|
|
امروز: پنجشنبه ۱۳ ارديبهشت ۱۴۰۳ - ۰۱:۳۴
کد خبر: ۱۶۷۲۷۵
تاریخ انتشار: ۱۲ تير ۱۳۹۶ - ۰۹:۳۶
مسأله اصلي براي ايران و جامعه ايراني مجاهدين خلق نيستند، چرا كه چهار دهه است كه جز كشتن و كشته‌شدن نه براي خود و نه براي جامعه ايران دستاورد ديگري نداشته‌اند. آنان از همان زمان عمليات مرصاد تمام‌شده تلقي شدند، ولي مسأله اصلي غرب و اين رفتار و نگاه دوگانه و متضاد آنان نسبت به جوامع ديگر است.
فرض كنيم كه امروز در يك كشور غير غربي كنفرانسي بود متشكل از گروه داعش و القاعده و در آنجا رهبران يا طرفداران اين گروه‌ها شامل رهبران و فعالان سیاسی دیگر کشورها آزادانه نشست بزرگي را برگزار مي‌كردند و تعدادي از میهمانان كشورهاي ديگر را نيز دعوت و داعشیان از سياست‌هاي گذشته خود در اجراي اقدامات تروريستي دفاع مي‌كردند يا آنها را بنا به ملاحظاتي مسكوت مي‌گذاشتند؛ در صورت وقوع چنين كنفرانسي، واكنش غربي‌ها چه بود؟ به‌ طور قطع و يقين خاك چنين كشوري را از هر حيث (سياسي، تحريم اقتصادی، تبليغاتي و حتي نظامي) به توبره مي‌كشيدند، حتما تهديدات نظامي را آغاز مي‌كردند و خواهان استرداد آنان مي‌شدند و قطعنامه پشت قطعنامه بود كه در شوراي امنيت صادر مي‌كردند!

ولي الان خودشان تروريستي‌ترين گروه قرن بيستم و حتي تاريخ كه داعش بايد جلوي آنها دو زانو بنشيند و تلمذ كند را در پاريس آزاد گذاشته‌اند كه كنفرانس تشكيل دهد و حتي برخي از مقامات تاريخ‌گذشته خود را نيز به اين كنفرانس‌ها اعزام مي‌كنند! بحث در دفاع از حكومت و نظام ايران از سوی ما یا ضدیت با آن از سوی غربی‌ها نيست. فرض كنيم كه كشورهاي غربي يا ساير كشورها در مخالفت و حتي ضديت با ايران از منطق خاص خودشان پيروي كنند و مثل همه كشورها از حيث منافع ملي و ارزش‌هاي فرهنگي و سياسي با يكديگر در تعارض قرار گيرند و حتي با يكديگر مقابله كنند. در اجراي اين ضدیت حدي از دوگانگي‌ها و بداخلاقي‌ها نيز قابل درك و فهم است، ولي پيروي از معيار دوگانه‌اي كه از يك‌سو تمام دنيا را بخواهند عليه تروريسم بسيج كنند و در عين حال پدربزرگ همه تروريست‌ها را در آغوش خود حفظ و از آن حمايت كنند، قابل پذيرش نيست. جالب‌تر از همه اين است كه غربي‌ها در يكي از اقدامات سياسي و نظامي ويژه خود پس از جنگ دوم جهاني براي سرنگون‌كردن يك رژيم استبدادی، با یکدیگر متحد و متوسل به قطعنامه‌هاي شوراي امنيت شدند و در نهايت طي يك جنگ خانمان‌برانداز صدام حسين را سرنگون كردند؛ ولي در عين‌ حال زحمت اين پرسش را به خود ندادند كه متحد اصلي اين رژيم يعني مجاهدين خلق را  كه در بسياري از جنايات آن نه‌تنها شريك، بلكه عامل مستقيم بود، به پرسش و محاكمه بكشند. اين فقط یک ادعا نيست كه آنان در جنايات صدام مشاركت داشته‌اند، اسناد مذاكرات مسعود رجوي و صدام حسين و فيلم‌هاي آن همه جا در دسترس است و به ‌طور قطع غربي‌ها و فرانسوي‌ها به خوبي از آن اطلاع دارند، همچنان كه از هزاران عمليات تروريستي ديگرشان مطلع هستند.

مجاهدين از همان زماني كه اقدام به تسويه‌هاي درون‌گروهي كردند تا زماني كه كشتن آمريكايي‌ها را افتخار خود دانستند و تا زماني كه اقدامات تروريستي بزرگ عليه حكومت و سپس مردم كوچه و خيابان را به اجرا گذاشتند و نیز چه در زماني كه در رژيم صدام‌حسين و همراه با گارد رياست‌جمهوري عراق، عليه كردها در شمال و شيعيان در جنوب جنايت كردند و چه اكنون كه اسلحه را از آنان گرفته‌اند و كت‌و‌شلوار بر تن كرده‌اند، همواره يك ماهيت ثابت و روشني داشته‌اند و آن تروريستی‌بودن آنان است.

اگر از اين زاويه به رفتار غرب نگاه كنيم، به سادگي مي‌توان گفت كه بخش مهمي از علت شكل‌گيري تروريسم همين رفتارهاي شديدا دوگانه غربي‌ها بوده است. هنگامي كه يك جامعه‌اي مي‌تواند تا اين اندازه رفتارهاي متضاد و دوگانه داشته باشد، حتما از نوعي اختلال در رنج است كه در همه عرصه‌ها خود را نشان مي‌دهد. اين اختلال عوارضي دارد كه بخشي از اين عوارض به صورت اقدامات تروريستي داعش در اروپا و آمريكا تجلي پيدا مي‌كند. ديدن اين رفتارهاي دوگانه و متضاد جز اينكه كينه و نفرت را افزايش مي‌دهد، هيچ نتيجه ديگري ندارد و كينه و نفرت نيز بهترين بذر براي رشد تروريسم داعشي است.

مسأله اصلي براي ايران و جامعه ايراني مجاهدين خلق نيستند، چرا كه چهار دهه است كه جز كشتن و كشته‌شدن نه براي خود و نه براي جامعه ايران دستاورد ديگري نداشته‌اند. آنان از همان زمان عمليات مرصاد تمام‌شده تلقي شدند، ولي مسأله اصلي غرب و اين رفتار و نگاه دوگانه و متضاد آنان نسبت به جوامع ديگر است. اين تضاد رفتاري فقط به اين مورد ختم نمي‌شود. آنان از يك‌سو ارزش‌هاي دموكراتيك را مطرح مي‌كنند، از سوي ديگر در برابر عقب‌مانده‌ترين رژيم منطقه و جنايات آن عليه مردم فقير يمن سكوت و حتي از آن حمايت مي‌كنند. به نظر مي‌رسد دموكراسي و ارزش‌هاي انساني و حقوق بشر نيز تبديل به مغازه دو نبش براي غربي‌ها شده كه از طريق آن پول درآورند. سفر ترامپ به عربستان نمونه‌اي از اين فعاليت تجاري با حقوق بشر است. تروريسم خطرناك و ترس‌آور است؛ ولي ريشه آن كه منطق و رفتار دوگانه است هراس‌آورتر از اصل تروريسم است. اين‌كه ترامپ مادربزرگ‌هاي ايراني را از ديدن نوه‌هايشان در ايالات متحده محروم مي‌كند با توجيه اين‌كه ورودشان براي امنيت آنان خطرناك است! و در عين ‌حال وزير ترامپ در نشست منافقين شركت مي‌كند، از صدها بمب اتم خطرناك‌تر است. اين حد از دورويي و دغل‌كاري در تاريخ سابقه نداشته است. اگر در قديم جنايت مي‌كردند، حداقل آن را به نام حقوق بشر غالب نمي‌كردند، و خيلي راحت از برتري نژادي يا توسعه‌طلبي دفاع مي‌كردند، ولي امروز بدترين رفتارها را در پوشش بهترين شعارها انجام مي‌دهند؛ ظلمی که غربی‌ها به کلمات می‌کنند در تاریخ بی‌سابقه است.

منبع:شهروند


ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
اخبار روز
ببینید و بشنوید
آخرین عناوین