|
|
امروز: شنبه ۰۱ ارديبهشت ۱۴۰۳ - ۱۶:۲۳
کد خبر: ۱۷۸۱۴۷
تاریخ انتشار: ۲۰ شهريور ۱۳۹۶ - ۱۱:۱۴
در این مراسم مهدی طالقانی ضمن خیرمقدم به کسانی که هر ساله این مراسم را برگزار می‌کنند و عرض تشکر از مرکز تاریخ معاصر ایران و بنیان مسجد هدایت اظهار کرد: ایشان گفته‌اند که هم من و هم امام(ره) حاضر هستیم در پشت تانک‌ها بنشینیم و با دشمن مبارزه کنیم.
 مراسم سی و هشتمین سالگرد رحلت آیت الله طالقانی با حضور سید مهدی طالقانی فرزند آیت الله طالقانی، محمدمهدی عبدخدایی، مورخ و سعید مهدوی‌کنی، رئیس دانشگاه امام صادق(ع) در مسجد هدایت برگزار شد.

 شامگاه روز گذشته، ۱۹ شهریور ماه به مناسبت سی و هشتمین سالگرد آیت‌الله طالقانی، مراسمی در مسجد هدایت تهران با حضور سید مهدی طالقانی فرزند آیت الله طالقانی، محمدمهدی عبدخدایی، مورخ و محمدسعید مهدوی‌کنی، رئیس دانشگاه امام صادق(ع) برگزار شد.

در این مراسم مهدی طالقانی ضمن خیرمقدم به کسانی که هر ساله این مراسم را برگزار می‌کنند و عرض تشکر از مرکز تاریخ معاصر ایران و بنیان مسجد هدایت اظهار کرد: ایشان گفته‌اند که هم من و هم امام(ره) حاضر هستیم در پشت تانک‌ها بنشینیم و با دشمن مبارزه کنیم.

مهدی طالقانی با بیان اینکه خیلی از ددغدغه های ایشان برای انقلاب هنوز حاصل نشده است، گفت: ایشان برای تصویب شوراها بسیار پافشاری کردند. البته در مسائلی به جاهایی رسیده‌ایم ولی اگر ایشان زنده بودند و این اختلاف‌های سیاسی و حقوق‌های نجومی را می‌دیدند، برایشان قابل تحمل نبود.

آرزوی طالقانی این بود که همه با هم برادرانه زندگی کنند

وی ادامه داد: آرزوی ایشان برای ملت ایران این بود که همه با هم برادرانه زندگی کنند و کسی دستش در جیب فرد دیگری نباشد؛ فقیر، کارتن‌خواب و فاحشه در این مملکت نباشد. امیدواریم که در این مملکت واقعاً این مسائل وجود نداشته باشد.

فرزند آیت‌الله طالقانی با اشاره به یکی از مصاحبه‌هایش درباره فوت آیت الله طالقانی، گفت: از من پرسیدند آیا ما به فوت مرحوم پدرم مشکوک هستیم و در جواب گفتم بله ما مشکوک هستیم و حالا دیگر ما را رها نمی‌کنند. ما یک چیزی گفتیم، آنها دست‌بردار نیستند. از حضور شما عزیزان سپاسگزاری می‌کنم و فقط قصد داشتم مقداری از درد و دل خود را گفته باشم.

طالقانی می خواست جامعه را به هویت خویش بازگرداند

در ادامه برنامه محمدمهدی عبدخدایی گفت: قرن بیستم، قرن بی‌خدایی است؛ قرنی است که بسیاری از فلاسفه به انکار خدا پرداختند؛ نمونه‌ آن کارل مارکس و پیدایش کمونیسم در قرن بیستم بود؛ اینها خدا و دین را قبول نداشتند. در آن زمان در ایران روزنامه‌هایی چاپ می‌شد که خدا را مسخره می‌کرد. این افکار پدیده دوران بیست ساله رضاخانی بود. رضاخان تلاش می‌کرد هویت شیعی را از ما بگیرد. وقتی که هویت را از ما گرفتند، قطعاً غارتمان می‌کنند؛ ملتی که دین ندارد، زود غارت می‌شود.

وی با اشاره به شعار «ما اهل کوفه نیستیم، علی تنها بماند» گفت: چرا می‌گویند ما اهل کوفه نیستیم؟ چون ما را داشتند اهل کوفه بار می‌آوردند. اینکه می‌بینید آمریکایی‌ها همه جا ظلم می‌کنند به خاطر بی‌هویتی است. بعد از کشف آمریکا توسط کریستف کلمب، جواهرات زیادی از آمریکا به اسپانیا رفت. در آن سال زراعت در اسپانیا کم شد؛ پول و طلا بود ولی گندم نبود. اقتصادی که در آن سرمایه و پول هست، اما گندم نیست. چنین جریانی در مدینه اتفاق افتاد. در آن دوره وقتی که ایران و مصر فتح شد، از تمام این کشورها به مدینه طلا وارد شد. در سال پنجم خلافت خلیفه دوم در مدینه قحطی شد. این قحطی به خاطر نیامدن نذورات آسمانی نبود. عُمر خواست دو کار انجام دهد؛ یکی اینکه شهری بسازد که این شهر پادگان نظامی باشد و بتواند این شهر، سوریه، مصر و ایران را کنترل کند. در آن زمان عراق انبار غله خاورمیانه بود. به سعد ابن ابی وقاص دستور داد کوفه را بنا کند. از قبایل مختلف در آنجا آدم آوردند. آن افراد در قبایل خودشان هویت داشتند، ولی بعد از آمدن به شهر جدید، دیگر هویت نداشتند؛ کوفه شد شهر بی‌هویت.

دبیرکل جمعیت فدائیان اسلام ادامه داد: با یک فتوای میرزای شیرازی در آن دوران که ایران هفت و نیم میلیون نفر جمعیت داشت، قلم پایِ انگلستان را شکستند. هندوستان ۴۰۰ میلیونی را غارت کردند، ایران هفت و نیم میلیون نفری را نتوانستند؛ آنها از طریق رضاخان وارد شدند، نفت ما را به انگلستان دادند، راه‌آهنی که ساختند، باعث قحطی ایران شد. نوشته‌های علی دشتی تلاش داشت جامعه را بی‌هویت کند، خواستند ما را از نظر هنری بی‌هویت کنند. اولین کار استعمار این است که ما را بی‌هویت کند. جامعه‌ای که بی‌هویت شد، غارت می‌شود. محمد عبده وقتی به آفریقا می‌رود به عُلمای آفریقایی می‌گوید آفریقایی باشید. طالقانی از کسانی بود که می‌خواست جامعه را به هویت شیعی خودش برگرداند؛ هویتی که بعد از دوران مشروطه، توسط طالقانی‌ها با نوشته‌هایشان ایجاد شد.

عبدخدایی افزود: تا مدت‌ها تفسیر قرآن منسوخ شده بود. اولین کسی که شروع به تفسیر قرآن کرد، طالقانی بود. آنها تلاش کردند آن هویتی که استعمار تلاش کرده بود از ما بگیرد را به ما برگردانند. احمد کسروی را به وجود آوردند. او می‌خواست هویت باستان‌گرایی را ایجاد کند. رضاخان گفته بود هر زرتشتی خواست من را ببیند، بدون گرفتن وقت می‌تواند بیاید. زمین‌های تهرانپارس را برای زرتشتیان تقسیم کردند.

وی در پایان گفت: در چهارراه گلوبندک اولین سینما را می‌سازند، قبل از شروع فیلم یک نفر را می‌آورند که قومیت‌های مختلف را مسخره کند. مهمترین کاری که امام(ره) و آیت‌الله طالقانی کردند، بازگشت به هویت تشیع بود. آن زمانی که هویت دارید، آمریکا نمی‌تواند کاری کند. آنها بی‌هویت‌تر از انگلیسی‌ها هستند، رهبرانی که این هویت را برگردادند، امام (ره) و طالقانی بودند، آنها ما را به تشیع برگردانند. در زمان شاه، لات جاهل ما هم هویت داشت اما جاهل آمریکایی بی‌هویت است؛ لذا ما مرحوم آیت‌الله طالقانی را پاس می‌داریم و فوت ایشان را بعد از ۳۸ سال گرامی می‌داریم چون به ما هویت داد.

دانشجویان و روشنفکران پای منبر تفسیر قرآن طالقانی

در ادامه این مراسم سعید مهدوی کنی، رئیس دانشگاه امام صادق(ع) گفت: مجالس مرحوم طالقانی با آیاتی از قرآن که اشاره به شکسته شدن بنیاد طاغوت داشت آغاز می شد و ایشان این آیات را همیشه در آغاز و پایان صحبت هایشان می خواندند.

وی افزود: آیت الله طالقانی موضوع پرداختن به قرآن و تفسیر قرآن را به یک شیوه جدید پایه گذاشتند و جمع زیادی از جوانان و روشنفکران را به پای تفسیر همین آیات در این مسجد آورد.

مهدوی کنی ادامه داد: دعوت پیامبران به توحید و بعثت و نفی طاغوت، کلماتی بود که ایشان در همین مسجد ادا می کردند و مردم را با این مفاهیم آشنا می کردند. قرآن از کسانی که چنین دعوتی کردند، همواره یاد می کند و ما هم بنا به عمل به این سنت قرآنی در این جا جمع شده ایم تا از ایشان یاد کنیم.

وی خاطرنشان کرد: در قرآن اگر قصه و ذکری هست، قصه و ذکر کسانی است که در اقامه حق و نفی طاغوت قدم برداشته اند. این که ما در چنین محلی جمع می شویم و یاد آن بزرگوار را گرامی می داریم برای روشن کردن بیان توحید است.

رئیس دانشگاه امام صادق(ع) تصریح کرد: چیزی که باعث شد من اینجا بیایم، شباهت های بسیار زیادی است که از مرحوم پدر و ایشان سراغ دارم. زمانی که از مرحوم طالقانی حرف می زنم گویی از پدر خود حرف می زنم.

مهدوی کنی افزود: این شخصیت بزرگوار مانند بسیاری از علمای زمان خودش، فضای حوزه و موقعیت خوب خودش را در قم رها کرد و به تهران آمد. مطالبی که ایشان، در مورد زندگی شان نوشته اند بسیار جالب و قابل توجه است. ایشان به چنین جایی آمدند و امام جماعت شدند. بعد از آن یکی یکی جوانان آمدند پای منبر ایشان و پای صحبت های ایشان بخش عمده ای از جمعیت، جوانان دانشجو بودند که زمانی کلاً با مسجد قهر کرده بودند اما ایشان محفلی را پدید آورد که جمع زیادی از دانشجویان آمدند و در کنار این دانشجوها، عده ای از طلاب قم هم می آمدند و در مجلس ایشان می نشستند.

وی اظهار داشت: بسیاری از علما نشستن کنار دانشجوی کرواتی را کسر شأن می دانستند و خیلی از دانشجویان، علما را سنبل عقب ماندگی می دانستند و حاضر نبودند کنار هم بنشینند اما با تلاش شهید بهشتی و مرحوم طالقانی فرصتی پیش آمد که این اتحاد به وجود بیاید.

رئیس دانشگاه امام صادق(ع) افزود: یکی از ویژگی های مرحوم طالقانی، ویژگی وحدت بخشی ایشان بود. امام، ایشان را وجودی آرام بخش توصیف کردند. در حال حاضر مشابه این شخصیت مقام معظم رهبری و حاج آقا تهرانی است. اینها کسانی هستند که می توانند یک نوع آرامش در عین اینکه مثل شیر می خروشند را ایجاد کنند. دوستان در کنار اینها آرامش می گیرند.

مهدوی کنی گفت: این شخصیت بزرگوار یکپارچه آتش بود و انقلابی بود، دائماً علیه شاه می خروشید و حرفش را می زد اما مردم در اطرافش در آرامش بودند. این افراد در جامعه ایجاد وحدت می کنند. بعضی ها می خواستند ایشان را به خودشان وصل کنند، ایشان همه کسانی را که به وی امید داشتند را فرامی خواند، با همه این حرفها می گفت بگذارید بیایند. وقتی که از بعضی از آنها ناامید شد، موضع خود را اعلام کرد و خواست به آنها کمک نشود. ایشان هر جا شائبه ای بود آن را رفع می کرد. می خواستند ایشان را مقابل امام(ره) قرار دهند اما بعد از چند روز که همه دنبال ایشان بودند متوجه شدند که پیش امام بوده اند. می گفتند هر وقت ناامیدی به سراغ من می آید امام(ره) مرا شارژ می کند.

وی بیان کرد: در زمانی که مرحوم طالقانی زندان بود، صلابتی که در ایشان بود باعث می شد که گردن کشان هم در مقابل ایشان سرفرود آورند. چیزی که ایشان را متأثر می کرد آن بود که جوانانی را می دید که دچار انحراف فکری شده بودند. تلاش می کرد با آنها قبل از اعدام صحبت کند و نگذارد با این افکار از دنیا بروند. بعضی هم علیه ایشان در زندان تبلیغات می کردند اما ایشان دلسوزی می کرد. تحمل مشکلات دیگران برایش سخت بود. بعضی ها به این میزان از صبوری او ایراد می گرفتند.

رئیس دانشگاه امام صادق(ع) ابراز کرد: ایشان در ابراز عقاید دینی شان دست از باور و عقاید توحیدی و قرآن و اصول دین دست بر نمی داشت. اعتقادشان در رفتار این بود که باید با ملایمت رفتار کرد. مارکسیست ها به زندان  آمدند و با گروه های مبارز مسلمان اتحادی به وجود آورند و این اتحاد باعث شد که عده ای از مبارزان مسلمان به سوی عقاید آنان گرایش پیدا کنند. امام(ره) فرمودند مارکسیست ها نجس هستند. این مسئله باعث شد که اینها یک تبلیغات وسیعی را ایجاد کنند. می گفتند شاه را نجس نمی دانند، مارکسیست ها را نجس می دانند.

وی ادامه داد: آقای طالقانی اصرارشان این بود که این مسئله را بزرگ نکنیم که باعث شود گروه های مسلمان از لج ما به سمت آنها بروند. شهید مطهری تحریم قطعی کرده بودند اما مرحوم آیت الله طالقانی اعتقاد داشتند تا وقتی که امیدی به بازگشت هست، یک کاری نکنیم که آنها به سمت ما نیایند.

مهدوی کنی در خاتمه خاطرنشان کرد: مرحوم طالقانی مورد قبول مارکسیست ها بود نه به لحاظ عقاید دینی اش بلکه به لحاظ سابقه مبارزاتی ایشان. جایگاه و شأن شان این بود که درها و پل ها را برای کسانی که می خواستند برگردند باز می گذاشت. ایشان فرصت های زیادی را برای وحدت در فضای اجتماعی ایجاد کرد.

وی در پایان سخنان خود گفت: ما روحانیون هم باید در حال حاضر یک چنین شیوه ای داشته باشیم. ما هرگز از راهی را که امام و مقام معظم رهبری برای ما ترسیم کرده اند، خارج نخواهیم شد. امروز بازخوانی افراد بزرگی که فرصت هایی برای ایجاد وحدت فراهم می کردند، ضرورت دارد و باید یادشان گرامی داشته شود و در فضای علمی به تناسب گروه ها به نوعی از آنها استفاده شود که ایجاد یک حرکت در زیر یک پرچم فراهم شود.

منبع: مهر
ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
اخبار روز
ببینید و بشنوید
آخرین عناوین