کد خبر: ۱۹۵۰۵۶
تاریخ انتشار: ۱۲ دی ۱۳۹۶ - ۱۲:۳۴
واقعیت این است که افکار عمومی و خرد جمعی به سادگی زبان اصیل، کارآمد، انسانی و واقع‌گرا را از زبان احساس، زبان پوپولیستی و زبان فریب و ناکارآمد تشخیص می‌دهد، چنانکه ما در دوره‌هایی با این نوع زبان مواجه بودیم اما مردم فریب آن را نخوردند.
روزنامه ایران در یادداشتی به قلم نعمت‌الله فاضلی نوشت:

در موقعیت‌های آشوبناک یکی از مهم‌ترین فعالیت‌هایی که نظام‌های سیاسی و سازمان‌های متولی نظم در جامعه برعهده دارند، شکل دادن نوعی نظام ارتباطی و گفت‌وگویی با جامعه و مردم است؛ نظام ارتباطی که بتواند به شیوه‌های مختلف افکارعمومی را آگاه و متقاعد سازد و نوعی «آرامش» و «همدلی» برمبنای گفت‌وگوی جمعی را شکل دهد. این نظام ارتباطی و زبانی برای جامعه ایران که در تمام دوره معاصر با اشکال گوناگونی از اغتشاش و اعتراض‌های جمعی رو‌به‌رو بوده است، از اهمیت بسیاری برخوردار است. زبان همدلی و متقاعدکننده برای جامعه و نظم سیاسی ایران، هم راهبردی برای ایجاد رفاه است و هم راهبردی برای مواجهه با چالش‌ها و بحران‌هایی که همواره در جامعه وجود داشته است.

 در ایران معاصر، چه در سال‌های پیش از انقلاب و چه بعد از آن، همیشه کمابیش با نوعی کم‌توانی در زمینه توانش زبانی نظام سیاسی روبه‌رو بوده‌ایم. از این رو، باید در کنار تجزیه و تحلیل ناکارآمدی‌های گوناگون ساختاری، به نحو دقیق درباره ناکارآمدی نظام ارتباطی و زبانی حاکم بر جامعه نقادانه اندیشید.

در اینجا ذکر چند نکته را فهرست‌وار ضروری می‌دانم:

1. لازمه هر «نظام زبانی» وجود دایره واژگان و مفاهیمی است که بتواند بیان‌کننده واقعیت‌ها و ضرورت‌های موجود در جامعه باشد. در چهل سال گذشته، ما در حالی که به‌طور جدی درگیر تحولات ارزشی و شکل‌گیری خواست‌های عمومی جدید بودیم اما زبان سیاسی حاکمیت در ایران و گفتمان رسمی آن از مفاهیمی که بتواند این ارزش‌ها و خواست‌های جدید را توضیح دهد و آنها را به رسمیت بشناسد غافل مانده است یا اینکه از مفاهیم بازگوکننده این خواست‌ها و نیازها مشروعیت‌زدایی کرده و آنها را با برچسب «مفاهیم سیاه» از گفتمان حوزه عمومی رسمی به حاشیه رانده است.
به‌عنوان مثال در دهه‌های گذشته مفاهیم زن، جوان، دانشگاه، دانشجو، حاشیه‌نشینان، تحصیلکردگان، هنرمندان، هنر، شهر، شهرنشینی، رسانه، ارتباطات، غرب و بسیاری از مفاهیم دیگر در حالی که از مفاهیم مهم شکل‌دهنده زندگی واقعی مردم بودند، به شیوه‌های مختلف به منزله «مفاهیم مشکوک» یا «مفاهیم بیگانه» معرفی شدند!

همچنین در سالیان گذشته مفاهیم دموکراسی، آزادی، حقوق‌بشر و بسیاری از مفاهیم بنیادی دیگر یا به حاشیه رانده شدند یا اینکه تلاش شد تا معنایی بجز آن چیزی که خواست‌ مردم بود به آنها اطلاق شود. در کنار این مفاهیم، ما حتی مفاهیم ساده‌تر مانند توسعه، رفاه اجتماعی، عدالت و مفاهیمی از این نوع را نیز دائماً یا به حاشیه رانده‌ایم یا اینکه آنها را به شیوه‌ای به‌کار برده‌ایم که نتوانند جهان زندگی و آرزوهای واقعی همه گروه‌های اجتماعی را دربرگیرند.

همه اینها باعث شده است که زبان سیاست در ایران امروز با نوعی لکنت و گنگی رو به رو باشد. ما اگر بخواهیم نوعی نظم سیاسی واقع‌بینانه در جامعه شکل دهیم، باید همین مفاهیم را به‌صورت شفاف و همگانی و دارای مشروعیت سیاسی کافی در گفتمان عمومی جامعه رواج دهیم و امکان سخن گفتن با این زبان را پذیرا شویم. بنابراین اگر زبان سیاسی ما گویای احساسات و نیازهای جامعه نباشد، بتدریج دچار بحران خواهیم شد که برخی از نمودهای آن را، این روزها در تجمعات اخیرمی‌بینیم.

2. نه تنها قلمرو واژگان زبان سیاسی باید واقع‌بینانه باشد، بلکه دستور زبان حاکم در گفتمان عمومی جامعه نیز باید دربردارنده نوعی دستور زبان دموکراتیک، گفت‌وگو محور، منصفانه و عادلانه باشد. زبان سلسله مراتبی و هرمی قدرت در جامعه‌های جدید فاقد توانایی ایجاد ارتباط همدلانه و مؤثر است.
در جامعه معاصر ایران همواره کمابیش در دوره‌های مختلف از نوعی دستور زبان امر و نهی‌ و از بالا به پایین پیروی شده است.
ادامه در صفحه 3

در حالی که مردم، حکومت و سیاستمداران را صرفاً در حد نمایندگان خود برای انجام وظایف قانونی و برای تأمین نیازهای مادی و معنوی خود می‌دانند و آنان را بر مبنای قانون و قرارداد اجتماعی منصوبان خود می‌شمارند و انتظار دارند که سیاستمداران با زبانی شفاف و پاسخگو در حوزه عمومی با شهروندان سخن بگویند. اما ما همواره شاهد این واقعیت هستیم که سیاستمداران ما در سطوح مختلف این واقعیت را درنیافته‌اند که باید با «زبان شهروندی» با مردم سخن گفت نه «زبان شهریاری».

نظام سیاسی در ایران امروز هنوز نتوانسته است «دستور زبان شهروندی» را جایگزین «دستور زبان شهریاری» کند. در نتیجه این چالش، بسیاری از مردم هنگام تماشای تلویزیون، گوش دادن به رادیو و خواندن مطبوعات رسمی از درک و فهم سخنان سیاستمداران ما دچار نوعی عجز و ناتوانی و گاهی سرخوردگی و حتی رویگردانی می‌شوند. گاهی شهروندان ما از خود می‌پرسند که آیا سیاستمداران ما برای مردم ایران سخن می‌گویند؟!

3. نظم سیاسی در جوامع معاصر نوعی نظم نمادین است که در این فضا «نظام ارتباطات» نقش کلیدی دارد. اما به نظر می‌رسد که سیاستمداران ما هنوز به اهمیت «زبان» در شکل دادن به نظم نمادین سیاسی آگاهی و وقوف کافی پیدا نکرده‌اند. از این رو، گاه زبان سیاسی را به ابراز احساسات و تبلیغات و نشانه‌های سطحی و ناکارآمد تقلیل می‌دهند. گاهی سیاستمداران، نظام ارتباطی و زبانی را به بامهربانی سخن گفتن، رعایت ادب و رعایت آداب تشریفات یا گاهی حتی به لبخند زدن تقلیل می‌دهند.

واقعیت این است که افکار عمومی و خرد جمعی به سادگی زبان اصیل، کارآمد، انسانی و واقع‌گرا را از زبان احساس، زبان پوپولیستی و زبان فریب و ناکارآمد تشخیص می‌دهد، چنانکه ما در دوره‌هایی با این نوع زبان مواجه بودیم اما مردم فریب آن را نخوردند. بنابراین، این مردم نیستند که ممکن است فریب بخورند بلکه این سیاستمداران هستند که گاهی نمی‌توانند به زبان اصیل سخن بگویند و از جامعه عقب می‌مانند.

در نتیجه، نوعی گسیختگی ارتباطی میان جامعه و نظام سیاسی شکل می‌گیرد. اگر بخواهیم نظم سیاسی پایدار داشته باشیم، باید به زبان پایدار بیندیشیم؛ زبانی که در مفاهیم اصلی زبان سیاسی‌اش واژگانی همچون، دموکراسی، آزادی، سیاست اجتماعی، زنان، جوانان، دانشگاه، شهر و... باشد و مفاهیم ناکارآمد را از حوزه عمومی خود کنار زده باشد.

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
اخبار روز
ببینید و بشنوید
آخرین عناوین