کد خبر: ۱۶۷۷۶۴
تاریخ انتشار: ۱۵ تير ۱۳۹۶ - ۱۰:۵۰
در صحبت آقای زاکانی یک کج‌تابی وجود دارد. این پیام می خواهد دلالت کند به اینکه طرف مقابلی در برابر آقای روحانی وجود دارد که حقش است سخن بگوید.
 عضو حزب کارگزاران سازندگی می‌گوید: ذهنیت تندروهای اصولگرا به این نقطه بر می‌گردد که سال 1400 با همان دست فرمانی که احمدی‎نژاد را به پیروزی رساندند، پیروز انتخابات شوند؛ ولو اینکه برای مردم خسارت داشته باشد.
 
نواصولگراها بعد از انتخابات ریاست جمهوری می‌خواهند غلیان درونی خود را پنهان کنند، گویی انتخاباتی در 29 اردیبهشت 96 برگزار نشده است. در واقع نواصولگراها با سرو صدا و هیاهو و بازی نقش‌های مختلف قصد دارند دولت آنها را پیگیری کننده مطالبات مردم تلقی کند. حال آنکه حنای این سلیقه سیاسی، حتی پیش هم‌جناحی‌هايشان هم رنگی ندارد چه رسد به دولت.

محمد عطریانفر عضو شورای مرکزی حزب کارگزاران سازندگی، پیروزی روحانی را برای تندروهای اصولگرا اتفاقی خیلی سنگین، سخت و شگفت‌انگیز توصیف می کند و معتقد است: همه ذهنیت تندروهای اصولگرا به این نقطه بر می گردد که سال 1400 با همان دست فرمانی که احمدی نژاد را به پیروزی رساندند، پیروز انتخابات شوند ولو اینکه برای مردم خسارت داشته باشد. بر همین اساس با روحانی مخالفت می کنند تا چهره ای منفی از او در ذهن مردم به تصویر بکشند.

توقع جمنا از سهم داشتن در کابینه آینده و پیشنهاد آتش بس یکطرفه زاکانی که بلافاصله پس گرفته شد، از دیگر موضوعاتی بود که عطریانفر نسبت به آنها واکنش نشان داد.

مشروح این گفت‌وگو را در ادامه بخوانید:

40 روز از انتخابات ریاست جمهوری دوازدهم می گذرد. در هفته‌های اخیر شاهد افزایش تخریب ها نسبت به آقای روحانی هستیم، به نظر شما چرا با وجود اعلام و تأیید نتایج انتخابات همچنان برخی جریانات در فضای رقابت خود را حس می کنند و بنا هم ندارند رفاقت را جایگزین رقابت کنند؟

پیروزی آقای روحانی برای تندروهای اصولگرا یک اتفاق خیلی سنگین، سخت، شگفت انگیز و غیرقابل پذیرش بود. چون این جماعت تصور می کردند که در یک اتفاقی که پیش از برگزاری انتخابات رخ داد، جبهه مردمی نیروهای انقلاب اسلامی شکل گرفت و توانست به صورت فراگیر همه را زیر چتر وحدت سیاسی اصولگرایی جمع کند و هیچ نیرویی خارج از این خیمه نماند. آنها فکر مي‎کردند می توانند بر جریان اصلاح طلبی و آقای روحانی در انتخابات پيروز شوند اما انتخابات برگزار و نتیجه کاملا خلاف انتظار آنها شد.

ریشه داستان هم به این بر می گشت که آقای روحانی اگرچه از اردوگاه اعتدال و با پایه و قاعده اصولگرایی در سال 92 به عرصه قدرت راه پیدا کرد، اما از آنجا که او سیاستمدار پرتجربه و با ریشه های اصیل انقلابی است، همه ظرفیت خودش را در مسیر مصالح ملی و اراده اصلاح طلبی به کار بست. این کار خلاف توقع، باور و تصور حضرات بود. چون آنها نمی توانستند چنین وضعیتی را تحمل کنند. پس این موقعیت را علیه او تدارک دیدند. به هر حال این اتفاق رخ داد و آقای روحانی پیروز شد؛ این پیروزی بر حضرات سنگین آمد.

آقای رئیسی چهره میان سالی بود که تندروهای اصولگرا همه امید و آرمان خود را در چهره او به تصویر کشيده بودند. آقای قالیباف هم با یک رفتار خشن و به دور از منطق و اخلاق سیاسی، وارد رقابت با آقای روحانی شد. اما با این اتفاق نیز معادلات صحنه انتخابات را به نفع حضرات تغییر نداد.

این مجموعه حوادث تندروهای اصولگرا را به سمت نوعی مقاومت و مخالفت پس از انتخابات سوق داد. البته آقای روحانی بلافاصله بعد از پیروزی انتخابات پیام صلح ارائه کرد و گفت «بیاییم دست به دست هم دهیم و مشکلات کشور را مرتفع کنیم». معتقدم آقای روحانی 4 سال دیگر مدیریت کشور را به عهده دارد و مدیریت قابل دفاعی هم خواهد داشت. لکن تندروهای اصولگرا تلاش می کنند یک تصویر منفی و بد از آقای روحانی به جا بگذارند و اجازه ندهند، او در مسیر خود موفق شود، تا در انتخابات ریاست جمهوری سال 1400 بتوانند به یک دستاورد بزرگ دست پیدا کنند و پیروز میدان رقابت لقب گیرند.

آقای باهنر نیز اخیر گفت «ما نتوانستیم چهره قابل اعتباری برای انتخابات ریاست جمهوری عرضه کنیم». طبعا در چنین وضعیتی اصولگرایان نمی توانستند پیروز شوند. در مجموع هدفی که اصولگرایان تندرو دارند، برای سال 1400 است. چون خاطرات سال 84 و پیروزی آقای احمدی نژاد خیلی برای آنها شیرین و جذاب بود. هر چند یک خسارت ملی و تلخ کامی بزرگی برای مردم به همراه داشت. همه ذهنیت تندروهای اصولگرا به این نقطه بر می گردد که سال 1400 با همان دست فرمانی که احمدی نژاد را به پیروزی رساندند، پیروز انتخابات شوند ولو اینکه برای مردم خسارت داشته باشد. بر همین اساس با آقای روحانی مخالفت می کنند.

آقای روحانی در جلسه ای که مسئولان و مدیران بلند پایه کشور با مقام معظم رهبری داشتند، نزدیک یک ساعت با بهترین بلاغت و فصاحت سخن گفت. او از گذشته تصویر دقیقی ارائه کرد و توانست از دستاورد و عملکرد دولت یازدهم خوب دفاع کند و در پایان صحبت خودش هم به تصویر کشيد که چه راه سخت و دشواری پیش رو است و همه باید دست به دست هم دهند تا کار بزرگی انجام شود ولی متأسفانه رقبای آقای روحانی هیچ علامت مثبتی را به دعوت او نشان ندادند.

آقای زاکانی اخيرا از «آتش بس» یکطرفه با دولت صحبت کرد. به نظر شما این حرف را از ته قلب گفت؟ چون در کمتر از 48 ساعت حرف خودش را به «آتش به اختیار» درباره یک قرارداد نفتی تغییر داد و اعلام کرد آتش بس یکطرفه جایز نیست؟

در صحبت آقای زاکانی یک کج‌تابی وجود دارد. این پیام می خواهد دلالت کند به اینکه طرف مقابلی در برابر آقای روحانی وجود دارد که حقش است سخن بگوید. در حاليکه این حرف درستی نیست. آقایان یک کار بسیار زشتی را علیه رئیس جمهور مستقر و کسی که با رأی مردم به پیروزی رسید، شروع کردند. مفهوم آنکه «آتش بس» بدهیم، یعنی آنکه دو طرف یک تخاصمی میانشان وجود دارد و هر کدام حقی دارند. اما به هیچ عنوان این طور نیست. جریانی که علیه آقای روحانی اظهار مخالفت و توهین می کند و تئوری های بنی‌صدر سازی را پیش رو قرار دادند، باید مورد پیگرد و تعقیب قضايي واقع شوند.

در محتوا و فحوای سخن آقای زاکانی نوعی توهین دوباره ديده مي شود. به این معنا که او به زبان بی زبانی، مخالفان و توهین کنندگان به آقای روحانی را تطهیر می کند. اساسا این حرف منطق ندارد، اگر صحبت آقای زاکانی معطوف به چهره هایی مثل خودش است که یک منطق روشنی برای مخالفت با دولت دارند، قابل دفاع است. حتي اگر به کسانی بر می گردد که از منطق قانون در مخالفت پیروی می کنند، این هم قابل دفاع است. اما اگر صحبت آقای زاکانی معطوف به تطهیر توهین کنندگان و تحقیرکنندگان و پنجه افکنان به صورت رئیس جمهور مستقر است، طبیعتا این صحبت قابل پذیرش نیست.

برخی اعضای جمنا می گویند رئیس جمهور در چینش کابینه 16 میلیون رأی نامزدهای اصولگرا را نیز در نظر بگیرد، نظر شما چیست؟ آیا می خواهند سهمی از کابینه بگیرند که چنین سخن می گویند؟

این سخن ریشه در دولت اصلاحات دارد. وقتی آقای خاتمی با رأی 20 میلیونی به پیروزی رسید، سخن از این بود که آقای ناطق هم رأی 7 میلیونی دارد بنابراین تعدادی از کسانی که در کابینه قرار می گیرند، بهتر است از طیف نامزد مغلوب باشند و این اتفاق افتاد. چند نفر از وزرا کسانی بودند که میل به اصولگرایی داشتند. از این حیث این یک سنت زیبایی بود که آقای خاتمی گذاشت. اما بعد از آقای خاتمی ادامه این مسیر را هیچ گاه ملاحظه نکردیم. یعنی ندیدیم آقای احمدی نژاد از نیروهای رقیب خودش در کابینه استفاده کند، به هیچ وجه این اتفاق رخ نداد. اما چرا امروز این مسئله مطرح می شود؟ فارغ از آنکه چه کسی مطرح کرده باشد؛ صحبت از آن است که وقتی دولتی تشکیل می شود، رئیس جمهور همه ملت ایران است. خواه موافقش باشند خواه مخالف.

معتقدم اشکالی ندارد چهره های معقول و منطقی از جریان اصولگرایی هم برای حضور در کابینه دعوت به کار شوند. تصور می کنم نفس اين پیشنهاد اگر پشتش برنامه و ترفندی وجود نداشته باشد، قابل احترام است؛ بخصوص اینکه بر این باورم چون آقای روحانی با پایه اصولگرایی رفتارهای سیاسی پیشینی خودش را تعریف می کند و از درون آن جبهه برخواسته، خود به خود رویکردش به سمت نیروهایی است که متعلق به هر دو جریان سیاسی کشور (هم اصولگرا و هم اصلاح طلب) به حساب می آیند. به خصوص که اصلاح طلبان قبل از سال 92 در آستانه برگزاری انتخابات، پیامشان به آقای روحانی این بود: «به هیچ عنوان هیچ توقعی از شما نداریم. شما درس سیاست را می دانید، طراحی های مدیریتی خود را داشته باشید. ما هیچ انتظاری نداریم ولو اینکه به طور کامل از شما دفاع کنیم». این دوره نیز همه اصلاح طلبان چه در سطوح چهره های عالی و شاخص و چه نیروهای بدنه، همواره سخنشان این بود که «هیچ عامل فشار و تحمیلی برای آقای روحانی قائل نیستیم».

وقتی این روحیه از ناحیه اصلاح طلبان وجود دارد طبیعتا آقای روحانی به سمت انتخاب نیروهایی می رود که خود او بپسندد. پسند آقای روحانی نیروهای معتدل اصولگرا و اصلاح طلب است. لذا کسانی که از ناحیه جمنا این پیام را برای آقای روحانی صادر می کنند، این پیامشان تحصیل حاصل است. خیلی نگران این جنبه نباشند. آقای روحانی نیروهایی را در کابینه خودش به کار می گیرد که طبیعتا برخی‌شان تصویر و سبقه اصولگرایی دارند و البته نیروهای معتدلی هستند و حتما تأمین کننده خواست کل کشور خواهد بود.

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
اخبار روز
ببینید و بشنوید
آخرین عناوین