» فرهنگی
تناقض عجیب در تفسیر آزادی فردی؛
چرا وقتی با کاری موافق هستیم، ولو آنکه توجیه مشروعیت اخلاقیاش ناممکن یا دشوار باشد، آن را در راستای آزادی فردی و اجتماعی طبقهبندی میکنیم، ولی وقتی با عملی موافق نیستیم، ولو آنکه کاملاً مشروع و فردی باشد، به خود اجازه تجاوز به حقوق فردی و تحقیر و توهین به آن فرد را میدهیم؟ آیا همه ما در حال تفسیر به مطلوب اخلاق به سود خود در جریان رویدادهای روزمره نیستیم؟
پس از رفتار عجیب و غیرعقلایی یک خواننده هتاک در کنسرتش مقابل دیدگان
حیرتزده حاضران، گروهی از این کار به عنوان دفاع از آزادیِ عمل خواننده
به شیوههای عجیبتر از اصل اتفاق دفاع کردند. همزمان اما ازدواج یک
بازیگر سینما با چهرهای که تصورش را نمیکردند، باعث شد برخی از همین
گروه اقدام به طرح حملاتی سنگین به این خواننده کنند و حداقل انتخاب
فردیاش را به چالش بکشند تا این پرسش مطرح شود، چرا با استانداردهای
دوگانه حتی در قضاوت درباره آزادیِ فردی و اجتماعی مواجهیم؟!
پس از برهنه شدن شاهین نجفی، خواننده هتاک، که سابقه توهین به دو امام معصوم را با گستاخانه ترین ادبیات داشت و سپس با ادبیاتی مشابه بر چهرههای برجسته فرهنگی کشورمان ـ که با رئیس جمهور دیدار کرده بودند ـ تاخته بود، گروهی از طرفدارانش با بیمنطقی کامل، از این رفتار دفاع کردند و هر اندیشمندی که این شیوه اعتراض را به نقد میکشید، با ادبیاتی سنگین و توهین آمیز مورد هجمه قرار دادند.
دفاع از برهنه شدن شاهین نجفی از سوی هواداران این خواننده نامتعادل که تلاش کرده تاکنون رفتارهای غیرعقلاییاش را با وام گرفتن از رخدادهای سیاسی در خارج از ایران مشروعیتسازی کند، به همین جا پایان نیافت و گروهی حتی با برهنه شدن و راهاندازی کمپین اینچنینی، اقدام به حمایت از این رفتار غیرمنطقی کردند؛ این اتفاقی در نوع خود کمسابقه و البته از خوانندهای که «شر بودن» را نمادش قرار داده، عجیب نیست و به هر حال نمیتوان بیش از این انتظار داشت.
چه بسا در آینده شاهد رفتارهای ناهنجارتر از برهنه شدن از سوی این خواننده روی صحنه کنسرت و در ملأعام باشیم و جماعتی نیز از این رفتار ناهنجار حمایت کنند؛ بنابراین، نمیتوان بیش از این انتظار داشت، زیرا در هر جامعهای چنین اشخاصی هستند که شیوههای اینچنینی را انتخاب میکنند و به واسطه فقدان عقبه عقلانی، به سرعت نیز به فراموشی سپرده میشوند؛ اما آنچه محل تأمل است، برخی تناقضات رخ داده همزمان با همین رفتارها در فضای مجازی است.
در همین مقطع، زمانی شاهد اعلام رسمی خبر ازدواج مهناز افشار، بازیگر زن سینمای ایران با محمدامین رامین، فرزند محمدعلی رامین، یکی از تئوریسینهای دولت پیشین به ویژه در بحث هولوکاست و همچنین یکی از معاونان مطبوعاتی وزارت فرهنگ و ارشاد دولت احمدی نژاد بود؛ موضوعی که مسألهای شخصی است و به واسطه تشاهر دو سوی این اتفاق، در رسانهها بر آن تمرکز شد و البته در دیگر کشورها نیز توجه به این اخبار مرسوم است و گاهی حواشی نیز در پی دارد.
با این حال، آنچه عجیب بود، حمله به مهناز افشار به دلیل این ازدواج بود و ظاهراً حرکت فردی مهناز افشار اقدام غیرقابل هضم بود و حتی حجتالاسلام و المسلمین خاتمی، رئیس جمهور اسبق که خطبه عقد این دو را خوانده نیز از گزند این حملات در امان نماند و این حملات نیز تاکنون متوقف نشده است. نکته جالب اینکه بخش وسیعی از آنهایی که این حملات را متوجه مهناز افشار میکردند، همان اشخاصی بودند که از اقدام شاهین نجفی حمایت میکردند!
با این اوصاف، تناقض عجیب در تفسیر آزادی فردی به وجود آمده و ظاهراً شاهین نجفی به همراه گروهش، حق دارد روی صحنه و در ملأعام برهنه شود، ولی مهناز افشار حق ندارد درباره آینده فردیاش تصمیمگیری کند و باید برای چنین انتخاب شخصی از جماعتی اجازه میگرفت؛ هرچند آنچه شاهین نجفی انجام داد، بر خلاف آنچه درباره مهناز افشار رخ داده، رفتار شخصی نبوده و کاملاً جنبه اجتماعی داشته است.
در لوای این مقایسه، شاید بتوان به قضاوت درباره همین تناقض عجیب پرداخت و به این پرسش پاسخ داد، چرا وقتی با کاری موافق هستیم ولو آنکه توجیه مشروعیت اخلاقیاش ناممکن یا دشوار باشد، آن را در راستای آزادی فردی و اجتماعی طبقه بندی میکنیم، ولی وقتی با عملی موافق نیستیم، ولو آنکه کاملاً مشروع و فردی باشد، به خود اجازه تجاوز به حقوق فردی و تحقیر و توهین به آن فرد را میدهیم؟ آیا همه ما در حال تفسیر به مطلوب اخلاق به سود خود در جریان رویدادهای روزمره نیستیم؟
پس از برهنه شدن شاهین نجفی، خواننده هتاک، که سابقه توهین به دو امام معصوم را با گستاخانه ترین ادبیات داشت و سپس با ادبیاتی مشابه بر چهرههای برجسته فرهنگی کشورمان ـ که با رئیس جمهور دیدار کرده بودند ـ تاخته بود، گروهی از طرفدارانش با بیمنطقی کامل، از این رفتار دفاع کردند و هر اندیشمندی که این شیوه اعتراض را به نقد میکشید، با ادبیاتی سنگین و توهین آمیز مورد هجمه قرار دادند.
دفاع از برهنه شدن شاهین نجفی از سوی هواداران این خواننده نامتعادل که تلاش کرده تاکنون رفتارهای غیرعقلاییاش را با وام گرفتن از رخدادهای سیاسی در خارج از ایران مشروعیتسازی کند، به همین جا پایان نیافت و گروهی حتی با برهنه شدن و راهاندازی کمپین اینچنینی، اقدام به حمایت از این رفتار غیرمنطقی کردند؛ این اتفاقی در نوع خود کمسابقه و البته از خوانندهای که «شر بودن» را نمادش قرار داده، عجیب نیست و به هر حال نمیتوان بیش از این انتظار داشت.
چه بسا در آینده شاهد رفتارهای ناهنجارتر از برهنه شدن از سوی این خواننده روی صحنه کنسرت و در ملأعام باشیم و جماعتی نیز از این رفتار ناهنجار حمایت کنند؛ بنابراین، نمیتوان بیش از این انتظار داشت، زیرا در هر جامعهای چنین اشخاصی هستند که شیوههای اینچنینی را انتخاب میکنند و به واسطه فقدان عقبه عقلانی، به سرعت نیز به فراموشی سپرده میشوند؛ اما آنچه محل تأمل است، برخی تناقضات رخ داده همزمان با همین رفتارها در فضای مجازی است.
در همین مقطع، زمانی شاهد اعلام رسمی خبر ازدواج مهناز افشار، بازیگر زن سینمای ایران با محمدامین رامین، فرزند محمدعلی رامین، یکی از تئوریسینهای دولت پیشین به ویژه در بحث هولوکاست و همچنین یکی از معاونان مطبوعاتی وزارت فرهنگ و ارشاد دولت احمدی نژاد بود؛ موضوعی که مسألهای شخصی است و به واسطه تشاهر دو سوی این اتفاق، در رسانهها بر آن تمرکز شد و البته در دیگر کشورها نیز توجه به این اخبار مرسوم است و گاهی حواشی نیز در پی دارد.
با این حال، آنچه عجیب بود، حمله به مهناز افشار به دلیل این ازدواج بود و ظاهراً حرکت فردی مهناز افشار اقدام غیرقابل هضم بود و حتی حجتالاسلام و المسلمین خاتمی، رئیس جمهور اسبق که خطبه عقد این دو را خوانده نیز از گزند این حملات در امان نماند و این حملات نیز تاکنون متوقف نشده است. نکته جالب اینکه بخش وسیعی از آنهایی که این حملات را متوجه مهناز افشار میکردند، همان اشخاصی بودند که از اقدام شاهین نجفی حمایت میکردند!
با این اوصاف، تناقض عجیب در تفسیر آزادی فردی به وجود آمده و ظاهراً شاهین نجفی به همراه گروهش، حق دارد روی صحنه و در ملأعام برهنه شود، ولی مهناز افشار حق ندارد درباره آینده فردیاش تصمیمگیری کند و باید برای چنین انتخاب شخصی از جماعتی اجازه میگرفت؛ هرچند آنچه شاهین نجفی انجام داد، بر خلاف آنچه درباره مهناز افشار رخ داده، رفتار شخصی نبوده و کاملاً جنبه اجتماعی داشته است.
در لوای این مقایسه، شاید بتوان به قضاوت درباره همین تناقض عجیب پرداخت و به این پرسش پاسخ داد، چرا وقتی با کاری موافق هستیم ولو آنکه توجیه مشروعیت اخلاقیاش ناممکن یا دشوار باشد، آن را در راستای آزادی فردی و اجتماعی طبقه بندی میکنیم، ولی وقتی با عملی موافق نیستیم، ولو آنکه کاملاً مشروع و فردی باشد، به خود اجازه تجاوز به حقوق فردی و تحقیر و توهین به آن فرد را میدهیم؟ آیا همه ما در حال تفسیر به مطلوب اخلاق به سود خود در جریان رویدادهای روزمره نیستیم؟
منبع: تابناک
ارسال نظر