کد خبر: ۱۷۵۲۵۳
تاریخ انتشار: ۰۱ شهريور ۱۳۹۶ - ۱۲:۰۰
در مرحله اول اردوها با كادر جدید همه بازیكنان قبلی و یك سری بازیكن جدید دعوت شدند و هیچ‌كجا عنوان نشد كه بازیكنان بر اساس سن و سال‌شان قرار است دسته‌بندی و عده‌ای «جوان» و عده‌ای «پابه‌سن‌گذاشته» خوانده شوند!
تیم ملی والیبال بانوان ایران بعد از پایان حضور مایدا چیچیچ اسلوونیایی و عدم تمدید قرارداد این مربی با فدراسیون ایران، كارش را با كادر فنی جدید آغاز كرد. كادری كه این‌بار سه مربی مرد در كنار دو مربی زن آن را تشكیل می‌دادند. تمرینات تیم ملی والیبال بانوان در فاصله 45 روز مانده به اعزام تیم ملی به فیلیپین و مسابقات قهرمانی زنان 2017 آسیا آغاز شد. اردوی تیم ملی والیبال بانوان ایران در سه مرحله داخلی و یك مرحله برون‌مرزی در ویتنام پیگیری شد كه هر مرحله با تغییراتی در نفرات همراه بود. در این بین شكوفه صفری، بازیكن سرعتی‌زن تیم ملی زنان ایران كه چندین دوره با تیم ملی اعزام شده بود، پس از پایان اردوی دوم از لیست تیم ملی خط خورد.این دختر بلندقامت اصفهانی بعد از خط خوردن ناگهانی از لیست مصطفی شجاعی،مشاور و سرمربی غیررسمی تیم ملی بانوان، سكوت كرد و ترجیح داد از دلایل این اتفاق سخنی به میان نیاورد. حالا و بعد از پایان مسابقات تیم‌ملی در رقابت‌های قهرمانی آسیا و نتایج ضعیفی كه این تیم در فیلیپین گرفت، این بازیكن سكوتش را شكست؛ به ویژه بعد از آنكه مشاور (سرمربی) تیم ملی، این بازیكن را با لفظ «پا به سن گذاشته» خطاب كرد. اصطلاحی كه دختر 28 ساله والیبال ایران را به شدت ناراحت كرده است.واکنش شکوفه صفری را در ادامه پی می گیریم.

چرا بعد از خط خوردن ناگهانی از تیم ملی، با وجود اینكه خبرنگاران جویای دلایل این اتفاق بودند، سكوت كردی؟

در آن مقطع ترجیح دادم برای صلاحدید تیم ملی سكوت كنم و حاشیه ایجاد نكنم تا هم‌تیمی‌هایم در آرامش به مسابقات اعزام شوند. در آن زمان صحبت‌های من ممكن بود تیم را وارد حاشیه كند. من برای تیم ملی كشورم احترام زیادی قائلم و به انتخابی كه سرمربی تیم ملی می‌كند نیز، احترام می‌گذارم. اما اینكه تیم نتیجه نگیرد و باز هم با بدترین نوع ادبیات درباره بازیكنان و تیم صحبت شود، واقعا قابل توجيه نيست

حالا چه شد كه تصمیم گرفتی سكوتت را بشكنی؟

راستش را بخواهید من باز هم نمی‌خواستم درباره چرایی این اتفاق و كنار گذاشته شدنم از تیم ملی حرفی بزنم اما بعد از نتایج ضعیف تیم ملی در مسابقات، برخی صحبت‌ها از سوی مشاور فنی تیم ملی مطرح شد كه من را ناراحت كرد و باید بگویم ادبیاتی كه از سوی مصطفی شجاعی استفاده شده بود به هیچ وجه در شأن یك مربی نبود. این مربی در شرایطی من را «پا به سن گذاشته» خواند كه من با بازيكنان هم پست خودم چندان اختلاف سني ندارم.نمی‌دانم چرا یك مربی كه مدعی حرفه‌ای بودن نیز هست، به خودش اجازه می‌دهد با چنین اصطلاحاتی بازیكنانی را توصیف كند كه برای تیم ملی سال‌های سال زحمت كشیده‌اند؟ وقتی یك مربی در مواجه با یك انتقاد از سوی رسانه‌ها چنین ادبیاتی را استفاده می‌كند، خدا می‌داند در شرایط بحرانی مسابقات چگونه تصمیم گیری و رفتار می‌كرده‌است!

ماجرای خط خوردن تو از تیم ملی چه بود؟

در مرحله اول اردوها با كادر جدید همه بازیكنان قبلی و یك سری بازیكن جدید دعوت شدند و هیچ‌كجا عنوان نشد كه بازیكنان بر اساس سن و سال‌شان قرار است دسته‌بندی و عده‌ای «جوان» و عده‌ای «پابه‌سن‌گذاشته» خوانده شوند! من هم در جمع نفرات دعوت شده حضور داشتم مانند چهارسال قبل كه همیشه با تیم اعزام می‌شدم و در سال‌های 2014 و 2015 بازیكن فیكس تیم ملی بودم و هيچ زمان با بهانه جويي و بهانه كردن مشكلات خانوادگي و شخصي پشت تيم ملي را خالي نكردم. راستش را بخواهید از زمانی كه وارد اردو شدم، احساس كردم كه برخی صحبت‌ها درباره من مطرح شده كه دیدگاه شجاعی و دستیارانش را تحت تاثیر قرارداده است. به گوشم می‌رسید كه برخی‌ها از طریق مختلف سعی می‌كردند روی عملكرد من عیب و ایراد بگذارند؛ بازتاب این شنیده‌ها را در رفتار كادر فنی به وضوح مشاهده می‌كردم و البته تا حد زیادی می‌دانستم از كجا آب می‌خورد. این رفتارها تا جایی پیش رفت كه شجاعی من را از تمرین كنار می‌گذاشت. این در حالی بود كه من در تمرینات بدنسازی عالی بودم (صحت این حرفم را می‌توان از آقای فاطمی‌ن‍ژاد مربی بدنساز تیم ملی پرسید). از لحاظ چابكی و سرعت در تمرینات توپی همیشه نفر اول بودم. اگر من پا به سن گذاشته بودم، چرا همیشه اول صف بودم؟ اكثر زمان تمرین به من گفته می‌شد كنار زمین درازنشست بزنم و اگر آنالیزها و فیلم تمرینات را ببینید، متوجه می‌شوید كمترین میزان تمرین به من داده می‌شد. اصلا حق انتخاب همه این تصمیم‌ها با كادر فنی است اما من انتظار نداشتم برای توجیه خودشان به من و يك سري بازیكنان دیگر بگویند : «پا به سن گذاشته»!

مگر تو چند ساله هستی؟

من 28 ساله هستم و از بازیكنان هم‌پست خودم خیلی بزرگ‌تر نیستم. از فرنوش شیخی و سودابه باقرپور كه سرعتی‌زن‌های تیم ملی بودند يكي دو سال بزرگ‌تر هستم.

خب جوانگرایی حق یك مربی است. این‌گونه‌ نیست؟

این حق یك مربی است كه بازیكنان جوان‌تری را دعوت كند. اما این موضوع زمانی می‌تواند نتیجه‌بخش باشد كه اولا در بین تمام بازیكنان با رده‌های سنی نزدیك به هم، عدالت به طور یكسان رعايت شود. مگر مونا خواجه كلایی و مائده برهانی و زینب گیوه كه دوستان صمیمی من نیز هستند از من بزرگ‌تر نبودند؟ ثانیا پشتوانه‌ای برای این جوانگرایی وجود داشته باشد. تیم بانوان ما چه پشتوانه‌ای دارد؟ یك تیم ملی امید كه در مسابقات آسیایی به تیمی مانند مالزی می‌بازد؟ما 10 سال پیش هم به تیم مالزی نباختیم. جدا از این مساله، شجاعی باید با خودش صادق باشد. آیا به همان اندازه كه به بازیكنانی مانند روستا، درگزنی، باقرپور و ... تمرین داده است، به من هم تمرین داد؟ اگر این‌طور است، آمار آنالیز و فیلم تمرینات را نشان دهد و با مدرك ثابت كند كه عملكرد من غیرقابل دفاع بوده است. تا جایی كه من پیگیر آمار خودم در مراحل حضورم در اردو بودم، در دفاع آمار 33درصد داشتم، آن هم در شرایطی كه كار دفاعی برخی هم‌پستی‌های من منفی یا نزدیك سه درصد بوده است.

پس فكر می‌كنی مشكل كجا بود؟

مشكل حرف‌هایی بود كه درباره ما به گوش كادر فنی جدید رسیده بود.! وقتی باورهاي اشتباه را در مغز یك مربی كه شناخت درستي از تيم و بازيكنانش ندارد، فرو كنند نتیجه‌اش بهتر از این نمی‌شود. حس مي‌كنم از ابتدا جبهه خاصي نسبت به برخي بازيكنان وجود داشت و گاهي به ما كنايه مي‌زدند كه بزرگ‌ترهاي تيم حال‌تان چطوراست؟ تصورمي‌كردند ما گروهك‌هاي سه نفره هستيم.

حالا شما واقعا گروهك بودید؟

اگر گروهك بودیم كه باید یك آسیبی به تیم‌ملی می‌زدیم. باید مربیان قبلی از ما گلایه می‌كردند و به اصطلاح صدای‌شان درمی‌آمد. پس چرا این‌طور نبود. این مسئولان جدید از همان ابتدا می‌خواستند ما سه نفر را بایكوت كنند و اولین نفر هم دست روی من گذاشتند و در این مسابقات هم به مائده بازی كمتري داد و زینب را به طور كلی روی نیمكت نشاند. بازیكنی مثل زینب گیوه در دو تورنمنت سال قبل انقدر خوب بود كه اصلا تعویض نمی‌شد، مگر می‌شود یك بازیكن در فاصله یك سال كاملا از كار افتاده شود و نتواند به تیم كمك كند؟ آقای شجاعی با صحبت‌ها و رفتاری كه كرد ، زحمت 10 سال همه مربیان و بازیكنان را زیر سوال برد. چرا عنوان می‌كند هشتمي و نهمی تفاوتی ندارد؟ شاید برای شمای مربی كه تازه دو ماه است سمت گرفته‌اید، فرقی نداشته باشد اما برای من بازیكن كه سال‌ها برای ارتقاي یك پله تلاش كرده‌ام زمین تا آسمان تفاوت دارد. اگر هشتمی و نهمی تفاوت ندارد، چرا فقط هشت تیم برتر قهرمانی آسیا می‌توانند به AVC كاپ بروندوقتی شما تنها 40 روز است در كنار این تیم و بازیكن‌ها هستی، باید هم هشتمی و نهمی برایتان فرقی نداشته باشد. این برای ما و مربیانی كه سال‌ها زحمت ما را به چشم دیده‌اند، قابل درك است كه هر پله صعود در بین تیم‌های آسیایی كه ابر قدرت والیبال جهان هستند و هر سال روی سكوی المپیك حضور دارند، چقدر شیرین بود و چقدر برایش تلاش كرده بودیم.

به نظر می‌رسید این اواخر تو از موضوع دیگری هم ناراحت بودی؛ درباره آن توضیح می‌دهی؟

فكر مي‌كنم منظورتان ماجراي آسيب ديدگي من و اتفاقاتي كه بعد از آن افتاد ، باشد. بگذاريد با يك مثال مشابه اين موضوع را براي‌تان تعريف كنم. داستان از این قرار بود كه فرزانه زارعی كه یكی از دوستان خوب من است، سه سال پیش در اردوهای ملی با آسیب‌دیدگی از ناحیه زانو مواجه شد. از تیم ملی خط خورد و به اصفهان برگشت تا به آسیب زانویش رسیدگی كند. بازیكن ملی وقتی در اردوی تیم ملی دچار آسیب‌دیدگی می‌شود، فدراسیون موظف است تا روز آخر رفع مصدومیت، شرایط را برای بهبودی‌اش فراهم كند.فدراسیون در ابتدا زیر بار نرفت كه برای رفع مصدومیت زارعی اقدام كند اما در نهایت با یك تلفن از اصفهان (از سوی همین نایب رییس فعلی) شرایط اسكان این بازیكن در هتل المپیك مهیا شد تا بتواند در تهران به وضعیتش رسیدگی كند اين داستاني است كه شخص فرزانه زارعي براي من تعريف كرد و از جزييات آن بنده مطلع شدم. اما درمورد من، این موضوع شكل و شمایل كاملا متفاوتی داشت.من در اردوی اول از ناحیه زانو آسیب دیدم. آسیب دیدگی‌ای كه پزشك تیم كاملا از جزییات آن آگاه است. بعد از اینكه از تیم ملی خط خوردم، تصمیم گرفتم به وضعیت این مصدومیت رسیدگی كنم تا قبل از لیگ بهبودی كامل پیدا كنم. به روشن‌اخگر ، سرپرست تیم ملی زنگ زدم و خواستار این شدم كه فیزیوتراپ تیم ملی، من را معاینه كند و از آنجايي كه ساكن اصفهان هستم و كسي را در تهران نداشتم، یكی دو روز در كمپ تیم ملی بمانم و بتوانم MRI بگیرم و این آسیب‌دیدگی را رفع كنم. اما با برخوردی بسیار بد مواجهه شدم؛ به من گفته شد بازیكنی كه از تیم ملی خط خورده، حق ورود به كمپ را ندارد! البته سرپرست تیم ملی قطعا برای این پاسخ از ديگران دستور گرفته است. من هم مجبور شدم با هزينه شخصي دو شب در هتل اقامت كنم كه بتوانم تا حدودي به رفع آسيبم بپردازم. سوال من اين است كه آیا این، برخورد صحیح با بازیكنی‌ست كه در اردوی تیم ملی مصدوم شده است؟ یك نفر به من پاسخ بدهد كه چه فرقی بین من و فرزانه زارعی وجود داشت؟ ما هر دو بازیكن ملی بودیم. شاید تنها تفاوت ما سفارشی بود كه از سوی برخی‌ها به فدراسيون واليبال برای او شد و برای من نشد. همه ما بازيكنان ملي‌پوش انتظار داریم ما را حتی اگر از تیم ملی خط می‌خوریم، به چشم یك غریبه به ما نگاه نكنند. رفتاری كه با من شد، این معنی را داشت كه: شكوفه صفری تو فقط تا وقتی برای ما قابل احترام هستی و تا وقتی سلامتی‌ات برای ما مهم است كه برای تیم ملی بازی كنی و به تو احتیاج داریم، وقتی به هر دلیلی كنار رفتی ، حتی اگر در تمرینات ملی آسیب دیده باشی برای ما اهمیتی ندارد. كار ما با تو تمام شده است!

كادر فنی جدید بارها در مصاحبه‌های‌شان عنوان كرده بودند كه به دنبال تغییر دیدگاه و تغییرات عمده در وضعیت بدنی بازیكنان‌شان هستند. آیا این موضوع در تمرینات تیم ملی به چشم می‌خورد؟

در بحث بدنسازی باید بگویم كه تغییراتی ایجاد شده بود و بازیكنان از تمرینات بدنسازی مربی جدید رضایت داشتند و در مقایسه با بدنسازی‌هایی كه قبلا دیده بودیم، ایده‌آل بود و نمی‌توان به آن ایرادی وارد كرد. اما در تمرینات توپی به هیچ عنوان تغییری ایجاد نشده بود. اطمینان داشته باشید این موضوع را همه بازیكنان دیگر نيز تایید می‌كنند. نه تنها تغییری نبود بلكه در برخی فاكتورها پسرفت هم كرده بودیم. من اصلا برنامه دفاعی درستي در تمرینات ندیدم. اگر بازی تيم ملي با تایلند را دیده باشید، متوجه مي‌شويد كه چقدر اوضاع دفاع تیم بد بوده است. نه تنها نكات جدیدی را به بازیكنان اضافه نكرد بلكه روحيه جنگندگي را هم از تك تك بازيكنان گرفته بودند .

پس در تفكر بانوان هم تغییری ایجاد نشد؟

به طور قطع بايد بگويم كه نه، به هيچ وجه. به اعتقاد من مایدا تنها مربی بود كه در تغییر تفكر ما نقش عمده ایفا كرد و تلاش می‌كرد اعتماد به نفس‌مان را افزایش دهد. حال روحي و رواني و باورپذيري ما با مایدا واقعا خوب بود. او در راستاي روان‌شناسي بازيكنان به تيم بسيار كمك كرده بودو اين قابل چشم‌پوشي نيست.

در مجموع به اعتقاد تو، نتایج خوبی در فیلیپین كسب نشد؟

به نظر من عدم موفقیت در كسب عنوان هشتمی یك ناكامی به حساب می‌آید اما از این مهم‌تر، این است كه اگر ما دردوره‌های قبل در قهرمانی زنان آسیا هشتم می‌شدیم، عملكرد جنگنده‌تری داشتیم؛ بازیكنان با انگیزه‌تر و همدل‌تر بودند. ما از تیمی مانند كره‌جنوبی ست می‌گرفتیم و تا آخرين لحظه مي‌جنگيديم. اینكه كادر فنی جدید، زمان زیادی را برای تغییر و تحول نداشت ،قبول دارم اما سوال ما این است كه چرا انقدر دیر باید نایب رییس جدید و مربی جدید معرفی شود؟ اصلا چرا نایب رییس قبلی كه عملكرد خوبی داشت، باید استعفا دهد؟ چرا تمرینات باید انقدر دیر شروع شود؟ از پایان لیگ تا شروع تمرینات زمان زیادی گذشت و این قطعا بدن بازیكنان را با افت مواجه می‌كرد و از همه مهم‌تر اینكه اگر حضور یك مربی مرد دركنار تیم مرتفع شده بود، چرا باید از بین گزینه‌ها كسی انتخاب شود كه هیچ شناختی از والیبال بانوان ندارد و رزومه خودش هم قوی نیست. آیا گزینه مناسب‌تری برای مشاوره فنی تیم بانوان در بین مربیان وجود نداشت؟ نظر من این است كه اگر تیم با مربیان بانوان داخلی اعزام می‌شد هم می‌توانست همین نتیجه را بگیرد، حداقل این بود كه حال بچه‌ها بهتر بود و از لحاظ روانی آسیب نمي‌ديدند؛ خیلی از بازیكنان كه دوستان من هستند از لحاظ روانی در شرایط خوبی نیستند. اصلا چرا بخي بازيكنان دراوج پختگي و تجربه بايد خداحافظي كنند؟

اگر كادر فنی تغییر كند و دوباره دعوت شوی، حاضری به تیم ملی بازگردی؟

نه. امسال دیگه نمی توانم. حال من اصلا برای والیبال بازی كردن خوب نیست و اعتماد به نفس لازم را ندارم. در حال حاضر مي‌خواهم به زندگي شخصي و يكسري كارهاي عقب‌افتاده زندگي‌ام بپردازم. در حال حاضر وقتی از لحاظ روحی تا این حد به من آسیب وارد شده است، چطور می‌توانم برای تیم مفید باشم.؟ دلم برای خودم و تمام زحماتی كه این سال‌ها برای والیبال بانوان كشیدم می‌سوزد. همه این سال‌ها سعی كردم مفید باشم و هرگز از تلاش براي تيم ملي كشورم خسته نشدم. حالا با این نتیجه ضعیفی كه تیم ملی در آسيا گرفت و عقب‌گردي كه داشت، قطعا همان اسپانسرهای قبلی هم علاقه‌ای به تیم‌داری در لیگ نشان نمی‌‌دهند و وضعیت لیگ از همیشه بدتر خواهد بود. شاید سال بعد اگر تغییر و تحولی را شاهد باشم و حالم خوب باشد برگردم. در این چند سال اخیر همیشه در تیم ملی بودم واین شرایط و برخورد برایم اصلا قابل هضم نیست و من را بسيار ناراحت كرده است. من هم زماني كه وارد تيم ملي شدم جوان بودم و افتخارم اين است كه جزو اولين دختران ايران بودم كه با پوشش اسلامي در ميادين بين‌المللي از اعتبار و دختران مسلمان كشورم دفاع كردم.

در بین این ناملایماتی كه با تو شد، چقدر از فدراسیون توقع حمایت و راهنمایی داشتی و چند درصد این توقعات برآورده شد؟

در رابطه با خط خوردنم از تیم ملی – هرچقدر هم كه مسائل فنی در آن دخیل نبود_ انتظاری از فدراسیون نداشتم چون این موضوع در حیطه وظایف كادر فنی است و فدراسیون قطعا نمی‌تواند و نباید ورود كند.اما حالا كه تیم ملی نتیجه نگرفته است انتظار می‌رود دلایل این ناكامی آسیب‌شناسی شود. اگر مشكل تیم‌ملی نبودن من و بازیكنان همسن و سال من است و این مشكل با آمدن بازیكنان جوان (كه البته خیلی‌های‌شان از ما یكی دو سال كوچك‌تر هستند) حل می‌شود، مشكلی نیست. ما كنار می‌رویم. به نظر من احترام گذاشتن به یك بازیكن ملی‌پوش مهم است. چه زمانی كه در تیم ملی بوده و چه زمانی كه به هر دلیل خط می‌خورد یا در تیم ملی حضور ندارد. این احترام باید به واسطه زحمتی كه سال‌ها برای پیراهن تیم ملی كشورش كشیده است به او گذاشته شود. به خصوص دختران ورزشكار ایران كه در شرایطی سخت‌تر نسبت به پسران ورزشكار فعالیت می‌كنند.

حرف پایانی؟

باید بگویم كه همه ما كه زندگی‌مان را برای والیبال گذاشتیم ، آرزوهای بزرگ‌تری برای والیبال بانوان داشتیم. این روزها خیلی ناراحتم. نه از اینكه از تیم ملی خط خوردم؛ فقط به این خاطر كه كار تیم ملی بانوان باید به جایی برسد كه اجازه هر رفتار و هر حرفی به كسانی داده شود كه هیچ نقشی در والیبال بانوان نداشتند و خيلي راحت بگويند هشتم و نهمي فرقي ندارد. مگر بازي باشگاهي است كه هشتم نهمي تفاوت نداشته باشد؟ در رده ملي كوچكترين رشدي مهم است و هر زحمتي كه مربيان و بازيكنان گذشته تيم ملي كشيده‌اند مهم است. جدا از نتایج بد، روحیه خراب‌شده بازیكنان است و اتفاقاتی كه به طور حتم در تایلند نيز تكرار می‌شود، ای كاش یك نفر از مسئولان فدراسیون به این نفرات جدید تذكر می‌داد كه حداقل زحمات بازیكنان و مربیان قبلی را با خاك یكسان نكنند. من برای آینده تیم‌ملی كشورم كه بهترین دوستانم در آن حضور دارند، آرزوی موفقیت می‌كنم و امیدوارم هیچ‌وقت وارد مسیر بیراهه نشوند. والیبال بانوان سرشار از حفره‌هایی است كه اگر پر نشده و سرسری گرفته شوند، روز به روز بیشتر و بیشتر می‌شوند. حق این بازیكنان كه سال‌های زندگی خود را با كمترین چشم‌داشتی در والیبال سپری كرده‌اند، این نوع برخورد و استفاده از این ادبیات سخیف نیست.

منبع: قانون
ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
اخبار روز
ببینید و بشنوید
آخرین عناوین