کد خبر: ۱۷۱۴۷۳
تاریخ انتشار: ۰۸ مرداد ۱۳۹۶ - ۱۰:۰۹
شکیبایی در حالی که قطعه مورد علاقه‌اش، «بهار دلنشین» با صدای یکی از دوستانش پخش می‌شد، به قطعه هنرمندان رفت و در آرامگاه همیشگی‌اش آرام گرفت. شکیبایی هم معمولا آخر هفته‌ها را کنار دوستان و دوستدارانش می‌گذراند و همچنان فراموش نشده است.
 سینماگران بزرگی در تاریخ سینمای ایران بوده‌اند که مرگ هم نتوانسته اسباب فراموش‌ شدن‌شان را فراهم کند و حتی پس بدرقه باشکوه روی دستان طرفداران و سینه‌چاک‌ها‌شان تا گورستان در آرام‌گاه ابدی‌شان، آرام گرفته‌اند و هم‌چنان هم محبوب هستند و آدم‌های زیادی برای استقبال از آنان گرد مزارشان می‌نشینند و تنهای‌شان نمی‌گذارند. البته این تمام ماجرا نیست و چه آرتیست‌هایی که زمانی تنها اسم‌شان اعتبار آثار سینمایی و تضمین گیشه بود و برای سینما عمرشان را صرف کردند اما امروزِ روز در سکوت محض در گوشه‌ای آرام گرفته‌اند و نوشته‌های روی قبرشان با گذر سالیان ناخوانا شده است. قطعه هنرمندان بهشت زهرا، در تمام این سال‌ها میزبان بزرگانی از سینمای ایران بوده است؛ از سینماگرانی چون داریوش کوشان، جلال مقدم، فریدون گله، نعمت حقیقی تا بازیگرانی مثل داوود رشیدی و جعفر والی، رقیه چهره‌آزاد، نیکو خردمند و... با گذر سالیان، همچنان علاقمندان و نزدیکان به آرامگاه قطعه هنرمندان سر می‌زنند، اما در این میان بعضی از هنرمندان هم ترجیح داده‌اند در زادگاه‌شان دفن شوند و در فضای دنج ادامه بدهند...

شاعر سینما

حسین پناهی یکی از آدم‌هایی است که کمتر به سینما و تلویزیون پا می‌داد و بیشتر با ادبیات هم‌نشین بود. هرچند نمایش‌نامه‌هایی هم از او منتشر شده و یکی از علایق شخصی‌اش هم بود. پناهی، چهاردهم مردادماه هشتادو سه در سن چهل‌وهشت سالگی در تنهایی‌ خودساخته‌اش درگذشت و تا روزها هیچکس از او و مرگش خبری نداشت. با وجود همکاری با فیلمسازان بزرگی چون ناصر تقوایی و کیانوش عیاری و اعتبارش در سینما و تلویزیون، حسین پناهی به درخواست خودش که در وصیت‌نامه‌اش آمده بود، در قبرستانِ شهرستان کوچک شوق در استان کهگلویه و بویر احمد، جایی که مادرش پیش‌تر در آن دفن شده بود، به خاک سپرده شد. مزار حسین پناهی معمولا پذیرای دوستدارنش و تمام آن‌هایی است که به بهانه‌هایی چون سالگرد تولد و یا مرگ مهمانش می‌شوند.

محبوب‌ترین پهلوان فیلم‌فارسی

محمدعلی فردین یکی از محبوب‌های سینمای قبل و بعد از انقلاب است که البته شهرتش را از فیلم‌های قبل از انقلاب پنجاه و هفت دارد و پس از آن یک فیلم بازی کرد؛ «برزخی‌ها»ی ایرج قادری فقید و هم‌بازی شدن با ناصر ملک‌مطیعی که سال‌هاست جلوی دوربین ظاهر نشده است. البته فردین سال پنجاه و هفت یک فیلم سینمایی هم کارگردانی کرد و نقش اولش را هم به عهده گرفت؛ «بر فراز آسمان‌ها» که به سبک و سیاق فیلم‌های قبل از انقلاب ساخته شده بود.

قلب محمدعلی فردین، هجده فروردین سال هفتادو‌نه در سن شصت‌و‌نه سالگی می‌ایستد و شاید محبوب‌ترین چهره سینمای ایران در یکی از شلوغ‌ترین تجمعات این‌چنینی از ورزشگاه امجدیه تا بهشت‌زهرا و قطعه هنرمندانش بدرقه و به خاک سپرده می‌شود. مزار محمدعلی فردین هم یکی از محل‌های تجمع سینمابازهای قدیمی است که به بهانه‌‌های مختلف کنار او جمع می‌شوند و یاد مردمی‌‌ترین کاراکتر فیلم‌فارسی‌های سینمای ایران را زنده نگه می‌دارند...

هیچکاک سینمای ایران در عصر فیلم‌هندی

ساموئل خاچیکیان، کارگردان فقید ایرانی است که برای اولین‌بار پایه‌های سنت بازیگر سالاری در سینمای ایران را که تنها راه فروش بالا و استقبال مردم از فیلم‌ها بود را بلرزاند و با بازیگرانی گمنام و غیرچهره مخاطبان را به سالن سینما بکشاند. این فیلمساز بزرگ اوایل دهه سی شمسی کارش را در سینما آغاز کرد و با فیلم‌های مهمی چون «چهارراه حوادث» حواس مخاطبانِ عادت کرده به لم‌دادن روی صندلی و تماشای فیلم‌های مقلد از بالیوود را به فیلم‌های جدی‌تری پرت کرد. فیلم‌‌هایی که در آن‌ها بازیگران چهره و قصه‌های عاشقانه مضحک و صحنه‌های رقص و آواز جایی نداشتند و تکنیک و کارگردانی و قصه‌گویی جای‌شان را گرفته بودند. خاچیکیان که با «عقاب‌ها» رکورد بیشترین تعداد مخاطب تاریخ سینما را از آن خود کرد، سال‌های آخر زندگی‌اش را با آلزایمر گذراند و بدون آن‌که بدعت‌گذاریش در سینمای ایران را به یاد بیاورد، در بیمارستان بستری شد و سی‌ام مهرماه سال هشتاد و در سن هشتادسالگی در تهران درگذشت. ساموئل خاچیکیان چند روز بعد در آرامستان بوراستانِ کلیسای سرکیس مقدس در تهران آرام گرفت و پس از شانزده سال هیچ‌کس یادش نمی‌آید او کجاست و چه فیلم‌هایی در این سینما کارگردانی کرده است.

هامون یا مرادبیک

چندروزی از نهمین سالگرد درگذشت خسرو شکیبایی می‌گذرد. بازیگری که در اوج محبوبیتش و به دلیل دیابت و عارضه قلبی در شصت‌وچهارسالگی درگذشت و مراسم تشییعش از تالار وحدت تا قطعه هنرمندان بهشت زهرا به دلیل استقبال عجیب و غریب مردم با مشکل مواجه شد و سینماگران نتوانستند برای رفتنش حرف بزنند. شکیبایی در حالی که قطعه مورد علاقه‌اش، «بهار دلنشین» با صدای یکی از دوستانش پخش می‌شد، به قطعه هنرمندان رفت و در آرامگاه همیشگی‌اش آرام گرفت. شکیبایی هم معمولا آخر هفته‌ها را کنار دوستان و دوستدارانش می‌گذراند و همچنان فراموش نشده است.

اولین منتقد سینمای ایران

در جنوبی‌ترین بخش از قطعه 35 در ورودی درب شماره پنج امامزاده عبدالله شهرری و زیر سایه درختی، نوشته‌های روی یک سنگ قبر، صاحب خود را نخستین منتقد سینمای ایران معرفی می‌کند، سینمایی که امروز حتما او و سرنوشت مزارش را فراموش کرده است. روی سنگ قبر نوشته؛ «در اینجا، طغرل افشار اولین منتقد سینما در ایران روان بی‌‎‌آرام نجیبش را بخاک کشیده است، حیات پر شوق و آزاده او که لبریز از آمال هنری بود، از ظهر 15 فروردین 1312 شروع شد و در میان کشاکش ناخدا امواج دریا... در غروب 28 مرداد 1335 به پایان رسید» او در سن بیست و سه سالگی در حین شنا در دریای بابلسر غرق شد. البته بخش‌هایی از این نوشته‌ها را به دلیل فرسودگی و تخریب‌هایی که به واسطه گذر زمان روی آن به وجود آمده، نمی‌توان خواند. قبری که معمولا هیچکس گذرش به آن نمی‌افتد و در سکوت محض روز و شب می‌گذراند. ایسنا در این مورد گزارش داده است که اتفاقی که بر سر بسیاری از سنگ قبرهای دیگر این قبرستان تاریخی نیز آمده و هر روز بدتر از روز قبل می‌شوند، هر چند اگر شانس بیاورند و مانند چند بخش قبرستانِ‌ امامزاده دستخوش ساماندهی نشوند که دیگر اثری از نشانی‌های امروزی هم در این محوطه‌ی تاریخی باقی نمی ماند، هر چند این امامزاده در فهرست آثار ملی به ثبت رسیده است. طغرل افشار را یکی از نخستین پیشگامان نقد سینمایی در ایران و بانی برگزاری اولین جشنواره فیلم در ایران می‌دانند. او فرزند دکتر جلال افشار گیاه‌پزشک، پژوهشگر، استاد دانشکده کشاورزی و بهجت‌الزمان (ثریا) اسفندیاری خواهر نیما یوشیج بود و بعد از جدایی پدر و مادرش تا زمان مرگ با مادرِ خود زندگی می‌کرد. افشار از ۱۳۲۷ به صورت جسته و گریخته به نوشتن درباره‌ی سینما و نقد فیلم پرداخت. در همان زمان به نوشتن گزارش‌های ورزشی برای مطبوعات نیز می‌پرداخت. گفته می‌شود قلم صریح و نقدهای او علیه ابتذال در سینما او را به نخستین منتقد جدی سینما در ایران تبدیل کرد. او کار نقد فیلم را به طور مستمر از شماره ششم مجله دوهفته‌نامه «پیک سینما» در ۱۸ آبان ۱۳۳۱ آغاز کرد و در فرودین ۱۳۳۳ نخستین جُنگ سینمایی را با نام «در کمان رنگین سینما» پخش کرد. او یکی از پایه‌گذاران جشنواره فیلم در ایران بود، او زمان مرگ به تحصیل در رشته حقوق در دانشگاه اشتغال داشت. براساس برخی مستندات اولین بار طغرل افشار در سال ۱۳۲۹، جشنواره کوچکی در سینما کریستال در خیابان لاله‌زار در تهران برگزار کرد. او حتی در سال ۱۳۳۲ در فیلم «بی‌پناه» به کارگردانی گرجی عبادیا (احمد فهمی) بازی کرد. آن‌طور که در تاریخچه‌ی «نقد فیلم ایران: سینمای کاغذی مجید سلیم‌جو» در اعتماد سال 86 آمده است: «طغرل افشار در ۷ آبان ۱۳۳۲ همراه منتقدان دیگری همچون فرهاد فروهی، دکتر هوشنگ کاووسی و محسن موحد، نویسنده اطلاعات بیانیه‌ای را علیه برخی تماشاچیان امضاء کردند. این بیانیه در محکومیت رفتار تماشاگران خشمگینی منتشر شده بود که هنگام نمایش فیلم «رودخانه» اثر ژان رنوار در تهران دست به واکنش‌های تند و عصبی زده بودند. واکنش تماشاگران به قدری شدید بود که منجر به توقیف فیلم شد و به همین دلیل منتقدان و نویسندگان سینمایی را واداشت در اعتراض به این حرکت بیانیه‌ای منتشر کنند.»

پاترول سرگشته‌ای در کوهستان پر پیچ‌وخم

یک سال از مرگ عباس کیارستمی گذشته است. در این مدت آنقدر از او حرف زده و برایش مراسم گرفته شده که دیگر نه‌تنها ناگفته‌ای باقی نمانده که گفته‌ها هم به ورطه تکرار افتاده است. تمام جشنواره‌های معتبر خارجی و نیمه‌معتبر و بی‌معتبر داخلی برایش یادبود برگزار کردند و فیلم‌هایش را نمایش دادند و جایش را خالی کردند. روزنامه‌نگاران و منتقدان و سینماگرانی که خودشان را دوست و یا مرید او می‌دانستند هم برایش مقاله‌های بسیار نوشتند و تمام ناگفته‌های زندگی‌اش را که حتی شاید خودش هم دوست نداشت به زبان بیاورد _ که اگر دوست داشت در تمام سال‌های زندگی‌اش این کار را می‌کرد _ روی دایره ریختند. از این‌ها که بگذریم، عباس کیارستمی در قبر دنجی در ترک‌مزرعه، زادگاه مادری‌اش در کوهستان پر پیچ و خم لواسان آرام گرفته و آخر هفته‌هایش را با دوستان صمیمی‌ای چون بهمن فرمان‌آرا می‌گذراند و باقی روزها را همراه با کلاغ‌های آواره ترک‌مزرعه به تماشای لوکیشن محبوبش که فصل مشترک فیلم‌هایش هم بود، می‌گذراند...‌
منبع: ابتکار
ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
اخبار روز
ببینید و بشنوید
آخرین عناوین