هنوز هستند خانوادههایی که فکر میکنند کار کردن کودکشان در دوره فراغت و تعطیلات از آنها «مرد» میسازد. اما بسیاری از کودکان با این دید به کار گمارده نمیشوند و کارشان به سبب آن است که کمک خرج خانواده باشند و یا خرج موادمخدر پدر و مادر معتادشان را تامین کنند. این کودکان را مردم با نام «کودکان کار» میشناسند. اما آياتنها علت حضور کودکان برسر چهارراهها و یا در کارگاههای زیرزمینی، فقر و اعتیاد خانواده است؟ چگونه میتوان آنها را از دنیای بزرگسالان به معصومیت و کودکیشان بازگرداند؟ به جهت آسیبشناسی این معضل با حسین کمالی همکلام شدیم. او از سال 68 تا 80، وزیر کار و امور اجتماعی، نماینده مردم تهران در در سه دوره اول مجلس و در دوره ریاست مرحوم آیتا... هاشمی رفسنجانی، مشاور مجمع تشخیص مصلحت نظام بودهاست.او در حال حاضر دبیر کل حزب اسلامی کار است. در ملاقاتی تابستانی و در طبقه سوم دفتر حزب اسلامی کار، معضل وجود کودکان کاری که مجبورند کودکیشان را به بزرگی کار ببخشند، مورد بحث قرار دادیم. او با روییگشاده تمام سوالات را پاسخ داد.
علل حضور کودکان برسر چهارراهها چیست؟
باید در چند بخش وارد بحث کودک کار شد. بعضی از کودکان بهخاطر فقر خانواده كارميكنند یا بهتر است بگوییم خانوادههای این کودکان نیازمندند تا آنها، کار و مخارج خانواده خود را تامین کنند. یک دسته کودکانی هستند که نه تنها مجبورند کار کنند بلکه بیسرپرستند و خانوادهای ندارند. بعضی از این کودکان حتی خانهای هم برای مراجعه ندارند.
پس این کودکان کجا زندگی میکنند؟
این کودکان در خانههای دستهجمعی توسط افرادی و تحت شرایط خاصی زندگی میکنند. خانههایی شبیه داستان «الیور تویست» چارلز دیکنز. این دسته، کودکانی هستند که مورد سوءاستفاده واقع میشوند و اینها به کارهای خلاف قانون و شرع کشیده میشوند و در معرض آسیبهای جدیتری نسبت به دیگر کودکان کار قرار دارند.
دستگاههای حمایتی به این کودکان رسیدگی میکنند؟
بخشی از این کودکان مورد توجه نسبی دستگاههای ذیربط قرار میگیرند. مثلا توسط شهرداری یا مراکز بهزیستی، شناسایی و مورد حمایت قرار میگیرند و بخشی از آنها به چرخه آموزش برمیگردند. اما بعضی از این کودکان از مراکز آموزشی فرار میکنند و دوباره خود را به جامعه میرسانند. بخشی از کودکان کار توسط خانوادههایشان تشویق میشوند تا در چهارراهها تکدیگری کنند یا موادمخدر بفروشند. بخش دیگری از این کودکان هم به عنوان ابزار سوءاستفادههای جنسی استفاده میشوند و باوجود سن کمی که دارند، مورد سوءاستفاده اینچنینی قرار میگیرند.
آماری از کودکان کار وجود دارد؟
250میلیون کودک در دنیا از کودکی و زندگی بازماندهاند و نمیتوانند کودکی خود را مانند دیگران سپری کنندكه از این تعداد چیزی حدود 120میلیون وارد بازار کار میشوند. در کشور ما آمار کودکان کار شناخته شده نیست و فقط حدود پنجتاهفتهزار نفر به عنوان کودک کار شناخته شدهاند و بسیاری هستند از این کودکان که حتی شناسنامه ندارند. شما وقتی وارد محله شوش تهران میشوید شب هنگام، محلاتی را میبینید که زن، مرد و کودک مشغول فروختن موادمخدر هستند و انواع و اقسام خلافها نيز صورت میگیرد. یعنی وسط خیابان بدون هیچ پنهانكاري، گاهی هر رفتاری را شاهد هستید. از این بچهها عمدتا به عنوان عامل توزیع موادمخدر استفاده میشود و حتی شناسنامه هم ندارند و در بعضی موارد والدین آنها مشخص نیست. ولی وقتی این موارد را موردبررسی قرار میدهیم، متوجه میشویم که با یک خلأ اطلاعاتی بسیار وسیع و گسترده مواجه هستیم. در همه زمینهها مانند تعداد این کودکان، آسیبهایی که به این کودکان وارد میشود، طبقهبندی آسیبها و اینکه برای کودکان کار چه میتوان کرد؟ در حقیقت ما با یک ساماندهی و برنامهریزی محدود با مساله روبهرو شدیم.
چرا آمار و ارقامی در مورد کودکان کار وجود ندارد؟
در حال حاضر ما در ایران، آمار و ارقام دقیقی از کارخانهها، کارگاهها و کارگران نداریم. اینکه میگوییم اینقدر کارگر داریم و این تعداد کارخانه، فقط شوخی است. وقتی میلیونها کارگاه زیرزمینی داریم که در هیچ جایی ثبت نشدهاند، نمیتوانیم بگوییم چقدر کارگر داریم یا کارگران را طبقهبندی کنیم. وقتی تعداد کارگاهها ثبت و معلوم شده نیست، نمیتوان تعداد نیروی کار کودک و نوع کاری راکه انجام میدهند،دريافت. در حقیقت بسیاری از مشکلات و مسائلی که برای نیروی کار به ویژه کودکان اتفاق میافتد، پوشیده باقی میماند و بیان نمیشود. این مسائل شناخته نمیشود که در موردش بحث شود.
کودکانی هستند که کار کنند اما در زمره کودکان کار قرار نگیرند؟
کودکانی را که در اوقات فراغت برای حرفهآموزی وارد عرصه کار میشوند، نمیتوان جزو کودکان کار تلقی کرد، زیرا 1) خانوادهها مراقب آنها هستند. 2)کارگاهها آنها را به صورت موقت به کار میگیرند. 3)این کودکان برای حقوق و دستمزد کار نمیکنند بلکه برای حرفهآموزی کار میکنند. کودکی که با اجازه و نظارت خانوادهاش در یک کارگاه کار میکند را تنها آسیبهای کاری تهدید میکند. یعنی حوادث کاری که باید مراقب بود برای این کودکان اتفاق نیفتد. ولی از لحاظ حقوقی نیازمند حقوق نیستند که بتوان آنها را جزو کودکان کار محسوب کرد. من در دوران کودکی، کارهای متفاوتی را در تعطیلات تابستان یاد گرفتم و میتوانم آنها را انجام دهم. کار ساختمانی، نجاری، خیاطی، حلبیسازی و آهنگری را در همان دوران یاد گرفتم و الان کمکی در زندگی من است. بنابراین این دسته از کودکانی که در سنین پایین آموزش و مهارت میبینند را از کسانی که برای تامین معاش کار میکنند، باید جدا کرد.
کودکان کار چه شرایطی دارند؟
کودکانی هستند كه برای تامین معیشت خانواده مجبورند کار کنند و کار سخت و زیانآور انجام دهند. زیرا کسی مراقب کودکان کار سخت نیست و کسی از حقوق آنها پاسداری نمیکند. حتی کودکان خیابانی که بدون سرپناهند و جایی ندارند که شب در آن زندگی کنند، با کودکان کاری که خانواده دارند متفاوت هستند. این گروه آخر در معرض آسیبهای جدیتری هستند. یعنی خانوادهای وجود ندارد که اگر اتفاقی افتاد مورد حمایت قرار گیرند. این گروه کودکان خیابانی در معرض انواع و اقسام آسیبها هستند.
اینکه میگویند بعضی از کودکان کار ایرانی نیستند، صحت دارد یا خیر؟
بخشی از کسانی که وارد چرخه کودکان کار میشوند، مهاجر هستند. بعضی از آنها از شهرستانها به کلانشهرها و تهران و بعضی از خارج کشور آمدهاند. طوایفی هستند از سایر کشورها مثل پاکستان كه به حالت کولی وارد ایران میشوند و گاه تا مجارستان نيز پیش میروند. این نیست که در کشور خاصی بمانند. این افراد در کشورهای مختلف بهعنوان يك شبكه گسترده بههم پیوستهاي هستند و شاید بخشی از حمل و نقل موادمخدر توسط آنها صورت میگیرد.
چرا به نظر میرسد هر روز تعداد کودکان سرچهارراهها بیشتر میشود؟
این کودکان والدینی دارند که معتاد یا درگیر مشکلات دیگرند. آنها کودکان را سرچهارراهها میفرستند و پولشان را میگیرند، یعنی حقوق آنها متعلق به خودشان نیست. اگر کودکی در روز مثلا 70هزار تومان تکدیگری کند، شاید 1000تومانش به خودش نرسد و خانواده آن را برای تامین موادمخدر استفاده میکنند. تعدادی که در خیابانها هستند فقط برای تامین زندگی نیست. کار بخشی از کودکان کار به ویژه در تهران، به اعتیاد خانوادهها و بخش دیگری از این مسائل مانند فقر برمیگردد. فقری که در خانوادهها وجود دارد،كفاف هزینه زندگی خانوادهها را نمیدهد. بنابراین این افراد از کودکانشان برای خرج خانواده کمک میگیرند که هم خرج خود بچه تامین و هم کمکی به خرج خانه شود. بنابراین سن ترک تحصیل پایینتر آمدهاست و بچهها زودتر مدرسه را ترک میکنند.
آماری از ترک تحصیل کودکان برای جذب بازار کار در دست هست یا خیر؟
شما در کشوری زندگی میکنید که نزدیک به 10میلیون بیسواد درآن وجود دارد. این عدد وحشتناک است. بعضیها سن افراد را کم و زیاد میکنند و میگویند مثلا بیش از 49سال و کمتر از 13سال را در آمار بیسوادان نمیآوریم. این رویه برای آن است که آمار بیسوادان را کم کنند؛ در حالی که خاکستر روی آتش پاشیدن و پنهان کردن مشکل است. با این روش مشکل از بین نمیرود.
منظورتان این است که به دلیل فقر کودکان به کار کشیده میشوند و از تحصیل باز میمانند؟
ما کشورهایی داشتیم مثل لیبی که یک بیسواد نداشته و یا بنگلادش که بیسواد ندارد یا خیلی کم است. پس بیسوادی به فقر برنمیگردد. این کشورها جزو فقیرترین کشورها هستند ولی به تحصیل توجه کردهاند.
با این اوصاف، کودکان کار چگونه متولد میشوند؟
ما در کشورمان 10میلیون بیسواد داریم که آسیبزننده است. وقتی در کشور 10میلیون بیسواد داریم، بنابراين درآمدهای خانواده جواب نمیدهد وکودک کار متولد میشود. بیکاری افرادی که تحصیلکردهاند، باعث میشود که ترک تحصیل و جذب بازار کار شدن افزایش پیدا کند. در حقیقت کودک کار در اینجا به نوعی متولد میشود. وقتی میبینیم در هر ساعتی 18طلاق ثبت و زن و مردی از هم جدا شده و فرزندشان سرگردان است، کودک کار متولد میشود. وقتی ما بیش از دو میلیون معتاد و نزدیک 300- 200هزار زندانی در جامعه داریم و مخارج خانوادههایشان باید از جایی تامین شود، بنابراین کودک کار متولد میشود. وقتی هیچ مقرر بیکاری برای کسانی که بیکار و نیازمند هستند، وجود ندارد، خانوادههایشان نيز تامین نمیشوندو کودک کار متولد میشود. در حقیقت وجود کودک کار معلول ناهنجاریهایی است که در جامعه وجود دارد و زماني که این ناهنجاریها از بین نرود، تعداد کسانی که از سنین کودکی وارد بازار کار میشوند و یا کسانی که آسیب میبینند، روز به روز افزایش خواهد یافت.
ساماندهی وضعیت زندگی کودکان کار مجهول است. با توجه به دلایلی که برای تولد کودک کار برشمردید، با چه برنامهای میشود سر و سامانی به این معضل اجتماعی داد؟
این مساله ریشهایتر از این است که در یک برنامه چهارساله یا پنجساله اما بدون تغییرات اساسی آن را حل کرد. اول باید شرایط اقتصادی کشور را تغییر دهیم. باید از یک کشور معیشتی، فقیر و مردمی که دست به دهن ماندهاند، به کشوری که در آن سود، درآمد و ثروت تولید میشود، تبدیل شویم و مردم از سمت فقر به غنا حرکت کنند. در چنین کشوری برنامهریزی برای حل وفصل مسائلی مانند کودکان کار، اعتياد، طلاق و... خیلی راحتتر از این خواهد بود تا اینکه مرتب فقر، نداری و بیچارگی تولید کنیم و بعد این مسائل را حل کنیم. مثل این است که وقتي بیماری و آلودگی از جایی وارد میشود به جای آنکه سرچشمه آن را مسدود کنیم، بیماران را یکی یکی درمان کنیم. تا ما یک بیمار را درمان کنیم، 10بیمار جدید در قبال هر بیمار ایجاد شده است. بنابراین کار باید ریشهای از مبنا حل شود.
همه میگویند مسائل اجتماعی باید ریشهای حل شود اما راهحلی برای آن ندارند. شما راهکاری برای حل ریشهای این معضلات دارید؟
1) مسائل اقتصادی باید حل و فصل شود. یعنی اصلاح ساختار و اولویت در دستور کار دولت قرار گیرد.
2) هنجارها و رفتارهای اجتماعی باید اصلاح شود.
3) باید این فرهنگ در جامعه دمیده شود که ما «همه یک خانواده» هستیم و باید يكدیگر را دوست داشته باشیم و به هم محبت واز خشونت نسبت به هم پرهیز کنیم. در حال حاضر بخش عمدهای از رفتاری که در جامعه وجود دارد، ناشی از خشونت است. وقتی کسی به خودش اجازه میدهد انسان دیگری را معتاد کند، در حق او خشونت میکند، وقتی کسی به خودش اجازه میدهد دیگری را به ورطه فقر، نداری و بیچارگی بیندازد و... در حقیقت خشونت را ترویج میکند. ظاهرا کتکی در کار نیست ولی در باطن این خشونت وجود دارد. بنابراین نوعی همزیستی مسالمتآمیز و انساندوستانه را باید ترویج کنیم.