کد خبر: ۱۹۵۸۸۱
تاریخ انتشار: ۱۷ دی ۱۳۹۶ - ۱۹:۵۴
اقدامات و رفتارهای رئیس جمهور آمریکا بیماری خطرناکی را در او نشان می دهد که نیاز به بررسی های بیشتری دارد.
 روزنامه گاردین در گزارشی به قلم «بندی لی» روانشناس دانشگاه «ییل» نوشت: هشت ماه پیش، یک گروه از ما نگرانی هایمان را در قالب یک کتاب تحت عنوان «مورد خطرناک دونالد ترامپ: ارزیابی 27 روانپزشک و کارشناسان بهداشت روانی از رئیس جمهور» منتشر کردیم. این کتاب به پرفروش ترین کتاب تبدیل شد و طی چند روز دیگر در قفسه های کتابخانه ها یافت نشد. سپس ما کشف کردیم که تلاش های ما با استقبال مردم مواجه می شود.

در حالی که قانون «گلدواتر» - که معاینه روانی چهره های سرشناس را ممنوع می داند - ما را محدود کرده، هنوز هم بسیاری که متخصصان سلامت روانی می توانند اطلاعات زیادی را در اختیار عموم مردم قرار دهند. این اطلاعات از مشاهدات الگوهای واکنش افراد، نحوه حضور آنها در رسانه ها در طول زمان و گزارش هایی که از نزدیکان آنها به دست می آید، تامین می شوند. در واقع ما درباره ترامپ بیش از دیگر بیماران مان می دانیم. هرگز فکر نکنید، سلامت فردی یک شخصیت سرشناس مربوط به امور شخصی او است زیرا سلامت عمومی را تهدید می کند.

برای تشخیص بیماری روانی فرد، نیاز به تمام اطلاعات مربوطه - از جمله، به اعتقاد من، مصاحبه شخصی است. اما برای ارزیابی میزان خطرناک بودن آن، تنها به اطلاعات بیشتر به منظور افزایش سطح هشدارها نیاز است. برای این ارزیابی، شرایط بیش از فرد مهم است. یک فرد ممکن است در یک وضعیت خطری نداشته باشد اما در وضعیت دیگری خطرناک باشد.

ترامپ در دفتر ریاست جمهوری است که یک خطر است. اما چرا؟ خشونت های گذشته فرد، بهترین پیش بینی کننده خشونت های بعدی او است، و ترامپ این خشونت ها را نشان داده است: پرخاشگری کلامی، مباهات به تجاوز جنسی، تحریک به خشونت در دیگران، جذب شدن به خشونت و سلاح های قدرتمند و تهدید مستمر یک ملت با قدرت هسته ای. صفات خاصی که به شدت با خشونت مرتبط اند عبارتند از: تکانشگری، بی مبالاتی، پارانویا، گرفتن اتکای کم بر واقعیت با درک ضعیف از عواقب آن، واکنش های خشم، عدم همدلی، تهاجم به دیگران و نیاز دائمی برای نشان دادن قدرت.

الگوی دیگری هم وجود دارد که نشان می دهد او خطرناک است. عملکرد شناختی او، یا توانایی او برای پردازش دانش و افکار، به طور گسترده ای زیر سوال رفته است. بسیاری از افراد متوجه ناتوانی او در ادای جملات کامل، اعتقاد همیشگی به یک ایده، استفاده از کلمات پیچیده و عدم ایجاد ارتباطات آزاد شده اند. این ناتوانی های او به دلیل اهمیت حیاتی که در ظرفیت تصمیم گیری او در کاخ سفید دارد، خطرناک است. زوال شناختی می تواند ناشی از هر کدام از علل - روانی، عصبی، پزشکی یا دارویی باشد - و بنابراین باید مورد بررسی قرار گیرد. به همین ترتیب، ما نمی دانیم که آیا علائم روانی به علت اختلالات روانی، دارویی یا یک وضعیت فیزیکی است و این تشخیص ها تنها با یک معاینه کامل قابل دستیابی است.

تشخیص به خودی خود، تا آنجا که به کشف و درمان بیماری کمک می کند به خود ترامپ ربط دارد، اما آنچه به ما مربوط می باشد این است که آیا رئیس جمهور و فرمانده کل قوا از ظرفیت فعالیت در دفتر کارش در کاخ سفید برخوردار است یا خیر. بیماری روانی، یا حتی ناتوانی جسمی لزوما باعث ایجاد اختلال در عملکرد رئیس جمهور نمی شود. در عوض، سوالات در مورد این ظرفیت، ما را برای صحبت کردن در مورد نگرانی هایمان با هدف هشدار دادن و آموزش عموم مردم بسیج می کند، به طوری که ما می توانیم به حفظ امنیت و سلامت آن کمک کنیم.

در واقع، در هیچ زمان دیگری در تاریخ ایالات متحده، گروهی از متخصصان بهداشت روان تا این حد نگران خطرناک بودن رئیس جمهورشان نبوده اند. این بدان دلیل نیست که او یک فرد غیر معمول است - بسیاری از نشانه های او بسیار رایج است - اما دلیل نگرانی آنها این است که چنین فرد غیرمعمولی در دفتر ریاست جمهوری حضور دارد. برای آمریکا ممکن است این مسئله بی سابقه باشد؛ برای بخش هایی از جهان که این مسئله پیش از این اتفاق افتاده، نتیجه، ویرانگر بوده است.

زندگی در مجاورت فردی که مبتلا به بیماری روحی است، حالتی را که «روان شناسی مشترک» نامیده می شود، ایجاد می کند. افراد آسیب پذیر یا ضعیف بیشتر احتمال دارد که تسلیم شوند و زمانی که سلامت روان خود را در معرض خطر قرار می دهند، ممکن است جاذبه غیر قابل تحملی برای آسیب شناسی ایجاد کنند. مهم نیست که این جاذبه تا چه حد باشد، بر خلاف تصمیمات سالم که موید زندگی است، انتخاب هایی که از آسیب شناسی ایجاد می شود، باعث آسیب، تخریب و مرگ می شوند. این تعریف این بیماری است.

سیاست نیازمند این است که ما به همه فرصت های برابر بدهیم؛ درمان هم نیازمند آن است که ما برای محافظت همه در برابری بیماری به آنها به شکل برابر رسیدگی کنیم. به همین دلیل یک حرفه پزشکی لیبرال نمی تواند علائم آپاندیس را در یک بیمار نادیده بگیرد فقط به این دلیل که او یک جمهوری خواه است. به همین ترتیب، متخصصان بهداشت و درمان سرطان لوزالمعده را نمی توانند بیماری دیگری بدانند تنها به این دلیل که رئیس جمهور مبتلا به آن است. وقتی علائم بیماری قابل مشاهده است، طبیعی است که پزشک یک معاینه مشخص را توصیه کند. اما وقتی یک اختلال توانایی عملکردی فرد را هدف می گیرد، و در برخی موارد به مردم آسیب می زند، پزشک وظیفه دارد هشدار دهد.

پیشرفت تحقیقات «رابرت مولر» بازپرس ویژه پرونده دخالت روسیه در انتخابات 2016 به دلیل تاثیری که بر ثبات رئیس جمهور خواهد داشت، برای ما نگران کننده است. ما پیش بینی کردیم که ترامپ، که علائم بارز شکنندگی روانی تحت شرایط عادی دارد، به سختی قادر به مقابله با انتقادات اساسی و یا اخبار ناخوشایندی باشد که با بازشدن پرونده کیفرخواست ایجاد می شود. و اگر ثبات ذهنی او مختل شود، امنیت عمومی و بین المللی هم مختل خواهد شد.

در واقع، این چیزی است که شروع به آشکار شدن کرده است: ترامپ، با اتخاذ به تئوری های توطئه، کج خیال تر  و دشمن پندارتر شده است. او پریشانی ذهن خود را با توئیت های گاه به گاه خود نشان می دهد و ری توئیت کردن برخی از ویدئوهای ضد اسلامی از تمایل او برای توسل به خشونت زمانی که تحت فشار قرار دارد، خبر می دهند.

ترامپ خشونت را به عنوان یک راه حل در زمان فشار شدید می بیند و معتقد است این کار قدرت او را باز می گرداند. کج خیالی و احساس شدید ضعف و بی کفایتی، خشونت را بسیار جذاب می کند، و استفاده از سلاح های قدرتمند را برای استفاده بسیار وسوسه انگیز می نمایاند. درگیری لفظی او با رهبر کره شمالی در مورد اندازه دکمه های هسته ای شان مثالی از این رفتار است و به امکان خطر بزرگی که او به موجب قدرت و موقعیت اش دارد، اشاره می کند.

در اینجا کاری که کارشناسان بهداشت روان می توانند انجام دهند، این است که تایید کنند که این علائم واقعی هستند، و برای مقابله با آنها بهتر است آنها را مدیریت کنیم، تا انکار.

غربالگری برای درک خطر آسیب، یک بخش عادی از عمل روان درمانی است و گام هایی وجود دارد که ما در صورتی که فردی خطری داشته باشد، آنها را دنبال می کنیم: مهار کردن، از بین بردن دسترسی به سلاح ها و ارزیابی فوری. هنگامی که خطر ایجاد شد، ضروری است که ما با شخص، همچون یک بیمار رفتار کنیم.

در علم پزشکی، اختلال ذهنی همچون آسیب فیزیکی جدی در نظر گرفته می شود: این اختلال همچون آسیب فیزیکی تضعیف کننده است، و به واسطه ارزیابی های استاندارد به لحاظ عینی قابل مشاهده است. کارشناسان بهداشت روان به طور مرتب ظرفیت و آمادگی دادگاه ها و دیگر نهادهای قانونی را مورد بررسی می دهند و توصیه های خود را ارائه می دهند. این همان چیزی است که ما برای انجام آن خود را آماده می کنیم. بقیه تصمیمات به دادگاه یا، در این مورد،  به نهاد سیاسی بستگی دارد.

منبع : جماران
ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
اخبار روز
ببینید و بشنوید
آخرین عناوین