راستي را آن است كه دوستان مخالف دولت در همايش «دلواپسي» تابويي را شكستند كه منتقدان برنامه هسته يي سال هاست در حسرت و آرزوي شكسته شدن آن بودند.
هيچ كسي به اندازه من از تشكيل همايش «دلواپسي» در سفارت امريكا به وجد
نيامد. ديروز در دانشگاه هر كه مرا مي ديد مي پرسيد كه چرا اينقدر هيجان
زده و مسرورم. البته من ساديسم ندارم كه از جمع شدن يكي دو جين از مخالفان
قسم خورده دولت كه مي خواهند سر به تن آقاي روحاني نباشد، خوشحال شوم.
صدالبته كه من مي دانستم آنها به بهانه توافق ژنو، يا به بهانه هم نه،
واقعا و از سر صدق به واسطه توافق ژنو مي خواهند صدر و ذيل دولت را به زير
سوال ببرند. اتفاقا هم همين اتفاق افتاد.
اگرچه موضوع همايش «توافق ژنو و دلواپسي ها» انتقاد از سياست هسته يي دولت بود، اما دوستان فرصت را از دست ندادند و هرچه مي خواستند نثار دولت كردند. البته برخي از آنچه كه گفتند خالي از طنز نبود، مثلاگفته شد «دولت روحاني هنوز 24 خرداد را نگرفته»: «با 50 درصد راي مي خواهند كودتا كنند»: «درب دهن منتقدين را نمي شود بست»: «نگران استبداد و ديكتاتوري هستيم»: «دولت زورگو است»: «دولت در شعار وعده توسعه سياسي مي دهد، اما در عمل گلوي منتقدين را منظما بيشتر دارد فشار مي دهد»: «دولت ظرفيت پذيرش نقد ندارد» و... يكي از زيباترين طنزهايي كه گفته شد اين بود: «دولت پيام ثبت نام يارانه از سوي مردم را نگرفته.» اما به هر حال اصل مطلب دلواپسي شركت كنندگان در خصوص برنامه هاي هسته يي دولت و به خصوص توافق ژنو بود.
اما اين وسط من چرا آنقدر از همايش «دلواپسي» به وجد و نشاط آمده بودم؟ براي اينكه شركت كنندگان در اين كنفرانس متوجه نبودند كه چگونه از هول حليم افتادند در ديگ. آنان در يك بعدازظهر بهاري زيبا در سفارت امريكا در تهران و طي چند ساعت «تابو»يي را شكستند كه من ظرف 10 سال نتوانسته بودم حتي يك ترك خيلي كوچك كه با راديولوژي هم نتوان آن را ديد، در آن به وجود بياورم. آنها خيلي صريح، علني، مستقيم و شفاف سياست هسته يي دولت را به زير سوال برده و تقريبا تا مرز متهم كردن مسوولان به خيانت جلو رفتند. البته مي گويم تا مرز چون در عمل خيلي صريح دولت را متهم به عقب نشيني، وادادگي، تسليم، مرعوب امريكا و غرب شدن و... كردند. آنان در آن چند ساعت بلايي بر سر استراتژي و برنامه هسته يي دولت روحاني آوردند كه من ظرف هشت سال دولت اصولگرا و قريب به 10 ماه دولت روحاني نتوانسته بودم يك ميليونيوم آن را بيان كنم.
بارها و بارها بنده در خصوص انتقاد از سياست هسته يي دولت قبلي مطلب نوشتم و به رغم آنكه آنقدر محافظه كارانه و آبكي مي نوشتم كه خودم از خودم بدم مي آمد، معذلك دوستان هيات تحريريه آخر شب و درست زماني كه صفحه بندي تمام شده بود اطلاع مي دادند كه متاسفانه نشد. توضيح آنها نيز هميشه اين بود كه «نمي توانيم»، «دستمان بسته است» البته يك بار اين اتفاق افتاد و در آن هيجان و شلوغي بعد از پيروزي آقاي روحاني در انتخابات بنده در هفته نامه «ستاره صبح» مطلبي عليه سياست هسته يي كشور نوشتم و آنها هم در اوج هيجانات آن روزها يا ناپرهيزي كردند يا از دست شان در رفت و آن را چاپ كردند. جالب است كه همان روز اخطاريه رسمي به واسطه چاپ آن مقاله دريافت مي كنند.
البته از حق نبايد گذشت و بايد منصف بود كه درتمام مناظره ها در دانشگاه ها و راديو «گفت وگو» من هر وقت مساله هسته يي پيش مي آمد مخالفت خودم را صراحتا مي گفتم. اما در حوزه مطبوعات اين آرزو و حسرت به دلم مانده بود كه يك بار در مطبوعات مستقل عليه هسته يي بتوانم بنويسم. شايد خوانندگان حالامتوجه شوند كه چرا من روز شنبه 13 ارديبهشت از برپايي همايش «دلواپسي» به وجد آمده بودم، نمي شود كه در كشور سياست يك بام و دو هوا در مورد موضوعي باشد. مثلايك عده به نام «جبهه پايداري» بتوانند هر چه مي خواهند عليه سياست هسته يي مان بگويند، اما زيباكلام حق نداشته باشد عليه هسته يي مان اظهارنظر كند. نمي شود كه سياست هاي هسته يي ما زماني كه در وضعيت مدارا و مصالحه با غرب قرار مي گيرد، خيانت باشد و بشود به آنها حمله كرد و هر چه مي خواهيم به مسوولان نسبت دهيم، اما زماني كه سياست هاي هسته يي ما برعكس درجهت تخاصم و رويارويي با غرب است احدي مجاز نباشد كه حتي يك خط عليه آن بگويد يا بنويسد. بالاخره يا مي شود و مي توان سياست هسته يي كشور را مورد نقد قرار داد يا نمي شود.
بنده همانقدر كه تندروها معتقدند كه سياست هاي هسته يي آقاي روحاني غلط است، معتقدم سياست هاي هسته يي دولت گذشته نادرست و غيرمسوولانه بوده. نمي شود كه ما به منتقدان هسته يي دولت قبلي اجازه نوشتن حتي يك سرمقاله در روزنامه ندهيم، همچنان كه نمي داديم، اما به مخالفان سياست هسته يي روحاني رخصت دربست بدهيم كه هر چه خواستند بگويند و بنويسند. نمي شود كه منتقدان سياست هاي هسته يي دولت قبلي را به اتهام «تشويش اذهان عمومي» و «تبليغ عليه نظام» به دادگاه احضار كنيم اما به مخالفان سياست هاي هسته يي آقاي روحاني نشان ذوالفقار و شير و خورشيد هم بدهيم.
اگر قرار است چراغ براي نقد برنامه هاي هسته يي سبز شود و سبز بماند و بتوان برنامه هاي هسته يي را نقد كرد ، در آن صورت نمي توان گزينشي برخورد كرد.
اگر «دلواپسي»چي ها نگران آن هستند كه در نتيجه كاهش سرعت برنامه هاي هسته يي مان و توافق با غرب به مملكت ضرر و زيان وارد خواهد شد و به آنها اين حق بايد داده شود كه انتقاد و اعتراض شان را بنمايند، در آن صورت چرا اگر صادق زيباكلام ها معتقد بودند كه اتفاقا به واسطه افزايش سرعت برنامه هاي هسته يي ما است كه به مملكت ضرر و زيان هنگفتي وارد شده، آنان نتوانند اين انتقاد را وارد كرده و جلوي اعتراض شان را بايد مي گرفتيم؟
راستي را آن است كه دوستان مخالف دولت در همايش «دلواپسي» تابويي را شكستند كه منتقدان برنامه هسته يي سال هاست در حسرت و آرزوي شكسته شدن آن بودند. شخصا از «دلواپسي»چي ها واقعا تشكر مي كنم.
اگرچه موضوع همايش «توافق ژنو و دلواپسي ها» انتقاد از سياست هسته يي دولت بود، اما دوستان فرصت را از دست ندادند و هرچه مي خواستند نثار دولت كردند. البته برخي از آنچه كه گفتند خالي از طنز نبود، مثلاگفته شد «دولت روحاني هنوز 24 خرداد را نگرفته»: «با 50 درصد راي مي خواهند كودتا كنند»: «درب دهن منتقدين را نمي شود بست»: «نگران استبداد و ديكتاتوري هستيم»: «دولت زورگو است»: «دولت در شعار وعده توسعه سياسي مي دهد، اما در عمل گلوي منتقدين را منظما بيشتر دارد فشار مي دهد»: «دولت ظرفيت پذيرش نقد ندارد» و... يكي از زيباترين طنزهايي كه گفته شد اين بود: «دولت پيام ثبت نام يارانه از سوي مردم را نگرفته.» اما به هر حال اصل مطلب دلواپسي شركت كنندگان در خصوص برنامه هاي هسته يي دولت و به خصوص توافق ژنو بود.
اما اين وسط من چرا آنقدر از همايش «دلواپسي» به وجد و نشاط آمده بودم؟ براي اينكه شركت كنندگان در اين كنفرانس متوجه نبودند كه چگونه از هول حليم افتادند در ديگ. آنان در يك بعدازظهر بهاري زيبا در سفارت امريكا در تهران و طي چند ساعت «تابو»يي را شكستند كه من ظرف 10 سال نتوانسته بودم حتي يك ترك خيلي كوچك كه با راديولوژي هم نتوان آن را ديد، در آن به وجود بياورم. آنها خيلي صريح، علني، مستقيم و شفاف سياست هسته يي دولت را به زير سوال برده و تقريبا تا مرز متهم كردن مسوولان به خيانت جلو رفتند. البته مي گويم تا مرز چون در عمل خيلي صريح دولت را متهم به عقب نشيني، وادادگي، تسليم، مرعوب امريكا و غرب شدن و... كردند. آنان در آن چند ساعت بلايي بر سر استراتژي و برنامه هسته يي دولت روحاني آوردند كه من ظرف هشت سال دولت اصولگرا و قريب به 10 ماه دولت روحاني نتوانسته بودم يك ميليونيوم آن را بيان كنم.
بارها و بارها بنده در خصوص انتقاد از سياست هسته يي دولت قبلي مطلب نوشتم و به رغم آنكه آنقدر محافظه كارانه و آبكي مي نوشتم كه خودم از خودم بدم مي آمد، معذلك دوستان هيات تحريريه آخر شب و درست زماني كه صفحه بندي تمام شده بود اطلاع مي دادند كه متاسفانه نشد. توضيح آنها نيز هميشه اين بود كه «نمي توانيم»، «دستمان بسته است» البته يك بار اين اتفاق افتاد و در آن هيجان و شلوغي بعد از پيروزي آقاي روحاني در انتخابات بنده در هفته نامه «ستاره صبح» مطلبي عليه سياست هسته يي كشور نوشتم و آنها هم در اوج هيجانات آن روزها يا ناپرهيزي كردند يا از دست شان در رفت و آن را چاپ كردند. جالب است كه همان روز اخطاريه رسمي به واسطه چاپ آن مقاله دريافت مي كنند.
البته از حق نبايد گذشت و بايد منصف بود كه درتمام مناظره ها در دانشگاه ها و راديو «گفت وگو» من هر وقت مساله هسته يي پيش مي آمد مخالفت خودم را صراحتا مي گفتم. اما در حوزه مطبوعات اين آرزو و حسرت به دلم مانده بود كه يك بار در مطبوعات مستقل عليه هسته يي بتوانم بنويسم. شايد خوانندگان حالامتوجه شوند كه چرا من روز شنبه 13 ارديبهشت از برپايي همايش «دلواپسي» به وجد آمده بودم، نمي شود كه در كشور سياست يك بام و دو هوا در مورد موضوعي باشد. مثلايك عده به نام «جبهه پايداري» بتوانند هر چه مي خواهند عليه سياست هسته يي مان بگويند، اما زيباكلام حق نداشته باشد عليه هسته يي مان اظهارنظر كند. نمي شود كه سياست هاي هسته يي ما زماني كه در وضعيت مدارا و مصالحه با غرب قرار مي گيرد، خيانت باشد و بشود به آنها حمله كرد و هر چه مي خواهيم به مسوولان نسبت دهيم، اما زماني كه سياست هاي هسته يي ما برعكس درجهت تخاصم و رويارويي با غرب است احدي مجاز نباشد كه حتي يك خط عليه آن بگويد يا بنويسد. بالاخره يا مي شود و مي توان سياست هسته يي كشور را مورد نقد قرار داد يا نمي شود.
بنده همانقدر كه تندروها معتقدند كه سياست هاي هسته يي آقاي روحاني غلط است، معتقدم سياست هاي هسته يي دولت گذشته نادرست و غيرمسوولانه بوده. نمي شود كه ما به منتقدان هسته يي دولت قبلي اجازه نوشتن حتي يك سرمقاله در روزنامه ندهيم، همچنان كه نمي داديم، اما به مخالفان سياست هسته يي روحاني رخصت دربست بدهيم كه هر چه خواستند بگويند و بنويسند. نمي شود كه منتقدان سياست هاي هسته يي دولت قبلي را به اتهام «تشويش اذهان عمومي» و «تبليغ عليه نظام» به دادگاه احضار كنيم اما به مخالفان سياست هاي هسته يي آقاي روحاني نشان ذوالفقار و شير و خورشيد هم بدهيم.
اگر قرار است چراغ براي نقد برنامه هاي هسته يي سبز شود و سبز بماند و بتوان برنامه هاي هسته يي را نقد كرد ، در آن صورت نمي توان گزينشي برخورد كرد.
اگر «دلواپسي»چي ها نگران آن هستند كه در نتيجه كاهش سرعت برنامه هاي هسته يي مان و توافق با غرب به مملكت ضرر و زيان وارد خواهد شد و به آنها اين حق بايد داده شود كه انتقاد و اعتراض شان را بنمايند، در آن صورت چرا اگر صادق زيباكلام ها معتقد بودند كه اتفاقا به واسطه افزايش سرعت برنامه هاي هسته يي ما است كه به مملكت ضرر و زيان هنگفتي وارد شده، آنان نتوانند اين انتقاد را وارد كرده و جلوي اعتراض شان را بايد مي گرفتيم؟
راستي را آن است كه دوستان مخالف دولت در همايش «دلواپسي» تابويي را شكستند كه منتقدان برنامه هسته يي سال هاست در حسرت و آرزوي شكسته شدن آن بودند. شخصا از «دلواپسي»چي ها واقعا تشكر مي كنم.
ارسال نظر