هر رسانه خارجی براحتی می‌تواند نگاه مردم را به خودش معطوف کند.»

گیویان این دلایل را دقیق‌تر تشریح می‌کند: «یکی دیگر از مشکلات رسانه‌های ما، نسپردن کار به دست اهل آن است. متأسفانه بسیاری از مدیران رسانه‌ای ما غیر حرفه‌ای هستند و از جنس رسانه و مطبوعات نیستند. این به رسانه‌های ما لطمه بزرگی زده است و آنها را حتی دچار چالش‌های مالی کرده و این ناتوانی در تأمین اقتصادی و مدیریت هزینه، باعث شده خیلی از نیروهایی که می‌توانستند آینده روزنامه‌نگاری را تغییر دهند از این رشته رویگردان شوند.
دلیل دیگر ناکامی، اصرار بر خصلت‌های ایدئولوژیک است. در واقع بیشتر از آنکه روی توانای‌های یک روزنامه‌نگار متمرکز شود، به اینکه آن فرد از لحاظ جناحی به مدیریت نزدیک است یا نه نگاه می‌کنند و این در تمام رسانه‌ها اتفاق می‌افتد. مسأله دیگر هم محدودیت‌های بیرونی رسانه‌هاست که تدریجاً آنها را خنثی و محافظه‌کار می‌کند و توان تولید اندیشه را در حد زیادی کاهش می‌دهد. البته خود ما هم نسبت به تولیدات فرهنگی بی‌تفاوتیم که جای خود دارد.»

عبدالله گیویان در حرف‌هایش به محدودیت‌های بیرونی اشاره می‌کند که باعث خنثی شدن روزنامه‌ها و رسانه‌ها می‌شود. محدودیت‌هایی که در تمام این سال‌ها نسبت به رسانه وجود داشته و دارد. آنقدر که درونی شده و اگر محدودیتی هم اعمال نشود، خود رسانه آن را به رسمیت می‌شناسد.

برای درک بهتر میزان تأثیر مدیران رسانه‌ای که نمی‌توانند مجموعه خود را از لحاظ مالی و فکری ساپورت کنند با حسین انصاری، کارشناس رسانه حرف می‌زنم. از او می‌پرسم یک مدیر رسانه چقدر در رویگردانی مردم از رسانه تأثیر دارد؟ انصاری می‌گوید: «ما در ایران دو نوع روزنامه داریم خصوصی و دولتی. اما واقعیت این است که هیچ روزنامه‌ای در ایران خصوصی نیست چون همان روزنامه‌های به اصطلاح خصوصی هم باید یارانه کاغذشان را از دولت بگیرند، مجوزها را دولت می‌دهد و درنهایت هم می‌بایست در چارچوب‌های تثبیت شده حرکت کند. مدیران این رسانه‌ها هم اندکی از هم متفاوتند؛ شکل اول مدیران رسانه‌های دولتی یا حاکمیتی هستند که از طرف یک ارگان و نهاد بالادستی سر کار می‌آیند و اغلب نه کارشناس و کار بلد بلکه فردی معتمد برای مراقبت از رسانه هستند. مدیران رسانه‌های خصوصی هم درنهایت به رانت و جایگاه و پرستیژ دولتی نیاز دارند و اساساً روزنامه‌ را به همین دلیل منتشر کرده‌اند.»

شاید خودتان بتوانید حدس بزنید در این وضعیتی که انصاری توضیح می‌دهد چه اتفاقی می‌افتد. او می‌گوید: «اولین آسیب این گونه مدیران تهی کردن مجموعه از خلاقیت است. آنها اغلب خلاقیت را در فرم و شکل و شمایل روزنامه می‌بینند و به قول مرحوم قندی اگر سطل رنگ را بپاشید وسط صفحه، ذوق می‌کنند. آسیب دیگر هم این است که آنها دوست دارند سلیقه همه را شبیه خودشان کنند یا آنهایی را که هم سلیقه می‌بینند بالا بکشند. اغلب برداشت رسانه‌ای این مدیران معطوف به تجربه‌های پراکنده و جلسات متعدد با مدیران دیگر است که بسیار آسیب‌زاست.»
یعقوب موسوی جامعه‌شناس، شنیدن صدای مردم را «مأموریت رسانه‌ها» می‌داند. مأموریتی سخت و ظریف در دورانی که انحصار اخبار به پایان رسیده. موسوی این مأموریت سخت را این طور تعریف می‌کند: «روزنامه‌ها باید بازتاب دهنده حرف مردم باشند و این کار را با ظرافت انجام دهند. چون از طرفی نباید به دام تندروی و احساسات بیفتند و از طرفی باید صدای مردم باشند تا از این طریق مردم از دام رسانه‌های کور و مروج خشونت دور بمانند و کمترین تأثیر را از این رسانه‌ها بپذیرند.» البته او از نقش نهادهای مدنی، احزاب، صنف‌ها و اتحادیه‌ها هم می‌گوید و معتقد است در همه جای دنیا همه نهادها دست به دست هم می‌دهند و خود را در مقابل این اعتراض‌ها مسئول می‌دانند و بخش عمده‌ای از دیالوگ با حاکمیت را برعهده می‌گیرند.

موسوی می‌گوید: «رسانه‌های داخلی در مقابل انواع رسانه‌های الکترونیک در دنیا عقب افتاده‌اند و کمی سرخورده شده‌اند. بعد از اتفاقات اخیر به نظر رسانه‌های داخلی باید به فکر بازسازی خود باشند؛ هم در تولید، هم در ارائه. آنها باید با دیپلماسی رسانه‌ای آخرین دستاوردها و روش‌‌ها را یاد بگیرند و استفاده کنند.» او استفاده از چهره‌های جذاب و نظرات جدید و ویژه‌نامه‌های خبری در کنار نقد و تحلیل را از دیگر روش‌های جذاب کردن رسانه‌ها برای عموم مردم می‌داند.

با درک همه این پیچیدگی‌ها و محدودیت‌ها و بدگمانی‌ها به رسانه‌های داخلی، آیا هنوز هم می‌شود به رقابت با رسانه‌های مجهول یا رسانه‌های حرفه‌ای و قدرتمند خارجی ادامه داد؟ شاید پاسخ این پرسش را خواننده‌ها و موزیسین‌ها بهتر بدانند؛ اگر دو دهه پیش که درهای موسیقی پاپ به روی خوانندگان داخلی بسته بود، راجع به رقابت با خوانندگان لس‌آنجلسی حرفی می‌زدید، خیلی‌ها می‌خندیدند و این کار را شدنی نمی‌دانستند؛ کمپانی‌های بزرگ و رنگ و جذابیت... اما حالا کافی است سری به کنسرت‌ها بزنید یا سراغی از میزان فروش موسیقی پاپ داخلی بگیرید و ببینید چطور مردم به موسیقی داخلی توجه نشان می‌دهند. اصلاً از خودتان نمی‌پرسید چرا دیگر توی ماشین همه شهروندان کاستی از یک خواننده ترکیه‌ای نیست؟ شاید برای عوض کردن حال بد مطبوعات و رسانه‌های نحیف داخلی هم باید کمی به توانایی آنها اعتماد کنیم و دست و پایشان را باز بگذاریم. آیا چنین اتفاقی شدنی است؟
ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
اخبار روز
ببینید و بشنوید
آخرین عناوین