|
|
امروز: پنجشنبه ۰۶ ارديبهشت ۱۴۰۳ - ۱۷:۵۳
کد خبر: ۱۷۳۳۰۱
تاریخ انتشار: ۱۹ مرداد ۱۳۹۶ - ۱۴:۱۹
سلسلۀ قاجار، با ترقی‌خواهی و تجددطلبی محدود، مشکل بنیادین نداشت و اگر مشروطه هم رخ نمی‌داد، شاهان قاجار خودشان به این نتیجه می‌رسیدند که کشور را بدون پارلمان نمی‌توان اداره کرد؛ چنانکه پیشتر جلسات مشورتی را پذیرفته بودند.
 روزنامه اطلاعات در یادداشتی به قلم رضا بابایی نوشت:تاریخ مشروطه‌، آیینۀ سرشت‌ تاریخی و امروزین ما است. هر چه دربارۀ این مقطع تاریخی بیشتر بخوانیم و بدانیم، خود را بیشتر می‌شناسیم. از ترور ناصرالدین شاه تا روز تاج‌گذاری سردارسپه، هیچ روزی نیست که واقعیت انسان ایرانی آشکارتر نشود. ورود ایران به عصر پهلوی، آب‌ها را از آسیاب انداخت؛ اما مشکلات ساختاری و فرهنگی ایران همچنان لاینحل باقی ماند. تاریخ مشروطه، خلاصه‌ای از همۀ روحیات و ضعف‌ها و قوت‌های ما است. هزاران افسوس که نسل جوان، از این سرمایۀ گرانقدر نصیبی چندان ندارد. سهم مشروطه از کتاب‌های درسی بسیار اندک است و آن اندک نیز بیشتر به حواشی می‌پردازد تا بنیان‌های نظری و زمینه‌های اجتماعی.

درس‌های مشروطه، فراوان است. در اینجا به سه مسئله اشاره‌ می‌کنم:

یک. مشروطه به همۀ آنچه می‌خواست، نرسید؛ اما شکست هم نخورد. پارلمانیزه کردن حکومت، ورود تکنوکرات‌ها به بدنۀ نظام، کاستن از قدرت و اختیارات پادشاه(به‌ویژه تا مجلس هفتم مشروطه)، زمینه‌سازی برای نقش‌آفرینی «افکار عمومی» که پیشتر هیچ محلی از اعراب نداشت، ارتقای رعیت به مقام شهروندی و ظهور مفهوم «منافع ملی»، شماری از دستاوردهای مشروطیت است. ناکامی‌های مشروطه هم کم‌ نیست؛ بازگشت استبداد در جامۀ سلطنت تجددخواه در دورۀ پهلوی، بزرگ‌ترین ناکامی نهضت عدالت‌خواهی ایرانیان در عصر مشروطه است.

اما مشکل اصلی مشروطه، نه سرکشی‌های محمدعلی‌شاه بود، و نه نزاع مشروعه‌خواهان با مشروطه‌طلبان و نه دخالت‌های بیگانگان. آنچه میان مشروطه و هدف اصلی‌اش(مشروط و تقسیم کردن قدرت) دیوار کشید، بی‌تجربگی ایرانیان در کار جمعی و حل اختلاف‌ها از راه‌های قانونی و مدنی بود. مشروطه اولین تجربۀ ایرانیان برای کار گروهی در امور اجتماعی است. رهبران مشروطه نیز طیفی متنوع بودند؛ از سید حسن تقی‌زاده تا شیخ فضل ‌الله نوری. چنین تنوعی، در میان مردمی که تا آن روز جز استبداد و خودکامگی ندیده‌‌ بودند و تجربۀ حل منازعات را از راه قانون‌گرایی نداشتند، جز دشمنی و کوشش برای حذف هم‌دیگر برنمی‌انگیخت.

مشروطه، می‌خواست قدرت را توزیع کند؛ بی‌آنکه در فرهنگ ایرانی، سابقه‌ای داشته باشد. پیش از مشروطه، یکی فرمان می‌داد و دیگران فرمان می‌بردند. پس نزاعی برنمی‌خاست؛ چنانکه در گورستان‌ها نزاعی نیست. مشروطه‌‌طلبان گمان می‌کردند که نیازی به همراهی مشروعه‌خواهان ندارند؛ پس می‌توانند آنان را به بست‌های شاه ‌عبدالعظیم یا تبعید یا بالای چوبۀ دار بفرستند. مشروعه‌خواهان نیز می‌پنداشتند که با اتکا به ساختارهای پیشین و نیز غیرت دینی مردم، می‌توانند مشروطه‌خواهان را خانه‌نشین کنند.

مشروطه‌خواه، از شاه می‌خواست که بخشی از قدرتش را به مردم بدهد؛ اما خودش حاضر نبود به اندازۀ وزن اجتماعی مشروعه‌خواه، او را در قدرت سهیم کند. مشروعه‌خواه نیز می‌گفت: اعتبار و مشروعیت هیچ قانون و نهادی به رأی مردم نیست. از میان این منازعات، ناگهان سلسله‌ای(پهلوی) سر برآورد که نه مشروطه‌خواه واقعی بود و نه مشروعه‌ را وقعی می‌نهاد. بخت با مردم ایران یار بود که پیامدهای جنگ جهانی اول و قحطی سال‌های ۱۲۹۶تا ۱۲۹۸و منازعات داخلی، ایران را از صفحۀ روزگار محو نکرد.

دو. پس از تشکیل نخستین دولت و مجلس مشروطه، دو منازعۀ بزرگ برخاست: 1. نزاع مشروعه‌‌خواهان با مشروطه‌‌طلبان؛ 2. نزاع مشروطه‌‌خواهان با یک‌دیگر. منازعۀ اول تأثیر مهمی بر سرنوشت مشروطه نگذاشت. حمایت‌های بی‌دریغ مراجع بزرگ نجف و نیز همراهی بسیاری از روحانیون و روشنفکران داخلی، مشروطه را تا تشکیل مجلس اول و تدوین نخستین قانون اساسی پیش برد.

اما پس از آن بود که دو طیف مشروطه‌خواه، یعنی روحانیون(به رهبری سید عبدالله بهبهانی) و روشنفکران(مانند احتشام السلطنه و سید حسن تقی‌زاده) در برابر هم ایستادند. تمرکز روی اختلاف مشروطه و مشروعه، ما را از نزاع اصلی و سرنوشت‌ساز در نهضت مشروطیت غافل کرده است. این نزاع تا امروز ادامه دارد؛ اما با نام‌هایی دیگر.

سه. سلسلۀ قاجار، با ترقی‌خواهی و تجددطلبی محدود، مشکل بنیادین نداشت و اگر مشروطه هم رخ نمی‌داد، شاهان قاجار خودشان به این نتیجه می‌رسیدند که کشور را بدون پارلمان نمی‌توان اداره کرد؛ چنانکه پیشتر جلسات مشورتی را پذیرفته بودند.

افزون بر قائم‌مقام و امیرکبیر، برخی دیگر از دولت‌مردان و صدراعظم‌های دولت قاجار، پیشرو و تجددخواه بودند؛ کسانی همچون میرزا حسین‌خان مشیرالدوله، میرزا علی امین‌الدوله و میرزا یوسف آشتیانی(مستوفی‌الممالک). در واقع، نوسازی گستردۀ ایران از زمان مشیرالدوله کلید خورد و ناصرالدین‌شاه نیز پشت او ایستاد؛ اما آنچه این صدراعظم‌ها را ناکام و منعزل می‌کرد، مشکلات ساختاری و فرهنگی در متن جامعه بود.

ناکامی‌های مشروطه را بیش از هر جا باید در زمینه‌های اجتماعی جست. فراموش نکنیم که در عصر مشروطه، از 14 میلیون ایرانی، کمتر از 500 هزار نفر سواد خواندن و نوشتن داشت.
ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
اخبار روز
ببینید و بشنوید
آخرین عناوین