کد خبر: ۱۸۸۷۶۰
تاریخ انتشار: ۳۰ آبان ۱۳۹۶ - ۰۹:۰۸
اصلاح‌طلبان به عنوان مهم‌ترین حامیان آقای روحانی، این سیاست‌های اقناعی را چطور باید پیش ببرند؟ به هر حال شما باید در دانشگاه، دوباره دانشجوها را برای دور بعد به عرصه بیاورید...
 «حسین مرعشی می‌گوید خطاهای حسن روحانی تاکتیکی است و قهر اصلاح‌طلبان از او یک خطای استراتژیک است و پاسخ خطای تاکتیکی را نباید با خطای استراتژیک داد. او آن قدر سرد و گرم‌چشیده سیاست هست که حالا تاکیدش بر حمایت همه‌جانبه اصلاح‌طلبان از دولت و دستاوردهای دیگر اصلاح‌طلبان برای تداوم و ماندگاری سیاست‌ورزی هر اصلاح‌طلب معترضی را به تامل وادارد.»

 هفته‌نامه سازندگی نوشت: «شعاع کم‌رمق نور در عصر پاییزی تا روی برگ‌های کوچک گیاه بونسای دویده است. ۷ گلدان بونسای درست کنار پنجره ردیف شده‌اند؛ گیاهی که در فرهنگ  ژاپنی‌ها نماد تداوم و ماندگاری است، خیلی هم نباید اتفاقی از اتاق کار یک سیاستمدار سر درآورده باشد. حسین مرعشی پشت به گلدان‌ها می‌نشیند تا درباره این روزهای اصلاح‌طلبان و دولت و دستاوردهای آنها در شورای شهر حرف بزنیم؛ آن هم در روزهایی که گله‌ها از روحانی بیشتر از همیشه است، نجفی در شهرداری به خاطر انتصاباتش زیر سوال می‌رود و عارف و عملکرد فراکسیون امید دست‌مایه جوک‌های شبکه‌های اجتماعی شده است. آیا بدنه رای اصلاح‌طلبان در آستانه پشت کردن به روحانی و دستاوردهایش است؟ حسین مرعشی می‌گوید خطاهای حسن روحانی تاکتیکی است و قهر اصلاح‌طلبان از او یک خطای استراتژیک است و پاسخ خطای تاکتیکی را نباید با خطای استراتژیک داد. او آن قدر سرد و گرم‌چشیده سیاست هست که حالا تاکیدش بر حمایت همه‌جانبه اصلاح‌طلبان از دولت و دستاوردهای دیگر اصلاح‌طلبان برای تداوم و ماندگاری سیاست‌ورزی هر اصلاح‌طلب معترضی را به تامل وادارد.

هفته گذشته تحولات منطقه‌ای به نحوی پیش رفت که ظاهرا دولت را با چالش‌های جدی و تازه‌ای مواجه خواهد کرد. به علاوه از طرفی آقای روحانی بعد از انتخابات با انتقادات زیادی از طرف بدنه رای خودش در داخل مواجه شده است. شرایط دولت را چطور ارزیابی می‌کنید؟ فکر می‌کنید آقای روحانی چطور باید با این چالش‌ها مواجه شود؟

مجموعه‌ای از موفقیت‌ها در منطقه برای ایران، رقبا را تحریک کرده که مجدد، نوعی ایران‌هراسی را تبلیغ کنند و نظام سیاسی ما را به چالش بکشند. این موفقیت‌ها از نظر من ترکیبی است از موفقیت ما در برنامه هسته‌ای که کاملا روشن است که به لحاظ سیاسی در عرصه بین‌المللی، موقعیت ایران را هم در آسیا و هم در اروپا و هم در عرصه بین‌المللی و در کل با سازمان ملل یا آژانس تحکیم کرد و در حالی که عده‌ای فکر می‌کردند می‌شود ایران را با برنامه هسته‌ای منزوی کرد، شرایط معکوس شد و ایران روابط خیلی خوبی هم با کشورهای دوست آسیای شرقی خودش و هم با دوستان قدیم اروپایی‌اش پیدا کرد. این امکان خیلی خوبی را برای ایران فراهم کرده که بتواند در عرصه‌های بین‌المللی بدرخشد و به تدریج، همه مسائل خود را در زوایای مختلف حل‌وفصل کند. کنار این موفقیت بین‌المللی، موفقیت‌های منطقه‌ای ایران هم چشمگیر بوده است. به هر حال متحدان ایران در منطقه، امروز موقعیت خیلی بهتری نسبت به سال‌های قبل دارند. ما امروز بیشترین نزدیکی را با عراق در منطقه داریم. در حالی که عراق می‌رفت توسط داعش به یک خطر برای خاورمیانه و برای ایران و برای جهان تبدیل شود، امروز در نقطه‌ای هستیم که داعش به انتها می‌رسد. مسئله استقلال کردستان، که اسرائیلی‌ها نقطه امیدی به آن بسته بودند، هم با سیاست‌های به موقع دولت مرکزی عراق و کمک‌های فکری و مستشاری ایران رنگ باخت و خیلی زودهنگام از عرصه مسائل جاری منطقه خارج شد. عراق، امروز در آستانه استقرار کامل امنیت است. این برای ما، نقطه خیلی امیدوارکننده‌ای است. موقعیت در لبنان آن قدر خوب بود که سعودی‌ها نتوانستند این موقعیت خود را تحمل کنند. به هر حال عربستان از این که حزب‌الله از نخست‌وزیری آقای حریری به عنوان رئیس گروه ۱۴ مارس، حمایت کرده و آرامشی در لبنان حاکم شده بود، عصبانی است. به همین خاطر می‌خواهد این آرامش را به هم بریزد اما موقعیت حزب‌الله در لبنان خیلی مستحکم است. در مورد سوریه هم ممکن بود اتفاق نظر بین صاحبان فکر و اندیشه در ایران وجود نداشته باشد ولی به هر حال با وجود مخالفت‌ها و موافقت‌ها اتحاد ایران و روسیه، صحنه سوریه را برده و غربی‌ها کاملا به حاشیه رفته‌اند. آنجا هم گروه‌های تکفیری و الحادی مانند داعش، زمین‌گیر می‌شوند. سوریه هم می‌تواند به نظم جدیدی دست پیدا کند. پس موفقیت‌های بین‌المللی و منطقه‌ای چشمگیری که داشتیم اتحادی از آقای ترامپ در آمریکا، عربستان و اسرائیل، به وجود آورده که در مقابل این موفقیت‌های ایران، هر طور شده بتوانند خلل ایجاد کنند. چه قبول داشته باشیم و چه به روش‌های نفوذ منطقه‌ای ایران انتقاد داشته باشیم، واقعیت امروز این است که این موقعیت ایران، هم در عرصه بین‌المللی، یعنی برجام و هم در عرصه منطقه‌ای به قدرت، تبدیل شده است و به‌ همین دلیل توسط این ائتلاف به چالش کشیده شده است.

شرایط امروز ما ایجاب می‌کند مسائل و اختلافات داخلی‌مان را در کشور به نفع سیاست‌های منطقه‌ای و بین‌المللی‌مان، تعدیل کنیم. ضرورت ایجاب می‌کند بین دولت، یعنی شخص آقای رئیس‌جمهور و مقام معظم رهبری، بین دولت و قوه قضائیه، بین دولت و مجلس، بین مجموعه سیاسیون با دولت و با رهبری نظام، همکاری گسترده‌تری وجود داشته باشد. با نگاه هزینه - منافع، واقعیت این است که کشور و ملت ما هزینه‌های لازم برای استحکام موقعیت‌مان در منطقه را پرداخت کرده و الان زمان بهره‌برداری است. در زمان بهره‌برداری، نباید دچار اختلاف شد و نباید اجازه داد اختلافات داخلی، ما را متزلزل کند. امروز ایران بیش از هر زمان دیگری نیاز دارد که همکاری‌ها در داخل جناح‌های سیاسی و در داخل کشور تقویت شود. آقای دکتر روحانی، نماینده جبهه میانه و اصلاح‌طلب کشور است. اگر بگوییم در کشور جبهه میانه‌رویی از اصلاح‌طلبان و اصولگرایان معتدل وجود داشته است و یک زمان آقای هاشمی و یک زمان آقای خاتمی نماد این جریان بوده، امروز آقای دکتر روحانی، نماد این جریان میانه‌رو در کشور است. مردم هم به این جریان امید بسته‌اند. اگر به سه انتخابات اخیر برگردید، هم در ریاست‌جمهوری سال ۹۲، هم در انتخابات مجلس و خبرگان، هم در انتخابات ریاست‌جمهوری ۹۶ و شوراهای شهر می‌بینید که مردم به این جبهه میانه، امید بسته‌اند و این جبهه، امروز، نماینده اکثریت مردم است. نهادهای حاکمیتی باید توجه کنند که امروز، این جبهه مورد حمایت مردم است و این جبهه است که می‌تواند اکثریت مردم را در صحنه، پشت سر رهبری و نظام نگه دارد.

انتظار این است که نهادهای حاکمیتی، توجه بیشتری داشته باشند که اگر مردم، نقش اصلی را دارند (که در جمهوری اسلامی دارند)، و اگر ما به پشتیبانی مردم برای شکستن ائتلاف سعودی، اسرائیل و ترامپ نیاز داریم، این جبهه اصلاحات و جبهه میانه کشور است که می‌تواند مردم را در صحنه نگه دارد. این نگاه باید تقویت شود. اینها سرمایه‌های کشور هستند. آقای روحانی، سرمایه کشور است، آقای خاتمی سرمایه کشور است و نباید این‌ها تضعیف شوند اما متاسفانه این نگاه در حاکمیت، قدری ضعیف است.

چه چیزی شما را نگران کرده و چه نشانه‌هایی از تضعیف جبهه میانه‌روی از سوی نهادهای حاکمیتی می‌بینید؟

یکی از جلوه‌هایی که به نظرم این را تضعیف می‌کند، این است که وقتی انتخاباتی برگزار می‌شود و مردم دست به انتخاب می‌زنند، این انتخاب باید فصل‌الخطاب باشد، چون مردم حرف خود را زده‌اند اما جایی انسان احساس می‌کند یا می‌بیند که با انتخابات، کار تمام نمی‌شود. رئیس‌جمهور انتخاب شده ولی باید ۲۰ گزینه برای وزارت علومش پیشنهاد کند. این خوب نیست و پشتوانه مردمی نظام تضعیف می‌شود یا این که اعضای شورا انتخاب می‌شوند ولی بعضی نهادها به خودشان اجازه می‌دهند که دخالت کنند که این شورا نتواند شهردار مورد نظر خودش را انتخاب کند یا این که شهردار نتواند به اندازه کافی از صداوسیما بهره بگیرد تا با مردم شهرش ارتباط برقرار کند. اگر بخواهیم مثال بزنیم از این موارد بسیار زیاد است.

به طور کلی نهادهای حاکمیتی باید به جبهه اصلاحات و جبهه میانه کشور که نمادش در دولت، شورای شهر و شهرداری است، نگاه استراتژیک داشته باشند. این نهادها باید بدانند مردم با این شخصیت‌ها، احزاب و جبهه، با این بسته سیاستی، می‌توانند پشت نظام بیایند و پشتیبان رهبر و انقلاب و پشتیبان نظام باشند. اینها عناصر اصلی قدرت نظام هستند و این باید به رسمیت شناخته شود. نباید بعضی نهادها طوری رفتار کنند که انگار نه انگار اینها منتخبان مردم و مورد اعتماد اکثریت مردم هستند. اما متاسفانه می‌بینیم که این‌کار را می‌کنند. اگر کسی به مردم بگوید درست است که شما انتخاب کردید ولی انتخاب شما، موثر نیست، مردم قهر می‌کنند و کنار می‌روند. مردم که کنار روند، دشمنان ضربه خواهند زد.

از این طرف قضیه هم نباید یادمان برود که ما اصلاح‌طلبان اعم از بدنه و احزاب و شخصیت‌ها، در حمایت از رئیس‌جمهور، در حمایت از شورا، در حمایت از شهردار، در حمایت از فراکسیون امید نباید دچار تردید شویم. همه آن ضرورت‌هایی که وجود داشته که مردم این صحنه را بسازند، همان ضرورت‌هایی که وجود داشته که ما آقای روحانی را به عنوان رئیس‌جمهورمان انتخاب کنیم، همه آن ضرورت‌هایی که وجود داشته تا با آن سبد سیاستی افرادی را به مجلس بفرستیم که فراکسیون امید را شکل دهند، همه این ضرورت‌هایی که وجود داشته تا شورای شهر را انتخاب کنیم، همه ضررورت‌هایی که وجود داشته که شورا آقای دکتر نجفی را به عنوان شهردار انتخاب کند، همه آن ضرورت‌ها امروز سر جای خودش باقی است. ما کوچک‌ترین تردیدی در حمایت از رئیس‌جمهورمان، در حمایت از شورا، مجلس و در حمایت از شهردار نباید داشته باشیم. مگر هدف ما چه بوده است؟ هدف ما این نبوده است که فقط اشخاص جابه‌جا شوند؛ هدف ما این بود که سیاست‌ها و جهت‌گیری‌ها درست شود. کشور در مسیر صحیحی قرار داشته باشد. این امروز اتفاق افتاده است. اگر موقعیت ایران در سازمان ملل در همین آخرین اجلاس سازمان ملل، را مقایسه کنید، کاملا می‌شود فهمید که نسبت به ۶-۷ سال پیش، موقعیت ایران و آمریکا کاملا جابه‌جا شده است. آن ایرانی که وقتی حرف می‌زد، فقط چند کشور ممکن بود با آن همراه باشند، حالا جای خودش را به آمریکا داده است. امروز آمریکاست که وقتی حرف می‌زند فقط چند کشور از آن حمایت می‌کند. این ایران است که وقتی حرف می‌زند اکثریت جامعه بین‌المللی به آن توجه می‌کنند. سیاست‌ها درست است، جهت‌گیری‌ها درست است. مسیر، مسیر درستی است و ما نباید در حمایت قاطع از دولت‌مان دچار تردید شویم.

نکته این است که بدنه رای آقای روحانی، تقریبا تکلیف‌شان با اصولگرایان روشن است. یعنی با علم به این که ممکن است این جناح و نهادهای نزدیک به آن چندان در مسیر رای آنها نباشند، به آقای روحانی رای دادند و آقای روحانی هم با علم به حضور وضعیت وارد انتخابات شد و وعده‌هایی داد. به همین دلیل این بدنه رای الان از دولتی که انتخاب کردند انتظار دارند مطابق همان وعده‌ها پیش برود. این که مثلا آقای روحانی از وزیر زن یا اهل تسنن می‌گوید و عمل نمی‌کند یا در چینش کابینه به سمت گزینه‌هایی می‌رود که داد حامیانش را درمی‌آورد، موجب این انتقادها شده وگرنه بدنه رای آقای روحانی تکلیف‌شان روشن است...

اشکال از همینجاست که وقتی انتخابات تمام می‌شود باید رای مردم حاکم شود اما این انتخابات عجالتا امروز در ایران، فصل‌الخطاب نیست و رئیس‌جمهور بعد از انتخابات، وارد چالش‌های فراوانی می‌شود.

خوب رئیس‌جمهور با وجود آن چالش‌ها قول‌هایی داده است. نمی‌توانید همیشه بگویید یک‌سری چالش‌ها مانع تحقق وعده‌هاست و به هر حال باید از ایشان حمایت کرد...

حرف شما درست است. می‌خواهم بگویم آن چه برای ما اهمیت داشته، این بوده که سیاست‌های کلان، در جهت ملی و منافع کلی نظام، حرکت کند. ما می‌توانیم به روش معکوس نگاه کنیم. اگر قرار بود که خدای نکرده امروز جای آقای دکتر روحانی، دوستانی داشتیم که اینها در مقابل آتش‌افروزی‌ها و شیطنت‌ها و بدعهدی‌های ترامپ، آنها هم از آن استقبال کنند. الان کسانی در ایران هستند که واقعا فکر می‌کنند و تاسف می‌خورند که چرا ما مسیر کره‌شمالی را نرفتیم. البته این دوستان این که فتوای رهبری را که این کار را منع می‌کند، نمی‌بینند؛ این که ایران اصلا دنبال این موضوع نبوده، را نمی‌بینند؛ این که غرب سال‌ها به ما تهمت زده که ما می‌خواهیم دنبال بمب اتم برویم را نمی‌بینند ولی می‌گویند، دیدید کره‌شمالی رفت و این کار را کرد.

این را خیلی قاطع به شما می‌گویم که رئیس‌جمهور منتخب ما نمی‌تواند همه آن چه در بسته سیاستی خود داشته، اعمال کند و پیش ببرد. ولی من می‌گویم اگر نتوانیم همه را به دست بیاوریم، لازم نیست همه را هم از دست بدهیم. اگر حفظ ایران به عنوان وطن ما، و حفظ نظام سیاسی که بالاخره نتیجه انقلاب است، با همه اشکالاتی هم که ممکن است در بخش‌هایی به بعضی نهادهای آن داشته باشیم، برای ما اصل بوده، الان به این اصل دست پیدا کردیم. یعنی حضور آقای دکتر روحانی در مصدر ریاست‌جمهوری، به ما این کمک را کرده که بتوانیم نهادهای اصلی و مهم کشور را از دست‌اندازی نیروهای تندرو و نیروهایی که نمی‌شود کشور را به آنها سپرد، خارج کنیم. این یک بخش از قضیه است.

بخش دوم قضیه این است که یک بسته سیاستی یکباره نمی‌تواند اعمال شود. همان طور که در گذشته، کشور را یک باره به بعضی نیروهای افراطی ندادیم و این اتفاقا مرحله به مرحله از انتخابات شورای دوم آغاز شد. حتی دولت اول آقای احمدی‌نژاد هم با دولت دومش متفاوت است. یعنی احمدی‌نژاد در پایان دوره دوم ریاست‌جمهوری خود، همه آن چه داشت را روی دایره ریخت. او کسی بود که ادعا می‌کرد با رهبری هماهنگ است؛ ادعا می‌کرد که تبعیت می‌کند؛ زمان برد تا احمدی‌نژاد، حرف‌های اصلی خودش را بیان کند. همه فکر می‌کردند احمدی‌نژاد با آقای هاشمی مخالف است. بعدا معلوم شد خودش با همه مخالف است. رهبری هم حتما مخالف است، با وجود این که هنوز به دلیل این که روزی رئیس‌جمهور ایران بوده، به او احترام می‌گذارند؛ با بازی‌هایی که احمدی‌نژاد در صحنه انجام می‌دهد و ابهاماتی که درست می‌کند، کاملا معلوم است دنبال چیست. او دنبال این بود که قدرت اول ایران شود؛ یعنی دنبال این بود.

اما همان طور که آن روند تخریبی، یکباره به وجود نیامد، روند سازنده کشور هم یکباره اتفاق نمی‌افتد. به هر حال ما نیاز به زمان داریم. جریان میانه‌رو و اصلاح‌طلب کشور نیاز به زمان دارد تا در صحنه باشد و بتواند کم‌کم از فرصت‌ها استفاده کند و نفوذ خودش را گسترش دهد. ما باید به اصلاح تدریجی کارها، خیلی امید داشته باشیم.

این مسئله در خود مجلس هم هست. ما سیاست‌های روشنی در انتخابات مجلس دهم داشتیم. اولین سیاست روشن ما این بوده که ما با جبهه پایداری‌ رقابت کنیم و این جبهه را در مجلس به اقلیت برسانیم. خب این اتفاق افتاده است و الان پایداری‌ها در مجلس، کمتر از ۲۵-۲۶ نفر هستند؛ در حالی که قرارشان این بود که ۱۸۰ کرسی بگیرند. آن زمان دست ما بسته بود. بالاخره شورای نگهبان که به جناح ما اعتماد نداشت، ما را حذف می‌کرد. خیلی از شخصیت‌های‌مان، پیشاپیش برای این که نظام احساس نکند که ما برنامه داریم افراد خاصی را به صحنه برگردانیم، ثبت‌ نام نکردند. از باقیمانده ثبت‌نام‌شده‌ها هم عده زیادی رد شدند. لذا مجبور بودیم در یک حوزه انتخابیه، برای این که پایداری‌ها انتخاب نشوند، از جناح اصولگرا یارگیری کنیم. ما یک اصولگرای میانه را بر یک پایداری ترجیح دادیم و او را در لیست امید گذاشتیم. حالا دوستان ما فکر می‌کنند باید هر کس را که در لیست امید بوده، اصلاح‌طلب تلقی کنیم. این برداشت غیر واقعی است.

درست است که انتظارات از فراکسیون امید تا حدودی غیر واقعی است اما برخی گله‌ها از اینجا ناشی می‌شود که در روابط بین دولت و مجلس، اغلب دولت جانب جناح مقابل اصلاح‌طلبان می‌ایستد و به سمت اصولگرایان میانه‌رو میل می‌کند؛ در حالی که رای‌اش برای اصلاح‌طلبان است. این هم فراکسیون امید را تضعیف می‌کند و هم دولت را در موقعیتی قرار می‌دهد که از انتظارات بدنه رای‌اش فاصله دارد...

این را هم توضیح می‌دهم. پس در مجلس، اولین مسئله‌ای که دوستان ما در فضای سیاسی باید به آن توجه کنند این است که لیست امید، ۱۵۰-۱۶۰ نفره بوده ولی تعداد اعضای فراکسیون امید، حدود ۱۲۰ نفر است. یعنی ما به عنوان فراکسیون امید و نمایندگان اصلاح‌طلب در مجلس، جناح اکثریت نیستیم. پایداری هم به حاشیه رفته است و جبهه اصولگرایان میانه، مدیریت مجلس را در اختیار دارند. طبیعی است دولت به عنوان نهادی که به این مجلس نیاز دارد، تمام نگاه خودش را معطوف به فراکسیون امید نمی‌کند. دولت مجبور است و چاره‌ای ندارد که با اصولگرایان میانه کار کند؛ همانطور که نیاز دارد به فراکسیون امید هم نگاه کند. پس ما امروز در مجلس به موفقیت نسبی رسیده‌ایم. من اصلا فراکسیون امید را تخطئه نمی‌کنم؛ فراکسیون امید، متناسب با امکاناتش، قوی حرکت کرده است. آقای عارف و سایر همکاران ما در مجلس، متناسب با امکانات خود خوب حرکت کردند. کسی هم خیانت نکرده است. ما سراغ تعدادی از اصولگرایان میانه رفتیم و آنها را در لیست گذاشتیم. مثلا ما از علی لاریجانی در قم حمایت کردیم. آیا این که ما از لاریجانی حمایت کرده‌ایم، معنایش این است که او باید اصلاح‌طلب شود؟ آقای لاریجانی اصلاح‌طلب نیست. ما ترجیح دادیم در قم مقابل آقای ذوالنور یا دیگری، از آقای لاریجانی حمایت کنیم. این به خاطر محدودیت‌هایی بود که داشتیم. ولی باید ببینیم موفقیت ما نسبت به مجلس نهم چقدر بیشتر شده است. مجلس نهمی که اکثریت آن می‌توانستند پایداری‌ها باشند، در مجلس دهم به اقلیت پایداری، اکثریت اصولگرا و یک فراکسیون نیرومند اصلاح‌طلب تغییر کرده است.

امروز حتما باید بین عارف و لاریجانی در پشتیبانی از دولت و در پشتیبانی مسایل کلان کشور، همکاری وجود داشته باشد. ما امروز به همکاری این دو نفر نیاز داریم. اصلا نباید تصور شود که همکاری امروز به معنای فراموش کردن رقابت در ۱۴۰۰ است. خیر؛ سیاست ما در ۱۴۰۰، سیاست رقابت با اصولگرایان خواهد بود. تردید نکنید که اگر اصلاح‌طلبان شانس کاندیدایی را داشته باشند که از شورای نگهبان عبور کند، حتما کاندیدای مستقل خود را خواهند داشت. البته هنوز زود است که تصمیم اصلی را بگیریم ولی همکاری امروز، برای تقویت و پیشبرد امور دولت، ضروری است.

البته این انتقادات فقط در مورد عملکرد فراکسیون امید یا دولت مطرح نیست. الان درباره شهرداری هم انتقاداتی وجود دارد. به‌ خصوص به دلیل سه انتصاب اخیری که در شهرداری تهران انجام شده است.

در این مورد هم من تاکید موکد دارم که شوراهای خیلی خوبی هم در تهران و هم در شهرهای بزرگی مانند اصفهان، شیراز و مشهد، شکل گرفته که این‌ اتفاق مهمی است. شورا حتما با انسجام حرکت خواهد کرد و شورای عالی اصلاح‌طلبان هم کمک می‌کند که این وحدت حفظ شود. در مورد شهرداری خاص تهران هم، فکر می‌کنم آقای دکتر نجفی شهردار تا امروز موفق بوده است. ممکن است دوستان از یکی، دو انتصاب انتقاد کنند؛ حتما باید به این توجه داشت که سیاست اصلاح‌طلبان در برخورد با مسایل کشور با سیاست گروه‌های افراطی یعنی بعضی اصولگرایان افراطی، حتما متفاوت است.

در بحث انتصاب‌ها صرفا موضوع اصولگرا بودن یا مخالف دولت بودن مورد اعتراض نیست. رزومه اینها هم مطرح است.

در بحث مرکز فناوری شهرداری، دکتر نجفی یک متخصص تکنوکرات عالی‌رتبه را انتخاب کرده؛ یعنی به لحاظ فنی، یکی از بهترین انتخاب‌های نجفی است؛ حالا ربطی به این که او قوم و خویش کسی است، ندارد.

شرکت نوسازی عباس‌آباد چطور؟

در شرکت نوسازی عباس‌آباد، اطلاعی که من دارم این است که دوستان در دفتر رهبری، دنبال این انتصاب نبوده‌اند. اصلا علاقه‌مند نبودند. و این به عنوان امتیازی به جای خاصی تلقی نشده است. ایشان در آن سیستم بوده، تصمیم‌گیر بوده، مدیر صالحی هم بوده و حالا منصوب شده است.

نکته این است که اگر احمدی‌نژاد کل نیروی تکنوکراسی کشور را حذف کرد، بوروکرات‌های موثر کشور را حذف کرد و باندبازی راه انداخت، این نباید برای ما الگو شود و بگوییم دیدید احمدی‌نژاد چطور دوستان‌اش را در همه جا به کار گرفت. آن‌طرف را هم ببینید که چطور کشور را زمین زد. حتما سیاست اصلاح‌طلبانه در کشور این است که در مسایل فنی و تخصصی، به استعدادها و ظرفیت افراد توجه داشته باشد.

یعنی به نظر شما فرد اصلاح‌طلب توانمندتری نبوده که در این انتصاب‌ها استفاده شود؟

دست‌ کم در حوزه فن‌آوری که نداشتیم. البته نمی‌خواهم بگویم همه انتصابات درست است. ولی نگاه تمامیت‌خواهی که در قالیباف یا در احمدی‌نژاد بوده، نباید ما را منحرف کند. قرار است ما نگاه اصلاح‌طلبانه داشته باشیم؛ نگاه اصلاح‌طلبانه آقای دکتر نجفی، امروز قابل دفاع است. اکثریت قاطع مدیرانی که ایشان انتخاب کرده، اصلاح‌طلب هستند. ایشان به این سیاست اصلاح‌طلبان که از ظرفیت‌های شهرداری، مدیران گذشته و از ظرفیت‌های تخصصی استفاده شود، پایبند است. قرار نیست ما مثل قالیباف، همه را حذف کنیم و از سپاه اتوبوسی نیرو بیاوریم. قرار است شهرداری را با همین نیروی انسانی اداره کنیم. قرار نیست ایران را عوض کنیم و دوباره از نو، آدم‌هایش را آرایش دهیم و بچینیم. کشور، یک اقلیت اصولگرا دارد و یک اکثریت اصلاح‌طلب. همین نما باید در مدیران شهرداری هم وجود داشته باشد و باید اصل را بر توانایی و تخصص افراد گذاشت. البته آدم فاسد، چه اصلاح‌طلب و چه اصولگرا حتما باید حذف شود.

یک سری از این چهره‌ها اگر شهردار و شورای شهر اصولگرایی هم انتخاب می‌شد باز هم در پست‌های مدیریتی منصوب می‌شدند. خب مردم حق دارند بپرسند که رای ما چه تاثیری داشت...

رای مردم برای اصلاح سیاست‌هاست. یکی از انتقادات ما در شهرداری تهران به  قالیباف این بوده که او، هزینه‌های اداره شهر را صرفا به دلیل این که می‌خواست برای ریاست‌جمهوری خودش تبلیغات کند، بالا برد. اگر به مردم تهران بگویند، هر نفر از شما باید در سال، سه میلیون تومان عوارض دهد که شهر اداره شود، به طور متوسط مردم می‌توانند سه میلیون تومان عوارض دهند؟ نمی‌توانند بدهند. تمام هزینه‌ای که مردم تهران فقط بابت برق پرداخت می‌کنند، ۵ هزار میلیارد تومان است؛ در حالی که هزینه نگهداری شهر تهران توسط شهرداری، ۱۸ هزار میلیارد تومان است. آقای نجفی که نمی‌تواند معجزه کند. دولت ۱۸ هزار میلیارد تومان را به شهرداری نمی‌دهد. شهرداری باید ۱۸ هزار میلیارد تومان، به عناوین مختلف از مردم پول بگیرد و این شهر را اداره کند.

شما می‌گویید برای اصلاح سیاست‌ها رای دادیم اما در همین شرایط بد مالی چرا شهرداری تهران تعهدات مالی شهرداری تهران در گذشته را درباره برخی پروژه‌های غیر ضروری ادامه می‌دهد؟

اگر من باشم این کار را نمی‌کنم. من فکر می‌کنم شورا و شهرداری برای سال آینده حتما تمهیدی خواهد اندیشید که این نوع اقدامات متوقف شود. اما صحبت من اینجاست که در این شهر می‌خواستند تبلیغ کنند و فردی را از شهرداری، رئیس‌جمهور کنند. با دلار ۸۰۰ تومان از چین یا کره قرض گرفتند، اتوبان طبقه دوم صدر را ساختند. امروز که دلار شده ۴ هزار تومان باید شهرداری پس بدهد. ۳۰ هزار میلیارد تومان بدهی درست کردند؛ برای این که می‌خواستند برای یک شخص تبلیغات کنند. بعد تراکم فروختند و شهر را ناموزون کردند؛ تراکم جمعیتی در برخی مناطق را بیش از اندازه بالا بردند، برای این که عوارض بگیرند و این بدهی‌ها را پرداخت کنند. فضای سبز را از بین بردند و خیلی کارهای دیگر. در این شرایط قرار این بود که بسته‌های سیاستی اصلاح شود. من فکر می‌کنم همه دوستان باید کمک کنند که نگاه‌ها واقعی و فنی شود و نگاه‌هایی که از درون آن خدمات شهری و کاهش هزینه‌ها بیرون بیاید حاکم شود. از جیب مردم خرج کردن، حدی دارد. لندن، تقریبا جمعیتی معادل جمعیت تهران دارد؛ مساحتش هم تقریبا به تهران نزدیک است؛ اما شهرداری‌اش با ۱۶ هزار نفر کارمند اداره می‌شود. آن هم در حالی که خدمات لندن وسیع‌تر از اینجاست. اما در تهران ما صد هزار نفر پرسنل داریم. لذا من فکر می‌کنم مسیر آقای دکتر نجفی، مسیر درستی است و باید او را حمایت کنیم. نیاییم یکی، دو انتصابی که در رده سوم یا چهارم شهرداری است، حتا معاون شهردار هم ممکن است از آن خبر نداشته باشد را پررنگ کنیم و فضای سازنده و همکاری را به فضای مناقشه تبدیل کنیم. این که بالاخره امروز، شهرداری هولوگرام را تعطیل کرده است اتفاق مهمی است. از حدود ۷ ماه پیش، شهرداری تهران، قادر نبوده حقوق جاری پرسنل خود را پرداخت کند. همین ماه قبل، آقای دکتر نجفی از بانک شهر، ۳۰۰ میلیارد تومان پول قرض گرفته و حقوق داده است. هولوگرام را آقای نجفی تعطیل کرده، و این ماه شهرداری، هزینه‌های خودش را خودش تامین کرده است. پس سیاست‌ها، سیاست‌های درستی است و سیاست‌ها باید برای اصلاح‌طلبان مهم باشد تا اشخاص که حالا چند نفر جابه‌جا شده‌اند. اکثریت مدیرانی که آقای نجفی منصوب کرده، اصلاح‌طلب هستند.

می‌خواهم مشخص‌تر درباره رابطه دولت و اصلاح‌طلبان صحبت کنیم. خیلی‌ها معتقدند رفتار روسای دولت در دور دوم ریاست‌جمهوری‌شان تغییر می‌کند. در مورد آقای روحانی هم ایشان در ایام انتخابات آن قدر حرف‌های تندی می‌زد که برخی از سران اصلاحات از ایشان خواسته بودند آهسته‌تر حرکت کند. اما بعد از انتخابات و در ایام چینش کابینه رویکرد ایشان در انتخاب وزرا انتقاد بسیاری از اصلاح‌طلبان را به دنبال داشت. به علاوه وعده بازگشت به نشست‌های جامعه روحانیت در دیدار با ۷ نفر از اعضای آن هم این گمانه‌زنی را تقویت کرد. ارزیابی شما دراین‌باره چیست؟

خیر، خبرهای کاملی بیرون نیامده است. اصولا آقای دکتر روحانی، همیشه میانه‌رو بوده است و ما ایشان را به عنوان یک میانه‌رو انتخاب کردیم. به این توجه داشته باشید که ما زمانی سراغ روحانی رفتیم که هاشمی‌ رفسنجانی هم رد صلاحیت شد. این روشن است که ما هیچ وقت ادعا نکرده‌ایم که روحانی اصلاح‌طلب است. آقای روحانی، میانه‌رو بوده است. ولی سیاست‌های امروز او، سیاست‌های اصلاح‌طلبانه‌ای است که به هیچ وجه اصولگرایان نمی‌توانند وی را تحمل کنند. هنوز هم فشار بر ایشان از ناحیه اصولگرایان، سنگین است. ما خودمان تشویق می‌کنیم که آقای روحانی و آقای ناطق به جامعه روحانیت مبارز برگردند. اگر روزی این دو نفر به جبهه اصولگرایی برگردند و این جبهه اصولگرایی را از این نابسامانی بیرون بیاورند، اتفاق مثبتی رخ خواهد داد. این اصلا برای کشور، اتفاق منفی‌ای نخواهد بود.

در شرایطی که بخش مهمی از رای روحانی مربوط به اصلاح‌طلبان است، آیا این نمی‌تواند بیانگر چرخش ایشان به سمت راست باشد؟ به هر حال ایشان مدت‌ها در این جلسات شرکت نمی‌کرد...

من چنین تشخیصی ندارم ولی با فرض این که چنین مسئله‌ای باشد نباید فراموش کنیم آقای دکتر روحانی، امروز آن قدر به جبهه حامیان و رای‌دهندگان خودش نیاز دارد که این نیاز، بیش از ایام انتخابات و روز رای‌گیری است. با اطمینان می‌گویم اگر آقای روحانی کوچک‌ترین اشتباهی کند، خودش یا اطرافیان‌اش اشتباهی کنند و با جبهه متحدی را به ریاست‌جمهوری رساند فاصله ایجاد شود، نیروهای افراطی، آقای روحانی را زمین‌گیر خواهند کرد. روحانی حتما این مقدار هوشمندی سیاسی دارد که دقت کند هیچ فاصله‌ای بین او و جبهه حامیانش ایجاد نشود. افراطیون و تندروها او را به سرعت زمین‌گیر خواهند کرد. آقای روحانی باید به شدت مراقب این مسئله باشد. البته تشخیص من این نیست که این اتفاق افتاده است. روحانی، اساسا نگاهش این است که فقط اصلاح‌طلبان به من رای نداده‌اند و اصولگرایان میانه هم به من رای داده‌اند. در سبد رای خود، همیشه آنها را هم دیده است. الان هم همان نگاه است.

اما سهمی که به اصولگرایان میانه می‌دهد، به نظر شما بیشتر نیست؟

بله؛ حتما مقداری بیشتر است. اما می‌خواهم خیلی قاطع به شما بگویم که امروز، بین اصلاح‌طلبان و اصولگرایان میانه، نیاز به همکاری‌هایی هست. ما برای پیشبرد بعضی اهداف کشور، همانطور که در مورد مجلس گفتم، در سطح جامعه هم این همکاری را لازم داریم. امروز بین آقای خاتمی و ناطق، بین اصولگرایان میانه و اصلاح‌طلبان لازم است همکاری‌هایی وجود داشته باشد. خطری که اکنون کشور را تهدید می‌کند این است که نیروهای افراطی داخلی بتوانند تاثیرگذار باشند. اگر عکس‌العمل ما مقابل فتنه ترامپ، آل‌سعود و نتانیاهو، از مرز اعتدال و مصالح کلی کشور خارج شود، به کشور لطمه خواهد خورد. ما برای این که کشور، دچار سیاست‌های افراطی، نه افراد افراطی نشود، به همکاری اصولگرایان میانه و اصلاح‌طلبان، سخت نیازمندیم. این دو جبهه باید با استحکام روابط خود با رهبری و با پشتیبانی از رهبری اجازه ندهند، سیاست‌های رادیکال بر ایران حاکم شود.

یعنی گله‌مندی‌های اصلاح‌طلبان به خاطر توقعات زیاد آنها از روحانی است و باید توقعاتشان را از او کم کنند؟

سخن من این است اگر روحانی چند کار را انجام بدهد برای ما کافی خواهد بود. آقای روحانی ۳-۴ کار را باید انجام دهد که وظیفه ملی اوست. ایشان مطلقا نباید نقش تاریخی خودش برای نجات جمهوری اسلامی و ایران را فراموش کند؛ او امروز مظهر جریان اصلاح‌طلب و میانه‌روی کشور است. نباید دلخور و عصبانی شود. باید با حوصله و تدبیر، چند کار مهم را انجام دهد. اولین کاری که آقای روحانی باید انجام دهد، این است که همچنان باید ارتباطات خود را با رهبری تقویت کند. به هیچ وجه نباید اجازه دهد که تندروها بین ایشان و رهبری فاصله بیندازند. این خیلی برای ما مهم است. دوم، آقای روحانی نباید جبهه مردمی پشتیبان خودش را ناامید کند؛ چه این تحلیل شما درست باشد که ایشان به سمت اصولگرایان میانه رفته و چه درست نباشد، این شبهه امروز وجود دارد؛ آقای دکتر روحانی باید این شبهه را رفع کند.

البته من چرخش را دست‌ کم در تعیین استانداران نمی‌بینم. ترکیب استانداران را که نگاه می‌کنم، فقط دو استاندار اصولگرا در سبد آقای روحانی وجود دارد؛ یکی از قبل بود و یکی هم جدید منصوب شده‌ است.

در مورد دولت و وزرا چطور؟

ترکیب دولت هم نسبت به ترکیب قبلی، تفاوت چندانی از لحاظ سهم اصولگرایی و اصلاح‌طلبی ندارد و همان طور که گفتم ۸۰ درصد انتخاب استانداران از نظر من درست است. آقای رحمانی فضلی با همکاری آقای جهانگیری، خیلی خوب در این مسئله عمل کردند.

اما تاکید می‌کنم آقای روحانی حتما باید سیاست‌های اقناعی را در مواجهه با جبهه حامیان خودش در پیش بگیرد. جبهه حامیان روحانی، امروز باید بیشتر از روز انتخابات در صحنه باشد؛ اصلا نباید صحنه سیاسی کشور را ترک کند و رئیس‌جمهور خود را تنها بگذارد.

ما با آقای روحانی، اتحاد استراتژیک و راهبردی داریم، هر چند نقد تاکتیکی هم به ایشان داریم. نه آقای روحانی باید از ما فاصله بگیرد و نه ما باید از آقای روحانی فاصله بگیریم. حتا اگر آقای روحانی اشتباهات تاکتیکی کند، فاصله گرفتن ما از آقای روحانی، یک اشتباه راهبردی است. ما نباید با اشتباه راهبردی جواب اشتباه تاکتیکی را بدهیم. همچنین اگر آقای روحانی با رهبری در بعضی مسایل حتی اختلاف نظر تاکتیکی داشته باشند، فاصله گرفتن آقای رئیس‌جمهور از رهبری، خطای راهبردی است؛ کشور را زمین می‌زند؛ نظام را گرفتار می‌کند.

بنابراین آقای رئیس‌جمهور، نه باید دلخوری به خودش راه دهد و نه دلگیر و عصبانی باشد باید متوجه مسئولیت تاریخی خودش مقابل این ملت، نظام و کشور باشد. چند کار را هم هم‌زمان باید انجام دهد؛ یک، به هیچ عنوان نباید هیچ مسئله‌ای باعث فاصله گرفته ایشان از رهبری شود. روحانی باید بیش از گذشته، به خاطر شرایط کشور، حمایت رهبری را پشت دولت بیاورد.

حداقل در مورد کابینه دیدیم که ایشان این تلاش را داشت.

به هر حال آقای روحانی امروز بیشتر از روز انتخابات به حامیانش نیاز دارد. هیچ کس فکر نکند اگر مردم نباشند، مسئله‌ای از آقای روحانی حل می‌شود. درست است که آقای روحانی رای لازم ندارد ولی تا روز آخر ریاست‌جمهوری خود به حمایت جبهه حامیانش نیاز دارد. از این طرف، اصلاح‌طلبان باید بدانند ولو اشتباهات تاکتیکی از آقای روحانی ببینند، فاصله گرفتن‌شان از آقای روحانی، اشتباه راهبردی است. ما نباید اشتباهات تاکتیکی را با اشتباهات راهبردی پاسخ دهیم. همین بحث‌ها در مورد آقای نجفی هم وجود دارد. امروز شورای شهر و شهردار ما نیاز به حمایت افکار عمومی و مردم دارد. خطاهای کوچک تاکتیکی، طبیعت کار است. ما نباید خطاهای تاکتیکی را با خطاهای استراتژیک پاسخ دهیم.

شما در قالب شورای عالی اصلاح‌طلبان در ایام چینش کابینه، چندین جلسه با آقای روحانی داشتید. یادم هست همان موقع با خود شما صحبت کردم و خیلی از نحوه برخورد با اصلاح‌طلبان در این‌باره راضی نبودید. واقعا آقای روحانی این اراده را دارد که در چینش وزرا و جهت‌گیری‌های دولت پایگاه رای خودش را به حساب بیاورد؟

پاسخ من یک کلمه است: پشتیبانی اصلاح‌طلبان از آقای روحانی، یک حرکت راهبردی مهم است. راهبرد است برای نجات ایران، برای به بن‌بست نرسیدن جمهوری اسلامی. برای سربلندی این ملت. خطاهای آقای روحانی، خطاهای تاکتیکی است و جواب خطای تاکتیکی را نباید با اشتباه راهبردی داد.

به هر حال برای بدنه رای ایشان الان مهم است که موضع خود آقای روحانی چیست و خودش چه برخورد و مواجهه‌ای با اصلاح‌طلبان دارد؟ چقدر از ندید گرفتن‌های اصلاح‌طلبان ناشی از انتخاب خود ایشان و چقدر مربوط به محدودیت‌های ایشان است؟

ببینید؛ من آقای روحانی را با این حرف‌هایم نقد می‌کنم. این که می‌گویم عصبانی نباشد، دلگیر نباشد، دلخور نباشد و با مقام رهبری مشکلاتش را حل کند، با اصلاح‌طلبان مشکلاتش را حل کند، در واقع در قالب توصیه نقدهایم را به ایشان بیان می‌کنم. من یک مسئله تاریخی را در مناسبات میان اصلاح‌طلبان و رئیس‌جمهور می‌گویم؛ یک زمان مرحوم مصدق اشتباهاتی کرده و از آیت‌الله کاشانی فاصله گرفت. این اشتباهات مصدق از نظر من اشتباهات تاکتیکی بود. اما آقای کاشانی، با اشتباه راهبردی پاسخ اشتباه تاکتیکی مصدق را داد. هر دو زمین خوردند. شرایط کشور و نظام ما الان طوری است که نباید خطاهای تاکتیکی آقای روحانی را با خطای راهبردی پاسخ دهیم. اگر دولت آقای روحانی، امروز، سیاسیون و مردم را پشت سر خودش نداشته باشد، افراطی‌ها او را زمین می‌زنند و ساقطش می‌کنند. آقای روحانی ساقط شود، دیگر ما برای ایران رئیس‌جمهور تعیین نخواهیم کرد.

بخشی از اختلافاتی که بین اصلاحات و دولت وجود دارد به بی‌توجهی رئیس‌جمهور به پیشنهادات جبهه اصلاحات درباره‌ ترکیب دولت بر نمی‌گردد؟

اینها دلخوری‌ است. دلخوری‌هایی هست که ان‌شاءالله حل می‌شود. با علم به همه این اشتباهات تاکتیکی آقای روحانی، تاکید می‌کنم امروز باید بیش از روز انتخابات، مردم و سیاسیون ما پشت سر آقای روحانی باشند. روحانی سه کار مهم را باید در دستورکار خودش قرار دهد؛ اول باید دلخوری و دلگیری و عصبانیت را کنار بگذارد و مسئولانه با مسایل کشور برخورد کند. دو، باید حمایت رهبری را پشت سر دولت آورد و سوم باید با جبهه سیاسیون همراه خودش، برخورد اقناعی کند. یعنی اگر قرار است گزینه‌ای مانند منصور غلامی هم برای وزارت علوم معرفی شود، همه باید برای این انتخاب آقای روحانی قانع شوند.

ایشان که چنین رویه‌ای را به‌خصوص در وزارت علوم یا ارتباطات نداشت. مخصوصا در دانشگاه‌ها و بدنه دانشجویی اعتراضات به ایشان زیاد است...

اگر آقای روحانی این کارها را نکرد هم باز نباید او را رها کنیم. اطلاعات من و انتقادات من بیش از اینهاست، به آقای نوبخت، به ستاد اقتصادی، بانک مرکزی و... اما می‌گویم بخشی از اینها اختلاف نظر است و بخشی، اشتباهات تاکتیکی آقای روحانی است. هیچ خطای تاکتیکی آقای روحانی نباید ما را از حمایت راهبردی‌مان منصرف کند.

آقای روحانی چه خطایی مرتکب شود، خطای راهبردی محسوب شده و اصلاح‌طلبان را از حمایت‌اش منصرف می‌کند؟

خطای راهبردی آقای روحانی می‌تواند این باشد که در مسیری برود که نتواند کارش را ادامه دهد و زودهنگام به بن‌بست برسد. این می‌تواند هم در اقتصاد اتفاق افتد و هم در سیاست. یعنی آقای روحانی می‌تواند اشتباهاتی کند که افراطیون، یعنی نهادهایی که صلاحیت این کار را دارند، قبل از پایان ریاست‌جمهوری، دولتش را پایین بیاورند. اما خوشبختانه تا اینجا آقای روحانی خطای راهبردی نداشته است. خطاهایش تاکتیکی است. ما با خطای راهبردی نباید جواب خطاب تاکتیکی او را بدهیم.

بعد از درگذشت آقای هاشمی، رابطه خود آقای روحانی با بزرگان اصلاح‌طلب و با امثال آقای خاتمی، چطور پیش می‌رود؟ چقدر روابطش گرم‌تر یا سردتر شده است؟

همان روابط قبلی است. اما حتی اگر فکر کنیم روابط خوب نیست ما جواب این کار را باید با محبت بدهیم؛ چرا که به هدف اصلاحات فراتر از افراد باور داریم.

نکته آخر این که گفتید آقای روحانی باید سیاست اقناعی نسبت به حامیانش در پیش بگیرد؛ به نظرم این سیاست را خود اصلاح‌طلبان هم در رابطه با بدنه‌شان داشته باشند.

بله. حتما این‌طور است. تلاش ما در حزب کارگزاران بر این محور اقناع‌سازی است.

اصلاح‌طلبان به عنوان مهم‌ترین حامیان آقای روحانی، این سیاست‌های اقناعی را چطور باید پیش ببرند؟ به هر حال شما باید در دانشگاه، دوباره دانشجوها را برای دور بعد به عرصه بیاورید...

به نظر من شورای عالی سیاستگذاری دوباره باید فعال شود. باید کنگره‌های احزاب را حمایت کنیم که همه شکل بگیرند. دانشجوها در دانشگاه‌ها مراسم برگزار کنند. باید حسابی به صحنه بیاییم. یعنی این حالت کناره‌گیری و سکوت و انفعال را باید کنار بگذاریم.



ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
اخبار روز
ببینید و بشنوید
آخرین عناوین