کد خبر: ۱۷۶۳۸۶
تاریخ انتشار: ۰۸ شهريور ۱۳۹۶ - ۱۷:۰۹
آموزش و پرورش از مهمترین نهادها در حوزه تربیت فرهنگی و اجتماعی است که می تواند نقش برجسته ای در کاهش آسیب های اجتماعی ایفا کند. حال آنکه وجود محدودیت های فراوان در این نهاد موجب تحقق نیافتن اهداف واقعی آن شده است.
 آموزش و پرورش از مهمترین نهادها در حوزه تربیت فرهنگی و اجتماعی است که می تواند نقش برجسته ای در کاهش آسیب های اجتماعی ایفا کند. حال آنکه وجود محدودیت های فراوان در این نهاد موجب تحقق نیافتن اهداف واقعی آن شده است.

ساختار آموزش و پرورش کشور ما سنتی، دیرپا و غیرمنعطف است و تلاش مسئولان نیز نتوانسته تغییری را ایجاد کند. سند تحول بنیادینی که قرار بود ساختارها را به روز کند تنها پوسته را دگرگون کرد و به تغییر اعداد و ترتیب پایه ها بسنده کرد.این سند که باید در محتوا تغییر ایجاد می کرد اما باز همان محتوا با شکلی دیگر را به دانش آموزان منتقل می کند.
 
انتظار می رفت تحول باعث تغییر روند «حفظیات محوری» به عمقی و کاربردی سازی آموزش شود اما تنها تغییر ظاهری در کتاب ها به وجود آمد و حجم سنگین آن باید به خاطر سپرده شود.
 
از طرفی دیگر نیز به نظر می رسد در کنار توجه به مشکلات آموزشی، نمی توان چالش های تربیتی را نادیده گرفت.

در این زمینه به ذکر چند نکته می پردازیم؛
 
1- وجود انواع آسیب های اجتماعی، انجام یک جهاد فرهنگی گسترده ازسوی خانواده ها، دانش آموزان و معلمان را به ضرورت تبدیل کرده است. آسیب هایی همچون روحی و روانی، فرار از خانه یا مدرسه، درگیری در خانواده یا مدرسه، اعتیاد به انواع مواد مخدر صنعتی و سنتی، خودکشی، خشونت و بزه کاری، وجود روابط نامتعارف و کنترل نشده از جمله مهمترین چالش هایی هستند که گریبان دانش آموز، خانواده و جامعه را گرفته اند.

2- ریشه بسیاری از مشکلات و آسیب های جامعه را باید در خانواده دید. از آنجا که دانش آموزان حجم فراوانی از زمان و توان خود را در بهترین و پربارترین سال های زندگی (کودکی و نوجوانی) در مدرسه و در کنار همسالان و زیرنظر معلمان طی می کنند، نقش و تاثیر آموزش و پرورش با هیچ نهاد اجتماعی قابل مقایسه نیست.
 
همچنین در دوره کنونی نیز به لطف فضای مجازی و شبکه های اجتماعی گرچه دسترسی ها برای دانش آموزان حتی از دوره ابتدایی به همه موضوع ها آسان شده است اما در همین حین حجم عظیمی از انواع اطلاعات غیرمفید و مضر در اختیار کودکان قرار می گیرد. بدبختانه دسترسی به این داده ها نه تنها هیچ ضرورتی برای دانش آموزان ندارد و دردی را درمان نمی کند بلکه آسیب رسان و گمراه کننده است.

3- بی شک آموزش و پرورش پویا می تواند بی انگیزگی دانش آموزان را رفع کند و با ارائه مهارت های خود مراقبتی به دانش آموزان مانع بسیاری از این آسیب ها شود. از این رو داشتن آموزش و پرورشی پویا و به روز در کنار برنامه ای جامع و منعطف و حمایت دستگاه های مربوط و توجه کافی به مجریان در بلندمدت می تواند به صورت حداکثری آسیب ها را رفع کند.
 
نبود مراقبت های اجتماعی رسمی از سوی دولت ها به کنار، اکثر قریب به اتفاق مدارس حتی در تهران از داشتن مشاوران کارآزموده و متخصص بی بهره و مجبور هستند امور مشاوره و راهنمایی را به افراد غیرمتخصص بسپارند. این افراد هم به دلیل نداشتن دانش کافی در مورد خطرات و راه حل ها، به صورت کارآمد و موثر در پیشگیری و درمان آسیب ها موفق نیستند.
 
از طرفی محدودیت منابع نیز باعث شده است که مدارس کشور توان علمی و اطلاعات تخصصی لازم برای استعدادیابی نداشته باشند تا از سال های نخستین آموزش، هر دانش آموز را در مسیر درست خود قرار دهند. حتی در بحث هدایت تحصیلی که مهمترین نقطه عطف در پی ریزی یک آینده موفق برای دانش آموز است، مشکلات کم نیست.
 
مدارس برپایه شناخت کافی از استعداد، توانایی و علاقه هر فرد، وی را در مسیر صحیح قرار نمی دهند و همچون چند دهه گذشته تنها با اتکا به نمره های اکتسابی دانش آموزان (که بسیاری از آن ها غیر قابل اتکا یا غیرواقعی هستند) مجموعه ای از گزینه ها را ارائه می کند تا دانش آموز در چند ساعت یا حداکثر چند روز با تجربه اندک خود برای آینده تصمیم گیری کند.

4- اگرچه ساختار نظام آموزش و پرورش ایران کهن اما خشک و انعطاف‌ ناپذیر است اما وجود محدودیت های قانونی و مالی، ناتوانی و بی انگیزگی معلمان، نبود برنامه و ناهماهنگی نهادها موجب ناکامی نظام تحصیلی در ایران شده است.
 
از طرفی دیگر نیز بی توجهی به ویژگی های اجتماعی، جغرافیایی، نژادی و حتی جنسیتی باعث شده است به طور تقریبی برای همه دانش آموزان ایرانی یک نسخه واحد پیچیده شود. البته بخشی از این مسائل ناشی از وجود محدودیت در حوزه های مادی و تامین اعتبار و نیروی لازم است و بخشی دیگر نیز در رویکردهای حاکم بر این نهاد ریشه دار دارد.
 
تجربه ثابت کرده است که برگزاری جشنوار، چسباندن بنر و پلاکارد و انجام یک مسابقه در مدرسه نمی تواند دردی را درمان کند. اینکار تنها بار مسئولیت را از دوش متولیان واقعی آن بر می دارد و به آموزش و پرورش منتقل می سازد. حال آنکه فعالیت این وزارتخانه در کنار همکاری دیگر نهاد های فرهنگی، اجتماعی و امنیتی می تواند مثمر ثمر باشد. بنابر این آموزش و پرورش به تنهایی نمی تواند بار این مسئولیت را به دوش کشد چرا که همیاری و همکاری نهاد ها و سازمان های دیگر امری لازم و گریزناپذیر است.

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
اخبار روز
ببینید و بشنوید
آخرین عناوین