از جمله تهمینه حدادی در صفحه فیسبوک خود نوشته است: «سه چهار بار درباره ی این عکس چیزهایی نوشتم، بعد بی خیالش شدم و هی پاک کردم و هی نوشتم. درباره ی بچگی خودم که از ما در آن اوضاع جنگ سوء استفادهی ابزاری نشد و ته تهش باری که از زندگی بر دوش می کشیدیم توی صف گاز پیک نیکی ایستادن و توی صف قند ایستادن با کوپن بود و پذیرش نبودن آب و برق و رفتن به حمام عمومی. بعد هم تا دوران راهنمایی بچه بودیم و می رفتیم توی حیاط بازی می کردیم و ته ته خلافمان این بود که فکر کنیم جولیا پندلتون آیا توی آن مهمانی با داداش سالی مک براید رقصیده یا نه! وای چه باشکوه! روش شده با یه پسر غریبه برقصه!
بعدتر، یعنی همان سال ۸۸ یک بچه ی ده ساله به من گفت: به کی رای می دی؟ و کلی برای یکی از کاندیداها تبلیغ کرد. شب که به خانه رسیدم به مامان گفتم که چقدر عاشق آن بیبرقیها و لباس کوچک شدهی خواهرها را پوشیدن هستم. و چقدر دنیای بچههای الان وحشتناک است.
دارم فکر می کنم چه میشود که متنی با این مفهوم را می زنند زیر بغل یک دختر بچه؟ چه می شود که از او اینطور سوء استفاده می کنند؟ اصلا به او مثلا چه گفته اند؟ اصلا خجالت نکشیده اند ذره ای؟ حالا اگر یک جمله ی درست و حسابی می دادند دستش آدم این همه عصبانی نمی شد….
داشتم فکر می کردم چه شد؟ چه شد که سن روابط جنسی در ایران با این همه اعتقاد راسخ به دوران راهنمایی رسید؟ داشتم فکر می کردم سن همجنس گرایی به کودکی رسیده است مثلا؟ بعد این بچه هه دارد جلوی این هجوم وحشتناک غرب به شرق را می گیرد؟
سوء استفاده ی ابزاری بد است… در هرجای دنیا… در هر دین و مذهب و اعتقادی…. سوء استفاده از بچه ها….خداوندا!»