درست است که آنها مطرح میکردند که آقای روحانی رقیبهراسی را به جامعه انتقال میدهد، اما واقعا اینگونه نبود. اینکه عدهای از وزرای کابینه احمدینژاد و نمایندگان حامی او که در مقابل دولت روحانی در مجلس نهم سنگاندازی کردند در ستادهای این طیف فعال شدند و همان صحبتهای قبلی را تکرار کردند.
شهردار سابق تهران گفت:من زمان آقای هاشمی هم طرفدار انتخاب شهردار توسط رأی مستقیم مردم بودم.
اما بعد در مجلس و دولت با این طرح مخالفت شد و این طرح تاکنون تصویب نشده
است. اما اگر این موضوع دنبال شود و شهردار با رأی مستقیم شهروندان انتخاب
شود، میتواند برای شهر بسیار مثبت باشد. این بحث مفصلی است که باید در
مصاحبهای جدا به آن پرداخت.
به گزارش شبکه اطلاع رسانی تدبیر و امید؛شهردار اسبق تهران درباره ویژگیهای شهردار آینده تهران هم نظرات خودش را با «شهروند» در میان گذاشت و سعی شد به بررسی گزینههای مطرحشده شهرداری تهران نیز پرداخته شود. مشروح این گفتوگو در ادامه میآید:
یکی از مباحثی که قبل از انتخابات در فضای سیاسی مطرح میشد، بحث حضور کاندیدای پوششی در کنار آقای روحانی در انتخابات بود. این بحث کاندیدای پوششی از کجا آمد؟ آیا از برنامههای جریان اصولگریی اطلاعاتی موجود بود که بحث کاندیدای پوششی مطرح شد؟
از چند جهت اين كار لازم بود. جهت نخست اينكه بهنظر میآمد سناریوی جناح مقابل دولت این است که با تاكتيك تضعیف دولت مستقر، بیان نقاط ضعف و طرح مسائل سیاسی و ایدئولوژیک ارزشی که در مجموع گفتمان اصولگرایی را درگیر خود کرده است، وارد انتخابات شود. این وضعيت الزامي را بهوجود میآورد که کسی در کنار آقای روحانی باشد که بتواند به لحاظ وقت و فضای حاکم بر مناظرهها از عملکرد دولت دفاع کند. جهت دوم این بود که براساس سازوکار انتخابات در ایران باید پیشبینی هر اتفاقی تا روز رأیگیری میشد. براساس قوانين موجود نهادي به نام شورای نگهبان وجود دارد که میتواند تا آخرین لحظه درباره صلاحیت افراد اظهارنظر کند و این موضوع محدودیت هم ندارد. از سویی دیگر حوادث طبیعی هم همیشه ممکن است برای هر انسانی اتفاق بیفتد. بههرحال نمیشود در عرصه مهمی مانند انتخابات ریاستجمهوری که سرنوشت ٤سال کشور در آن رقم میخورد به این مسائل فکر نکرد.
چرا آقای جهانگیری برای این کار انتخابات شد؟
چه کسی باید انتخاب میشد؟
افراد دیگری هم بودند. ظریف، نجفی، عارف یا افراد دیگر. اینکه در قدم نخست معاون اول دولت بهعنوان رقیب انتخاباتی روحانی در رسانهها مطرح شود، مخاطراتی را با خود به همراه داشت.
در سال ٩٢ هم یک بار آقای جهانگیری برای کاندیداتوری مطرح بود، اما با ورود آقای هاشمی به صحنه ورود نکرد. آن سال جمعبندي این بود که ایشان ورود نکند. اما این دور شرایط کمی فرق میکرد. بر سر این موضوع بحث زیاد بود. در جلسات متعددي صحبت شد که حتما کسی که میخواهد وارد این عرصه شود با هماهنگی آقای روحانی کاندیدا شود. آقای جهانگیری هم به سفارش خود آقای روحانی به صحنه آمد. جهانگیری تنها کسی در دولت بود که بر تمام کارنامه دولت در حوزههای مختلف تسلط داشت و همانطور که در مناظرههای انتخاباتی هم دیدیم، جهانگیری نشان داد که انتخاب درستی بوده است. او هم بر کارنامه دولت برای دفاع از عملکردش تسلط داشت و هم میتوانست از نظرات جریان اصلاحطلب و اعتدالگرا دفاع کند. از لحاظ موقعیتش در فضای سیاسی هم این اطمینان وجود داشت که میتواند از مراحل تشخیص صلاحيت بهعنوان رجل سیاسی عبور کند و تایید شود. برای همین بهترین گزینه جهانگیری بود. مثلا اگر آقای ظریف انتخاب میشد امکان داشت نتواند در مسائل اقتصادی تسلط کامل داشته باشد.
به مناظرهها اشاره کردید. آقای جهانگیری در مناظرهها شروعی طوفانی داشت. اما در مناظره دوم و سوم کمی متفاوت از مناظره نخست ظاهر شد. در مناظره دوم بیشتر به روخوانی متنهایی که از پیش تنظیم کرده بود، اکتفا کرد و در مناظره سوم هم ترجیح داد روحانی خود پاسخ منتقدانش را بدهد. آیا این به تعبیر من عقبنشینی برنامهریزیشده بود؟
من نمیدانم عقبنشینی تعبیر درستی است یا نه. اما به هرحال آقای جهانگیری قرار بود برای دفاع از آقای روحانی و عملکرد دولت به صحنه بیاید. وقتی بهعنوان کاندیدای حامی دولت به صحنه ورود میکند، لازمهاش هماهنگی با آقای روحانی است. درباره مناظرهها هم باید بگویم واقعیت این است که شرایط در مناظره بهگونهای است که دست خود طرف مناظرهکننده نیست و بسته به شریط باید تصمیمگیری کرد. گاهی باید تند شد و گاهی هم باید با نرمی پاسخ داد. آقای روحانی در مناظره نخست تلاش داشت مناظره آرام، منطقی و بدون تنش سپری شود، ولی متاسفانه از طرف رقبای ایشان هجمهها علیه روحانی سنگین بود. به نظرم همین مسأله باعث شد آقای جهانگیری وجهه تهاجمي خود در انتخابات را نشان دهد و به قول شما طوفانی از آقای روحانی دفاع کرد. در مناظره دوم و سوم من فکر میکنم آقای روحانی با توجه به تحلیل مناظره نخست به این نتیجه رسید که نمیتوان در مقابل حجم عظیم هجمهها آرام و منطقی بود و فعال شد و در آنجا آقای جهانگیری به این نتیجه رسید که آقای روحانی میتواند در مقابل این هجمهها از عملکرد دولت دفاع و آرامتر صحبت کند و فضا را به سمت آرامش هدایت کند. بنابراین با تعبیر عقبنشینی زیاد موافق نیستم و به نظرم برخوردها براساس شرایطی بود که در مناظرهها پیش آمد.
شیوه مناظرهها را چگونه دیدید؟
به نظرم این شیوه مناظرهها زياد مفيد نیست. در مناظره طرفهای مناظرهکننده باید از برنامههای خود برای اداره کشور بگویند و برنامهها نقد شود. این مناظرهها بیشتر شبیه تست و حاضر جوابی و رو کم کنی بود. در وقت ٢ یا ٣دقیقهای نمیتوان برنامههای اقتصادی را طرح يا نقد کرد و میدیدیم طرفهای مناظره خود را مقید به نقد برنامهها نمیدانستند و در وقتی که برای نقد برنامههای همدیگر داشتند به موضوعات خود یا بعضا اتهامزنی علیه سایر کاندیداها میپرداختند. ایراد ندارد که ناگفتهها بیان شود، اما در زمینه خودش باید این صحبتها مطرح شود. بههرحال من فکر میکنم که دستگاه رسانه ملی باید در شیوه مناظرهها برای دورههای آتی تجدید نظر کند.
به رقیب آقای روحانی اشاره کردید. در همان زمان انتخابات شما در رابطه با عملکرد آقای قالیباف گفتید که او درحال دستوپا زدن است. چرا آقای قالیباف باید به این شکل در انتخابات ورود کند؟ تحلیل شما از رفتار انتخاباتی ایشان چیست؟
خيلي پیش از آن در مصاحبهای گفتم که من خیلی بعید میدانم کسی که ٢دوره سابقه حضور در انتخابات ریاستجمهوری را داشته و موفق هم نبوده بتواند برای بار سوم خودش را در افکار عمومی مطرح کند. برخلاف تحلیل من این اتفاق افتاد.
تحلیل شما چه بود؟
من فکر میکردم کسی مثل آقای قالیباف با توجه به مشورت با نیروهایی که در کنار ایشان چه در رسانه مطبوعاتی وابسته به شهرداری و سایر رسانهها و نیروهای سیاسی حضور داشتند به انتخابات ورود نکند.
بهنظر شما چرا او به انتخابات ورود کرد؟
من اطلاع دقيقي ندارم که او با چه تحليل و انگيزهاي در این دوره کاندیدا شد. دیدم اخیرا برخی از دوستان سیاسی با تعبیر فریبخورده از او یاد کردهاند که البته من این تعبیر را نمیپسندم. به هرحال ورود قالیباف در این دور عرصه انتخابات یک اشتباه فاحش بود. او یک زمینه رأی داشت که این دور زیاد همراه او نبود و رفتار انتخاباتی او هم این زمینه را منفیتر کرد. ورود برای بار سوم آن هم با روش تخریبی که تکراری هم بود و سابقه خوبی هم این روش در ذهن افکار عمومی ندارد، درست نبود. آقای روحانی، آقای موسوی نیست، اما قالیباف بهگونهای به روحانی حمله کرد که در جامعه روحانی، جای موسوی و قالیباف، جای احمدینژاد نشست. این تجربه در کشور ما موجود بود. اگر کسی میخواست خودش را جای کسی بگذارد، باید سعی میکرد خودش را جای کسی بگذارد که در افکار عمومی برد مثبتی دارد، نه کسی که وجهه منفی داشته باشد. بنابراین چرایی ورود قالیباف در این دور هنوز برای من با علامت سوال روبهرو است.
آقای قالیباف با شعار دولت ٩٦درصدی به صحنه رقابت آمد. بهنظر میرسد با توجه به اینکه این یک شعار عوامپسند بود، جامعه از این شعار استقبال کند، اما این گونه نشد. عدم استقبال جامعه بهخصوص قشر مستضعف از این شعار را چگونه تحلیل میکنید؟
ابتدا اینکه من نفهمیدم که ملاک ایشان برای این ٤درصد چه بود! جایی به شوخی گفتم شاید چون انتخابات در سال ٩٦ برگزار میشود، آقای قالیباف هم شعار دولت ٩٦درصدی را انتخاب کرده است که دیدم آقای روحانی هم از این شوخی در مناظرهها استفاده کرد. ثانيا این حرف و شعار باید توسط کسی مطرح میشد که بتواند یک واقعیت را به جامعه منعکس کند و شعاردهنده آینه تمامنمای شعارش باشد. باز هم تاکید میکنم که با درصدبندی موافق نیستم، اما اگر این شعار را که فاصله طبقاتی و تقابل فقیر و غنی را روایت میکند، مثلا احمدینژاد مطرح میکرد به او میآمد، بالاخره کاپشنی میپوشید و روی قالی بدون پتو میخوابید و کارهایی از این دست انجام میآمد؛ اما به کسی که میخواهد خودش را نماد مدیریت مدرن مطرح کند و در انتخابات گذشته با هواپیما و لباس خلبانی پوستر چاپ کرده، با این شعار قرابت زیادی نداشت و از همین جهت برای مردم قابلباور نبود کسی که میخواهد انتخاب شود، نماینده آنها و منعکسکننده خواستههای آنها باشد. خیلی تصنعی این شعار مطرح شد.
به عملکرد اصولگرایان در انتخابات گذشته بپردازیم. این طیف سال ٩٢ با ٤ کاندیدا وارد صحنه رقابت شد که با توجه به عدم اتحاد در آن انتخابات شکست خوردند. در انتخابات امسال اما از ماهها قبل تحت تشکلی به نام جمنا به عرصه انتخابات وارد شدند و تلاش کردند با اتحاد بیشتری نسبت به گذشته در انتخابات حاضر شوند. رفتار انتخاباتی اصولگرایان در این دوره از انتخابات ریاستجمهوری را چگونه تحلیل میکنید؟
بهنظرم جریان اصولگرایی پیشرفت داشته است. تفاوت رفتار آنها در سال ٩٢ با سال ٩٦ قطعا بیانگر یک بهبود در فعالیت سیاسی این طیف است. درسال ٩٢ این طیف با ٤ نماینده جدا از هم به صحنه رقابت آمد و آرای آنها تفکیک شد و اگر آرای این طیف در سال ٩٢ را جمع بزنید تقریبا با میزان آرای آقای رئیسی در این انتخابات برابری میکند. اینکه در فعالیت سیاسی بتوان بر خرده گرایشهای سیاسی فایق شد و یک طیف را زیر یک پرچم جمع کرد، اتفاق مبارکی ست و كساني که فعالیت سیاسی میکنند، میدانند که تا چه میزان این کار سخت است. نکته دیگر اینکه به افرادی که سابقه فعالیت سیاسی و اجرایی داشتند بگوییم به نفع کسی که هیچ سابقه سیاسی نداشته و از طرفی بهعنوان یک رجل اجرایی به اندازه آنها مطرح نبوده، کنار بروند، بسیار سختتر است. جناح اصولگرا در این کار موفق بود. البته در راه رسیدن به این اتحاد از همه چیز اعم از اعتقادات مذهبی جامعه، از شخصیتهای مختلف، از نهادهای مذهبی و اعتقادی که برای مردم مطرح است و مردم توقع دارند دخالتشان پدرانه باشد، مایه گذاشتند، ولی به هرحال کار بهبودیافتهای نسبت به سال٩٢ انجام دادند. ولی اشتباهی که به نظر من این جریان انجام داد و مورد نقد است این بود که در ارایه برنامه در مقابل دولت و جریان حامی دولت ضعیف عمل کرد. بهنظر من همین ترکیب با شخصیتی که سابقه طولانيتر و بیشتری در حمایت از محرومان و اقشار ضعیف داشت، موفقتر ظاهر میشد.
فردی با چنین سابقهای در بین اصولگرایان موجود است؟
بله! بهنظرم شخصیتی مانند آقای فتاح که یک وقت قرار بود بهعنوان کاندیدا مطرح شود، میتوانست موفقتر ظاهر شود. شخصی که با دولت حاشیهای نداشته و در کار اجرایي نسبتا موفق بود و سابقه عضویت در سپاه و نهادهای انقلابی داشته و اکنون در کمیته امداد بیطرفانه به محرومان خدمت میکند و در همان کمیته امداد با اظهارنظرهایش درباره انتخابات بیطرفی سیاسی خود را در مصاحبهای نشان داد.
به بحث نقد شما به عملکرد اصولگرایان برگردیم. چه نقد دیگری به عملکرد جریان اصولگرایی در انتخابات گذشته وارد است؟
یک نقد دیگر این بود که باید کاندیدای نهایی این جریان منصفانه به نقد عملکرد دولت میپرداخت. آقای روحانی هم در مناظرهها چند بار به این مسأله اشاره کرد که به نظر من این رویکرد آقای روحانی بسیار مهم و استراتژیک در شکستدادن رقیب بود. آقای روحانی در مناظره گفت که بالاخره این دولت یکسری موفقیتها در ابعاد مختلف داشته، چرا به این مسائل اشاره نمیکنید؟ همه این موفقیتها توسط رقیب نفی شد و یک چهره سیاه کامل از دولت ارایه کردند. این موضوع جدای از نظر حامیان دولت در بدنه اجتماعی هم جا نمیافتاد. روستاییان اثرات عملکردی دولت را در بخش کشاورزی و سایر حوزههای روستایی میبینند. شهرهای کوچک خدمات این دولت را میبینند. کنترل تورم، سیاست خارجی، کاهش رکود و مسائلی از این دست را نمیتوان کتمان کرد. بهطور مثال هرچقدر هم بخواهند در بحث سیاست خارجی به دولت خرده بگیرند، نمیتوان این را کتمان کرد که دیپلماسی فعال و بهبود روابط با دنیا تاثیر داشته است. مذاکرات ایران با قدرتهای جهانی و نحوه مواجهه با این قدرتها افتخارآمیز است و رکورد و شیوه این مذاکرات در تاریخ ماندگار شد. من فکر میکنم اگر اصولگرایان در این دور میآمدند و میگفتند دولت موفقیتهایی داشته، ولی بهنظر ما این کارها برای کارنامه یک دولت کافی نیست، ما به دنبال این هستیم که این خدمات باشد و درواقع کارها ادامه پیدا کند، ولی برنامههای بیشتری برای خدمت به جامعه داریم و برنامههای خود را تشریح میکردند، موفقتر بودند. اگر اصولگرایان به وجدان عمومی احترام میگذاشتند و به جای نفی به نقد برنامههای دولت میپرداختند، موفقیتشان بیش از این بود. اصولگرایان در کمیپن خود با منطق برخورد نکردند و خواستند با دو قطبیسازی بد و خوب و سیاهوسفید به نتیجه برسند که دیدند جامعه دیگر زیر بار این منطق نمیرود. اصولگرایان به وحدت رسیدند، اما روشهای تبلیغاتیشان عوض نشد. با این کار هم وحدتشان را بیفایده کردند و هم در رساندن پیامشان به جامعه شکست خوردند.
چهرههایی که مطرح کردند را چگونه دیدید؟ چهرههای فعال در ستادهای انتخاباتی رقیب آقای روحانی، حامیان احمدینژاد و بدنه دولت او بود.
این هم یک ضعف دیگر جریان اصولگرایی در انتخابات گذشته بود. درست است که آنها مطرح میکردند که آقای روحانی رقیبهراسی را به جامعه انتقال میدهد، اما واقعا اینگونه نبود. اینکه عدهای از وزرای کابینه احمدینژاد و نمایندگان حامی او که در مقابل دولت روحانی در مجلس نهم سنگاندازی کردند در ستادهای این طیف فعال شدند و همان صحبتهای قبلی را تکرار کردند، رقیبهراسی نیست، بلکه بیان واقعیت در وجود رقیب بود.
به بحث هجمهها علیه آقای روحانی اشاره کردید. این روزها هجمهها علیه دولت افزایش یافته و دیدیم که حتی از تریبون نماز عید فطر هم این هجمهها ادامه داشت. با توجه به این هجمهها، هم اکنون آقای روحانی در چه وضعیتی به سر میبرند؟
دو نظر درباره این هجمهها و نحوه برخورد با آنها وجود دارد. تحلیل نخست این است که با توجه به اینکه رقیب آقای روحانی هنوز در همان فضای انتخابات و صحبتهایی که مطرح میکردند باقی مانده و همان صحبتها و اتهامات و انتقادات از تریبونهای مختلف مطرح میشود، باید اکنون، هم حالت تدافعی داشت و هم در جای مناسب با تهاجم مقابله شود. تحلیل دوم که بهنظر من درستتر است اینکه هماکنون که دولت رأی آورده است، نیازی به پاسخگویی و رودررویی مستقیم نیست. دولت اگر عملکرد مثبت خودش را تبیین کند و آن را پیش ببرد و کشور را به نحو احسن اداره کند و بحرانهای مختلف پیشرو در حوزههای اقتصادی، سیاسی، فرهنگی را مدیریت کند، بهترین پاسخ را به این هجمهها و تهمتها داده است و خودبهخود مردم در عمل متوجه میشوند که بحثهایی که درباره ناکارآمدی دولت مطرحشده واقعیت ندارد. من فکر میکنم دولت مستقر باید تلاش کند تا یک کارنامه اجرایی با کمترین عیبونقص از خودش باقی بگذارد. این بزرگترین پاسخ تبلیغاتی به همه هجمههای خلاف واقع رقبا نیز خواهد بود.
انتقادات این روزها به آقای روحانی را چگونه میبینید؟
بههرحال جریانی که مدتها برای شکست آقای روحانی برنامهریزی و از همه ظرفیت خودش برای رسیدن به هدفش استفاده کرده و تریبونهای مختلف را هم در اختیار دارد طبیعی است که نقدهای خودش را ادامه دهد و حتی شدیدتر کند، حتی برخی از چهرههای این جریان که کمی هم از انصاف دور هستند، گفتهاند که دولت با هر کلکی که میتوانست خود را پیروز انتخابات کرد. این توهین به مردم و رأی مردم است که آنها را فریبخورده بدانیم. اما بهنظرم دولت مستقر نباید این هجمهها را جدی بگیرد و طبیعی است بعد از هر شکست حداقل این تهاجمهای لفظی و خشونتآمیز ادامه پیدا کند. من معتقدم باید آقای روحانی در این مقطع خود و همه نیروهایش را برای حل مشکلات کشور بسیج کند و این بهترین و کوبندهترین پاسخ به این هجمهها و تقویت جریان اعتدال و اصلاحات خواهد بود.
آقای کرباسچی، در بخش آخر این گفتوگو از انتخابات ریاستجمهوری فاصله بگیریم و به انتخابات شورای شهر بپردازیم. در تهران هر ٢١نفر لیست اصلاحطلبان وارد شورای شهر شدند و الان چالش اساسی منتخبان انتخاب شهردار است. پیش از ورود به بحث انتخاب شهردار یک سوال تازه از شما بپرسم. گفته میشود که شما از حامیان بازنگری در قانون شوراها و انتخاب شهردار با رأی مستقیم مردم هستید. درست است؟
بله! من زمان آقای هاشمی هم طرفدار انتخاب شهردار توسط رأی مستقیم مردم بودم. اما بعد در مجلس و دولت با این طرح مخالفت شد و این طرح تاکنون تصویب نشده است. اما اگر این موضوع دنبال شود و شهردار با رأی مستقیم شهروندان انتخاب شود، میتواند برای شهر بسیار مثبت باشد. این بحث مفصلی است که باید در مصاحبهای جدا به آن پرداخت.
در گمانهزنیها ٥گزینه جدی برای شهرداری تهران در رسانهها مطرح شده است. آقایان نجفی، مرعشی و هاشمی نزدیک به کارگزاران و آقایان بیطرف و حجتی نزدیک به حزب اتحاد هستند. بهنظر میرسد یک رقابت حزبی برای تصدی شهرداری تهران شکل گرفته است. قبول دارید؟
این ٥گزینه به صورت رسمی مطرح نشدهاند و بیشتر گمانهزنی است، اما طبیعی است که همه احزاب و گروهها نیروهای توانمند خود را برای اداره شهر به شورای شهر معرفي و پيشنهاد کنند و انتخاب به عهده شورای است. من برداشتم از ترکیب منتخبان شورای شهر این است که ممکن این افراد گرایشات حزبی داشته باشند، اما بعید میدانم که فقط با گرایش حزبی به یکنفر برای تصدی این پست رأی دهند. برداشتم این است اگر روند طبیعی این انتخابات طی شود و جوسازیهای سیاسی و حاشیههای آن گرفته شود و کسانی بهعنوان کاندیدا برای تصدی این پست مطرح شوند و برنامههای خود را ارایه کنند. بهنظرم رأی شورای شهر آینده به شهردار حزبی نخواهد بود و براساس برنامه خواهد بود. اگر این اتفاق بیفتد دیگر اختلافنظرها، دعوای حزبی نخواهد بود و برنامهها هستند که صحبت خواهند کرد.
آیا این رقابت بین احزاب اتحاد و کارگزاران برای تصدی شهرداری تهران وجود دارد؟
احزاب این حق را دارند که هم نظراتشان را راجع به مسائل شهری بدهند و هم براساس آنها برنامهریزی و گزینه مطرح کنند. طبیعتا با توجه به فعالیت احزابی که شما نام بردید و حضوری که در صحنه سیاسی کشور دارند، صدایشان بیشتر شنیده میشود.
بهعنوان شهردار اسبق تهران، شما از بین گزینههای مطرح برای تصدی شهرداری تهران کدام گزینه را به ویژگیهای شهردار خوب نزدیکتر میدانید؟
در این موضوع من نميتوانم نظر دهم، اما میتوانم ویژگیهای شهردار آینده تهران را از نظر خودم بگویم. شهردار آینده تهران باید انگیزه داشته باشد، یعنی نخواهیم کسی را وادار کنیم که این مسئولیت را قبول کند، درحالي كه برای آن انگیزهای ندارد. دوم اینکه حداقل اطلاعاتی از وضع شهر و تجربه کار در شهرداری داشته باشد. سوم همان موضوعی است که آقای خاتمی هم بر آن تاکید کردند و آن این است که شهردار تهران باید یک شخصیت شناختهشده ملی و مورد توجه باشد و نهایتا شهردار آینده تهران باید دارای برنامه عملی باشد. به نظرم مهمتر از همه موارد این است كه چالشهای پیشروی شهرداری تهران را بشناسد و براي آنها راهحل عملي ارایه كند.
یکی از مهمترين چالشها، برنامهریزی شهرداری و شورای شهر آینده برای استفاده از منابع شهرداری برای خدمت به شهر و شهروند است. در قانون شهرداریها تقریبا ٤٠آیتم برای منابع شهرداریها درنظر گرفته شده است که بهنظرم شهردار آینده تهران باید روی منبع مالی شهرداری كار کند. در بین این آیتمها خیلی از موارد است که اگر روی آن بتوان برنامهریزی کرد، بیشتر از عوارض ساختوساز درآمدزا باشد و به داد هزینههای شهر برسد. شهردار آینده باید بتواند استفاده بهتری از منابع درآمدی شهر کند. نمیتوان بودجه نفتی کشور را که باید در اقصی نقاط کشور هزینه شود، معطوف به تهران کرد. بنابراین شهردار آینده باید بتواند برنامهریزی بهتری برای استفاده از منابع شهرداری داشته باشد. چالش دومی که شهر تهران با آن مواجهه است بحث ترافيك وحملونقل است. شهردار تهران چالشی جدی با مترو در تهران خواهد داشت.
با توجه به ویژگیها و چالشهایی که برای شهردار آینده نام بردید، بهنظر میرسد شما با محسن هاشمی بهعنوان یک گزینه جدی بیش از سایر گزینهها موافق هستید. اما شورای شهر در زمینه خروج هاشمی از شورا و انتخابش بهعنوان شهردار تهران موافق نیست و در این زمینه تعهدهای اخلاقی هم قرار دادند.
نظر شخصي مهم نیست. تصمیمگیر نهایی شوراست. هرکسی که شورا به آن رسید مهم است، چه محسن هاشمی باشد چه حسین مرعشی و محمد علی نجفی و یا محمود حجتی . ملاک تشخیص و رای اعضای شورای شهر تهران است.
درعین حال بهنظرم شورا کمی سختگیرانه به موضوع خروج یک نفر از اعضا برای تصدی شهرداری نگاه میکند. بههرحال زمانی که همه اعضای شورای شهر از یک طیف سیاسی هستند، طبیعی است که خروج یک نفر از اعضا مشکل خاصی را به وجود نمیآورد. ضمن اینکه نفر نخست علیالبدل هم نماینده یک طیف و یک جریان فکری است كه در اين شهر زندگي ميكنند ولو در اقليت. چه ایرادی دارد نماینده آنها هم در شورا حضور داشته باشد. مگر دموكراسي حاكميت اكثريت نيست با حفظ حقوق اقليت؟ ايجاد محيطي تكصدا و انحصاري براي شورایي كه به همه شهروندان ميانديشد، با اعتدال و اصلاح چندان سازگارنيست. ولي به هرحال تصمیم نهایی با شورای شهر خواهد بود و انشاءالله بهترين تصميم را خواهند گرفت، همه هم به آن احترام خواهيم گذاشت.
به گزارش شبکه اطلاع رسانی تدبیر و امید؛شهردار اسبق تهران درباره ویژگیهای شهردار آینده تهران هم نظرات خودش را با «شهروند» در میان گذاشت و سعی شد به بررسی گزینههای مطرحشده شهرداری تهران نیز پرداخته شود. مشروح این گفتوگو در ادامه میآید:
یکی از مباحثی که قبل از انتخابات در فضای سیاسی مطرح میشد، بحث حضور کاندیدای پوششی در کنار آقای روحانی در انتخابات بود. این بحث کاندیدای پوششی از کجا آمد؟ آیا از برنامههای جریان اصولگریی اطلاعاتی موجود بود که بحث کاندیدای پوششی مطرح شد؟
از چند جهت اين كار لازم بود. جهت نخست اينكه بهنظر میآمد سناریوی جناح مقابل دولت این است که با تاكتيك تضعیف دولت مستقر، بیان نقاط ضعف و طرح مسائل سیاسی و ایدئولوژیک ارزشی که در مجموع گفتمان اصولگرایی را درگیر خود کرده است، وارد انتخابات شود. این وضعيت الزامي را بهوجود میآورد که کسی در کنار آقای روحانی باشد که بتواند به لحاظ وقت و فضای حاکم بر مناظرهها از عملکرد دولت دفاع کند. جهت دوم این بود که براساس سازوکار انتخابات در ایران باید پیشبینی هر اتفاقی تا روز رأیگیری میشد. براساس قوانين موجود نهادي به نام شورای نگهبان وجود دارد که میتواند تا آخرین لحظه درباره صلاحیت افراد اظهارنظر کند و این موضوع محدودیت هم ندارد. از سویی دیگر حوادث طبیعی هم همیشه ممکن است برای هر انسانی اتفاق بیفتد. بههرحال نمیشود در عرصه مهمی مانند انتخابات ریاستجمهوری که سرنوشت ٤سال کشور در آن رقم میخورد به این مسائل فکر نکرد.
چرا آقای جهانگیری برای این کار انتخابات شد؟
چه کسی باید انتخاب میشد؟
افراد دیگری هم بودند. ظریف، نجفی، عارف یا افراد دیگر. اینکه در قدم نخست معاون اول دولت بهعنوان رقیب انتخاباتی روحانی در رسانهها مطرح شود، مخاطراتی را با خود به همراه داشت.
در سال ٩٢ هم یک بار آقای جهانگیری برای کاندیداتوری مطرح بود، اما با ورود آقای هاشمی به صحنه ورود نکرد. آن سال جمعبندي این بود که ایشان ورود نکند. اما این دور شرایط کمی فرق میکرد. بر سر این موضوع بحث زیاد بود. در جلسات متعددي صحبت شد که حتما کسی که میخواهد وارد این عرصه شود با هماهنگی آقای روحانی کاندیدا شود. آقای جهانگیری هم به سفارش خود آقای روحانی به صحنه آمد. جهانگیری تنها کسی در دولت بود که بر تمام کارنامه دولت در حوزههای مختلف تسلط داشت و همانطور که در مناظرههای انتخاباتی هم دیدیم، جهانگیری نشان داد که انتخاب درستی بوده است. او هم بر کارنامه دولت برای دفاع از عملکردش تسلط داشت و هم میتوانست از نظرات جریان اصلاحطلب و اعتدالگرا دفاع کند. از لحاظ موقعیتش در فضای سیاسی هم این اطمینان وجود داشت که میتواند از مراحل تشخیص صلاحيت بهعنوان رجل سیاسی عبور کند و تایید شود. برای همین بهترین گزینه جهانگیری بود. مثلا اگر آقای ظریف انتخاب میشد امکان داشت نتواند در مسائل اقتصادی تسلط کامل داشته باشد.
به مناظرهها اشاره کردید. آقای جهانگیری در مناظرهها شروعی طوفانی داشت. اما در مناظره دوم و سوم کمی متفاوت از مناظره نخست ظاهر شد. در مناظره دوم بیشتر به روخوانی متنهایی که از پیش تنظیم کرده بود، اکتفا کرد و در مناظره سوم هم ترجیح داد روحانی خود پاسخ منتقدانش را بدهد. آیا این به تعبیر من عقبنشینی برنامهریزیشده بود؟
من نمیدانم عقبنشینی تعبیر درستی است یا نه. اما به هرحال آقای جهانگیری قرار بود برای دفاع از آقای روحانی و عملکرد دولت به صحنه بیاید. وقتی بهعنوان کاندیدای حامی دولت به صحنه ورود میکند، لازمهاش هماهنگی با آقای روحانی است. درباره مناظرهها هم باید بگویم واقعیت این است که شرایط در مناظره بهگونهای است که دست خود طرف مناظرهکننده نیست و بسته به شریط باید تصمیمگیری کرد. گاهی باید تند شد و گاهی هم باید با نرمی پاسخ داد. آقای روحانی در مناظره نخست تلاش داشت مناظره آرام، منطقی و بدون تنش سپری شود، ولی متاسفانه از طرف رقبای ایشان هجمهها علیه روحانی سنگین بود. به نظرم همین مسأله باعث شد آقای جهانگیری وجهه تهاجمي خود در انتخابات را نشان دهد و به قول شما طوفانی از آقای روحانی دفاع کرد. در مناظره دوم و سوم من فکر میکنم آقای روحانی با توجه به تحلیل مناظره نخست به این نتیجه رسید که نمیتوان در مقابل حجم عظیم هجمهها آرام و منطقی بود و فعال شد و در آنجا آقای جهانگیری به این نتیجه رسید که آقای روحانی میتواند در مقابل این هجمهها از عملکرد دولت دفاع و آرامتر صحبت کند و فضا را به سمت آرامش هدایت کند. بنابراین با تعبیر عقبنشینی زیاد موافق نیستم و به نظرم برخوردها براساس شرایطی بود که در مناظرهها پیش آمد.
شیوه مناظرهها را چگونه دیدید؟
به نظرم این شیوه مناظرهها زياد مفيد نیست. در مناظره طرفهای مناظرهکننده باید از برنامههای خود برای اداره کشور بگویند و برنامهها نقد شود. این مناظرهها بیشتر شبیه تست و حاضر جوابی و رو کم کنی بود. در وقت ٢ یا ٣دقیقهای نمیتوان برنامههای اقتصادی را طرح يا نقد کرد و میدیدیم طرفهای مناظره خود را مقید به نقد برنامهها نمیدانستند و در وقتی که برای نقد برنامههای همدیگر داشتند به موضوعات خود یا بعضا اتهامزنی علیه سایر کاندیداها میپرداختند. ایراد ندارد که ناگفتهها بیان شود، اما در زمینه خودش باید این صحبتها مطرح شود. بههرحال من فکر میکنم که دستگاه رسانه ملی باید در شیوه مناظرهها برای دورههای آتی تجدید نظر کند.
به رقیب آقای روحانی اشاره کردید. در همان زمان انتخابات شما در رابطه با عملکرد آقای قالیباف گفتید که او درحال دستوپا زدن است. چرا آقای قالیباف باید به این شکل در انتخابات ورود کند؟ تحلیل شما از رفتار انتخاباتی ایشان چیست؟
خيلي پیش از آن در مصاحبهای گفتم که من خیلی بعید میدانم کسی که ٢دوره سابقه حضور در انتخابات ریاستجمهوری را داشته و موفق هم نبوده بتواند برای بار سوم خودش را در افکار عمومی مطرح کند. برخلاف تحلیل من این اتفاق افتاد.
تحلیل شما چه بود؟
من فکر میکردم کسی مثل آقای قالیباف با توجه به مشورت با نیروهایی که در کنار ایشان چه در رسانه مطبوعاتی وابسته به شهرداری و سایر رسانهها و نیروهای سیاسی حضور داشتند به انتخابات ورود نکند.
بهنظر شما چرا او به انتخابات ورود کرد؟
من اطلاع دقيقي ندارم که او با چه تحليل و انگيزهاي در این دوره کاندیدا شد. دیدم اخیرا برخی از دوستان سیاسی با تعبیر فریبخورده از او یاد کردهاند که البته من این تعبیر را نمیپسندم. به هرحال ورود قالیباف در این دور عرصه انتخابات یک اشتباه فاحش بود. او یک زمینه رأی داشت که این دور زیاد همراه او نبود و رفتار انتخاباتی او هم این زمینه را منفیتر کرد. ورود برای بار سوم آن هم با روش تخریبی که تکراری هم بود و سابقه خوبی هم این روش در ذهن افکار عمومی ندارد، درست نبود. آقای روحانی، آقای موسوی نیست، اما قالیباف بهگونهای به روحانی حمله کرد که در جامعه روحانی، جای موسوی و قالیباف، جای احمدینژاد نشست. این تجربه در کشور ما موجود بود. اگر کسی میخواست خودش را جای کسی بگذارد، باید سعی میکرد خودش را جای کسی بگذارد که در افکار عمومی برد مثبتی دارد، نه کسی که وجهه منفی داشته باشد. بنابراین چرایی ورود قالیباف در این دور هنوز برای من با علامت سوال روبهرو است.
آقای قالیباف با شعار دولت ٩٦درصدی به صحنه رقابت آمد. بهنظر میرسد با توجه به اینکه این یک شعار عوامپسند بود، جامعه از این شعار استقبال کند، اما این گونه نشد. عدم استقبال جامعه بهخصوص قشر مستضعف از این شعار را چگونه تحلیل میکنید؟
ابتدا اینکه من نفهمیدم که ملاک ایشان برای این ٤درصد چه بود! جایی به شوخی گفتم شاید چون انتخابات در سال ٩٦ برگزار میشود، آقای قالیباف هم شعار دولت ٩٦درصدی را انتخاب کرده است که دیدم آقای روحانی هم از این شوخی در مناظرهها استفاده کرد. ثانيا این حرف و شعار باید توسط کسی مطرح میشد که بتواند یک واقعیت را به جامعه منعکس کند و شعاردهنده آینه تمامنمای شعارش باشد. باز هم تاکید میکنم که با درصدبندی موافق نیستم، اما اگر این شعار را که فاصله طبقاتی و تقابل فقیر و غنی را روایت میکند، مثلا احمدینژاد مطرح میکرد به او میآمد، بالاخره کاپشنی میپوشید و روی قالی بدون پتو میخوابید و کارهایی از این دست انجام میآمد؛ اما به کسی که میخواهد خودش را نماد مدیریت مدرن مطرح کند و در انتخابات گذشته با هواپیما و لباس خلبانی پوستر چاپ کرده، با این شعار قرابت زیادی نداشت و از همین جهت برای مردم قابلباور نبود کسی که میخواهد انتخاب شود، نماینده آنها و منعکسکننده خواستههای آنها باشد. خیلی تصنعی این شعار مطرح شد.
به عملکرد اصولگرایان در انتخابات گذشته بپردازیم. این طیف سال ٩٢ با ٤ کاندیدا وارد صحنه رقابت شد که با توجه به عدم اتحاد در آن انتخابات شکست خوردند. در انتخابات امسال اما از ماهها قبل تحت تشکلی به نام جمنا به عرصه انتخابات وارد شدند و تلاش کردند با اتحاد بیشتری نسبت به گذشته در انتخابات حاضر شوند. رفتار انتخاباتی اصولگرایان در این دوره از انتخابات ریاستجمهوری را چگونه تحلیل میکنید؟
بهنظرم جریان اصولگرایی پیشرفت داشته است. تفاوت رفتار آنها در سال ٩٢ با سال ٩٦ قطعا بیانگر یک بهبود در فعالیت سیاسی این طیف است. درسال ٩٢ این طیف با ٤ نماینده جدا از هم به صحنه رقابت آمد و آرای آنها تفکیک شد و اگر آرای این طیف در سال ٩٢ را جمع بزنید تقریبا با میزان آرای آقای رئیسی در این انتخابات برابری میکند. اینکه در فعالیت سیاسی بتوان بر خرده گرایشهای سیاسی فایق شد و یک طیف را زیر یک پرچم جمع کرد، اتفاق مبارکی ست و كساني که فعالیت سیاسی میکنند، میدانند که تا چه میزان این کار سخت است. نکته دیگر اینکه به افرادی که سابقه فعالیت سیاسی و اجرایی داشتند بگوییم به نفع کسی که هیچ سابقه سیاسی نداشته و از طرفی بهعنوان یک رجل اجرایی به اندازه آنها مطرح نبوده، کنار بروند، بسیار سختتر است. جناح اصولگرا در این کار موفق بود. البته در راه رسیدن به این اتحاد از همه چیز اعم از اعتقادات مذهبی جامعه، از شخصیتهای مختلف، از نهادهای مذهبی و اعتقادی که برای مردم مطرح است و مردم توقع دارند دخالتشان پدرانه باشد، مایه گذاشتند، ولی به هرحال کار بهبودیافتهای نسبت به سال٩٢ انجام دادند. ولی اشتباهی که به نظر من این جریان انجام داد و مورد نقد است این بود که در ارایه برنامه در مقابل دولت و جریان حامی دولت ضعیف عمل کرد. بهنظر من همین ترکیب با شخصیتی که سابقه طولانيتر و بیشتری در حمایت از محرومان و اقشار ضعیف داشت، موفقتر ظاهر میشد.
فردی با چنین سابقهای در بین اصولگرایان موجود است؟
بله! بهنظرم شخصیتی مانند آقای فتاح که یک وقت قرار بود بهعنوان کاندیدا مطرح شود، میتوانست موفقتر ظاهر شود. شخصی که با دولت حاشیهای نداشته و در کار اجرایي نسبتا موفق بود و سابقه عضویت در سپاه و نهادهای انقلابی داشته و اکنون در کمیته امداد بیطرفانه به محرومان خدمت میکند و در همان کمیته امداد با اظهارنظرهایش درباره انتخابات بیطرفی سیاسی خود را در مصاحبهای نشان داد.
به بحث نقد شما به عملکرد اصولگرایان برگردیم. چه نقد دیگری به عملکرد جریان اصولگرایی در انتخابات گذشته وارد است؟
یک نقد دیگر این بود که باید کاندیدای نهایی این جریان منصفانه به نقد عملکرد دولت میپرداخت. آقای روحانی هم در مناظرهها چند بار به این مسأله اشاره کرد که به نظر من این رویکرد آقای روحانی بسیار مهم و استراتژیک در شکستدادن رقیب بود. آقای روحانی در مناظره گفت که بالاخره این دولت یکسری موفقیتها در ابعاد مختلف داشته، چرا به این مسائل اشاره نمیکنید؟ همه این موفقیتها توسط رقیب نفی شد و یک چهره سیاه کامل از دولت ارایه کردند. این موضوع جدای از نظر حامیان دولت در بدنه اجتماعی هم جا نمیافتاد. روستاییان اثرات عملکردی دولت را در بخش کشاورزی و سایر حوزههای روستایی میبینند. شهرهای کوچک خدمات این دولت را میبینند. کنترل تورم، سیاست خارجی، کاهش رکود و مسائلی از این دست را نمیتوان کتمان کرد. بهطور مثال هرچقدر هم بخواهند در بحث سیاست خارجی به دولت خرده بگیرند، نمیتوان این را کتمان کرد که دیپلماسی فعال و بهبود روابط با دنیا تاثیر داشته است. مذاکرات ایران با قدرتهای جهانی و نحوه مواجهه با این قدرتها افتخارآمیز است و رکورد و شیوه این مذاکرات در تاریخ ماندگار شد. من فکر میکنم اگر اصولگرایان در این دور میآمدند و میگفتند دولت موفقیتهایی داشته، ولی بهنظر ما این کارها برای کارنامه یک دولت کافی نیست، ما به دنبال این هستیم که این خدمات باشد و درواقع کارها ادامه پیدا کند، ولی برنامههای بیشتری برای خدمت به جامعه داریم و برنامههای خود را تشریح میکردند، موفقتر بودند. اگر اصولگرایان به وجدان عمومی احترام میگذاشتند و به جای نفی به نقد برنامههای دولت میپرداختند، موفقیتشان بیش از این بود. اصولگرایان در کمیپن خود با منطق برخورد نکردند و خواستند با دو قطبیسازی بد و خوب و سیاهوسفید به نتیجه برسند که دیدند جامعه دیگر زیر بار این منطق نمیرود. اصولگرایان به وحدت رسیدند، اما روشهای تبلیغاتیشان عوض نشد. با این کار هم وحدتشان را بیفایده کردند و هم در رساندن پیامشان به جامعه شکست خوردند.
چهرههایی که مطرح کردند را چگونه دیدید؟ چهرههای فعال در ستادهای انتخاباتی رقیب آقای روحانی، حامیان احمدینژاد و بدنه دولت او بود.
این هم یک ضعف دیگر جریان اصولگرایی در انتخابات گذشته بود. درست است که آنها مطرح میکردند که آقای روحانی رقیبهراسی را به جامعه انتقال میدهد، اما واقعا اینگونه نبود. اینکه عدهای از وزرای کابینه احمدینژاد و نمایندگان حامی او که در مقابل دولت روحانی در مجلس نهم سنگاندازی کردند در ستادهای این طیف فعال شدند و همان صحبتهای قبلی را تکرار کردند، رقیبهراسی نیست، بلکه بیان واقعیت در وجود رقیب بود.
به بحث هجمهها علیه آقای روحانی اشاره کردید. این روزها هجمهها علیه دولت افزایش یافته و دیدیم که حتی از تریبون نماز عید فطر هم این هجمهها ادامه داشت. با توجه به این هجمهها، هم اکنون آقای روحانی در چه وضعیتی به سر میبرند؟
دو نظر درباره این هجمهها و نحوه برخورد با آنها وجود دارد. تحلیل نخست این است که با توجه به اینکه رقیب آقای روحانی هنوز در همان فضای انتخابات و صحبتهایی که مطرح میکردند باقی مانده و همان صحبتها و اتهامات و انتقادات از تریبونهای مختلف مطرح میشود، باید اکنون، هم حالت تدافعی داشت و هم در جای مناسب با تهاجم مقابله شود. تحلیل دوم که بهنظر من درستتر است اینکه هماکنون که دولت رأی آورده است، نیازی به پاسخگویی و رودررویی مستقیم نیست. دولت اگر عملکرد مثبت خودش را تبیین کند و آن را پیش ببرد و کشور را به نحو احسن اداره کند و بحرانهای مختلف پیشرو در حوزههای اقتصادی، سیاسی، فرهنگی را مدیریت کند، بهترین پاسخ را به این هجمهها و تهمتها داده است و خودبهخود مردم در عمل متوجه میشوند که بحثهایی که درباره ناکارآمدی دولت مطرحشده واقعیت ندارد. من فکر میکنم دولت مستقر باید تلاش کند تا یک کارنامه اجرایی با کمترین عیبونقص از خودش باقی بگذارد. این بزرگترین پاسخ تبلیغاتی به همه هجمههای خلاف واقع رقبا نیز خواهد بود.
انتقادات این روزها به آقای روحانی را چگونه میبینید؟
بههرحال جریانی که مدتها برای شکست آقای روحانی برنامهریزی و از همه ظرفیت خودش برای رسیدن به هدفش استفاده کرده و تریبونهای مختلف را هم در اختیار دارد طبیعی است که نقدهای خودش را ادامه دهد و حتی شدیدتر کند، حتی برخی از چهرههای این جریان که کمی هم از انصاف دور هستند، گفتهاند که دولت با هر کلکی که میتوانست خود را پیروز انتخابات کرد. این توهین به مردم و رأی مردم است که آنها را فریبخورده بدانیم. اما بهنظرم دولت مستقر نباید این هجمهها را جدی بگیرد و طبیعی است بعد از هر شکست حداقل این تهاجمهای لفظی و خشونتآمیز ادامه پیدا کند. من معتقدم باید آقای روحانی در این مقطع خود و همه نیروهایش را برای حل مشکلات کشور بسیج کند و این بهترین و کوبندهترین پاسخ به این هجمهها و تقویت جریان اعتدال و اصلاحات خواهد بود.
آقای کرباسچی، در بخش آخر این گفتوگو از انتخابات ریاستجمهوری فاصله بگیریم و به انتخابات شورای شهر بپردازیم. در تهران هر ٢١نفر لیست اصلاحطلبان وارد شورای شهر شدند و الان چالش اساسی منتخبان انتخاب شهردار است. پیش از ورود به بحث انتخاب شهردار یک سوال تازه از شما بپرسم. گفته میشود که شما از حامیان بازنگری در قانون شوراها و انتخاب شهردار با رأی مستقیم مردم هستید. درست است؟
بله! من زمان آقای هاشمی هم طرفدار انتخاب شهردار توسط رأی مستقیم مردم بودم. اما بعد در مجلس و دولت با این طرح مخالفت شد و این طرح تاکنون تصویب نشده است. اما اگر این موضوع دنبال شود و شهردار با رأی مستقیم شهروندان انتخاب شود، میتواند برای شهر بسیار مثبت باشد. این بحث مفصلی است که باید در مصاحبهای جدا به آن پرداخت.
در گمانهزنیها ٥گزینه جدی برای شهرداری تهران در رسانهها مطرح شده است. آقایان نجفی، مرعشی و هاشمی نزدیک به کارگزاران و آقایان بیطرف و حجتی نزدیک به حزب اتحاد هستند. بهنظر میرسد یک رقابت حزبی برای تصدی شهرداری تهران شکل گرفته است. قبول دارید؟
این ٥گزینه به صورت رسمی مطرح نشدهاند و بیشتر گمانهزنی است، اما طبیعی است که همه احزاب و گروهها نیروهای توانمند خود را برای اداره شهر به شورای شهر معرفي و پيشنهاد کنند و انتخاب به عهده شورای است. من برداشتم از ترکیب منتخبان شورای شهر این است که ممکن این افراد گرایشات حزبی داشته باشند، اما بعید میدانم که فقط با گرایش حزبی به یکنفر برای تصدی این پست رأی دهند. برداشتم این است اگر روند طبیعی این انتخابات طی شود و جوسازیهای سیاسی و حاشیههای آن گرفته شود و کسانی بهعنوان کاندیدا برای تصدی این پست مطرح شوند و برنامههای خود را ارایه کنند. بهنظرم رأی شورای شهر آینده به شهردار حزبی نخواهد بود و براساس برنامه خواهد بود. اگر این اتفاق بیفتد دیگر اختلافنظرها، دعوای حزبی نخواهد بود و برنامهها هستند که صحبت خواهند کرد.
آیا این رقابت بین احزاب اتحاد و کارگزاران برای تصدی شهرداری تهران وجود دارد؟
احزاب این حق را دارند که هم نظراتشان را راجع به مسائل شهری بدهند و هم براساس آنها برنامهریزی و گزینه مطرح کنند. طبیعتا با توجه به فعالیت احزابی که شما نام بردید و حضوری که در صحنه سیاسی کشور دارند، صدایشان بیشتر شنیده میشود.
بهعنوان شهردار اسبق تهران، شما از بین گزینههای مطرح برای تصدی شهرداری تهران کدام گزینه را به ویژگیهای شهردار خوب نزدیکتر میدانید؟
در این موضوع من نميتوانم نظر دهم، اما میتوانم ویژگیهای شهردار آینده تهران را از نظر خودم بگویم. شهردار آینده تهران باید انگیزه داشته باشد، یعنی نخواهیم کسی را وادار کنیم که این مسئولیت را قبول کند، درحالي كه برای آن انگیزهای ندارد. دوم اینکه حداقل اطلاعاتی از وضع شهر و تجربه کار در شهرداری داشته باشد. سوم همان موضوعی است که آقای خاتمی هم بر آن تاکید کردند و آن این است که شهردار تهران باید یک شخصیت شناختهشده ملی و مورد توجه باشد و نهایتا شهردار آینده تهران باید دارای برنامه عملی باشد. به نظرم مهمتر از همه موارد این است كه چالشهای پیشروی شهرداری تهران را بشناسد و براي آنها راهحل عملي ارایه كند.
یکی از مهمترين چالشها، برنامهریزی شهرداری و شورای شهر آینده برای استفاده از منابع شهرداری برای خدمت به شهر و شهروند است. در قانون شهرداریها تقریبا ٤٠آیتم برای منابع شهرداریها درنظر گرفته شده است که بهنظرم شهردار آینده تهران باید روی منبع مالی شهرداری كار کند. در بین این آیتمها خیلی از موارد است که اگر روی آن بتوان برنامهریزی کرد، بیشتر از عوارض ساختوساز درآمدزا باشد و به داد هزینههای شهر برسد. شهردار آینده باید بتواند استفاده بهتری از منابع درآمدی شهر کند. نمیتوان بودجه نفتی کشور را که باید در اقصی نقاط کشور هزینه شود، معطوف به تهران کرد. بنابراین شهردار آینده باید بتواند برنامهریزی بهتری برای استفاده از منابع شهرداری داشته باشد. چالش دومی که شهر تهران با آن مواجهه است بحث ترافيك وحملونقل است. شهردار تهران چالشی جدی با مترو در تهران خواهد داشت.
با توجه به ویژگیها و چالشهایی که برای شهردار آینده نام بردید، بهنظر میرسد شما با محسن هاشمی بهعنوان یک گزینه جدی بیش از سایر گزینهها موافق هستید. اما شورای شهر در زمینه خروج هاشمی از شورا و انتخابش بهعنوان شهردار تهران موافق نیست و در این زمینه تعهدهای اخلاقی هم قرار دادند.
نظر شخصي مهم نیست. تصمیمگیر نهایی شوراست. هرکسی که شورا به آن رسید مهم است، چه محسن هاشمی باشد چه حسین مرعشی و محمد علی نجفی و یا محمود حجتی . ملاک تشخیص و رای اعضای شورای شهر تهران است.
درعین حال بهنظرم شورا کمی سختگیرانه به موضوع خروج یک نفر از اعضا برای تصدی شهرداری نگاه میکند. بههرحال زمانی که همه اعضای شورای شهر از یک طیف سیاسی هستند، طبیعی است که خروج یک نفر از اعضا مشکل خاصی را به وجود نمیآورد. ضمن اینکه نفر نخست علیالبدل هم نماینده یک طیف و یک جریان فکری است كه در اين شهر زندگي ميكنند ولو در اقليت. چه ایرادی دارد نماینده آنها هم در شورا حضور داشته باشد. مگر دموكراسي حاكميت اكثريت نيست با حفظ حقوق اقليت؟ ايجاد محيطي تكصدا و انحصاري براي شورایي كه به همه شهروندان ميانديشد، با اعتدال و اصلاح چندان سازگارنيست. ولي به هرحال تصمیم نهایی با شورای شهر خواهد بود و انشاءالله بهترين تصميم را خواهند گرفت، همه هم به آن احترام خواهيم گذاشت.
در همین زمینه بخوانید
ارسال نظر