کد خبر: ۱۸۹۲۷۱
تاریخ انتشار: ۰۳ آذر ۱۳۹۶ - ۲۲:۲۰
یک رسانه خبری انگلیسی ضمن اشاره به تحولات اخیر خاورمیانه نوشته است دعوت رئیس جمهور روسیه از بشار اسد و دیدار ر وسای جمهور روسیه، ترکیه و ایران در شهر سوچی نشانگر افول سیاست خارجی آمریکا در منطقه است.
 یک رسانه خبری انگلیسی ضمن اشاره به تحولات اخیر خاورمیانه نوشته است دعوت رئیس جمهور روسیه از بشار اسد و دیدار ر وسای جمهور روسیه، ترکیه و ایران در شهر سوچی نشانگر افول سیاست خارجی آمریکا در منطقه است.

به گزارش ایندیپندنت، رابرت فیسک تحلیلگر مسائل خاورمیانه در مطلبی نوشت: ولادیمیر پوتین رئیس جمهور روسیه اخیرا بشار اسد رئیس جمهور سوریه را به شهر سوچی دعوت کرد و با روسای جمهور ایران و ترکیه نیز دیدار کرده است، روسیه هنوز نیروهای نظامی خود را در سوریه حفظ کرده و یک دوست خوب و نزدیک برای رئیس جمهور مصر به شمار می رود.

این رسانه انگلیسی افزود: زمانی بود که اظهارات وزیر خارجه آمریکا در سراسر خاورمیانه پخش می شد. ریگان ها، کلینتون ها، بوش ها یا اوباماهای این جهان، واقعا تاثیر خاصی بر تحولات منطقه خاورمیانه داشتند، هرچند اغلب تاثیر آنها برای کشورهای منطقه، چیزی جز بدبختی و گرفتاری نبود، این طور به نظر می رسد که رهبران آمریکایی همواره در معرض نفوذ اسرائیل قرار داشته اند. اما امروز چه کسی در امپراطوری قدیم عثمانی نفوذ و تاثیر بیشتری دارد؟

تنها نگاهی به پوتین، اسد، اردوغان، عبدالفتاح السیسی و ماکرون و حسن روحانی بیندازید. اینها افرادی هستند که اکنون تیترهای اصلی را به خود اختصاص داده اند، با اعلام مرگ داعش یا نجات سوریه یا اینکه کردها را تروریست بخوانند، یا سعد حریری نخست وزیر لبنان را از بازداشت خانگی در عربستان سعودی نجات دهند، هر چند اکنون همه بر این باورند که او در عربستان در بازداشت نبوده و واقعا تمایلی برای استعفا نداشته یا استعفا کرده ولی دیگر تمایلی برای استعفا ندارد. و عجیب تر اینکه، به نظر می رسد محمد بن سلمان نفوذ کمتر و کمتری دارد، شاهزاده سعودی که تلاش هایش برای نابودی یمن، سوریه، قطر و الجزیره و حتی لبنان، بیشتر نشانگر رفتارهای کودکانه بوده و با هدف ترساندن کشورهای همسایه از جمله جمهوری اسلامی ایران بوده است.

بنابر این به نظر می رسد خاورمیانه ای که اکنون در آن زندگی می کنیم، کمترین شباهتی به خاورمیانه چهار دهه قبل دارد. سیاست خارجی قبلی آمریکا واقعی بود هرچند این سیاست ها فریبکارانه بوده است، و با فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، سیاست خارجی آمریکا تا حد زیادی متعادل شد، آمریکا به طور مداوم به دیکتاتورهای منطقه اطمینان می داد که از آنها حمایت خواهد کرد، در زمان های مختلف، این رهبران شامل صدام حسین، انور سادات، شاه حسین در اردن، سرهنگ قذافی و شاه ایران بوده است. زمانی بود که حتی سازمان آزادیبخش فلسطین و عرفات نیز تروریست به شمار می رفتند، این در حالی است که هر چند سال نام آنها از سوی آمریکا و اسرائیل از فهرست تروریست خارج یا به آن فهرست افزوده می شد.

در آن روزهای دور، چه کسی می توانست تصور کند که مکاتب فکری شکل خواهد گرفت که همه تروریست های دیروز را میانه رو و متعادل در نظر بگیرد و وجهه جدیدی از وحشت را به نمایش بگذارد؛ القاعده و داعش. جالب اینجاست که خود رئیس جمهور ایران اعلام کرده است که داعش شکست خورده است، در حالی که قبلا عادت کرده بودیم که جورج دبلیو بوش درباره ماموریت های انجام شده و پایان یافته صحبت کند.

البته، اکنون این پوتین است که بشار اسد را به سوچی دعوت می کند، و با روسای جمهور ایران و ترکیه صحبت می کند و ارتش خود را هنوز در سوریه باقی نگه داشته و دوست خوبی برای عبدالفتاح السیسی رئیس جمهور مصر بوده است. بنابر این توجه داشته باشید که امانوئل ماکرون رئیس جمهور فرانسه، السیسی را طی ماه جاری به پاریس دعوت می کند، بدون آنکه اشاره ای به وضعیت حقوق بشر کند، آن هم با وجود 60 هزار زندانی سیاسی در مصر، هزاران نفر ناپدید و بسیاری از قتل های اسرار آمیز. بله، خیلی خوب است که از ماکرون به خاطر نجات حریری از بازداشت در ریاض تشکر کنیم ولی تصور نکنید که فرانسه می تواند بیشتر از پوتین راهنمای اصلی اصلاحات در خاورمیانه باشد. و اگر بشار اسد دوباره از آمادگی برای مذاکره با " هرکسی" صحبت می کند، این مساله تنها پس از دیدار با پوتین و تشکر از وی به خاطر نجات سوریه بوده است.

در واقع، آمریکا به گربه چیشایر تبدیل شده است که گاهی اوقات به طور کامل از نظرها ناپدید می شود، به استثنای اقداماتی که نیروهای ویژه آمریکایی در کمک به کردها دارند و به طور شگفت آوری "شبه نظامی" خوانده می شوند. به نظر می رسد حزب الله تنها نیروی مسلح در خاورمیانه است که تنها یک نام دارد. آنها در فهرست سازمان های تروریستی هستند، ولی قطعا نه در مسکو که پوتین قاطعانه از بشار اسد یعنی متحد حزب الله حمایت می کند.

رابرت فیسک افزود: با این حال، چیزی که در تمام این سالها تغییر نکرده است، بی عدالتی، فقر، ترس و ناامیدی اعراب و مسلمانانی است که در خاورمیانه زندگی می کنند. و هیچ یک از رهبران جدید نیز هیچ اقدامی را برای ریشه کن کردن فسادی که بزرگترین بیماری جهان عرب است، انجام نمی دهد، یا بی عدالتی و نابرابری و سیاست های قبیله ای که منجر به سقوط امپراطوری عثمانی شد. انقلاب های بزرگ عربی در برخی موارد مثل مصر، قدرت اصلی خود را از دست داده است و موجب شده است تا مردم مصر بار دیگر عاشق دیکتاتورهای دولتی و رفتارهای وحشیانه پلیس و ژنرال ها شوند. شاید عربستان سعودی انقلابی باشد که هنوز در راه است. همواره این گونه تصور می کردم روزی که شاهزادگان سعودی به جان یکدیگر بیفتند، آغازی بر پایان پادشاهی سعودی خواهد بود.
ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
اخبار روز
ببینید و بشنوید
آخرین عناوین