کد خبر: ۱۸۸۵۳۷
تاریخ انتشار: ۲۹ آبان ۱۳۹۶ - ۰۰:۴۰
امام رضا علیه السلام در روایتی می‌فرمایند: «لَا یَتِمُّ عَقْلُ امْرِئٍ مُسْلِمٍ حَتَّى تَکُونَ فِیهِ عَشْرُ خِصَالٍ». (برگرفته از تحف العقول، ص 443.)
امام رضا علیه السلام در روایتی می‌فرمایند: «لَا یَتِمُّ عَقْلُ امْرِئٍ مُسْلِمٍ حَتَّى تَکُونَ فِیهِ عَشْرُ خِصَالٍ». (برگرفته از تحف العقول، ص 443.)

کدام عقل کامل است؟

فرمودند: عقل شخص مسلمان تمام نیست، إلّا به این که ده خصلت در او باشد. یعنی ده خصلت، تکمیل‌کننده عقل است:

1. «الْخَیْرُ مِنْهُ مَأْمُولٌ» فقط امید به خیر از او داشته باشند. یعنی مومن اصلاً تکلیف خودش می‌داند که خیّر باشد. خیّر بودن، فقط به پول نیست، یعنی مدام خیر برسانی، با حرفت یکی را آرام کنی. یا وقتی خدای ناکرده زن و شوهری اختلاف دارند، مشکل آن‌ها را حل کنی و ... . لذا از مومن و مسلم حقیقی باید امید خیر داشت و هیچ موقع برای کسی، شرّ نداشته باشند. بلکه وجودشان خیر باشد، خیرمطلق.

مؤمن حقیقی و مسلمان حقیقی این گونه است، وجودش خیر می‌شود. راه می‌رود، خیر است. می‌نشیند، خیر است. طوری نیست که اگر به یک جایی وارد شود، بترسند و بگویند: وامصیبتا! باز هم آمد، او وقتی در مجلسی می‌آید، یک شرّی به پا می‌کند. بلکه همیشه امید به خیر از او برود.

2. «وَ الشَّرُّ مِنْهُ مَأْمُونٌ» اصلاً از او شرّی نیاید. تا ببینند فلانی آمد، بگویند: الحمدلله فلانی آمد، عامل می‌شود اگر شرّی هم هست، آن شرّ بخوابد و از بین برود. لذا او بدی ندارد. مردم از بدی او، در امان هستند. می‌دانند این، آدم خوبی است.

3. «یَسْتَکْثِرُ قَلِیلَ الْخَیْرِ مِنْ غَیْرِهِ». خیر دیگری را ولو کم باشد، زیاد بشمارد.

فرمودند: «مَن لَم یَشکُرِ المُنعِمَ مِنَ المَخلوقینَ لَم یَشکُرِ اللّه َ عَزَّ و جلَّ»، لذا وقتی خیر کمی به او می‌رسد، خیلی زیاد بشمرد و نگوید: وظیفه‌اش بود. این‌طور نباشد که وقتی پدر و مادرت کمکت می‌کنند، طلبکار باشی، ادامه‌اش را هم بخواهی، تازه دنبالشان هم بروی و بگویی: ادامه‌اش چه شد؟! لذا انسان باید مواظب باشد، ولو کم هم برایش کار کردند، خیلی زیاد بداند و بگوید: دستتان درد نکند، خیلی عالی است. این خصوصیت مومن و مسلمان است.

4. «وَ یَسْتَقِلُّ کَثِیرَ الْخَیْرِ مِنْ نَفْسِهِ» اگر خودش یک کار خیر انجام داد، ولو زیاد بود، بگوید: کم است.

5. «لَا یَسْأَمُ مِنْ طَلَبِ الْحَوَائِجِ إِلَیْهِ» در مقابل حوائج دیگران ناراحت نمی شود.

اگر انسان به این حال رسید، دیگر هیچ موقع حوائج را از کسی طلب نمی‌کند. می‌گوید: خدا خودش می‌دهد و مرحمت می‌کند. چون دنیا نشان داده که گاهی هم این خبرها نیست. جز این که لطف خدا شامل حال انسان شود، اگر خدا بخواهد بلد است. دیگران نمی‌توانند.
خودش تلاشش را می‌کند و جلو می‌رود، نه این که تلاش نکند و در خانه بنشیند که از بالا بیاید، این‌طور نیست، تلاش می‌کند امّا به هرچه خدا خواست راضی است. می‌گوید: تکلیف من این بود که این کار را انجام بدهم، مابقی‌اش را به پروردگار عالم می‌سپارم

6. «وَ لَا یَمَلُّ مِنْ طَلَبِ الْعِلْمِ طُولَ دَهْرِهِ» خصوصیت دیگر مومن و مسلمان و عاقل حقیقی و اهل مراقبه، این است که نسبت به علم خسته نمی‌شود. نسبت به چیزهای دیگر شاید خسته شود، امّا نسبت به علم، خسته نمی‌شود و برای خودش تکلیف می‌داند. لذا برایش ملالت نمی‌آورد و در طول عمر، دائم دنبال علم است.

7. «الْفَقْرُ فِی اللَّهِ أَحَبُّ إِلَیْهِ مِنَ الْغِنَى» اگر خدا برایش فقر را رقم زد، می‌گوید: چون خدا خواسته، این فقر برایم محبوب‌تر از غنی بودن است.

اولیاء توضیح داده اند و می‌گویند: یعنی خودش تلاشش را می‌کند و جلو می‌رود، نه این که تلاش نکند و در خانه بنشیند که از بالا بیاید، این‌طور نیست، تلاش می‌کند امّا به هرچه خدا خواست راضی است. می‌گوید: تکلیف من این بود که این کار را انجام بدهم، مابقی‌اش را به پروردگار عالم می‌سپارم.

8. «وَ الذُّلُّ فِی اللَّهِ أَحَبُّ إِلَیْهِ مِنَ الْعِزِّ فِی عَدُوِّهِ»

حضرت می‌فرمایند: ذلیل شدن در درگاه پروردگار عالم برایش خیلی شیرین‌تر از این است که پیش دشمنش عزیز شود. یعنی کسی که می‌گوید: «الاسلام یعلو و لا یعلی علیه» (این یک شعار بسیار مهم است)، هیچ موقع دنبال این نیست که کاری انجام دهد تا دشمن از او راضی شود.

آیت‌الله العظمی ملّافتحعلی سلطان‌آبادی(اعلی اللّه مقامه الشّریف) فرموده بودند: شعار مومن این است: «الاسلام یعلو و لا یعلی علیه» و همه کارش هم برای این است که اسلام بالا برود، نه خودش بالا برود. اسلام، آقا بشود، نه خودش، آقا شود.

لذا این «الاسلام یعلو و لا یعلی علیه» شعار مومن است. عزّت اسلام برایش مهم است. برای همین در مقابل کفر می‌ایستد و نمی‌گذارد مسلمان، ذلیل شود.

9. «وَ الْخُمُولُ أَشْهَى إِلَیْهِ مِنَ الشُّهْرَةِ» گمنامی را بخواهد تا شهرت.

شهرت برای اولیاء خدا، به عنوان یک گرفتاری است و می‌گویند: ابتلاء بزرگ است، خدا ما را مبتلا کرده است و إلّا آن‌ها دوست دارند همان ناآشنا باشند. می‌گویند: بالاترین ابتلاء اولیاء این است که مشهورشان کنند. خودشان این طور می‌فرمایند که ما بدبخت می‌شویم. تا حالا باید مواظب می‌بودیم که این همه اعمال را خراب نکنیم، حالا باید مواظب باشیم که نکند این شهرت باعث شود ما گرفتار شویم و وقتی مدح می‌کنند، نفس دون قلقلکمان بدهد، لذا این هم یک بلای دیگر است.
خصوصیت دیگر مومن و مسلمان و عاقل حقیقی و اهل مراقبه، این است که نسبت به علم خسته نمی‌شود

10. «ثُمَّ قَالَ ع الْعَاشِرَةُ وَ مَا الْعَاشِرَةُ» حضرت فرمودند: امّا دهم و کدام دهم؟ حضرت که این طور فرمودند، سکوت کردند، فردی به ثامن‌الحجج عرضه داشت: «قِیلَ لَهُ مَا هِیَ» آقا این دهمین مورد چیست که شما گفتید دهمی، امّا کدام دهم؟! «قَالَ ع لَا یَرَى أَحَداً إِلَّا قَالَ هُوَ خَیْرٌ مِنِّی وَ أَتْقَى» حضرت فرمودند: این که هیچ احدی از او خیری را نبیند إلّا به این که او به تقوایش اضافه شود « وَ أَتْقَى». از من چیزی نبیند، مگر این که در تقوا باشم.

یعنی هرچه جلو رفتم، تقوایم زیادتر ‌شود و یک عمل خیر، باعث تقوای زیاد من شود. پس همه این‌ها در تقوا نهفته شده است. اولیاء خدا از جمله ملّا محسن فیض کاشانی(اعلی اللّه مقامه الشّریف) یک معنا را هم این‌طور بیان کردند که تا دیگری را می‌بیند، بگوید: این، بهتر از من است، تا به تقوی برسد. ایشان می‌گوید: تا به تقوی برسد امّا بعضی از اولیاء بالاتر گفتند، می‌گویند: اگر تو بگویی فلانی بهتر از من است، یعنی خودت را خوب دانستی که حالا می‌خواهی بگویی: او خوبتر است. می‌گویند: اصلاً نباید بگویی من خوبم. پس چه؟ بگو: من فعلاً تکلیف انجام می‌دهم، معلوم نیست خوب باشم یا بد. خوبی دست خودمان نیست. اگر گفتی: او خوبتر از من است؛ یعنی قبول داری که خودت خوبی. امّا اگر گفتی: نه، من تکلیف انجام می‌دهم، معلوم نیست خوبم یا بدم، خوبی دست خداست و امید دارم که خدا بپذیرد و من خوب شوم؛ آن‌وقت برنده‌ای.
ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
اخبار روز
ببینید و بشنوید
آخرین عناوین