|
|
امروز: سه‌شنبه ۱۵ آبان ۱۴۰۳ - ۰۶:۵۵
بررسی تاریخی هم‌کیش کُشی؛
کد خبر: ۱۸۶۲
تاریخ انتشار: ۰۳ شهريور ۱۳۹۲ - ۰۹:۵۵
هرگونه حمایت هر چند قلبی نسبت به کسانی که همانند یهودیان به همکیش‌کشی رو آورده‌اند و به نام خدا و اسلام، برادران ایمانی خویش را می کشند، به معنای شراکت در قتل خواهد بود.
تدبیر و امیدیکی از رفتارهای زشت و گناهان کبیره، برادرکشی و بدتر از آن برادرکشی دینی یعنی مسلمان‌کشی است. شاید نخستین برادرکش، قابیل باشد که برادرش را کشت؛ جالب این است که این برادرکشی در خصوص انجام یکی از شعائر الهی رخ داده است که بیان‌کننده برادرکشی ایمانی نیز می‌باشد؛ زیرا هر دو به انجام یکی از مناسک و شعائر الهی پرداختند ولی به سبب بی‌تقوایی از قابیل قبول نشد و همین مسئله حسادت و کینه او را برانگیخت و برادر خونی و دینی خویش را کشت. قرآن گزارش می‌کند که در میان یهودیان از این رویه بسیار رواج داشت و از آنجا که امت اسلام به همین بلایا و ابتلائات یهودیان مبتلا می‌شوند، اینان در طول تاریخ همانند یهودیان رویه مسلمان‌کشی را در پیش گرفتند و مصیبت‌های بزرگ را رقم زدند، در حالی که به مرتکبان این‌گونه اعمال ضدانسانی، وعده دوزخ داده شده است.

**قتل بی‌گناهان، ممنوع

از نظر عقل و وحی قتل هر انسانی مگر به حکم قصاص یا برای جلوگیری از فساد، حرام و گناه بزرگ است. از این‌رو از نظر حقوقی و فقهی قتل عمدی بی‌گناهان، کیفر دنیوی و مجازات اخروی سنگینی را به دنبال دارد. (بقره، آیات 83 و 85) پس قتل‌عمدی هر انسانی بی‌دلایل مشروع عقلی و شرعی، موجب قصاص در دنیا و آتش دوزخ در آخرت می‌شود.

نخستین قتل بی‌گناهان قتل هابیل است که توسط برادرش قابیل صورت گرفت. البته در قرآن نام این دو تن نیامده و براساس روایات تفسیری این دو نام مطرح شده است. آنچه در قرآن است اینکه دو فرزند آدم به دلیل حسادت، دیگری را می‌کشد؛ زیرا وقتی این دو در یک آیین مذهبی شرکت می کنند، عمل عبادی یکی از آن دو به سبب نیت ناپاک پذیرفته نمی‌شود و عمل آن دیگری به سبب تقوا مقبول درگاه ایزدی می‌شود. و لذا حسادت قابیل برانگیخته شده و برادر بی‌گناهش را می‌کشد. (مائده، آیات 27 تا 30)

این‌گونه رفتار به دلیل اینکه فساد و تباهی را در جهان پدید می‌آورد و نسل بشریت را تهدید می کند، از سوی خداوند به عنوان گناه بزرگ معرفی و به قاتل وعده دوزخ داده شده است. از نظر خداوند کشتن هر بی‌گناه از نوع بشر به منزله کشتن همه بشریت است؛ چنانکه نجات جان یک انسان، به معنای زنده کردن همه بشریت است. (مائده، آیه 32)

**پیشینه تاریخی قتل همکیشان

قتل هر انسانی از نظر حقوقی در اسلام جرم است و مجازات و کیفر دنیوی آن قصاص است، مگر آنکه اولیای دم، قاتل را ببخشند و یا دیه بخواهند. اما بخشش اولیای دم و یا گرفتن دیه به معنای پاک شدن شخص از گناه نیست. از این‌رو در اسلام آمده که شخص اگر توبه نکند مجازات اخروی آن، که همان دوزخ است برای او ثابت خواهد بود. پس از نظر اسلام قتل به عنوان جرم، کیفر دنیوی و به عنوان گناه، مجازات اخروی را به دنبال خواهد داشت و تا زمانی که شخص توبه نکند از مجازات اخروی رهایی نخواهد یافت. توبه یک حالت نفسانی و عمل باطنی است که تنها شخص و خداوند از آن آگاه است. پس تا زمانی که توبه نکند و پشیمانی در او پدید نیاید و از خداوند بخشش نخواهد و استغفار نکند، مجازات اخروی یعنی دوزخ برای او ثابت خواهد بود. (فرقان، آیات68 تا 70؛ بروج، آیات4 تا 10)

این رفتار مجرمانه و گناه، دارای پیشینه تاریخی طولانی است؛ زیرا همنوع‌کشی بلکه همکیش کشی، پیشینه‌ای به درازای حضور انسان در زمین دارد.

با آنکه خداوند قوانین سخت‌گیرانه‌ای در این‌باره وضع کرد و مجازات و کیفر سنگینی را نیز بیان نمود، با این همه، متأسفانه در طول تاریخ این عمل زشت همواره استمرار داشته است.

البته برخی از اقوام نه‌تنها به همنوع‌کشی در چارچوب توجیهات دینی پرداختند، بلکه از آن‌جائی که در قساوت قلب و سنگدلی دست همه را از پشت بسته بودند، به همکیش‌کشی نیز پرداختند. قرآن گزارش می‌کند که در میان اقوام دیگر جنایتکار چون فرعون و فرعونیان، قتل همنوع رواج داشته و فرعونیان، فرزندان غیرقبطی‌ها یعنی سبطی‌ها و اقوام دیگر را گردن می‌زدند. در این راه آنان چنان فساد و تباهی می‌کردند که به کودکان زاده و نزاده در رحم مادران نیز رحم نمی‌کردند. (بقره، آیه45؛ اعراف، آیات 141 و 127؛ ابراهیم، آیه6)

اما بدتر از فرعونیان قبطی، این یهودیان سبطی بودند که حتی به همکیش خود رحم نمی‌کردند و همواره دنبال بهانه‌ای بودند که نه‌تنها پیامبران خودشان را بلکه مسلمانان هم‌کیش خود را بکشند و فرزندان و زنان همکیشان خود را برای مقاصد و منافع مادی دنیوی به اسارت گیرند. (بقره، آیات 61، 83، 87 و 91؛ آل عمران، آیات112، 181 و 183)

از آنجایی که آیات قرآنی برای عبرت نازل شده است، می‌توان دریافت که این رویه زشت پیامبرکشی، امام‌کشی و همکیش کشی در میان مسلمانان در شریعت آخرالزمانی نیز به شدت رواج می‌یابد؛ زیرا آیات قرآنی برای بیان تاریخ نیست بلکه به این معناست که چنین رویه‌ای در امت‌های آخر زمانی رواج خواهد داشت و لازم است به اموری که در آخر زمان رواج خواهد یافت پرداخته شود. از آن جایی که سلوک مسلمانان به یهودیان بیش از دیگر امت‌ها شباهت خواهد داشت، خداوند در آیات قرآنی بیش از همه به رفتار و کردارهای امت یهود پرداخته تا به مسلمانان آخرالزمانی هشدار دهد.

جالب این است که پیامبر(ص) بارها و بارها به این نکته توجه داده که سلوک مسلمانان از امت خویش همانند سلوک یهودیان خواهد بود. در تفسیر علی‌بن‌ابراهیم وارد شده که امام(ع) در ذیل آیه19 سوره انشقاق از رسول گرامی اسلام(ص) نقل می‌کند که حضرت می‌فرمایند: طابق النعل بالنعل؛ یعنی شما از طریقه و روش و رفتار کسانی که قبل از شما بوده‌اند تبعیت می‌کنید و این تبعیت آن قدر شدید است که وجب به وجب و ذراع به ذراع پا جای پای آنها می‌گذارید، سپس اصحاب از حضرت سؤال می‌کنند «الیهود و النصاری تعنی یا رسول‌الله؟» اینکه می‌فرمایید شما از امت‌های پیشین و گذشتگان به این شکل تبعیت می‌کنید آیا منظور شما یهود و نصاری است؟ حضرت فرمودند: «فمن؟» اگر یهود و نصاری نیستند پس منظور کیست. در ادامه حضرت می فرمایند: «فیکون اول ماتنقصون من دینکم الأمانه و آخره‌الصلوه» یعنی اولین چیزی که شما آن را از دین کنار می‌گذارید امانت است و آخرینش نماز است.

امام صادق(ع) از پدرانش روایت می‌کند: قال رسول‌الله(ص): کل ما کان فی‌الامم السابقه فانه یکون فی هذه الامه مثل حذو النعل بالنعل؛ طابق النعل بالنعل آنچه را که در امت‌های گذشته واقع شده در این امت هم واقع می‌شود.
در صحیح بخاری از ابی‌سعید خدری، ابوهریره و عمروعاص نقل شده است که فرمود: لتتبعن سنن من کان قبلکم شبرا بشبر و ذراعا بذراع؛ همانا شما وجب به وجب و ذراع به ذراع از سنت‌های پیشینیان خود پیروی می‌کنید.
پس امت اسلام همانند یهودیان اقدام به کشتن همکیشان خواهند کرد و حتی در این میان به علمای اسلام که در حکم پیامبران بنی‌اسرائیل هستند نیز رحم نمی‌کنند. (علماء امتی کانبیاء بنی‌اسرائیل؛ بحارالانوار، علامه مجلسی، ج2، ص23)

**رضایتمندی و یا سکوت از قتل به معنای شراکت در قتل

هرگونه حمایت هر چند قلبی نسبت به کسانی که همانند یهودیان به همکیش‌کشی رو آورده‌اند و به نام خدا و اسلام، برادران ایمانی خویش را می کشند، به معنای شراکت در قتل خواهد بود و آثار و تبعات آن، در آخرت برای آنان ثبت خواهد شد و خداوند آنان را در دوزخ آتشین خویش مجازات می‌کند؛ زیرا خداوند بارها در قرآن می‌فرماید که رضایتمندی به کاری به معنای مشارکت در آن کار است.

جالب اینکه غیر از روایات بسیاری که در این‌باره وارد شده است، خداوند در آیاتی از جمله آیات 77 سوره اعراف و 65 سوره هود و 14 سوره شمس می‌فرماید که به دلیل رضایتمندی قوم هود از کشتن ناقه صالح(ع) همه آنان به عنوان کشندگان ناقه مجازات شدند و به عذاب سخت دنیوی و اخروی گرفتار آمدند. با آنکه پی‌کننده و قاتل ناقه یک نفر یعنی شقی‌ترین ایشان بود، ولی به سبب همان رضایتمندی آنان، همگی به عنوان شریک مجازات شدند.

خداوند در آیاتی از جمله 91 سوره بقره و 183 سوره آل‌عمران، یهودیان عصر نزول قرآن را به سبب رضایتمندی به قتل پیامبران و همکیشان، به عنوان قاتلان آنان معرفی می‌کند. خداوند در این آیات، کار پدران و پیشینیان آنان را به آنان نسبت می‌دهد و احتمالا به سبب رضایت آنان به فعل پدران و پیشینیان است. (مجمع‌البیان، ج1-2، ص316) و از آنجایی که یهود معاصر پیامبر(ص) راضی به قتلی بودند که به دست اجداد آنها صورت گرفته بود، خداوند قتل را به آنها مستقیما نسبت می‌دهد و از اینجا می‌توان دریافت که هرگونه رضایتمندی نسبت به کار خیر و شر، به معنای مشارکت و شراکت در آن کار است.

از این بدتر آنکه کسانی که به کمتر از این هم راضی باشند یعنی سکوت کنند و در برابر گناه و جرم، امر به معروف و نهی از منکر را ترک کنند، به عنوان شریک تلقی می‌شوند. به عنوان نمونه در داستان اصحاب سبت کسانی که سکوت کرده بودند از نظر خداوند شریک قلمداد شده و در همین دنیا مجازات می‌شوند. به این معنا که از نظر خدا و قرآن، کمتر از رضایتمندی باطنی و همراهی قلبی یعنی سکوت نیز موجب عذاب می‌شود. بر این اساس سکوت و ترک امربه‌معروف و نهی از منکر، به معنای شراکت تلقی می‌شود و همه قوم اصحاب سبت مسخ شده و به هلاکت می‌رسند و از آن قوم تنها گروهی که امر به معروف و نهی از منکر کردند نجات یافتند و بقیه هلاک شدند. (اعراف، آیات164 تا 166)

این بدان معناست که نه‌تنها رضایتمندی بلکه حتی سکوت و ترک امر به‌معروف و نهی ازمنکر، شخص را در جرگه گناهکاران و قاتلان قرار می‌دهد و مجازات و کیفر دنیوی و اخروی را برای او به همراه خواهد آورد. البته برخی از این آثار به سرعت رخ نمی‌دهد و دیدنی نیست بلکه در یک فرآیندی، امت آثار آن را خواهد دید و چشید.

**بهانه‌جویی برای قتل همکیشان

خداوند چون به خلق و خوی بشری که آفریده، احاطه کامل دارد، به همه بهانه‌جویی‌های آنان نیز توجه دارد تا همه راه‌های اعمال زشت و گناه و جرم را بر ایشان سد کند و اجازه ندهد تا به بهانه‌های واهی چون حمایت از دین خدا و دین اسلام و توحید، به قتل بی‌گناهان بپردازند و همکیشان خود را به اتهامات بی‌اساس به قتل برسانند و خود را در انجام این‌گونه اعمال زشت، محق و اهل بهشت بدانند.

خداوند می‌فرماید: ای کسانی که ایمان آورده‌اید، چون در راه خدا سفر می‌کنید خوب رسیدگی کنید و به کسی که نزد شما اظهار اسلام می‌کند مگویید: «تو مؤمن نیستی» تا بدین بهانه متاع زندگی دنیا را بجویید، چراکه غنیمتهای فراوان نزد خداست. قبلا خودتان نیز همین گونه بودید و خدا بر شما منت نهاد. پس خوب رسیدگی کنید، که خدا همواره به آنچه انجام می‌دهید آگاه است. (نساء، آیه94)

در شأن نزول آیه چند داستان نقل شده که همه می‌تواند به یک معنا درست باشد، زیرا در همه آنها مفاد آیه تبیین شده است.

داستان نخست از شأن نزول می‌گوید: پیامبر(ص) بعد از بازگشت از جنگ خیبر، اسامه‌بن زید را با جمعی از مسلمانان به سوی یهودیانی که در یکی از روستاهای «فدک» زندگی می‌کردند فرستاد تا آنها را به سوی اسلام و یا قبول شرائط ذمه دعوت کنند. یکی از یهودیان به نام «مرداس» که از آمدن سپاه اسلام باخبر شده بود، اموال و فرزندان خود را در پناه کوهی قرار داد و به استقبال مسلمانان شتافت، درحالی که به یگانگی خدا و نبوت پیامبر گواهی می‌داد.

اسامه‌بن زید به گمان اینکه مرد یهودی از ترس جان و برای حفظ مال اظهار اسلام می‌کند و در باطن مسلمان نیست، به او حمله کرد و او را کشت و گوسفندان او را به غنیمت گرفت. هنگامی که پیامبر خبردار شد، از این جریان بسیار ناراحت شد و فرمود: تو یک مسلمان را کشته‌ای. «اسامه» ناراحت شد و عرض کرد: این مرد از ترس جان و برای حفظ مالش اظهار اسلام کرد! پیامبر فرمود: تو که از درون او آگاه نبودی، چه می‌دانی؟ شاید به راستی مسلمان شده بود. در این موقع آیه (94 سوره نساء) نازل شد و به مسلمانان هشدار داد که به خاطر غنائم جنگی و مانند آن هیچ گاه سخن کسانی را که اظهار اسلام می‌کنند انکار ننمایند، بلکه هر کس اظهار اسلام کرد باید سخن او را پذیرفت. (تفسیر مجمع‌البیان و سایر تفاسیر معتبر)

در داستان دیگر که برخی از مفسران آورده‌اند آمده که: این آیه شریفه درباره «عیاش ابن ابی ربیعه»، برادر مادری «ابوجهل» فرود آمد؛ چرا که نامبرده پس از اینکه اسلام آورد، فرد مسلمانی به نام «حارث عامری» را بی‌آن که از اسلام آوردنش آگاه باشد، ناخواسته کشت. انگیزه این کار این بود که مقتول، پیش از گرایش به اسلام وهجرت به مدینه و توبه واظهار ندامت از شرک و آزار رساندن به مسلمانان، «حارث عامری» را بسیار اذیت نموده و از هجرت او به سوی مدینه جلوگیری کرده بود؛ اما پس از این کارها توبه کرده و مسلمان شده بود. ولی «حارث» از گرایش او به اسلام بی‌خبر بود؛ و در یک برخورد، در یکی از کوچه‌های مدینه او را به انتقام آزار و شکنجه‌ای که از او دیده بود، از پا درآورد. جریان را به پیامبر گزارش کردند و در آن هنگام بود که این آیه شریفه فرود آمد که: و ما کان لمؤمن ان یقتل مؤمنا الا خطئا... (نساء، آیه 92)

و برخی آورده‌اند که آیه شریفه در مورد «ابو دردا» فرود آمد؛ چرا که او در یکی از میدان‌ها برای انجام کاری از سپاه توحید جدا شد و در آنجا به یکی از افراد دشمن که گوسفندانی را هدایت می‌کرد برخورد و به او یورش برد. آن مرد اظهار اسلام نمود وگفت: لااله الا الله، اما نامبرده او را از پا درآورد و گوسفندانش را به غنیمت برد. پس از آن به ناراحتی وجدان گرفتار شد و نزد پیامبر گرامی رفت و جریان را با آن حضرت در میان نهاد.

پیامبر فرمود: چرا با وجود اعلان اسلام و اقرار به یکتایی خدا، از سوی آن بنده خدا، او را از پای درآوردی؟

او با ندامت پرسید: اینک باید چه کنم؟

پیامبر فرمود: با گوینده «لا اله الا الله» چه می‌توان کرد؟

نامبرده با ندامت بسیار گفت: کاش آن روز آغازین روز اسلام و ایمانم بود. و بدین سان در اندیشه جبران گناه ناخواسته و ناآگاهانه خویش بود که این آیه شریفه بر قلب مصفای پیامبر فرود آمد.

جالب این جاست که با این حکم صریح در اسلام، چگونه برخی از همین امت همانند یهودیان به کشتن هم‌کیشان اقدام می‌کنند در حالی که شهادتین بر زبان دارند و بلکه به اسلام و مناسک عبادی آن چون نماز وحج و زکات و مانند آن نه تنها اعتقاد داشته بلکه آنها را به جا می‌آورند وبه همه شعائر اسلام و مناسک آن پایبند هستند. اگر از نظر اسلام شهادتین برای ورود به اسلام کفایت می‌کند و جان و مال و آبرویش محفوظ است چگونه است که مسلمانان را که آباء و اجدادی مسلمان بوده و نماز می‌گزارند در مساجد می‌کشند و به خود اجازه می‌دهند که به نام خدا و اسلام مسلمان‌کشی کنند؟

مسلما ریشه این فرهنگ باطل را باید در بی‌تقوایی و سلطه‌پذیری از شیطان و افراط‌گری جست‌وجو کرد که عده‌ای تندرو و افراطی با توجیهات واهی و خیالی و شیطانی دست به ارتکاب جنایات غیرقابل بخشش می‌زنند وحتی به آن نیز مباهات می‌کنند که درباره آنها باید گفت: اولئک کالانعام بل هم اضل.

منبع: کیهان
ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
اخبار روز
ببینید و بشنوید
آخرین عناوین