|
|
امروز: دوشنبه ۰۵ آذر ۱۴۰۳ - ۲۰:۵۴
کد خبر: ۱۶۸۳۴۱
تاریخ انتشار: ۱۹ تير ۱۳۹۶ - ۱۴:۱۳
حسین کنعانی‌مقدم با اشاره به دورنما و ترسیم افق آینده سیاسی اصولگرایان به «ابتکار» می‌گوید: جریان اصولگرایی جریانی پویا و روبه‌رشد است و تنها به کارزارهای سیاسی منتهی به 1400 فکر نمی‌کند.
 ترسیم دورنمایی از افق سیاسی دو جریان سیاسی و اصلی کشور اگرچه در وضعیت فعلی مشکل است اما با علائم و نشانه‌هایی از این اوضاع می‌توان تا حدودی مسائل پیش‌رو را رصد و دست‌کم تحلیل کرد. روی این اصل می‌توان با نقبی به گذشته، آینده را نیز دید. جریان اصلاح‌طلبی در آغاز کار تشکیلاتی خود با اقلیت نجیبی که در مجلس پنجم گرد هم آمدند، از دل دولت آیت‌الله هاشمی ظهور و بروز یافتند. در واقع چپ اسلامی از دنده راست زاییده شد. سال 76 جریان اصلاح‌طلبی نهادهایی چون دولت، مجلس ششم و شوراها را در اختیار گرفت و در واقع عصر استیلای هژمونیک اصلاح‌طلبی در عرصه مناسبات قدرت در ایران بود. این جریان با تشتت گفتمانی که گریبانگیرش شد، بستر ظهور جریان احمدی‌نژادیسم را فراهم کرد. شرایطی که البته با کمک فیلترهای نظارتی به وجود آمد. در ادامه و در پی چالشی که میان هسته مرکزگرای اصولگرایی با حلقه احمدی‌نژادیسم حادث شد، با دیگر جریان اصلاحات با معرفی چهره‌ای از راست‌گرایان میانه‌رو به عرصه قدرت بازگشتند و به تدریج نهادهای از دست رفته چون دولت، مجلس، شوراها و شهرداری تهران به عنوان نهادی شبه دولتی را به دست گرفتند.

در وضعیت کنونی دو جریان اصلی کشور شرایط متفاوتی را در معادلات قدرت تجربه می‌کنند؛ جریان اصلاح‌طلبی با گذر از وضعیت گسست‌گونه و رسیدن به یک وضعیت باثبات و منسجم سیاسی همچنان نبض قدرت را در اختیار گرفته و از سوی دیگر جریان اصولگرایی هنوز نتوانسته به وضعیت متشتت خود سروسامان دهد. روی این اصل، اگر طبق این قاعده کلی بخواهیم تصوری از افق سیاسی این دو جریان را در فرآیند انتخابات و مناسبات سیاسی 4 سال آینده رصد کنیم، لاجرم به این نقطه می‌رسیم که در آن اصلاح‌طلبان علاوه بر معرفی چهره‌های جدید از وضعیتی منسجم‌تر برخوردارند و در آن سوی با عقبه اصولگرایی مواجه هستیم که با حداکثرآزمایی مهره‌های خود در رقابت‌های سیاسی با یک افول روبه‌رشد نیز مواجه شده است.
رئیسی در کانون افق آینده اصولگرایان
بدون تردید کانونی‌ترین نقطه بحران جریان اصولگرایی تا سال 1400 فقر سیاستمدار و یا به نوعی مهره‌ای تاثیرگذار خواهد بود که بتواند هم اجماع این جریان را در خودش به وجود آورد و هم به لحاظ سیاسی برندینگ باشد. روی این اصل، تحلیلگران این پیش‌بینی را دارند که ابراهیم رئیسی بار دیگر به عرصه سیاست بازگردد. اگر ابراهیم رئیسی تا دیروز در قامت یک قاضی‌القضات و دادستان و حتی تولیت آستان قدس نامش مطرح بود امروزه برای جریان اصولگرایی مهره‌ای سیاسی هم تلقی می‌شود. حضور ابراهیم رئیسی با وجود اینکه اجماع کلیت جریان اصولگرایی را پشت سر خود داشت، اما باز هم نتوانست مانع چرخه پازل ناکامی اصولگرایان شود. ورود رئیسی به عرصه سیاست که با اجبار اصولگرایان و انکار او فراهم آمد، اکنون او را از حاشیه سیاست به متن سوق داده است؛ یک روز از سیاست‌های دفاعی و دیپلماسی کشور می‌گوید و روز دیگر از دستاوردهای سیاسی خود در انتخابات گذشته. همه این مسائل را زمانی که در کنار هم جمع کنیم، به این نتیجه می‌رسیم که تا اینجای کار ابراهیم رئیسی همچنان در مرکز سیاست اصولگرایان تا سال 1400 ایستاده است. اگرچه با وضعیت نابسامانی که این اردوگاه به لحاظ تشکیلات و کار حزبی دارد، آنجا ایستادن نیز خود کاری سترگ است.

غفلت استراتژیک اصول‌گرایان از میانه‌روها
جناح اصلاح‌طلبان نفوذ حساب‌شده به اردوگاه اصول‌گرایان را با اهدافی معلوم دنبال می‌کند. سیاستی که غلامحسین کرباسچی از آن به عنوان پروژه یارگیری از جریان مقابل یاد کرد. این اهداف در دو سطح راهبردی و تاکتیکی قابل طرح است؛ پروژه یارگیری در جریان اصول‌گرایی مسئله ای به مراتب جدی است. شاید بیراه نباشد اگر بگوییم در هیاهوی متن و حاشیه برجام جریان‌های مربوط به حوزه سیاست داخلی کمرنگ شده‌اند. این توصیف اما بیش از دیگران به جبهه اصولگرایان نزدیک است؛ چرا که به گواهی مستنداتی قابل اتکا، در اردوگاه جریان اعتدال – اصلاحات به شکلی هوشمندانه و با عمق و شتاب گسترده‌ای طرح‌ریزی و اجرای چند پروژه سیاسی در جریان است. اگر بپذیریم که توصیف دقیق و تفسیر صحیح از آنچه در اتمسفر ذهنی اتاق فکر جریان اصلاحات و اعتدال‌گرایان دولت یازدهم از وضعیت موجود و آینده پیش‌رو، پیش فرض هر نوع طراحی عملیاتی برای اصولگرایان خواهد بود به این سناریو خوانی بیش‌تر توجه خواهیم کرد. اصولگرایان در حال حاضر دچار نوعی «غفلت استراتژیک» نسبت به سناریوهایی در حوزه سیاست داخلی هستند که جبهه رقیب، آن‌ها را به موازات هم به اجرا گذاشته است. اردوگاه اصلاح‌طلبی اکنون در متحدترین فرم تشکیلاتی خود پس از سال ۸۸ به سر می‌برد. برخی هدایت‌گران جریان اصلاحات نظیر عبدالله نوری ـ که معمولاً با چراغ خاموش در پی تئوری‌پردازی هستند ـ بعد از سال ۹۲ معتقد شدند اصلاح‌طلبان برای پیشبرد اهداف اصلاح‌طلبانه خود نیاز به دو شاخص دارند؛ یکی «اصول راهنما» و دیگری «محور یا کانون تصمیم‌گیرنده در هر انتخابات» و بر اساس این دو شاخص اصلاح‌طلبان کوشیده‌اند با فراهم ساختن زمینه حضور همه احزاب در کارزارهای سیاسی خصوصا آن‌ها که در سال‌های اخیر سعی در جداساختن حسابشان از این جبهه داشته‌اند نظیر حزب اتحاد، حزب ندا، حزب اعتدال و توسعه و مجمع ایثارگران هرگونه زمینه تشتت و برهم ریختگی سازمانی را از میان بردارند. چشم انداز اصلاح‌طلبان در دو ساحت حداقلی و حداکثری ترسیم شده است؛ آن‌ها دستاورد حداقلی خود را از هم اکنون تحقق یافته ارزیابی کرده و محصول آن را وحدت استراتژیک کنونی احزاب اصلاح‌طلب می‌دانند. سازوکاری که از سال 92 به بعد نتیجه داده و هر بار پیروزی‌های درخشانی را برای آنان به ارمغان آورده است.

تقویت میانه‌روها راهبرد آتی اصلاح‌طلبان

جریان اصلاحات با استفاده از ظرفیت رسانه‌ای خود و با استفاده از استراتژی حساب شده توانسته سیمای اصلی اصولگرایان به تندرو و معتدل را بازشناسی کند و در این میان جریان معتدل را در اتمسفر سیاسی ایران با خود همراه کند و به نوعی پروژه یارگیری از جریان رقیب را پیش ببرد. پروژه‌ای که تا سال 1400 می‌تواند نیروهای زیادی را با خود همراه کند. این وحدت را بایستی تداوم تجربه موفق انتخابات ۹۲ و نوعی ائتلاف راهبردی دو خط اعتدال ـ اصلاح‌طلبی دانست. اصلاح‌طلبان با ترسیم شرایط ایده‌آل یک کار تشکیلاتی و در هماهنگی کامل با بدنه دولت اعتدالگرا، هدف‌ غایی یا دستاورد حداکثری خود را با تاسیس شورای سیاست‌گذاری اصلاح‌طلبان یا پارلمان اصلاحات، فتح دوباره انتخابات ریاست‌جمهوری سال 1400 را می دانند . در این مسیر راهبردها تا اندازه‌ای تبیین شده است؛ شکل‌گیری مجلس معتدل و هماهنگ با دولت که توان تداوم‌دهی به پیروزی ۲۴ خرداد ۹۲ و اردیبهشت 96 را دارا باشد. نقطه ثقل این راهبرد خروج تندروها از مجلس دهم و تشکیل یک مجلس همراه با دولت است. مسئله اساسی که جریان اصلاح‌طلبی آن را یک موفقیت بزرگ بعد از عبور از بحران 88 می‌داند، بازیابی تشکیلاتی، بازآرایی اجتماعی و احیای سازمان رای این جریان است که پس از سال ۸۸ رو به نابودی نهاده است. در وضعیت کنونی این پشتوانه عظیم اجتماعی می‌تواند همچنان رعب و وحشت را در دل اصولگرایان ایجاد کند و در افق دوردست نیز آنها را رها نکند.

تنها به کارزارهای سیاسی منتهی به 1400 فکر نمی‌کنیم

حسین کنعانی‌مقدم با اشاره به دورنما و ترسیم افق آینده سیاسی اصولگرایان به «ابتکار» می‌گوید: جریان اصولگرایی جریانی پویا و روبه‌رشد است و تنها به کارزارهای سیاسی منتهی به 1400 فکر نمی‌کند. این فعال سیاسی اصولگرا در بیان رسالت سیاسی اصولگرایان معتقد است: اصولگرایان تا زمان انتخابات ریاست‌جمهوری 1400 وظایف و رسالتی را بر عهده دارند که از جمله آنها تشکیل دولت در سایه است که وظیفه دیده‌بانی و رصد کردن دولت مستقر را بر عهده
دارند.

وی می‌گوید: البته ما معتقدیم که باید به دولت در امر اجرایی کمک کنیم، چرا که دولت به تنهایی نمی‌تواند بار حل مسائل و مشکلاتی که گریبانگیر کشور است را بر دوش بگیرد. عضو جبهه ایستادگی با اشاره به دیگر اقداماتی که اصولگرایان تا سال 1400 در نظر گرفته‌اند، اظهار کرد: اردوگاه اصولگرایی با تشکیل دولت در سایه در اندیشه این است که یک کار تخصصی انجام دهد؛ اتاق فکر برای مسائل حور محور برجام و FATF از جمله این رسالت‌ها است.

کنعانی‌مقدم با بیان اینکه هر جریانی رویش‌ها و ریزش‌هایی دارد، گفت: اصولگرایان در سال 96 به حداکثر اجماع رسیدند و در آینده نیز ما به دنبال جذب حداکثری و دفع حداقلی هستیم و این مسئله وجه راهبردی این جریان را شکل می‌دهد. وی با اشاره به نوع سازوکار و تشکیلات حزبی اصولگرایان می‌گوید: اصولگرایان از نظر کادر و رهبری مشکلی ندارند. کاری که باید انجام دهیم این است که مطالبات‌مان را موازای مطالبات مردم در نظر بگیریم.
منبع: ابتکار
ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
اخبار روز
ببینید و بشنوید
آخرین عناوین