کد خبر: ۱۷۶۰۳۳
تاریخ انتشار: ۰۶ شهريور ۱۳۹۶ - ۱۴:۵۹
متوسط درآمد سالیانه خانواده‌های ایرانی از هزینه ناخالص سالیانه آنها کمتر است؛ به این ترتیب باید گفت که فقر نه فقط در اقشار خاصی از جامعه، که در کل جامعه ، بجز درصدی اندک، در حال گسترش است و نمی‌توان وضعیت اقتصادی جامعه را رو به بهبود دانست.
چندی پیش بانک مرکزی گزارشی از نتیجه آمارگیری از هزینه و درآمد خانوارهای شهری کشور در سال 1395 و با نمونه گیری از 17 هزار و 600 خانوار منتشر کرد که نشان می‌دهد هر خانوار ایرانی در سال گذشته به طور متوسط درآمدی حدود 39 میلیون و 237 هزار تومان  (ماهیانه 3 میلیون و 270 هزار تومان ) و متوسط هزینه ناخالص سالانه یک خانوار حدود 39 میلیون و 300 هزار تومان در سال (ماهیانه 3 میلیون و 275 هزار تومان) است. از این آمار می‌توان نتایجی را گرفت که بخشی از آن به قرار زیر است :

1- حداقل مزد یک کارگر در سال 1395 مبلغ 812 هزار تومان بود.به این ترتیب باید گفت که عموم کارگران حقوق بگیر بسیار کمتر از متوسط هزینه یک خانوار حقوق می‌گیرند و زیر خط فقر زندگی می‌کنند.اینکه کارگری یک چهارم هزینه یک خانواده در ماه را به عنوان حقوق دریافت کند یعنی اینکه اگر زن و شوهری، هر کدام دو شیفت کار کنند تازه می‌توانند هزینه‌های جاری زندگی شان را تامین کنند و چیزی برای پس انداز کردن باقی نمی‌ماند.به نظر شما این به معنای فاجعه ای اقتصادی در کشور نیست؟!

2- متوسط درآمد سالیانه خانواده‌های ایرانی از هزینه ناخالص سالیانه آنها کمتر است؛ به این ترتیب باید گفت که فقر نه فقط در اقشار خاصی از جامعه، که در کل جامعه ، بجز درصدی اندک، در حال گسترش است و نمی‌توان وضعیت اقتصادی جامعه را رو به بهبود دانست.هر چقدر هم که درآمد آن درصد اندک بیشتر باشد، در واقع فقر در میان اکثریت مردم با شتاب بیشتری افزایش می‌یابد.این آمار زنگ خطری برای مسئولان است.در آموزه‌های دینی ما آمده که از همان دری که فقر وارد می‌شود، ایمان خارج می‌شود. همچنین از نظر جامعه شناسی، هر چقدر مشکلات اقتصادی و معیشتی مردم بیشتر شود، توجه آنها از مسائل علمی و اعتقادی کاهش می‌یابد، نارضایتی نسبت به حکومت بیشتر می‌شود و معضلاتی از قبیل اعتیاد و طلاق افزایش می‌یابد.

3-   بررسی جزییات هزینه‌های خانوارهای ایرانی نشان می‌دهد 3/53 درصد هزینه خانوارها به «مسکن، آب، برق، گاز و سایر سوخت‌ها »، 9/22 درصد به  «خوراکی‌ها و آشامیدنی» و تنها 9/1 درصد به هر یک از دو گروه «تفریح و امور فرهنگی » و « تحصیل»  اختصاص داشته است.اینکه هزینه اختصاص داده شده به تحصیل و تفریح و امور فرهنگی این قدر پایین است، بیشتر از اینکه به واسطه دوری گزیدن مردم از علم، فرهنگ و نیازهای تفریحی باشد، نشانه این است که ناتوانی اقتصادی آنها را این مقولات، روز به روز دورتر می‌کند.جامعه‌ای که نه تفریح لازم را دارد و نه آنچنان که باید به علم و فرهنگ می‌پردازد، اندک اندک به جامعه‌ای دلمرده، ناآشنا با فرهنگ گذشته خود و گریزان از علم تبدیل می‌شود که مطمئنا جامعه‌ای بیمار است.

همه آنچه بیان شد برای این است که یکبار دیگر هشدار دهیم که رسیدگی و رفع کمبودهای اقتصادی مردم، باید به طور سریع مورد توجه مسئولان قرار گیرد و هیچ کاری مهمتر از این نیست ؛ امید که این هشدارها جدی گرفته شود.

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
اخبار روز
ببینید و بشنوید
آخرین عناوین