|
|
امروز: چهارشنبه ۰۵ ارديبهشت ۱۴۰۳ - ۰۶:۰۴
کد خبر: ۱۷۴۱۳۰
تاریخ انتشار: ۲۵ مرداد ۱۳۹۶ - ۰۹:۵۸
محسن عزیز! امروز «فاسقم کما امرت» در تو تجلی یافت و کربلا در تو زنده شد چرا که کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا. فرقی نمی‌کند تو دور از حرم باشی یا نزدیک، چرا که گفته‌اند:
وقتی نگاه نافذت را دیدم، اطمینان یافتم که تاریخ تکرارشدنی است و محسن‌ها هم چون علی اکبرها راست قامت و استوار هستند تا حسرت اسارت را بر دل اشقیای زمان بگذارند. چشم‌هایت یک دنیا حرف داشت و معنا. گردن برافراشته‌ات کوتاهی قد غیرت دشمنت را فریاد می‌کرد و قدم‌های استوارت لرزان بودن پاهای او را جیغ می‌زد. محسن جان! تو مرگ را فرا می‌خواندی و مرگ از تو هراس داشت، چشمان تو رشادت را فریاد می‌کرد و چشم‌های دشمنت ترس را، لب‌های تو تشنگی را می‌جست و لب‌های خصمت  آب را، و تو مصداق این آیه شدی که: إِنَّ الَّذِینَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَیْهِمُ الْمَلَائِکَةُ أَلَّا تَخَافُوا وَلَا تَحْزَنُوا وَأَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتِی کُنتُمْ تُوعَدُونَ. محسن عزیز تو سر دادی چون «سر» باز بودی اما نه فقط در جبهه بلکه هنگامی که پای مادر را بوسه می‌زدی، سر تو از همان زمان بر دار بود، تو سر باختی چون عاشق بودی و در ره جانان چه باک اگر سر و جان بازیم.

در ره منزل لیلی که خطرهاست در آن
شرط اول قدم آنست که مجنون باشی

محسن عزیز! امروز «فاسقم کما امرت» در تو تجلی یافت و کربلا در تو زنده شد چرا که کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا. فرقی نمی‌کند تو دور از حرم باشی یا نزدیک، چرا که گفته‌اند:

 گر در یمنی چو با منی پیش منی/ گر پیش منی چو بی منی در یمنی

 و بدانیم در ره دوست بعد مکانی وجود ندارد. محبوب قلب‌های ما! تو خود حماسه‌ای و ما تو را فراموش نخواهیم کرد چون حماسه فراموش ناشدنی است. تو را یافتیم چون اکنون با سر دادن حاضر شدی و از غیبت بیرون آمدی. تو را یافتیم و دیگر از دست نمی‌دهیم. تو نشان دادی که حماسه و مقاومت استمرار دارد و نتیجه‌بخش است. تو چراغ هدایت شدی چرا که شهدا چراغ روشنی‌بخش جامعه هستند. چراغی که ایزد فروزان کرد و خاموشی در تو راه ندارد، همان گونه که چراغ شاهدان کربلا همچنان فروزان است. محسن جان تو قبل از اینکه مرگ سراغت بیاید مرگ را در آغوش گرفتی و زبان حالت این بود:

آن کس که تو را شناخت جان را چه کند
فرزند و عیال و خاندان را چه کند
دیوانه کنی هر دو جهانش بخشی
دیوانه تو هر دو جهان را چه کند.
تو از جمله آنانی هستی که از مرگ نشکیبند و عاشق فنا شدن هستند چون فنا فی الله غایت آمال شماست.
کاین شهیدان ز مرگ نشکیبند / عاشقانند بر فنا بودن
از بلا و قضا گریزی تو / ترس ایشان ز بی بلا بودن
تو به قول وحشی بافقی، شیرهیبت، صف شکاف و تیر صولت، هستی
 مرگ اگر مرد است آید پیش من
تا کشم خوش در کنارش تنگ تنگ
من ازو جانی برم بی رنگ و بو
او زمن دلقی ستاند رنگ رنگ

منبع:ایران
ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
اخبار روز
ببینید و بشنوید
آخرین عناوین