کد خبر: ۱۸۵۸۱۷
تاریخ انتشار: ۱۰ آبان ۱۳۹۶ - ۲۱:۱۲
مغازه‌دارهای اطراف پل چمران می‌گویند"روزهای اول پس از حادثه، همه نسبت به افرادی که می‌رفتن روی پل حساس شده بودن اما حالا دیگر کمتر توجه می‌کنیم." "ع" و نیلوفر آخرین عابران روگذر چمران نیستند.
 مغازه‌دارهای اطراف پل چمران می‌گویند"روزهای اول پس از حادثه خودکشی 2 دختر، همه نسبت به افرادی که می‌رفتن روی پل حساس شده بودن اما حالا دیگر کمتر توجه می‌کنیم." "ع" و نیلوفر آخرین عابران روگذر چمران نیستند. "روزهای اولی که پل ساخته شد و هنوز نرده‌ها را نصب نکرده بودند، باد شدید موجب شد یک مرد جوان پرت شود پایین، چند روز بعد یک نفر با رنگ مشکی روی پل نوشت، طوفان."

همه مغازه‌دارهای کنار پل "نیلوفر" و "ع" را دیده‌اند؛ از کنار مغازه‌های آنها رد شده‌اند و رفته‌اند روی پل، از نرده‌ها رفته‌اند آن طرف، "ع" خودش را پایین انداخته، اما نیلوفر ترسیده، برگشته آن طرف نرده، اما دوباره از نرده‌ها رد شده، پایین را نگاه کرده جوی خون زیر سر "ع" را دیده، اما به فاصله چند دقیقه بعد خودش را پایین انداخته است!


ّروایت همه مثل هم است، صدای پایین افتادن دخترها از پل چمران را در 29 مهر ماه یادشان است. می‌گویند: "می‌خندیدند، برای همین فکر نمی‌کردیم، بخواهند خودکشی کنند." یکی از مغازه‌دارها، عکس دخترها را هنگامی که از روی پل بالا می‌روند و یکی دیگر عکس آنها را وقتی که کف خیابان افتاده‌اند، گرفته‌ است.

یکی می‌گوید بعد از اینکه دخترها پایین پریدند نیلوفر سرش را بلند کرد و روی پای "ع" گذاشت و یکی دیگر تعریف می‌کند وقتی افتاد سرش روی پای "ع" افتاد. تا اینجای کار مشخص است که هر دو خودکشی کرده‌اند. این مسئله را تمام مغازه دارها با قطعیت می‌گویند.

روی پل که بروید همه مغازه‌دارها از پایین حواسشان است، صبح هم که من روی پل بودم همه دیده بودند؛ می‌گویند "گفتیم یکی دیگر هم رفت برای خودکشی" انگار دخترها نخستین مورد نبوده‌اند، یکی از مغازه دارها می‌گوید "چندمین بار است؛ یکی را مردم نجات دادند، یکی را آتش نشانی." آخرین مورد همین سه چهار روز گذشته بوده، به آتش نشانی زنگ زده‌اند همه فکر کرده بودند مرد جوان می‌خواهد خودکشی کند اما بعد معلوم شده برقکار بوده و سیم کشی‌ چراغ‌های پل را درست می‌کرده.

بیشترین چیزی که روی پل آدم را می‌ترساند صدای خودروهایی است که با سرعت عبور می‌کنند و گاهی بوق می‌زنند، اما همه می‌گویند "ع" شجاع بود، عمویش از موتور سواری برادرزاده‌اش تعریف می‌کند، که بعد از یکی دو بار خاموش کردن، با سرعت از جلویش رد شده، از اینکه وقتی "ع" بچه بوده چطور از کوه بالا می‌رفته است، شاید اگر دختر این قدر شجاع نبود وقتی روی پل رفت مثل من از نیمه راه بر می‌گشت اما بر نگشته...

سه روز پس از سقوط دخترها از پل؛ حوالی خانه "ع"، اعلامیه فوت جوان ناکام با عکسش روی دیوارهای نصب شده و شمار بنرهای تسلیت جلوی خانه بیشتر شده، فردا هفتم "ع" است، خانه خلوت‌تر از روزهای نخست است اما از بی تابی پیرزن (مادربزرگ "ع") که سه روز است دختر را ندیده، چیزی کم نشده است: "رفتم بازار صفا خرید کنم "ع" روی پل بوده و من ندیدیم. تاکسی‌های دم پل من رو میشناسن، احوال پرسی کردم. مادر برگشتم و دیدم زیر پل قیامته. نگو "ع" بوده. همه دیدنش رو پل! گفتند این "ع" است ولی اون یکی رو نشناختن، اما یکیو نفرستادن رو پل!"

"ع" از شش سالگی همراه با خانواده پدریش زندگی می‌کرده است: " الهی دورش بگردم عاطفه داشت. حیف شد مادر. سه روزه خانه خالی شده، ندیدمش. 9 صبح رفت کتابخانه." عکس قاب شده "ع" را می‌آورد و ادامه می‌دهد: "معدلش 20 بود مادر، چاپ کنید این دختر، دخترخوبی بود. چقدر عاطفه داشت."

با " زهرا" فردای روز حادثه هم حرف زده بودیم. عمه "ع" است: "هیچ کسی باور نمی‌کند، همه می گویند چقدر شاد بود. با نیلوفر امسال هم مدرسه‌ای شده بود. این دوتا با هم خیلی جور شده بودند. تا جایی که هر روز 4 تا 5 ساعت با هم وقت می‌گذراندند. بیشتر دوست داشت کلیپ‌های داب اسمش پر کند." دوست صمیمی "ع"، گلاره بود که همین چند وقت پیش هم با "ع" و مادربزرگش به مشهد رفته است. اما در پرس و جوهای خانواده گفته چیزی از نهنگ آبی نمی‌داند.

"ع" متولد 81.4.15 است و امسال 15 ساله شده بود. زهرا می‌گوید"هیچکسی جای مادر را نمی‌گیرد. "ع" همیشه کمبود مادرش را احساس می‌کرد. من می‌گفتم وظیفه مادری رو برای شماها انجام میدم. مشکل "ع" بی مادری بود، اما مشکل نیلوفر چی بود؟"

پلیس هنوز وسائل "ع" را به خانواده‌اش تحویل نداده است، همه اعضای خانواده می‌خواهند بدانند پلیس بر چه اساسی ابتدا در رسانه‌ها علت مرگ دخترها را نهنگ آبی عنوان و بعد این مسئله تکذیب شده است. خانواده علاوه بر این به گفته‌های وزیر ارتباطات که در برنامه تیتر حاضر شده معترض هستند "بر چه اساسی گفتند مادر "ع" سال گذشته خودکشی کرده است؟ دلیل مرگ هست. سال فوت مادر هم هست."

پلیس تا کنون با خانواده "ع" صحبت نکرده است. در کلیپی که بعداً در فضای مجازی منتشر شد خاله "ع" گفته بود که جای بریدگی را روی دست خواهر زده‌اش دیده است. زهرا می‌گوید "نمی‌دانم کلیپ‌های باغ رضوان را چه کسی گرفته است. بعد از مراسم خاکسپاری گفتند خاله‌های "ع" با پلیس آگاهی رفته‌اند. نمی‌دانم چرا پلیس آگاهی اصلاً سراغ ما نیامد تا با من یا عموهاش صحبت کند؟ "ع" همیشه با ما زندگی می‌کرد و تنها سه روز آخر میهمان خاله‌اش بود."

مادربزرگ می‌گوید " رشتم و رشتم، کپه پنه شد، رفت گِل آسمون مادر. این (زهرا) تقدیر کِش "ع" بود. 9 سال است که پدرش سکته کرده. ما اهواز بودیم کاش نیامده بودم. "ع"، جان هم می‌خواست می‌دادند. این قلب داره از اینجا (اشاره به قفسه سینه) میزنه بیرون... اون اتاقشه. می‌خواهم خانه را بفروشم. نه کمدش را میتونم ببینم نه لیوانی که آب می‌خورد، رفت مادر." از توی آشپزخانه یک لیوان بر می‌دارد و می‌بوسد. "غازی درست می‌کردم می‌بردم مدرسه تا زنگ تفریح غازی را بدهند دستش. می‌گفتن مادر مگه می‌میره؟. ننه دخترم خوب بود تمام ریگ بیابان که میشناسنش براش گریه می کنن."

نخستین دلایل مرگ دو نوجوان اصفهانی، از سوی پلیس اصفهان مطرح شد که صراحتاً آن را مرتبط با چالش نهنگ آبی عنوان می‌کرد. پس از آن وزیر ارتباطات فناوری اطلاعات با انتشار متنی در اینستاگرام به مرگ دو دختر اصفهانی واکنش نشان داد و در این باره نوشت: "خبر خودکشی دو دختر نوجوان به دلیل پیروی از رفتارهای شیطان‌گونه در فضای مجازی برای شنوندگان ناراحت‌کننده و بهت‌آور بود. بنده نیز از شنیدن خبر متاثر شدم. بایستی بپذیریم که در کنار منافع بسیار، آفات جدی هم در فضای مجازی وجود دارد. به عنوان یک پدر، فرزندانم را به عضویت در شبکه‌های اجتماعی تشویق نکرده‌ام و آنها نیز تاکنون عضویتی نداشته‌اند و همچنان با حضور یک بزرگتر از فضای مجازی بهره می‌گیرند." اما ارتباط مرگ دخترها با چالش نهنگ آبی فردای همان روز از سوی رییس اورژانس اجتماعی کشور رد شد!

خانواده هنوز دنبال ردی از ارتباط مرگ دخترها با چالش نهنگ آبی هستند: " روزی که "ع" را برده بودند بیمارستان و ما منتظر بودیم مادر را به بیمارستان بیاورند تا اگر حالش بد شد توی بیمارستان باشه خاله‌ش به من اینها را گفت. خاله‌اش گفت. توی مصاحبه تلوزیونی هم گفته. من چیزی روی دست "ع" ندیدم اما خاله‌اش میگه اثر بریدگی روی بازوهای "ع" را دیده. چرا توی بیمارستان به من گفت؟" این‌ها را زهرا می‌گوید. پدر "ع" دنبال حرف را می‌گیرد و ادامه می‌دهد "روز اول حراست بیمارستان به من گفت بازی نهنگ آبی بوده؟ توی پاسگاه گفتن نهنگ آبی بوده؟ همه همون روز اول می‌گفتند."

عمه "ع" می‌گوید "من میگم کسی که قصد خودکشی داشته باشه زندگی براش بی‌معنی است. یک هفته نمی‌شینه بگه عمه چطوری انتخاب رشته کنم. معلمون گفته پزشکی زیاده نمی خواد بری، عمه چه رشته‌ای برم؟ بیاد بشینه بگه عمه میخوام تحقیق‌های هفته دیگه مدرسم رو آماده کنم. کسی که میخواد خودکشی کنه میگه ول کن دیگه برای چی درس بخونم؟ باشه من میگم مشکلات خانوادگی بوده، نیلوفر چی؟ اونم به خاطر مشکلات "ع" خودشو انداخت پایین؟"

پنجشنبه گذشته اسدبیگی - رییس اورژانس اجتماعی بهزیستی کشور در گفت و گو با روزنامه ایران گفته بود "نیلوفر" - دختر نجات‌یافته - در نخستین اظهاراتش بیان کرده، قصد خودکشی نداشته و برای نجات دوستش جلو رفته که ناخواسته سقوط کرده است! او گفته "پس از پیدا شدن علائم خاص روی بدن دختر فوت شده شایعاتی مطرح شد و این زخم‌ها را به بازی یا چالش خاصی ربط دادند اما واقعیت این است که خراش‌های روی دست‌های نوجوان جان‌باخته به خاطر تلاش ناکام وی برای خودکشی در گذشته بوده است."

زهرا می‌گوید " 20 دقیقه قبل از این اتفاق به پدرش زنگ زده و گفته شلوار فرم برادرش رو کوتاه کنه، آخه کسی که می‌خواهد خودکشی کنه موضوع اصلاً براش اهمیت داره؟ برای چنین چیز کوچیکی زنگ می زنه؟" پلیس آگاهی با گذشت پنج روز از این حادثه هنوز با خانواده "ع" صحبت نکرده است. ذهن خانواده درگیر سووالات زیادی است. زهرا چت‌های تلگرامیش با برادر زاده‌اش را نشان می‌دهد، همه پیام‌ها صمیمانه است.

خانواده "ع" به صحبت‌های وزیر ارتباطات در برنامه تیتر اشاره می‌کنند" وزیر گفته مادر "ع" پارسال خودکشی کرد! ما فوت نامه داریم، تاریخ مرگ روی سنگ قبر هست. مدارک پزشکی قانونی در مورد دلیل فوت هست. چطوری میگن؟ مگه میشه بگه به این دلیل رفته خودشو انداخته پایین؟ "ع" خودشو انداخته پایین به دلیل مشکلات خانوادگی، نیلوفرم به دلیل مشکلات "ع" خودشو انداخته پایین؟! این‌ها چی میگن تو رسانه‌ها؟! کسی که مشکل داره میتونه درس بخونه؟"

فضای بیمارستان این بار سنگین‌تر است، نیلوفر کاملاً هوشیار و از ای سی یو به بخش منتقل شده و قرار است ساعت دو و نیم برای عکس برداری از کمرش به بیمارستان الزهرا منتقل شود. از کنار در اتاق تکان خوردن پاهایش که باند پیچی شده را می‌توان دید. پدرش می‌گوید "جراحی پاها خوب بوده"، و تاکید می‌کند "پلیس آگاهی گفته شماره هر کسی را که می‌خواهد درباره این موضوع با خانواده صحبت کند به آن‌ها بدهم!" می‌گوید "نیلوفر نمی‌داند که "ع" در این حادثه جان خود را از دست داده است" و تاکید می‌کند:" هنوز چیزی از ماجرا نپرسیده‌ایم و نیلوفر هم چیزی نگفته است."

چالش این کشور "چالش نهنگ آبی نیست"؛ چالش مسئولانی هستند که تلاش‌شان به جای پیشگیری از آسیب‌ها، کتمان آن‌هاست. چالش آن مسئولی است که در نخستین واکنش به این حادثه فقط می‌خواهد بگوید پدر خوبی است چون هیچ کدام از فرزندانش در شبکه‌های اجتماعی عضویت ندارند، اما مسئول 36 ساله کشورنمی‌گوید فرزندانش چند ساله هستند! اصلاً به سن داشتن تلفن همراه و شبکه‌های مجازی رسیده‌اند یا نه؟! و در دومین واکنش مثل یک روانشناس در رسانه ملی حاضر می‌شود و خودکشی یکی از دخترها را به خودکشی سال گذشته مادرش مرتبط می‌کند در حالی که اصلاً نمی‌داند تاریخ و دلیل فوت مادر "ع" چه زمانی است!

چالش این کشور مسئولی است که شنیده‌هایش -درست یا غلط- را بدون هیچ تحقیقی از تریبون رسانه به عنوان حقیقت بیان می‌کند! و برای پاسخ به یک آسیب اجتماعی آسان‌ترین راه را انتخاب می‌کند؛ کسی که مرده مقصر است! چالش این کشور مسئولانی است که به نظر می‌رسد اطلاعاتشان برای توضیح یک حادثه را از روی شبکه‌های اجتماعی جمع آوری می‌کنند!

مغازه‌دارهای اطراف پل چمران می‌گویند"روزهای اول پس از حادثه، همه نسبت به افرادی که می‌رفتن روی پل حساس شده بودن اما حالا دیگر کمتر توجه می‌کنیم." "ع" و نیلوفر آخرین عابران روگذر چمران نیستند. "روزهای اولی که پل ساخته شد و هنوز نرده‌ها را نصب نکرده بودند، باد شدید موجب شد یک مرد جوان پرت شود پایین، چند روز بعد یک نفر با رنگ مشکی روی پل نوشت، طوفان."

منبع: ایسنا
ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
اخبار روز
ببینید و بشنوید
آخرین عناوین