|
|
امروز: جمعه ۰۲ آذر ۱۴۰۳ - ۱۴:۲۶
کد خبر: ۱۹۳۸۳۵
تاریخ انتشار: ۰۳ دی ۱۳۹۶ - ۱۷:۲۹
چندی پیش بود که براساس یک گزارش آماری از سوی معاونت توسعه فناوری و مطالعات سینمایی سازمان امور سینمایی اسامی ١١ فیلم پرفروش تاریخ سینمای ایران که به فروشی بالاتر از ۱۰ میلیارد تومان دست یافتند، اعلام شد.
 چندی پیش بود که براساس یک گزارش آماری از سوی معاونت توسعه فناوری و مطالعات سینمایی سازمان امور سینمایی اسامی ١١ فیلم پرفروش تاریخ سینمای ایران که به فروشی بالاتر از ۱۰ میلیارد تومان دست یافتند، اعلام شد.

در این فهرست فیلم‌هایی نظیر «نهنگ عنبر ۲»، «گشت ۲» در رتبه اول و دوم پرفروش‌ها قرار گرفتند و فیلم‌هایی چون «خوب، بد، جلف»، «فروشنده»، «محمد رسول‌الله (ص)»، «من سالوادور نیستم»، «سلام بمبئی»، «پنجاه کیلو آلبالو»، «ابد و یک روز»، «بارکد» و «اکسیدان» در رتبه‌های دیگر جای گرفتند. جدای از اینکه ملاک پرفروش بودن را سالی که فیلم در آن ساخته شده و شاخص مالی همان سال تعیین می‌کند اما در هر صورت گیشه این فیلم‌ها نیز قابل توجه به نظر می‌رسد.

در این اسامی به غیر از فیلم‌های «فروشنده»، «محمدرسول‌الله ص)، «ابد و یک روز» دیگر آثار با اقبال مواجه شده همه کمدی هستند و این نکته ثابت می‌کند که مردم از تماشای فیلم‌هایی با داستان‌های کمدی استقبال می‌کنند.

درست است که این فیلم‌ها طی ٣ سال اخیر گیشه پرفروش‌های سینمای ایران را از آن خود کردند اما تجربه ثابت کرده نه تنها سه سال گذشته بلکه در سال‌های ما قبل این تاریخ هم اقبال مردم به فیلم‌های کمدی زیاد بوده است. کمااینکه فیلم «ورود آقایان‌ممنوع» به کارگردانی رامبد جوان هم با استقبال بی‌نظیری مواجه شد یا فیلم «اخراجی‌ها»ی مسعود ده‌نمکی هم وقتی بهار سال ٨٧ به نمایش عمومی درآمد مخاطبان انبوهی را به سینما کشانده بود. در بین همین کارگردان‌هایی که فیلم‌شان پرفروش شده، «گشت ارشاد» سعید سهیلی، «نهنگ عنبر» سامان مقدم یا «خط ویژه» مصطفی کیایی هم با استقبال بالایی از جانب مخاطبان مواجه شدند.

اما بدون نگاه به سطح کیفی این فیلم‌ها و خارج از میزان قدرت نمایی گیشه آنها به دنبال پاسخی برای این سوال بودیم که چرا به محض اینکه فیلم کمدی روی پرده می‌رود تماشاگران تا این اندازه به وجد می‌آیند و از آن استقبال می‌کنند؟

زمانی که به کارنامه منوچهر محمدی نگاه می‌کنیم فیلم‌هایی با موضوعات مختلف در کارنامه او دیده می‌شود که بعضی از آنها شانس دیده شدن از جانب مخاطبان را بیشتر داشتند. تهیه‌کننده فیلم‌های ارتفاع پست، میم مثل مادر، عصر روز دهم، طلا و مس و بوسیدن روی ماه در سال‌هایی فیلم‌های کمدی را هم به فهرست کارهایش اضافه کرده که اکسیدان نمونه آخری آن است. اکسیدان به کارگردانی حامد محمدی زمانی که به نمایش عمومی درآمد با سروصدا و جنجال زیادی همراه بود و تا مرز پایین آمدن فیلم از پرده سینما هم پیش رفت، اما فیلم نمایش عمومی خود را طی کرد.

منوچهر محمدی پاسخ سوال ما را نه در جایگاه یک تهیه‌کننده بلکه به عنوان یک شهروند و در مرحله بعدی کسی که اندک مطالعاتی را در رشته جامعه‌شناسی دارد می‌دهد: «بدیهی است که زندگی در کلانشهرهایی چون تهران آن‌چنان خسته‌کننده و ملال‌آور است و آنچنان روح و جسم شهروندان را دربر می‌گیرد که آنها نیازمند آرامش و تمدد اعصاب و سرگرمی و خندیدن هستند. فشارهای اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و اساسا چیدمان خسته‌کننده شهری از یک ‌طرف، کمبود امکانات تفریحی مشابه از سوی دیگر در شهرهای ما سبب شده که مردم در این مهروموم‌ها رغبت بیشتری به فیلم‌های کمدی داشته باشند.»

از نظر او کاملا طبیعی است مردم به عنوان خریدار بابت پولی که می‌پردازند کالای موردنظرشان را دریافت کنند؛ لذا فعلا تا اطلاع ثانوی ازنظر مخاطبان ایرانی فیلم‌های کمدی و طنز در اولویت قرار دارد.

تهیه‌کننده فیلم «بازمانده» در پاسخ به این سوال که یکسری فیلم‌های کمدی باعث تنزل سطح سلیقه مخاطب می‌شود، می‌گوید: «آیا قبول دارید در کشوری که همه مسائل آن رنگ و بوی سیاسی پیداکرده فیلم کمدی ساختن کار بسیار دشوار و سخت‌تر از ساخت فیلم اجتماعی است؟»

تجربه ثابت کرده که بسیاری از سوژه‌ها که شاخصه و المان کمدی بودن دارند فیلمسازان نمی‌توانند کار کنند: «چراکه با تیغ تیز سانسور همراه می‌شویم که گاه منجر به توقیف فیلم می‌شود شما به همین فیلم‌هایی که جزو آمار پرفروش‌های سینما هستند نگاه کنید درخواهید یافت که این فیلم‌ها با ممیزی چندباره توانسته‌اند پروانه نمایش بگیرند که وقتی شرایط چنین باشد ازنظر من کاملا طبیعی به نظر می‌رسد که فیلمسازان سراغ موضوعات با لایه‌های مختلف نروند و عناصری را دستمایه درام و سوژه فیلم‌های‌مان کنیم که به اصناف برنخورد و امکان نمایش پیدا کند و اینها دلایلی است که ما به کمدی سرگرم‌کننده متمایل شویم.»

مخاطبان را نمی‌توان فریب داد
در این دوره و زمانه دیگر از هیچ فیلمسازی بعید نیست که گرایش فیلمسازی خود را به سمت فیلم‌های کمدی تغییر دهد. کارگردان فیلم‌های «مردی شبیه باران» و «سنگ، کاغذ، قیچی» در سال‌های گذشته به ساخت فیلم‌های کمدی روی خوش بیشتری نشان داده و انگار از ساخت این نوع فیلم‌ها بیشتر استقبال می‌کند. سعید سهیلی معتقد است در لایه‌های فیلم‌های کمدی‌اش موضوعات تلخ را بیان می‌کند.

این کارگردان مخاطبان و تماشاگران سینما را بسیار هوشمند ارزیابی می‌کند که به‌خوبی بین کار بد و خوب تفاوت قائل می‌شوند. به نظر این کارگردان مخاطب تشخیص می‌دهد که چه‌کاری را نباید ببیند و حتی آنها تماشای یک تعداد فیلم‌ها را به‌راحتی رد می‌کنند: «اصلا این گونه نیست که هر فیلم کمدی با مخاطبان بالایی همراه باشد چون سال‌های اخیر فیلم‌های کمدی‌ای هم بودند که نتوانستند به گیشه مطلوبی دست پیدا کنند. به همان میزان که فیلم‌های تلخی چون «ابد ویک روز» گیشه خوبی داشتند؛ منظور من این است که تماشاگر از فیلم با موضوع خوب با بازیگران و کارگردانی درست استقبال می‌کند نه صرفا عنوان فیلم کمدی.»

از نظر سهیلی نمی‌توانیم حکم صادر کنیم که گرایش مخاطبان به فیلم‌های کمدی بیشتر شده و او با طرح این موضوع مخالف است چراکه به نظر او تماشاگر طرفدار فیلم‌های خوب است و به‌ محض اینکه متوجه شود فیلمی دربرگیرنده خواسته‌اش نیست آن را پس می‌زند: «نباید ما این گونه فکر کنیم که هر فیلم که کمدی بسازیم با استقبال مخاطبان همراه می‌شود چراکه به اعتقاد من با مردم بسیار هوشمندی مواجه هستیم.»

سهیلی به صحبت‌هایش اضافه می‌کند: «از میان فیلم‌های کمدی سال‌های اخیر «نهنگ عنبر ٢» و «گشت ٢» از همه بیشتر گیشه داشته‌اند برای اینکه این فیلم‌ها در زیر لایه خود نکاتی را مطرح می‌کنند و حرف‌هایی را می‌گویند که مردم بیشتر می‌پسندند فیلم‌های کمدی من هسته تلخی دارند و دردهایی در لفافه بیان می‌کنند. همان زمانی که «گشت ٢» در سینماها به نمایش درآمده بود فیلم «ماجرای نیمروز» هم اکران شد و با استقبال خوبی هم از جانب مخاطبان همراه بود. پس این میزان فروش ربطی به کمدی بودن ندارد»

در دوره، زمانه‌ای که اینترنت و فضای مجازی فضاهای زیادی را اشغال کرده است، نمی‌توان تماشاگران را فریب داد: «مخاطبان آنقدر باهوش هستند که حتی گول فیلم خوب قبلی کارگردان را هم نمی‌خورند، اما وقتی فیلمی را بپسندند خودشان برای فیلم تبلیغ می‌کنند. آنها به دنبال حرف نو فیلم جدید و روایتی تازه می‌گردند و هر فیلمی را نمی‌پسندند.»

سینما و طیف متفاوت تماشاگران آن
تعریفی که ابوالحسن داوودی از سینما دارد، به مخاطب برمی‌گردد و اینکه باید سینما مخاطب خود را داشته باشد و از سوی دیگر استانداردها را هم در نظر بگیرد. البته این استاندارد شامل هر چیز می‌تواند باشد، از اندیشه در ساخت یک فیلم گرفته تا ساختاری که یک فیلم باید داشته باشد. او می‌گوید: «این اعتقاد را دارم که سینما تا جایی که می‌تواند سقف سلیقه مردم را باید در نظر بگیرد من عنوان فرهیختگی روی فیلم‌های سینما نمی‌گذارم اما فیلم‌های سینما باید از استانداردهای لازم برخوردار باشند و سطح سلیقه مردم را افزایش دهند.»

از طرف دیگر داوودی طیف تماشاگرانی که سینمای ایران دارد را یکدست نمی‌داند: «ما با چند گروه بیننده مواجه هستیم که بخش عمده‌ای از فروش هر فیلم با گروه مخاطبین خاصی که دارند تعیین می‌شود و هرکدام به شکلی تماشاگر خود را ترغیب به فیلم دیدن می‌کنند. این در سینمای کمدی مساله‌ای جاافتاده است. ضمن اینکه ظرفیت مخاطبان بالقوه است و با بالفعل قابل‌مقایسه نیست به همین منظور ما با درجه کیفی مختلفی از سلایق مردم مواجه هستیم. بررسی‌ها نشان داده طیفی از تماشاگران که به سینما می‌آیند نسبت به آنهایی که می‌توانند به سینما بیایند آمار پایینی است و شکل تماشاگران سینما کاملا با هم فرق دارد.»

از نظر داوودی فیلمی که ساختار داشته و به معنای واقعی سینما باشد نسبت به فیلمی که به لحاظ شکلی و ساختاری سطح نازلی دارد تماشاگر خود را خواهد داشت. در نتیجه از نظر او تماشاگران هوشمند و دارای قدرت انتخاب هستند. متاسفانه ثابت‌شده که به دلیل اقتصاد ضعیف سینما این تفکر جاافتاده و به اهالی سینما تزریق‌شده که هرچقدر به سمت کف سلیقه مردم بروند و فیلم‌های کمدی فاقد کیفیت ساخته شود ارتباط مخاطب با فیلم‌ها موفق‌تر خواهد بود اما باید به این نکته توجه کرد که این فرمول؛ فرمول غلطی است.

داوودی به لحاظ تجربه و سابقه کاری که در سینما دارد و فیلم کمدی پرمخاطب «نان و عشق و موتور ١٠٠٠» را در کارنامه خود دارد، به این باور رسیده: «فیلم‌هایی که ساختار مناسبی دارند ارتباط موفقی هم با تماشاگران دارند و حتی میان مخاطبان آنها اندیشمندان و متفکرین هم هستند. البته در این میان فیلم‌هایی هم هستند که با وجود برخورداری از شکل و شمایل سینمایی و داشتن حرف جدید نتوانستند در گیشه موفق شوند و این به دلیل نبود مخاطب بالقوه برای این فیلم‌ها در سینما نیست آنها هم مخاطبان خاص خود را دارند.»

نکته مهم دیگری که این میان مطرح می‌شود بحث چگونگی اکران و نمایش این فیلم‌هاست که قطعا در میزان پرفروش شدن آنها تاثیر بسزایی دارد. ابوالحسن داوودی که دو دوره گذشته ریاست شورای صنفی نمایش را بر عهده داشته و در اوایل دهه ٨٠ که مدیرعامل خانه سینما بوده هم مسوولیت‌هایی در شورای این انجمن داشته است می‌گوید: «سازوکار بیماری درروند نمایش فیلم‌ها وجود دارد که عملا شرایط لازم در اکران را نمی‌دانند. هرچند بعضی عامدانه؛ حتی گروهی و جریان‌های قدرتی با اعمال تحریک درنهایت فیلم‌هایی را که می‌خواهند نمایش می‌دهند اما به طور کل سازوکار نحوه نمایش فیلم‌ها در سینما بیمار است.»

فقط کمدی سالم خانواده‌پسند
فیلم «من سالوادور نیستم» به کارگردانی منوچهر هادی و تهیه‌کنندگی سید امیر پروین‌حسینی و منصور سهرابی‌پور به عنوان یکی از یازده فیلم پرفروش سه سال گذشته است. داستان این فیلم درباره معلمی است که مقدار زیادی پول پیداکرده و آن را به صاحبش تحویل می‌دهد. این فیلم نوروز نودوپنج در سینماها به نمایش درآمد و با اقبال زیادی از مخاطبین همراه شد. قطعا سهم تبلیغات مکرر و بالایی که از شبکه‌های ماهواره‌ای فارسی‌زبان برای این فیلم انجام شد را نمی‌توان نادیده گرفت. ولی حضور رضا عطاران و نقشی که بر عهده داشت هرچند به ‌نوعی مرور تکرار بازی‌های او بود، یکی از مهم‌ترین دلایل چرخه بالای گیشه فیلم نیز باید به ‌حساب آورد و درنهایت توانست در سال جاری عنوان یکی از پرفروش‌ترین فیلم‌های تاریخ سینما را از آن خود کند.

سیدامیر پروین‌حسینی یکی از تهیه‌کنندگان این فیلم پیش‌تر فیلم «زاپاس» به کارگردانی برزو نیک‌نژاد را تهیه ‌کرده بود و اتفاقا آن فیلم هم گیشه خوبی داشت ضمن اینکه از مثلث پرفروش منوچهر هادی، سیدامیر پروین‌حسینی و منصور سهراب‌پور در حال حاضر دوباره فیلم کمدی «آینه‌بغل» در سینماها در حال نمایش دارد و فارغ از کیفیتی که فیلم دارد با مخاطب خوبی همراه است. به اعتقاد پروین حسینی او بیشتر در فیلم‌هایش گرایش به ساخت فیلم‌های کمدی سالم خانوادگی دارد: «هدف‌مان این است با تولید فیلم‌های کمدی باری از دوش مردم‌ برداریم. مردم ما در حال حاضر سختی زیادی را تحمل می‌کنند، تفریحات‌شان محدود است، تحت‌فشار اقتصادی و بعضا سیاسی هستند و شادی در سبد اوقات فراغت آنها اصلا جایی ندارد. به همین جهت کار پاسخ به نیازهای اجتماعی مردم متوجه تهیه‌کنندگان به عنوان مدیر فرهنگی هم می‌شود.»

اینکه هنرمندان باید جامعه‌ای را که در آن زندگی می‌کنند بشناسند و بدانند که مردم برای ارتقای روحیه به چه چیزی نیاز دارند و چه خوراک فرهنگی می‌خواهند، اصل ثابت‌شده است اما اینکه چه ‌کاری ساخته شود که باعث تنزل سلیقه آنها هم نشود مهم است. پروین حسینی می‌گوید: «گروه ما تلاش می‌کند کارهای آبرومندی به مخاطب تحویل دهد. ما نوعی کمدی می‌سازیم که با فرهنگ ما تناسب بیشتری داشته باشد و از شوخی‌هایی در فیلم استفاده می‌کنیم که خانواده‌ها هم بتوانند باهم به تماشای فیلم بنشینند. فیلم‌های کمدی من اغلب خانوادگی هستند و مردم خود تبلیغ فیلم ما را می‌کنند علتش هم این است که فیلم‌های ما برای مخاطب ساخته می‌شود.»

این تهیه‌کننده به شروع کارهایش اشاره می‌کند: «راستش را بخواهید در فیلم‌های اول کمدی کمی نگران بودم که موفق می‌شویم یا خیر! ولی بعد از موفقیت چند فیلم در گیشه و حتی بازار منطقه‌ای که جنس کمدی این فیلم‌ها داشتند ساخت این نوع فیلم‌ها را ادامه دادیم و فکر می‌کنم الان در ساخت فیلم‌ها به بلوغی رسیده‌ایم و از تجربیات خود استفاده می‌کنیم. هرچند به ایده‌آل نرسیده‌ایم و با آن فاصله داریم اما تلاش می‌کنیم به ایده‌آل‌ها نزدیک شویم تا مردم از ساخته‌های‌مان بیشتر استقبال کنند.»
پروین حسینی می‌گوید که در طول نگارش فیلمنامه‌هایی که قرار است بسازد تا روز آخر با نویسنده در ارتباط است و بر کارشان نظارت می‌کند تا به آن نقطه مطلوب لازم و به آن هدفی که به آن اعتقاد دارند،‌برسند.

جامعه‌شناسی فروش و فیلم‌های کمدی
اگرچه «بحران مخاطب در سینمای ایران» به عنوان یک چالشی جدی در یکی دو دهه اخیر مطرح شده و در محافل و نشست‌های گوناگون سینمایی درباره آن گفت‌وگوهای زیادی صورت گرفته اما این سکه یک روی دیگر هم داشته و آن فروش نسبتا خوب فیلم‌های کمدی بوده که با وجود اینکه تا حدودی نگرانی سویه کمی این بحران را کم می‌کند اما با بحران دیگری پیوند می‌خورده و آن هم تنزل سطح سلیقه مخاطب و عدم گرایش او به فیلم‌های جدی‌تر بوده است.

با این حال نمی‌توان فیلم‌های کمدی را فی‌نفسه فیلم‌های غیر جدی دانست که چه بسا بسیاری از فیلم‌های مهم تاریخ سینما که واجد تفکر و اندیشه بوده‌اند در ژانر کمدی ساخته شده‌اند یا از سوی دیگر دست‌کم در سال‌های اخیر شاهد فروش فیلم‌های بوده‌ایم که فیلم‌های جدی و به اصطلاح منتقد پسند بوده‌اند. به عنوان مثال فروش بالای فیلم‌های «فروشنده» و «ابد و یک روز» را می‌توان مصداق این سخن دانست که قاعده‌های کلی درباره مخاطب ایرانی و گرایش او به فیلم‌های سطحی را نقض می‌کند. با این حال جای این سوال همچنان باقی است که چرا فیلم‌های کمدی غالبا با اقبال بیشتری از سوی مخاطب مواجه می‌شود و فروش بالایی دارد.

در همین رابطه بد نیست نگاهی بیندازیم به گزارش آماری که معاونت سمعی و بصری که روابط عمومی سازمان امور سینمایی در این زمینه منتشر کرده است. طبق گزارش آماری معاونت توسعه فناوری و مطالعات سینمایی سازمان امور سینمایی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در حدفاصل سال‌های ۹۳ تا ۹۶ مجموعا ۱۱ فیلم به فروش بالاتر از ۱۰ میلیارد تومان دست‌یافته‌اند. «نهنگ عنبر ۲»، «گشت ۲»، «خوب، بد، جلف»، «فروشنده»، «محمد رسول‌الله (ص) »، «من سالوادور نیستم»، «سلام بمبئی»، «پنجاه کیلو آلبالو»، «ابد و یک روز»، «بارکد» و «اکسیدان» ۱۱ فیلم سینمایی هستند که موفق به فروشی بیش از ۱۰ میلیارد تومان در گیشه شده‌اند که ۷ فیلم کمدی، یک فیلم مضمون تاریخی و دینی و ۲ فیلم نیز از مضمونی اجتماعی برخوردار هستند.

همین آمار نشان می‌دهد که سهم فیلم‌های کمدی در بین فیلم‌های پرفروش خیلی بیشتر از ژانرهای دیگر بوده و همچنان گیشه و اقتصاد سینمای ایران به فیلم‌های کمدی وابسته است. این واقعیت‌ها چه تلخ باشد چه شیرین؛ چه با آن موافق باشیم یا مخالف، از یک‌چیز گریزی نیست و آن‌هم ضرورت مخاطب‌شناسی سینمای ایران است.

اینکه چرا فیلم‌های کمدی فارغ از کیفیت ساختاری و محتوایی آن مورد استقبال مردم قرار می‌گیرد نیازمند واکاوی پژوهش گرانه است که صرفا مربوط به مطالعات سینمایی نیست و باید از دانش‌های دیگر به‌ویژه دانش‌های میان‌رشته‌ای مثل مطالعات فرهنگی و ارتباطات و جامعه‌شناسی برای فهم و رمزگشایی آن بهره برد؛ به‌عبارت‌دیگر اگر گرایش مخاطبان سینما را به ژانر کمدی به عنوان یک رفتار وکنش اجتماعی تعریف کنیم بدون شک عوامل فرامتنی سینما ازجمله فرهنگ، نظام اجتماعی، طبقه، نژاد، جنسیت و بسیاری از عوامل اجتماعی دیگر در شکل‌گیری رفتار مخاطبان و انتخاب‌های آنها در تماشای فیلم موثر است. اینکه چرا در یکی، دو دهه اخیر با وجود بحران مخاطبی که در سینمای ایران داشتیم، فیلم‌های کمدی از گیشه نسبتا پررونقی برخوردار بوده صرفا به ساختار سینمایی و کیفی این فیلم‌ها برنمی‌گردد و نقش عوامل فرهنگی/ اجتماعی را نیز باید در تحلیل این گرایش لحاظ کرد.

واقعیت این است که نسبتی بین مخاطب‌شناسی و اقتصاد در سینمای ایران وجود دارد که شاید هیچ قاعده مشخص و واحدی را برنتابد و درواقع طبق قواعد خود عمل می‌کند. این قاعده برآمده از یک شکاف عمیق بین فیلم خوب و فیلم پرفروش است. درواقع فیلم خوب لزوما فیلم پرفروشی نیست و بالعکس ممکن است فیلمی از حیث ساختاری‌های دراماتیک و بصری و به طور کلی از حیث ساختارهای سینمایی اثر ضـعیفی باشد، اما در گیشه با استقبـال مردم مواجه شود یا بالعکس یک فیلم قوی ازحیث ساختاری در اکران و نمایش چندان مورد استقبال قرار نگیرد.

مساله این است که درنهایت، این مخاطب است که سرنوشت عمومی فیلم را مشخص می‌کند؛ البته سرنوشت اقتصادی آن را؛ لذا باید بپذیریم که نه همیشه اما در خیلی از مواقع با یک تضاد و دوگانگی بین سویه هنری و اقتصادی سینما مواجه هستیم؛ بدین معنی که اگر بخواهیم سینمای ایران و رونق آن را از حیث اقتصادی بررسی کنیم، به مولفه‌ها و شاخص‌هایی می‌رسیم که قطعا با شاخص‌های سینمای فرهنگی- هنری فاصله دارد.

این تفاوت البته درک مخاطب‌شناسی ایرانی و عوامل موثر در رونق اقتصادی سینما را دشوار می‌کند بر همین مبنا شاید بتوان ادعا کرد که در بازخوانی اقتصاد سینمای ایران باید به دنبال برخی مولفه‌های قابل مشاهده و شناخته‌شده رفت و فیلم‌های پرفروش سال‌های اخیر را به عنوان جامعه آماری با آنها سنجید تا به یک قاعده نسبتا مشخص در ارتباط با عوامل موثر بر فروش فیلم رسید. عواملی که فارغ از نسبت آن با محتوای فیلم، تاثیر می‌گذارد. در این بازخوانی باید به عوامل فرامتنی سینما توجه کرد. اینکه مثلا شرایط اجتماعی جامعه ایران یا روانشناسی مخاطب ایرانی چه نقشی در گرایش مردم به تماشای فیلم‌های کمدی دارد.

سینما، هم در مقام هنر و هم به عنوان یک رسانه، بیش از همه تحت تاثیر این واقعیت است به‌ویژه آنکه این هنرـ صنعت ـ رسانه بیش از دیگرگونه‌های هنری با توده مردم ارتباط برقرار و لایه‌های گسترده‌تری از مخاطبان را جذب خود می‌کند. همین پررنگ بودن وجوه عامه و توده‌گرایی سینما، گاهی فیلم و متن هنری را تحت تاثیر زمینه و حاشیه متن قرار می‌دهد. درواقع تاریخ سینما، فقط تاریخ فیلم‌ها و فیلمسازان محسوب نمی‌شود، بلکه تاریخ معناهایی است که بینندگان طی زمان‌های مختلف به فیلم نسبت داده‌اند. نحوه مواجهه مخاطبان با یک فیلم و حاشیه‌های قدرتمند فرامتنی و پس‌زمینه‌های
اجتماعی‌ـ سیاسی و هر آنچه در جامعه‌شناسی سینما به عنوان عوامل موثر اجتماعی در طرح و پذیرش و پردازش یک فیلم شناخته می‌شود به درک ما از فیلم و هر ابژه هنری آن کمک می‌کند؛ اما سوال اینجاست که چرا در این میان و از بین ژانرهای مختلف فیلم‌های کمدی بیشتر مورد اقبال مردم قرار می‌گیرد درحالی که مثلا در سینمای عامه‌پسند امریکا، فیلم‌های علمی- تخیلی موردتوجه است.

بدیهی است این مساله را نمی‌توان در ویژگی‌های ژانر به‌مثابه یک ساختار درون سینمایی جست‌وجو کرد و قطعا باید به دنبال عوامل برون‌سینمایی بود. جامعه ما طبق آمارهای جهانی یکی از افسرده‌ترین جوامع است که این مساله شاید برای ما که در این جامعه زندگی می‌کنیم به‌قدری مشهود و ملموس است که نیازمند تایید آماری و پژوهشی هم نباشد. مشکلات معیشتی و درگیر بودن ذهن آدمی به تامین نیازهای مالی و ابتدایی زندگی، هم فرصت کمی برای مجال تفکر و اندیشه باقی می‌گذارد و هم انسان از طریق هنر به دنبال کسب سرگرمی و رهایی از فشار زندگی می‌گردد. به‌عبارت‌دیگر عوامل فرامتنی مثل شرایط اقتصادی و اجتماعی، برخی از کارکردهای سینما را نسبت به کارکردهای دیگر آن برجسته می‌کند. بر این اساس در شرایط نابسامان اقتصادی، سویه سرگرمی و تفرج گونه سینما برجسته‌تر می‌شود و مخاطب، سینما را مفری برای رهایی از مناسبات زندگی می‌داند نه محفلی برای فهم و کشف رمز و رازهای آن.

درواقع سینما هم برای به یادآوردن است هم فراموش کردن و اینکه کدام‌یک از این دو ویژگی تحقق و جلوه عمومی بیابد به شرایط اجتماعی جامعه برمی‌گردد. در جامعه‌ای که زندگی، تجربه دشواری است سینما به ابزاری برای فراموش کردن این دشواری‌ها بدل می‌شود و بالطبع فیلم‌های کمدی بهترین ژانر ممکن برای این هدف است. فیلم‌های چارلی چاپلین در دوران سخت جنگ جهانی بروز و ظهور یافت و مورد استقبال قرار گرفت چون مردم به‌واسطه تلخی‌ها و رنج‌های ناشی از تجربه رنج در پی سینمایی بودند که بتواند از رنج آنها بکاهد و امکان فراموشی موقت را برای آنها فراهم کند. فارغ از قابلیت‌های بی‌نظیری که سینمای کمدی چاپلین از حیث سینمایی دارد موفقیت او را باید در بستر اجتماعی- تاریخی ظهور او هم بررسی کرد. شاید اگر چاپلین در یک دوره تاریخی دیگری ظهور پیدا می‌کرد به‌اندازه‌ای که اکنون در تاریخ سینمای جهان او را می‌شناسیم نمی‌توانست جایگاهی پیدا کند.

سینما هم به‌مثابه هنر و هم به عنوان یک رسانه به‌شدت تابع متغیرهای اجتماعی است و سرشت او با سرنوشت بیرونی جامعه نسبت و پیوندی عمیق و معنادار دارد. ضمن اینکه گرایش به فیلم‌های کمدی را می‌توان در رفتارشناسی ایرانیان هم ردیابی کرد به این معنا که ایرانیان غالبا از روحیه طنز و شوخ‌طبعی برخوردار هستند و همین روحیه فارغ از اینکه دلایل اجتماعی آن چیست می‌تواند در گرایش به فیلم‌های کمدی موثر باشد. انسان ایرانی شوخ‌طبعی را به عنوان یک عنصر و خصلت فرهنگ ملی برای سازگاری و شکل دادن به زندگی مدرنش مورداستفاده قرار داده است و توجه مخاطب امروز به فیلم‌های کمدی را می‌توان از این حیث مورد بررسی قرارداد و آن را هم امتداد همان خصلت شوخ طبعانه در جهت سازگاری بیشتر با زندگی و زیست- جهان خود تعبیر کرد که حالا سویه بصری و تکنولوژیک یافته است. همانطوری که درگذشته شوخ طبعی و طنازی‌های عامیانه در سازگاری افراد با دشواری‌های زندگی شکل گرفت و استفاده شد. در استمرار تاریخی این رفتار فرهنگی جمعی می‌توان استقبال از فیلم‌های کمدی را نیز یک نوع مواجهه طنازانه با مصائب زندگی مدرن قلمداد کرد. زندگی رسانه‌ای، جهانی، اطلاعاتی، فراغتی و شبکه‌ای شده امروز انسان ایران با نوعی مواجه سرسختانه و ستیز جمعی برای بقا و تداوم حیات روبه‌روست.

در این شرایط انسان ایرانی با تضادهای تاریخی و ناسازگارهای اجتماعی گوناگونی روبه‌رو است که هم آسیب‌های اجتماعی زیادی مثل فروپاشی خانواده، کاهش اعتماد اجتماعی، مادی‌گرایی افراطی، رشد خودشیفتگی جمعی و هم آسیب‌های روانی مثل اضطراب و خشونت و استرس و افسردگی و بطورکلی بحران‌های روحی را در پی دارد نیازهای جدی به احساس امنیت عاطفی/ روانی، اعتماد اجتماعی، آرامش و شاد بودن را دامن زده و برجسته می‌کند که گرایش و میل به خندیدن و شاد بودن را به یک ضرورت اجتماعی بدل می‌کند. به‌عبارت‌دیگر جوامع امروز با فرسایش اجتماعی/ انسانی مواجه است که او را به کمدی و طنز و شوخ‌طبعی به یک امر ضروری نیازمند می‌کند. البته فروش بالای فیلم‌های کمدی به سازوکارهای سیاستگذاری سینمایی هم مرتبط است.

حمایت از فیلم‌های پرفروش یا اقبال سینماداران به این نوع فیلم‌ها که به کسب‌وکار آنها رونق می‌بخشد ازجمله دلایلی است که به رشد فیلم‌های کمدی فارغ از سطح محتوایی آن دامن می‌زند. سینماداران بیش از اینکه دغدغه فرهنگی داشته باشند دغدغه‌های اقتصادی دارند و از فیلم‌هایی که به هر دلیل باعث رونق گیشه و شلوغی سالن‌های سینما می‌شود استقبال می‌کنند. بر همین مبنا فیلم‌هایی ازاین‌دست از شرایط بهتر و بیشتری در اکران برخوردار شده و انگیزه مالی فیلمسازان و بازیگران هم به این مساله دامن زده و حجم تولیدات آثاری ازاین‌دست بیشتر می‌شود.

سینماگرانی که معیشت‌شان دچار موانع و بحران‌هایی جدی است ترجیح می‌دهند فیلم‌های پرفروش بسازند حتی به قیمت باج دادن به مخاطب. به این معنی که آنها به‌جای اینکه به سلیقه مخاطب جهت داده یا موجب ارتقای آن شوند به سلیقه مخاطب مراجعه کرده و آن را مبنای تولید فیلم قرار می‌دهند. البته ظرفیت‌های فضای مجازی در تبلیغ آثار کمدی را نباید دست‌کم گرفت. این امکان درگذشته برای سینماگران و فیلم‌های‌شان نبوده ولی اکنون این ظرفیت در معرفی و فروش فیلم‌ها نقش مهمی بازی می‌کند. واقعیت این است که مخاطب‌شناسی در حوزه فیلم‌های کمدی بحث مفصل‌تری از این یادداشت است و می‌توان آن را در گستره وسیع‌تری مثل یک پایان‌نامه و کتاب بررسی کرد اما آنچه در این مقال بیشتر مدنظر بوده تاکید بر این گزاره است که دلایل فروش فیلم‌های کمدی را نه صرفا در نوع ژانر که در ابژه‌های برون سینمایی باید جست‌وجو کرد. مقوله‌ای که بیش از ژانر‌شناسی به جامعه‌شناسی و مردم‌شناسی نیاز دارد.

منبع : اعتماد
ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
اخبار روز
ببینید و بشنوید
آخرین عناوین