در شرایط فعلی شاید بتوان مهمترین جغرافیای مورد اهتمام ریاض را لبنان دانست که فعلاً خود را در قالب حذف یا حداقل تضعیف حزبالله از صحنه بازیگری و تأثیرگذاری معادلات این کشور و حتی منطقه نشان میدهد تا جایی که میتوان یکی از دلایل مجبور ساختن سعد حریری برای استعفا از نخستوزیری این کشور، از سوی سعودیها را عدم موفقیت وی در تحقق اهداف مورد انتظار ریاض یعنی مهار نفوذ ایران و تضعیف حزبالله تفسیر کرد.
روزنامه ایران در یادداشتی به قلم علی ساجد/ کارشناس مسائل غرب اسیا نوشت:
بازه زمانی پرتنش و ملتهب پس از انقلابهای کشورهای عربی تا به امروز، منجر به شکلگیری فضای جدید و متفاوتی از مناسبات در مقایسه با دوره پیش از آن در خاورمیانه شد. سیال بودن، سرعت تحولات، عمق رویدادها، گستردگی دامنه زمانی و مکانی حوادث، واکنشها و لزوم اتخاذ مواضع سریع و درعین حال هوشمندانه و... از ویژگیهای بارز دوره پس از انقلابهای عربی بود که هر یک از بازیگران منطقهای و فرامنطقهای را بر آن میداشت تا با سازوکار متفاوت و عمیقتری اقدام به مدیریت بحران و تحولات کنند. برای ایران، ترکیه و عربستان بهعنوان سه بازیگر اصلی در منطقه در جهت دادن به سیر تحولات، باید نقش اصلی و محوری را قائل شد. اما شرایط جدید مستلزم تاکتیکهای جدیدی هم بود که چالاکی و انعطاف نهادهای متولی صحنهگردانی هریک از این کشورها باید از آن برخوردار میبود. میزان موفقیت هر کدام از آنان رابطه مستقیمی با ظرفیتهای انطباقپذیری با محیط تحولات سیاسی و امنیتی و حتی نظامی داشت. از اینرو در ارزیابی اقدامات اخیر ریاض در بستر رویدادهای منطقه، اشاره به موارد ذیل ضروری است:
1. سیر فراز و فرودهای سیاست داخلی عربستان با ولیعهدی محمد بن سلمان وارد فاز عمیق و تأثیرگذار شد. انجام برخی اصلاحات از سوی حاکمیت در رابطه با حقوق زنان، آزادیهای اجتماعی (که حتی برخی از آنها بر خلاف دستورات مذهبی رسمی این کشور بود)، حذف شخصیتها و مقامات رقیب تحت عنوان مبارزه با فساد مالی و اقتصادی، حکایت از عزم ریاض برای تغییرات بنیادین در داخل و سپس انعکاس آن در سیاست خارجی این کشور دارد.
نکته جالب توجه این است که حصول اطمینان از درون کشور جهت ایفای نقشی تأثیرگذار در منطقه بحران خیز خاورمیانه امری ضروری است. لذا در عربستان شاهد حذف مهرههایی که در تضاد با سیاست و برنامههای حاکمان قرار داشتند، بودیم.
2. تلاش ریاض جهت انطباق با مناسبات جدید محیط بینالمللی و تحولات منطقهای به منظور تأمین حداکثری منافع ملی سعودیها دارای پسلرزههای غیرقابل انکاری است. مقاومت یا تلاش در جهت ایجاد تغییر در سیر طبیعی حوادث بینالمللی توسط سعودیها امری ناشدنی به نظر میرسد. اما آنچه باید برای آنان دچار تغییرات شود، مظروف این ظرف یعنی سیاستها و راهبردهای آنان است و از اینجا لزوم تطبیق با محیط پیرامونی و چالاکسازی برنامهها در عرصه برون مرزی شاهزاده جوان سعودی آشکار میشود. اعمال تغییرات در ساختار حکومت سنتی با بوروکراسی صلب، همراه با رعایت آنچه که توجه نهادهای دینی با درجه جمودی به مراتب بالاتر از سلطنت است، پیامدهایی را سبب شد که عربستان را در کانون توجه رسانههای دنیا قرار داده است. نبود سازوکارهای دموکراتیک برای انتقال قدرت بهصورت دورهای و عدم دخالت و نقش بدنه اجتماعی در هرم توزیع قدرت، بر دامنه پیامدهای خشونتبار رقابت قدرت در میان سعودیها افزوده است.
3. اما در بعد خارجی و از حیث آنچه که به رقبای این کشور مربوط میشود باید گفت چگونگی و عمق تلاشهای ریاض در فضای جدید مناسبات بینالمللی در منطقه تابع مؤلفهای به نام افزایش نفوذ ایران در حوزههای امنیتی و ژئوپلیتیکی عربستان پس از انقلابهای عربی است. «گستردگی حضور ایران» و «اهمیت همه جانبه مناطق تحت نفوذ تهران برای ریاض» دو عنصر تأثیرگذار جهت نوع تعامل سعودیها در این مناطق و حتی مقابله به مثل در سایر مناطق است و میتوان ادعا کرد، عمده تناسبسازی ریاض با وجود ایجاد تنشهای سیاسی در داخل و مرزهای عربستان، معطوف به این مورد است.
4. در شرایط فعلی شاید بتوان مهمترین جغرافیای مورد اهتمام ریاض را لبنان دانست که فعلاً خود را در قالب حذف یا حداقل تضعیف حزبالله از صحنه بازیگری و تأثیرگذاری معادلات این کشور و حتی منطقه نشان میدهد تا جایی که میتوان یکی از دلایل مجبور ساختن سعد حریری برای استعفا از نخستوزیری این کشور، از سوی سعودیها را عدم موفقیت وی در تحقق اهداف مورد انتظار ریاض یعنی مهار نفوذ ایران و تضعیف حزبالله تفسیر کرد.
بحران بعدی خاورمیانه پس از فتنه داعش (با رویکرد عمدتاً نظامی) و سناریوی جدایی کردستان از عراق (با رویکرد عمدتاً سیاسی)، یک بحران اقتصادی - سیاسی بوده که در قالب تحریم مضاعف بر حزبالله و همچنین ایران و سایر همپیمانان تهران با رهبری ریاض در حال شکلگیری است. در نگاه سعودیها اعمال فشار اقتصادی بر لبنان، مردم این کشور را تحت فشار قرار داده و موجب تضعیف پایگاه مردمی مقاومت میشود. هر چند هماکنون شواهد و قرائنی دال بر تحرکات نظامی علیه حزبالله مشاهده نمیشود اما این تحریمها و تضعیفها میتواند مقدمه یک اقدام نظامی نه از سوی عربستان که بخوبی دریافته غیبت و عدم ایفای نقش فعال در شرایط گذار کنونی به مثابه حذف از معادلات آینده خاورمیانه خواهد بود، بلکه توسط همپیمان پنهان آن یعنی رژیم صهیونیستی باشبد.
بازه زمانی پرتنش و ملتهب پس از انقلابهای کشورهای عربی تا به امروز، منجر به شکلگیری فضای جدید و متفاوتی از مناسبات در مقایسه با دوره پیش از آن در خاورمیانه شد. سیال بودن، سرعت تحولات، عمق رویدادها، گستردگی دامنه زمانی و مکانی حوادث، واکنشها و لزوم اتخاذ مواضع سریع و درعین حال هوشمندانه و... از ویژگیهای بارز دوره پس از انقلابهای عربی بود که هر یک از بازیگران منطقهای و فرامنطقهای را بر آن میداشت تا با سازوکار متفاوت و عمیقتری اقدام به مدیریت بحران و تحولات کنند. برای ایران، ترکیه و عربستان بهعنوان سه بازیگر اصلی در منطقه در جهت دادن به سیر تحولات، باید نقش اصلی و محوری را قائل شد. اما شرایط جدید مستلزم تاکتیکهای جدیدی هم بود که چالاکی و انعطاف نهادهای متولی صحنهگردانی هریک از این کشورها باید از آن برخوردار میبود. میزان موفقیت هر کدام از آنان رابطه مستقیمی با ظرفیتهای انطباقپذیری با محیط تحولات سیاسی و امنیتی و حتی نظامی داشت. از اینرو در ارزیابی اقدامات اخیر ریاض در بستر رویدادهای منطقه، اشاره به موارد ذیل ضروری است:
1. سیر فراز و فرودهای سیاست داخلی عربستان با ولیعهدی محمد بن سلمان وارد فاز عمیق و تأثیرگذار شد. انجام برخی اصلاحات از سوی حاکمیت در رابطه با حقوق زنان، آزادیهای اجتماعی (که حتی برخی از آنها بر خلاف دستورات مذهبی رسمی این کشور بود)، حذف شخصیتها و مقامات رقیب تحت عنوان مبارزه با فساد مالی و اقتصادی، حکایت از عزم ریاض برای تغییرات بنیادین در داخل و سپس انعکاس آن در سیاست خارجی این کشور دارد.
نکته جالب توجه این است که حصول اطمینان از درون کشور جهت ایفای نقشی تأثیرگذار در منطقه بحران خیز خاورمیانه امری ضروری است. لذا در عربستان شاهد حذف مهرههایی که در تضاد با سیاست و برنامههای حاکمان قرار داشتند، بودیم.
2. تلاش ریاض جهت انطباق با مناسبات جدید محیط بینالمللی و تحولات منطقهای به منظور تأمین حداکثری منافع ملی سعودیها دارای پسلرزههای غیرقابل انکاری است. مقاومت یا تلاش در جهت ایجاد تغییر در سیر طبیعی حوادث بینالمللی توسط سعودیها امری ناشدنی به نظر میرسد. اما آنچه باید برای آنان دچار تغییرات شود، مظروف این ظرف یعنی سیاستها و راهبردهای آنان است و از اینجا لزوم تطبیق با محیط پیرامونی و چالاکسازی برنامهها در عرصه برون مرزی شاهزاده جوان سعودی آشکار میشود. اعمال تغییرات در ساختار حکومت سنتی با بوروکراسی صلب، همراه با رعایت آنچه که توجه نهادهای دینی با درجه جمودی به مراتب بالاتر از سلطنت است، پیامدهایی را سبب شد که عربستان را در کانون توجه رسانههای دنیا قرار داده است. نبود سازوکارهای دموکراتیک برای انتقال قدرت بهصورت دورهای و عدم دخالت و نقش بدنه اجتماعی در هرم توزیع قدرت، بر دامنه پیامدهای خشونتبار رقابت قدرت در میان سعودیها افزوده است.
3. اما در بعد خارجی و از حیث آنچه که به رقبای این کشور مربوط میشود باید گفت چگونگی و عمق تلاشهای ریاض در فضای جدید مناسبات بینالمللی در منطقه تابع مؤلفهای به نام افزایش نفوذ ایران در حوزههای امنیتی و ژئوپلیتیکی عربستان پس از انقلابهای عربی است. «گستردگی حضور ایران» و «اهمیت همه جانبه مناطق تحت نفوذ تهران برای ریاض» دو عنصر تأثیرگذار جهت نوع تعامل سعودیها در این مناطق و حتی مقابله به مثل در سایر مناطق است و میتوان ادعا کرد، عمده تناسبسازی ریاض با وجود ایجاد تنشهای سیاسی در داخل و مرزهای عربستان، معطوف به این مورد است.
4. در شرایط فعلی شاید بتوان مهمترین جغرافیای مورد اهتمام ریاض را لبنان دانست که فعلاً خود را در قالب حذف یا حداقل تضعیف حزبالله از صحنه بازیگری و تأثیرگذاری معادلات این کشور و حتی منطقه نشان میدهد تا جایی که میتوان یکی از دلایل مجبور ساختن سعد حریری برای استعفا از نخستوزیری این کشور، از سوی سعودیها را عدم موفقیت وی در تحقق اهداف مورد انتظار ریاض یعنی مهار نفوذ ایران و تضعیف حزبالله تفسیر کرد.
بحران بعدی خاورمیانه پس از فتنه داعش (با رویکرد عمدتاً نظامی) و سناریوی جدایی کردستان از عراق (با رویکرد عمدتاً سیاسی)، یک بحران اقتصادی - سیاسی بوده که در قالب تحریم مضاعف بر حزبالله و همچنین ایران و سایر همپیمانان تهران با رهبری ریاض در حال شکلگیری است. در نگاه سعودیها اعمال فشار اقتصادی بر لبنان، مردم این کشور را تحت فشار قرار داده و موجب تضعیف پایگاه مردمی مقاومت میشود. هر چند هماکنون شواهد و قرائنی دال بر تحرکات نظامی علیه حزبالله مشاهده نمیشود اما این تحریمها و تضعیفها میتواند مقدمه یک اقدام نظامی نه از سوی عربستان که بخوبی دریافته غیبت و عدم ایفای نقش فعال در شرایط گذار کنونی به مثابه حذف از معادلات آینده خاورمیانه خواهد بود، بلکه توسط همپیمان پنهان آن یعنی رژیم صهیونیستی باشبد.
ارسال نظر