کد خبر: ۱۸۳۰۵۴
تاریخ انتشار: ۲۳ مهر ۱۳۹۶ - ۱۰:۵۸
در واقع، دولت امریکا واقف است که برای نخستین بار در تاریخ معاصر، یک اجماع فراگیر و بی‌سابقه «به نفع» ایران در سطح بین‌المللی شکل گرفته است و مادام که این اجماع برقرار است، تندروهای واشنگتن چاره‌ای ندارند جز اینکه به استفاده از اهرم‌ها و سازوکارهای «داخلی» بسنده کنند.
 روزنامه ایران در یادداشتی به قلم رضا نصری/صاحبنظر مسائل خارجی نوشت:

انتشار سند راهبردی امریکا در مورد ایران و ایراد سخنان دونالد ترامپ بر اساس آن، انتظار چند ماهه جامعه جهانی را در مورد سیاست آتی ایالات متحده درباره برجام به پایان رساند. در این راستا، ذکر چند نکته حائز اهمیت است:

۱) اول اینکه مخاطب اصلی سند راهبردی و سخنان تند و حساسیت‌‌ برانگیز ترامپ علیه ایران افکار عمومی داخل امریکا است. اتهامات بی‌اساس او در مورد تسخیر سفارت امریکا در سال ۱۹۷۹، طرح اتهام همکاری ایران با القاعده، ذکر نام ایران و حادثه ۱۱ سپتامبر در یک جمله، متهم کردن ایران به تلاش برای بمب‌گذاری در یک رستوران پر جمعیت در واشنگتن، طرح موضوع ارسال چند میلیارد دلار «پول نقد» به ایران و متهم ساختن ایران به دست داشتن در انفجار سفارتخانه‌ امریکا در کنیا و تانزانیا - در کنار اتهامات تهییج‌ کننده دیگر - نشانگر این است که او بیش از هر چیز تلاش دارد در «داخل» امریکا فضاسازی کند. اصرار او بر این فضاسازی داخلی نیز حاوی این پیام مهم است که دولت ترامپ از جلب حمایت «بین‌المللی» علیه ایران و از ایجاد اجماع برای بازگشایی توافق هسته‌ای و مذاکره مجدد بر سر مفاد آن ناامید شده است.

در واقع، دولت امریکا واقف است که برای نخستین بار در تاریخ معاصر، یک اجماع فراگیر و بی‌سابقه «به نفع» ایران در سطح بین‌المللی شکل گرفته است و مادام که این اجماع برقرار است، تندروهای واشنگتن چاره‌ای ندارند جز اینکه به استفاده از اهرم‌ها و سازوکارهای «داخلی» بسنده کنند. به عبارت دیگر، اگر سفیر ایالات متحده در سازمان ملل چند سال پیش با اعتماد‌به‌نفس ادعا می‌کرد که شورای امنیت «آچاری در جعبه ابزار ماست»، امروز رئیس‌جمهوری آن نیک می‌داند که ابزاری جز مصوبات کنگره، فرمان‌های اجرایی خود و ترفندهای تبلیغاتی در جعبه‌ ابزارش باقی نمانده است. این جمله ترامپ مبنی بر اینکه از طریق لوایح کنگره «مطابق‌ قوانین امریکا» محدودیت‌های دائمی برای ایران ایجاد خواهیم کرد خود گواه بر این مدعی است که دولت ترامپ به این واقعیت که دیگر قادر به بهره‌ برداری از قوانین و سازوکارهای بین‌المللی نیست بخوبی واقف شده است.

واکنش سریع خانم موگرینی به اظهارات ترامپ در یک کنفرانس مطبوعاتی تنها چند دقیقه پس از اتمام سخنان او، صدور فوری یک بیانیه مشترک از آلمان، فرانسه و بریتانیا در حمایت از برجام و همچنین سایر موضع‌گیری‌های مثبت جامعه جهانی در حمایت از موضع ایران همگی از انزوای سیاسی و کاهش شدید قدرت مانور امریکا در عرصه حقوق بین‌الملل و نظام بین‌المللی حکایت دارد.

۲) دوم اینکه آنچه به‌عنوان «سند راهبردی» منتشر شد - و آنچه آقای ترامپ در سخنرانی خود مطرح کرد - در اصل فهرستی از شکایت ها و گلایه‌های همیشگی امریکا از رفتارهای کلی ایران و سپاه پاسداران است، بی‌آنکه در آن به صورت واضح و روشن «شیوه» جدی و جدیدی برای مقابله با این رفتارها تشریح و تبیین شده باشد. به عبارت دیگر، بجز وعده ترامپ مبنی بر تحریم سپاه پاسداران (که هم‌اکنون نیز مطابق قوانین امریکا مشمول تحریم‌های فراوانی است) و بجز وعده خام و نامربوط او مبنی بر ایجاد تبصره در برجام و ایجاد محدودیت‌های دائمی برای ایران از طرق‌ «قوانین داخلی امریکا»، هیچ استراتژی جدی و قابل ملاحظه‌ دیگری نمی‌شود از سند راهبردی و سخنان آقای ترامپ استنباط کرد.

در واقع، «سند راهبردی» کاخ سفید خود چنان شعاری و بی‌محتواست که باور این ادعا که تدوین آن ۹ ماه برای «تیم امنیت ملی ایالات متحده» زمان بُرده بسیار دشوار است. اگر از غلط‌های املایی و دستوری متعدد در آن بگذریم، اینکه در این سند - برخلاف عُرف حاکم بر اسناد راهبردی - به‌صراحت به دولت قبلی امریکا حمله شده نیز این تصور را تقویت می‌کند که این نوشته بیش از اینکه محصول کار کارشناسان امنیتی و تکنوکرات‌های سیاست خارجه امریکا باشد، بازتاب ذهنیت سیاستمداران سیاسی‌کاری است که برنامه مشخص جدی و جدیدی برای ایران ندارند.

در بهترین حالت، اگر بشود تنها یک استراتژی مشخص - و البته تلویحی - از این سند و این سخنرانی استنباط کرد، آن استراتژی عبارت از این است که دولت ترامپ قصد دارد با حفظ فضای تنش و بلاتکلیفی برای سرمایه‌گذاران - و با تداوم جنگ روانی و تحریک ایران از طرق مختلف - مانع بهره‌ برداری ایران از مزایای اقتصادی برجام شود تا احیاناً ایران به‌دست خود از این توافق بین‌المللی خارج شود.

۳) سوم اینکه ترکیبِ متناقضِ «اعلام تطابق نداشتن برجام با منافع ملی» از یک طرف و «تأکید بر نقض نکردن یکجانبه برجام توسط امریکا» و «حفظ تعلیق تحریم‌های هسته‌ای» از طرف دیگر، در مجموع این برداشت را تقویت می‌کند که دولت ترامپ قصد ندارد بار سنگین ابطال احتمالی توافق هسته‌ای را به دوش بکشد. اگر ترامپ حقیقتاً خروج از برجام را کم هزینه تلقی می‌کرد و اگر شورای امنیت و اتحادیه اروپا را مانعی بر سر اهداف خود نمی‌دید، می‌توانست مطابق اختیارات رئیس‌جمهوری، با صدور یک فرمان اجرایی - یا با خودداری از تمدید تعلیق برخی تحریم‌های هسته‌ای - از برجام خارج شود و متعاقباً تبعات و عواقب آن را در سطح بین‌المللی مدیریت کند.

اما آقای ترامپ ترجیح می‌دهد با «اعلام عدم پایبندی»، درعمل مسئولیت «کنار آمدن با برجام» را به گردن کنگره بیندازد و از طرف دیگر با پافشاری بر اصلاح قانون INARA تلاش کند تا از وظیفه ارزیابی ۹۰ روز یکبار توافق هسته‌ای شانه خالی کند تا مجبور نباشد قراردادی را که «بدترین» و «شرم‌آورین معامله امریکا» خوانده بود به تناوب «تصدیق» کند. در نتیجه، ادعای او مبنی بر اینکه «اگر با همکاری با کنگره و متحدان نتوانستیم راه‌حلی ابرای اصلاح قرارداد پیدا کنیم، قرارداد هسته‌ای در زمان دلخواه به فرمان من لغو خواهد شد» نیز تهدیدی پوچ و تهی به نظر می‌رسد. اما در نهایت نمی‌شود این حقیقت را نیز انکار کرد که سخنرانی ترامپ فضای روانی جدیدی را ایجاد کرده که باید از سه طریق ظرفیت آسیب‌رسانی آن را مهار کرد: اول، از طریق تداوم سیاست‌های مدبرانه و هوشمندانه دولت روحانی و پرهیز از افتادن در دام‌هایی که از این پس دستگاه سیاسی امریکا با شدت و سرعت بیشتری پیش روی تهران پهن خواهد کرد. دوم، از طریق تقویت روابط سیاسی با اتحادیه اروپا و تشویق آن در جهت ایجاد موانع حقوقی بر سر راه تحریم‌های ثانویه و اقدامات خصومت‌آمیز امریکا. و سوم، از طریق مبادرت به رایزنی‌های مختلف در راستای تأثیرگذاری بر تصمیمات کنگره. تمام این راهکارها نیز - چنانچه موانع داخلی ممانعت نکند - در دسترس دولت ایران قرار دارد!
ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
اخبار روز
ببینید و بشنوید
آخرین عناوین