|
|
امروز: سه‌شنبه ۱۵ آبان ۱۴۰۳ - ۱۰:۳۴
کد خبر: ۱۷۸۹۵۸
تاریخ انتشار: ۲۶ شهريور ۱۳۹۶ - ۰۷:۲۰
مرد 36ساله ای که در یک جنایت هولناک، همسر و دختر هشت ساله اش را به طرز وحشتناکی به قتل رسانده بود، هنگام بازسازی صحنه جنایت در حضور قاضی ویژه قتل عمد، راز پنهان این پرونده را فاش کرد و اعترافات قبلی اش درباره چگونگی کشتن همسر و فرزندش را دروغ خواند!
 مرد 36ساله ای که در یک جنایت هولناک، همسر و دختر هشت ساله اش را به طرز وحشتناکی به قتل رسانده بود، هنگام بازسازی صحنه جنایت در حضور قاضی ویژه قتل عمد، راز پنهان این پرونده را فاش کرد و اعترافات قبلی اش درباره چگونگی کشتن همسر و فرزندش را دروغ خواند!

این مرد 36 ساله که عباس.ر نام دارد و تاکنون تلاش کرده است با داستان‌سرایی حقیقت تلخ جنایت هولناک خود را پنهان کند، به دستور مقام قضایی به محل ارتکاب قتل هدایت شد تا جزئیات مرگ وحشتناک همسر و دخترش را بازسازی کند.

متهم این پرونده تحت الحفظ کارآگاهان اداره جنایی پلیس آگاهی خراسان رضوی وارد منزلی نقلی در منطقه خواجه ربیع شد. جایی که روزهای زیادی را در کنار همسر و فرزندانش سپری کرده بود و امروز تنها مانتوی صورتی رنگ دختر هشت ساله روی پایه فلزی میز تلویزیون، خاطره خداحافظی های او هنگام رفتن به مدرسه را یادآوری می کند.

لحظاتی بعد و به دستور قاضی «کاظم میرزایی» متهم این پرونده جنایی مقابل دوربین قوه قضاییه ایستاد تا جزئیات جنایت وحشتناک خود را تشریح کند. هنوز در تاریک خانه پرونده موضوعات مبهمی سوسو می زد که برای قاضی ویژه قتل عمد قابل باور نبود. آثار شکستگی عمیق جمجمه مقتولان با اظهارات و اعترافات متهم مطابقت نداشت این درحالی بود که انگیزه ارتکاب جنایت نیز قانع کننده به نظر نمی رسید و از سوی دیگر نیز ماجرای شروع درگیری برای قتل بی رحمانه مادر و دختر در پرده ای از ابهام قرار داشت.

گزارش خراسان حاکی است: در آغاز بازسازی صحنه قتل ابتدا سرهنگ سلطانیان (افسر پرونده) به بیان خلاصه‌ای از محتویات پرونده پرداخت و چگونگی دستگیری متهم پس از کشف استخوان ها و بقایای اجساد یک زن و دختر را توضیح داد. در ادامه قاضی شعبه 211 دادسرای عمومی و انقلاب مشهد با تفهیم مواد قانونی به متهم از وی خواست حقیقت ماجرا را بیان کند و مواظب اظهاراتش باشد چرا که این اظهارات در مراحل دادرسی مورد استناد قضایی قرار می گیرد. در این هنگام عباس.ر در حالی که چشم به گل های قالی منزل دوخته بود لب به اعتراف گشود و گفت: در بازجویی های قبلی، درباره آغاز درگیری با همسرم دروغ گفته بودم.

اصلا آن شب لیوان شربتی در کار نبود که همسرم از دست دخترم گرفته باشد!! شب دهم تیر در منزل مادرزنم مهمان بودیم. آن شب خیلی به همسرم اصرار کردم که به همراه نرگس و محمد (دو فرزند متهم) در خانه مادرش بمانند و من صبح روز بعد وقتی از سرکار بازگشتم آن ها را به منزل ببرم ولی همسرم قبول نکرد و من به ناچار آن ها را به خانه خودمان بردم.

از سوی دیگر دخترم نرگس به بیماری دیابت مبتلا شده بود و باید انسولین تزریق می کرد. اگرچه من سعی می کردم بهترین سرنگ ها را برای تزریق بخرم و به خوراک او نیز دقت می کردم ولی طاقت نمی آوردم که همسرم مدام به دخترم آمپول می زد. گاهی در مهمانی ها به طور پنهانی هنگام بازی با بچه ها، دست نرگس را می گرفت و به او در داخل حمام یا دستشویی، انسولین تزریق می کرد. کار به جایی رسیده بود که دخترم هنگام تزریق آمپول فرار می کرد و به من پناه می آورد. از دیدن این صحنه ها ناراحت می شدم و نمی توانستم تحمل کنم به همین خاطر آن شب تصمیم گرفتم همه اعضای خانواده ام را به قتل برسانم چرا که به گفته پزشکان دیگر امیدی به بهبودی نرگس نبود!! و او هر روز بدتر می شد! تصمیم خودم را گرفته بودم اما برای چگونگی کشتن آن ها تردید داشتم.

به همه راه های قتل مانند خفه کردن، با چاقو زدن و ... فکر کردم تا این که به طور ناگهانی تصمیم گرفتم آن ها را با پتک آهنین بکشم تا خیلی سریع جان بدهند! قبلا پتک بزرگی را برای شکستن موزائیک ها خریده بودم. وقتی همسر و فرزندانم به خواب رفتند من هم از داخل حیاط پتک را برداشتم و روی سر همسرم ایستادم. پتو را از رویش کنار نزدم تا صورتش را نبینم بعد هم پتک را بالا بردم و با دو ضربه محکم او را به قتل رساندم سپس سراغ دخترم رفتم و او را نیز با دو ضربه پتک کشتم اما وقتی به چشمان پسر چهار ساله ام نگاه کردم نتوانستم او را بکشم! در همان حالت پسرم را بغل کردم و به داخل اتاق بردم. او خواب بود و چیزی ندید!! بعد از این جنایت، اجساد همسر و دخترم را داخل کیسه بزرگ زباله گذاشتم و پتویی را دور آن پیچیدم و به حمام منزل بردم.

صبح روز بعد نیز پسرم را در حالی که هنوز خواب آلود بود به منزل مادرزنم رساندم و به آن ها گفتم همسر و دخترم به مرکز بهداشت رفته اند. وقتی از سرکار بازگشتم خانواده همسرم نگران بودند که از دخترشان خبری نشده است من هم برای آن که موضوع را طبیعی جلوه بدهم به منزل چند تن از بستگانم سر زدم و بعد اجساد را با پراید به سد کارده مشهد بردم.
سپس اجساد را داخل شیار یکی از زمین های کشاورزی انداختم که از قبل دیده بودم. با بیل مقدار کمی خاک ریختم و برای آن که کسی متوجه نشود خیلی زود محل را ترک کردم تا این که توسط کارآگاهان دستگیر شدم!
گزارش خراسان حاکی است: با اعترافات صریح متهم در بازسازی صحنه قتل، زوایای پنهان این پرونده نیز روشن شد و قاضی میرزایی پس از شنیدن اظهارات متهم و ثبت آن ها دستور انتقال وی را به زندان صادر کرد تا این پرونده جنایی هولناک دیگر مراحل قانونی را طی کند.

سابقه خبر
یازدهم تیر گذشته مرد 36 ساله ای با مراجعه به پلیس آگاهی خراسان رضوی از گم شدن همسر 32 ساله و دختر هشت ساله اش خبر داد. در حالی که تحقیقات کارآگاهان با دستور سرهنگ کارآگاه حمید رزمخواه (رئیس پلیس آگاهی خراسان رضوی)در این باره آغاز شده بود و مرد 36 ساله به نوعی در مظان اتهام قرار داشت، نهم مرداد بقایای اجساد یک زن و دختر در سد کارده مشهد کشف شد. در غیاب «قاضی میرزایی» (قاضی ویژه قتل عمد)، قاضی سیدجواد حسینی معاون دادستان و بازپرس ویژه جرایم خاص، دستوراتی را برای پیگیری این ماجرا صادر کرد تا این که مشخص شد استخوان های کشف شده مربوط به همسر و فرزند مرد 36 ساله است بنابراین از وی بازجویی های تخصصی شد و در نهایت به قتل همسر و فرزندش اعتراف کرد اما او سعی داشت با داستان سرایی‌های مختلف حقیقت این جنایت هولناک را پنهان کند ولی هوشیاری مقام قضایی و کارآگاهان اداره جنایی که تحقیقات گسترده خود را با سرپرستی سرهنگ غلامی ثانی (رئیس اداره جنایی پلیس آگاهی خراسان رضوی) ادامه می دادند، موجب شد تا متهم در تنگناهای بازجویی تخصصی زوایای پنهان پرونده را هنگام بازسازی صحنه قتل افشا کند.

او در حاشیه بازسازی صحنه جنایت پرده از ماجرای ازدواج پنهانی خود نیز برداشت و گفت: قرار بود آرام آرام موضوع را به همسرم بگویم.

منبع : خراسان
ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
اخبار روز
ببینید و بشنوید
آخرین عناوین