کد خبر: ۱۷۷۵۱۸
تاریخ انتشار: ۱۵ شهريور ۱۳۹۶ - ۱۷:۳۱
بسيار عاطفي و ايدئاليستي است و با شعارها و مدعياتي که غالباً نوعي احاله به محال است آغاز مي‌‌گيرد و فرجام مي‌پذيرد. گزافگويي و پوپوليسم افراطي و تقويت خرده فرهنگ‌هاي خياباني و فرقه‌اي و خشونت‌ستا و خشونت‌پسند، بخش‌هاي مکمّل اين انحراف و فريبکاري سياسي است.
 روزنامه اطلاعات در یادداشتی به قلم سيد مسعود رضوي نوشت:

بي آنکه بدبين باشيم مي‌توانيم اين گزاره را بپذيريم که: «سياست‌ورزي استفاده از فرصت‌ها و امکانات بالقوه و بالفعل است و اگر چنين نباشد، عمل و رفتار بيهوده‌اي است». چرخِ سياست در جهان امروز، بر مدار منافع ملي و افزايش امنيت و اقتدار و سنجش دارايي‌هاي ملت و ميهن مي‌چرخد و هرکه جز اين راهي برگزيند، فرصت‌ها و امکانات ملي را ـ بالقوه و بالفعل ـ بر باد مي‌دهد. نادرند سياستمداراني که جز اين بينديشند اما طنز تلخ تاريخ گاهي ملت را با چنين کساني مواجه مي‌کند؛ کساني که اگر نادان و پرت از مرحله نباشند، احتمالاً فريبکار و دغل هستند. معمولاً ادبياتي که بيانگرِ اين نوع سياست‌بازي کذب و فريبکارانه است، بسيار عاطفي و ايدئاليستي است و با شعارها و مدعياتي که غالباً نوعي احاله به محال است آغاز مي‌‌گيرد و فرجام مي‌پذيرد. گزافگويي و پوپوليسم افراطي و تقويت خرده فرهنگ‌هاي خياباني و فرقه‌اي و خشونت‌ستا و خشونت‌پسند، بخش‌هاي مکمّل اين انحراف و فريبکاري سياسي است.

وارد مصداق‌ها و نمونه‌هاي تاريخي و اخير نمي‌شوم زيرا بيان درد، غالباً «رنج را افزون کند، غم را دوباره جان دهد»! اما چه بايد کرد که از بخت ناموافق، مردم ايران با اين کسان (و ناکسان) چندان ناآشنا نيستند. به نظر مي‌رسد رويکرد ملي در استقبال از دولت تدبير و اميد، نوعي مقابله با همين ديدگاه بود. مردم با حضوري گسترده و نمايشي کم‌سابقه، کوشيدند با اين نوع عوام‌فريبي و توابع زيان‌بارش وداع کنند. اگرچه، ريشه‌هاي آن نخشکيد و سردمدارانش فرصت‌طلبانه از پشت برچين‌هاي مظلوم نمايي و تحريف حقايق و بزرگنمايي مسائل کوچک و بي ربط، سرک مي‌کشند تا لحظه‌اي غفلت را به روزني براي رخنه بدل کنند.

حقيقت آن است که ما فرصت‌هاي زيادي براي جبران فرصت‌سوزي و غفلت‌هايمان نداريم. نوعي بيماري سياسي و اقتصادي در چشم‌انداز کلان، چابکي و تحرک را از آن گرفته و سيستم دفاعي را تضعيف کرده است. گويي رشد ما در کودکي يا نوجواني متوقف شده؛ به همين دليل پروژه‌ها و تغييرات به کندي و با گذر از دست‌اندازهاي متعدد و غالباً دور و دير به مقصد مي‌رسد و اين يعني خسارت و ضايع کردن فرصت! قطعاً بزرگترين خسارت‌ها همين فرصت‌سوزي است. و اصلي‌ترين برهانش آن که نيروهاي رقيب در عرصه مديريت کلان کشور، با خنثي کردن نيروهايشان براي حذف و هدم مطلق، و در تقابل و رقابتي ناهنجار که پايان‌بندي سنجيده و انديشيده‌اي براي آن متصور نيست، فرصت‌هاي طلايي و تاريخي متعددي را به باد فنا داده‌اند و حسرت توسعه و پيشرفت را بر دل ملت ايران نهاده‌اند. توسعه و آباداني به کنار، گاهي دغدغه بي‌آبي و ناامني و سايه جنگ و... اصلا جايي براي بيان تعارف و وضع متعارف باقي نمي‌گذارد. وقتي واژه «بحران» در ادبيات خبري و روزمرّه تداوم دارد و در هر زمينه‌اي دائماً تکرار مي‌شود، ارزش‌ها و اميدهاي مثبت براي پيشرفت و رقابت باکشورهاي توسعه يافته، جاي خود را به بدبيني و يأس مي‌دهد و به موازات آن، سطح انديشه و توقعات عامه و خاصه نيز نزول و بلکه سقوط مي‌کند.

باري، از اين مقدمات (و به قول قدما: حواشي و نکات و ايضاحات) که بگذريم، بحران کره شمالي، ارزش برجام را بيش از پيش نمايان ساخته و از يک سو قدرت مانور دونالد ترامپ براي کارشکني و تضعيف يا برهم زدن توافق کاهش يافته؛ و از سوي ديگر تأکيد عناصر غير آمريکايي در توافق برجام افزونتر شده است. بي شک اين فرصتي است که نبايد سوخته شود. هرچند عناصر منتقد دولت و مخالف برجام، منکر قابليت و اثرگذاري اين پيمان نامه‌اند، اما برفرض درست بودن ديدگاه‌شان، منعي ندارد اگر دولت بکوشد از اين آب آشفته و گل آلود ماهي کوچکي براي بهبود اقتصاد کشور و معيشت مردم بگيرد. بسياري از کشورهاي منطقه از آشفتگي و جنگ و حرمان ما براي خود سود و منفعت زيادي دست و پا کردند و گاه از آتشي که تن جوانان ما را مي‌سوخت، تنورشان را داغ کرده، نان و گِرده مي‌پختند. اما ما صلح طلبيم و البته آرزوي هيچ منازعه و مخاصمه‌اي نداريم، ولو آن که سود و سکه‌اي به حسابمان واريز کند. صلح و همزيستي، اکسير است. دوا و شفاست. خود، سود و اعلاترين سکه در دخل مناسبات انساني است. اما عجالتا بايد دو نکته را مد نظر قرار دهيم.

اول اين که، مقايسه ايران با کره شمالي و رهبر و مدل سياسيش، حتي مزاح هم نيست و در واقع توهين ناصوابي است به ملت ايران و رهبران و آرمان‌هايي که بيش از يک قرن است براي آن کوشيده‌ايم و گاه لباس خون پوشيده‌ايم، رنج‌ها برده‌ايم و خون دل‌ها خورده‌ايم. پس اين پسرفتگي و گُمگشتگي هيچ اصالتي ندارد و به گمانم بهتر است در حدّ همان هزل و مزاح محدود بماند. اندوه اين حرف و حديث‌ها البته از سينه دلسوخته کساني که براي توسعه وطن و احياي روح تمدن و سربلنديش در جهان معاصر دهه‌ها کوشيده و عمرِ گرانمايه را رهن اين مقصد ساخته‌اند، بيرون نخواهد شد!

دوم اين که ارزش حقيقي و حقوقي برجام، در دو بستر ديپلماسي و اقتصاد انکار شدني نيست. البته اعتراف بايد کرد که سرعت و وسعتي که انتظار مي‌رفت متحقق نشد، خاصه آنکه در جبهه‌اي عظيم از نومحافظه‌كاران آمريکا، سرمايه‌داران و سرمايه‌خوران شيفته و مقلدِ ترامپ، همراه با رژيم صهيونيستي و احزاب بنيادگرا و راسيست‌هاي متحد نتانياهو، موفق شدند بر آشوب‌هاي خاورميانه در پيرامون ايران بيفزايند و به واسطه برنامه و حرکتي مشخص براي لغو برجام، تعدادي از دولت‌هاي مرتجع يا فرصت‌طلب منطقه را با خود همراه سازند.

به اين جبهه‌هاي متنوع منطقه‌اي و جهاني بيفزاييد گروه پرغوغاي داخلي را که از هيچ کاري و بيان هيچ عبارتي براي تضعيف و ممانعت، يا خوارداشت و مزاحمت، يا نابودي و منازعت در اجراي موفقيت‌آميز برجام خودداري نکردند. گويي اگر سود و منفعتي از اين راه حاصل شود، ملت به حساب رقبا مي‌گذارند پس چه بهتر که رقيب بهره‌اي نبرد، حتي اگر منافع ملي پايمال شود! اين ديدگاه، بيمار و ناتندرست، همان است که در مقدمه گفته شد. چنان خشت‌ها را کج نهادند که کژبيني و کژروي تفکر و مرامشان، و پسرفت و تنزل شغلِ مدامشان شد. از تمدن آفريني و حل مشکلات عالم و مديريت جهاني، به تحفظ به سبک کيم و کره، و تهديد و بحران‌سازي و معرکه بازي رسيده‌اند... آنچه را عاقلان و نکته‌بينان در اين خشت خام مي‌نگرند، اين کسان در آينه هم نمي‌بينند.

بحران کنوني، ارزش و اهميت برجام را براي حفظ ثبات و استمرار نظم جهاني و منطقه‌اي آشکار کرده و به نظر مي‌رسد با افزايش بحران کره و آشفتگي کاخ سفيد، بر اعتبار اين پيمان‌نامه تاريخي و جهاني افزوده خواهد شد. اين فرصتي براي مقابله خردمندانه با کارشکني‌هاي ترامپ و نتانياهو و متحدانشان است. همه بايد بکوشند اين فرصت را نه تنها به روزني براي جذب سرمايه و تزريق روحي تازه به اقتصاد و امکانات ميهن بدل سازند بلکه کوشش‌ها بدين هدف معطوف شود که دريچه‌اي براي کاهش تنش‌ها و از بين بردن موانع داخلي و خارجي باز نماييم تا امکانات و فرصت‌هاي سياسي و اقتصادي بيش از اين بر باد نرود.

بپذيريم که فرصت‌هاي ما هر روز کمتر مي‌شود. سوداگران و ماجراجوياني که خواهان نابودي برجام هستند، تضميني براي روزگار آشفته و بي دستاوردي که در پي خواهد آمد به کسي نمي‌دهند و مدت‌هاست سود و زيان خود را از سفره ملت و ميهن جدا کرده‌اند. سهل است؛ جنگ و صلح برايشان علي‌السويه است. شاهد آنکه طبل انفجارهاي کره شمالي به گوششان خوش نشسته، به رقصشان آورده است...

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
اخبار روز
ببینید و بشنوید
آخرین عناوین