کد خبر: ۱۸۴۰۱۴
تاریخ انتشار: ۲۹ مهر ۱۳۹۶ - ۱۳:۱۵
اما بازگشت به قدرت اصولگرایان گویی همان جرقه ای بود که مسیر جوانترها را از پیران اصولگرا جدا کرد. جدا شدنی که حتی به پشت پا زدن به استراتژی های سنتی ها که بر محوریت جامعتین پایه گذاری شده بود هم رسید.
دوره افول جامعیتن روزهاست که شروع شده است هر چند قدیمی‌های این تشکل نپذیرند و بر موثر بودنشان پا فشاری کنند.

 این روزها کم و بیش به حاشیه رانده شده اند و ردی از آنها در تصمیمات مهم جریانات سیاسی دیده نمی شود. از جامعه روحانیت مبارز و جامعه مدرسین حرف می زنیم، دو نهاد روحانی و سیاسی جریان اصولگرا که سال های سال اصولگرایان زیر پرچم آنها تصمیمات خود را می گرفتند ولی به تدریج برخی گروه های تازه به میدان آمده سیاست از زیر چتر آنها منشعب شدند و راهشان را جدا کردند.

چند سکانس از روزهای اوج جامعتین

روزهای زیادی از تاثیر گذار بودن جامعتین گذشته است روزهایی بود که انتخابات با نام این ائتلاف برخواسته از روحانیت اصولگرا گره می خورد. از هر لیست و هر نامزدی حمایت می کردند به نتیجه مثبت می رسید. مثل روزگاري که هر دو تشکل از نامزدي محمدعلي رجايی براي رياست جمهوری حمايت کردند. هرچند سالها بعد در انتخابات 94 خبرگان لیست مشترک ارائه دادند اما باز هم آن روزهای اوج تکرار نشد.

دو سر جامعتین یعنی تشکل های قم نشین و تهران نشین روحانیت اصولگرا البته همیشه هم بر یک تصمیم مشترک نبوده اند، همچون نخستين انتخابات رياست جمهوري که نامزدهاي مورد حمايت آنها متفاوت بود. جامعه مدرسین برخلاف جامعه روحانیت که از بنی صدر حمایت کرده بود، از حسن حبیبی حمایت کرد؛ درنهایت بنی صدر پیروز انتخابات شد.

با وجود این تفاوت ها باز هم نامزد مورد حمايت يکي از آن دو تشکل بود، که نهايتا پيروز ميدان رقابت مي شد. چرا که روحانيت مرجع تاثير گذار در تصميمات انتخاباتي مردم بود. تاثیرگذاری که به اذعان برخی تحلیل گران در گذر زمان رو به کاهش گذاشته است اما اعضای این دو تشکل روحانی چندان قائل به این نظرها و تحلیل ها نیستند، همانطور که ممدوحی و حسین ابراهیمی دوچهره منتسب به جامعه مدرسین و جامعه روحانیت در مصاحبه با خبرآنلاین همچنان تکیه بر همان تاثیرگذاری سابق جامعتین داشتند.

احزاب نورسیده دست رد به جامعتین زدند

گذر زمان، به حجم و تعدد احزاب و تشکل هاي اصولگرا افزود. اگر روزگاري فقط موتلفه اسلامي از قدماي اصولگرا در کنار برخی تشکل های حزبی زیرمجموعه جبهه پیروان در وسط میدان تصمیم گیری های انتخاباتی بودند و مواضع انتخاباتي شان را با جامعتين هماهنگ مي کردند اما به تدريج و خاصه از دهه 80، احزابي جدید پا به میدان اصولگرایانه گذاشتند که مشی و طریقی متفاوت از سابقون اصولگرا داشتند. جمعیت ایثارگران، رهپویان و پایداری ها در گذر زمان در اين عرصه اعلام موجوديت کردند، تفاوت ها آنقدر بود که حتی در تحلیل های سیاسی و رسانه ای، قدیمی ترها به سنتی ها نام بگیرند و جدیدترها به نواصولگرایان.

همین جوانترهای به میدان امده هم در آن روزگار نخست تولدشان که همزمان با دوران اصلاحات بود همگرا و همرا با بزرگان و پدران خود پیش می رفتند. دوراني که اصلاح طلبان به عنوان جناح پيروز و حائز آراي اکثريت، بر مسند قدرت تکيه زده و اصولگرايان در جايگاه اقليت و منتقدان آنها، حداکثر همگرايي را داشتند. مانند لیست جبهه موتلفه، جمعیت ایثارگران، مجمع حزب الله در مجلس ششم و ائتلاف آبادگران و ائتلاف بزرگ ایثارگران انقلاب اسلامی در مجلس هفتم.

اما بازگشت به قدرت اصولگرایان گویی همان جرقه ای بود که مسیر جوانترها را از پیران اصولگرا جدا کرد. جدا شدنی که حتی به پشت پا زدن به استراتژی های سنتی ها که بر محوریت جامعتین پایه گذاری شده بود هم رسید.

اما روزهای افول جامعیتن از کجا آغاز شد؟

پس از آنکه قرعه فال به نام اصولگرايان خورد و آنان از انتخابات شوراي شهر دوم، مجلس هفتم و رياست جمهوري نهم، اکثريت آرا را به نام خود زده و کرسي‌هاي حاکميتي اصلاح طلبان را پس گرفتند؛ به تدريج اختلافات ميان راست گرایان جرقه زد و در دوران ریاست جمهوری احمدی نژاد به اوج خود رسید. چه آنکه احمدی نژاد نیز خود برخواسته از آتش همان اختلافات بود.

سال 84 شوراي هماهنگي نيروهاي انقلاب با ابتکار جامعتين و به رياست حجت الاسلام علي اکبر ناطق نوري تشکيل شد تا محوريت اصولگرايان براي معرفي نامزد واحد را در دست بگيرد. با مکانيزم تعريفي از سوي اين شورا، علي لاريجاني به عنوان نامزد نهايي معرفي شد اما هيچ يک از ديگر نامزدها راضي نشدند به نفع او کناره گيري کند. اگرچه محسن رضايي يک شب مانده به انتخابات انصراف داد؛ ولايتي به احترام هاشمي رفسنجاني از نامزدي کناره گيري کرد و توکلي ترجيح داد به حاميان قاليباف بپيوندد؛ اما لاريجاني ناگزير از رقابت با قاليباف و احمدي نژاد به عنوان دو نامزد ديگر جريان اصولگرا شد. احمدی نژاد آن روزها از سوی همین طیف نورسیده اصولگرا مورد حمایت قرار گرفت.

شکست پروژه شورای هماهنگی نیروهای انقلاب در سال 84، آیت الله مهدوی کنی و آیت الله یزدی روسای جامعه روحانیت و جامعه مدرسین را به تدبیری متفاوت کشاند. آنها در انتخابات مجلس هشتم تلاش کردند اصولگرایان را ذیل چتر «جبهه متحد اصولگرایان» جمع کنند تا شاید دامنه تفرقه گسترده تر از آن نشود. چتری که وحدت گرا نشد و بازهم خروج از تصمیم گیری های بزرگان تکرار شد.

هرچقدر جای پای اصولگرایان در قدرت محکم تر می شد دامنه اختلافات هم گسترده تر می شد. آنچنان که در انتخابات ریاست جمهوری 88، 92 و 96 دایره اختلافات آنقدر گسترده شد که کار به چند کاندیدایی هم رسید. در انتخابات سال 88 گرچه فضا به سمتی رفت که اکثریت اصولگرایان پشت سر احمدی نژاد ایستادند اما در انتخابات 92 مسیر ها جدا شد. ائتلاف سه گانه ای که قرار بود با محوریت جامعتین به یک کاندیدا برسد در نهایت به بن بست رسید و هرسه کاندیدا وارد گود رقابت شدند. همین امر هم کار را برای دو سرجامعتین سخت کرد آنچنان که جامعه مدرسین حامی ولایتی شد و جامعه روحانیت به چند دستگی رسید برخی قالیباف را محور حمایت کردند و برخی دیگر ولایتی را. همین امر هم باعث شد جامعه روحانیت بیانیه رسمی حمایت از کاندیدایی را صادر نکند.

انتخابات مجالس نهم و دهم هم محفلی دیگر بودند تا نواصولگرایان باز هم به تصمیمات بزرگان پشت پا بزنند، گویی دوران شیخوخیت آنچنان که پایداری ها و دیگر نواصولگرایان زمزمه میکردند برای آنها به پایان رسیده بود. همین هم شد که بازهم لیست های موازی از درون جریان اصولگرا بیرون آمد و حتی کار به جایی رسید که در انتخابات مجلس دهم برخی چهره های اصولگرا در قالب لیست امید خودنمایی کردند تا روزهای افول قدرت اصولگرایان در کنار افول قدرت جامعتین بیشتر رخ نمایی کند.

جمنا در غياب جامعتين

موعدانتخابات ریاست جمهوری 96 که رسید باز هم نگاه ها به سمت جامعتین چرخید. اصولگرایان منتظر بودند تا بعد از چند ناکامی پی در پی با کمک ریش سفیدان مسیر را به سمت پیروزی عوض کنند. اینبار اما طیفی از نواصولگرایان ذیل عنوان جمنا بنایشان را بر این گذاشته بودند که جامعتین را چندان وارد تصمیم گیری ها و تصمیم سازی های انتخاباتی نکنند. امری که خصوصا بعد ازدرگذشت آیت الله مهدوی کنی حتی آشکارتر دنبال می شد. این تصمیم سریعا با گلایه های آشکار و پنهان دیگر طیف های اصولگرا خاصه سنتی ها روبرو شد. جامعتین گرچه در این انتخابات کم کم به جلسات انتخاباتی دعوت می شود و دیدارهای مشورتی با آنها به راه افتاد اما تصمیم گیری اصلی دیگر مانند گذشته در دست آنها نبود. کار تا آنجا جلو رفت که حتی جامعه مدرسین تصمیمش را بر سکوت گرفت و خود را از دایره جلسات انتخاباتی دور کرد تا شاید اینگونه خود را از هزینه عدم وحدت و ناکامی های احتمالی دیگر در انتخابات دور نگه دارد.

حتی جامعتین در نتیجه این تصمیمات در اردوگاه اصولگرا از درون دچار چند دستگی شد. برخی از اعضای آن به سمت نواصولگرایان و جمنا گرایش پیدا کردند و برخی دیگر راهشان را به سمت اعتدالیون چرخاندند.

سناريوهاي پيش روي جامعتين

جامعتین این روزها حال و هوای متفاوتی را تجربه می کند. آیت الله یزدی و تشکل تحت مدیریتش خود را از فضای سیاسی کنار کشیده اند و کمتر وارد بحث های انتخاباتی می شود. آیت الله موحدی کرمانی هم چندان کار راحتی را در جامعه روحانیت دنبال نمی کند. چه آنکه بعد از آیت الله کنی فضای جامعه روحانیت به سمت چنددستگی پیش رفته است. با این وجود شکست پروژه جمنا در انتخابات 96 بازهم نگاه ها را به سمت جامعتین چرخانده است که چه تصمیمی برای اردوگاه راست قرار است گرفته شود.

در همین راستاست که می توان چند سناریو برای اصولگرایان و جامعتین متصور شد.

الف: تلاش براي بازگرداندن جایگاه شیخوخیت و ريش سفيدي به تصمیمات اصولگرایان.

ب: پذیرفتن نقش و جایگاه مشورتی برای جامعتین و پرهیز از ورود به عرصه های اجرایی و تصمیم گیری انتخاباتی.

ج: بازنگری در ترکیب جامعتین و اضافه کردن ضلع سوم یا همان شورای سه نفره فقها که آیت الله مصباح روحانی مورد وثوق نواصولگرا هم در آن حضور داشته باشد.

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
اخبار روز
ببینید و بشنوید
آخرین عناوین