کد خبر: ۱۶۶۹۴۹
تاریخ انتشار: ۱۰ تير ۱۳۹۶ - ۱۳:۰۷
این یک واقعیت است. تداوم وجود و حضور برخی افراد و جریانات در جامعه به دامن زدن به تنش‌های عمومی و کشاندن اختلافات به عرصه‌های اجتماعی مرتبط است اما دولت ملکف است برای مقابله با این مسائل راهکارهای جدیدی در پیش بگیرد.
 موضوع توسعه سیاسی، تقویت نهادهای جامعه مدنی و گسترش فرهنگ تحزب در ۲ دهه گذشته به یکی از مطالبات اصلی فعالان عرصه سیاست و افکار عمومی ایران تبدیل شده است. اگرچه در دولت اصلاحات در دهه هفتاد برای توسعه سیاسی و فرهنگی کشور تلاش‌هایی صورت گرفت، اما میراث دولت‌های نهم و دهم این موضوع را به حاشیه برد. با آغاز به کار دولت یازدهم امیدها در ایران برای ایجاد بسترسازی بیشتر و بهتر برای این مقوله بیشتر شد، اما در دور اول ریاست‌جمهوری حسن روحانی اقدامات درحد انتظار برای توسعه سیاسی کشور صورت نگرفت. اکنون این سوال‌ها مهم مطرح می‌شود که دولت دوازدهم برای تحقق این مساله چه سیاست یا راهبردهایی را درپیش گیرد؟ آیا تغییر در کابینه خواهد توانست به این موضوع کمک کند؟ سیاست‌های چالشی جریان اصولگرایی منتقد دولت خواهد توانست به عامل و مانعی در مسیر توسعه سیاسی تبدیل شود؟ برای بررسی این موضوع و مسائل مرتبط با توسعه سیاسی، کابینه آینده، «آرمان» با دکتر عبدالله ناصری، استاد دانشگاه و فعال سیاسی، گفت‌وگو کرده است که در ادامه می‌خوانید.

دولت برای آنکه بتواند به وعده‌های خود به ویژه در حوزه جامعه مدنی و توسعه سیاسی عمل کند، چه تغییراتی را در پیش گیرد؟ آیا تغییر افراد و جابه جایی این مساله را حل خواهد کرد؟

در دولت‌های 2 دهه گذشته به ویژه دولت‌های اصلاحات و تدبیر و امید، مقوله توسعه سیاسی و تقویت نهادهای جامعه مدنی به یک مساله مورد مناقشه و در عین حال مهم تبدیل شد. به رغم همه مخالفت‌ها و ممانعت‌ها، موضوع توسعه سیاسی به عنوان راهبرد محوری هر دو دولت در دستورکار قرار گرفت. اکنون نیز این مساله به‌طور جدی مورد بحث و گفت‌وگو قرار می‌گیرد. لازم است کابینه برای تعمیق این مهم در کشور تلاش کند. این مساله نیازمند توجه ویژه دولت است. شاید دولت به تنهایی نتواند عاملی کافی برای تحقق توسعه سیاسی باشد اما قطعا اقدامات آن مهم و موثر خواهد بود. در ابتدا لازم است زمینه را برای نهادسازی و همچنین کمک به توسعه نهادهای جامعه مدنی فراهم سازد. برخی ارگان‌های دولت به‌طور مستقیم با این مقوله در ارتباط هستند. آنها نقش اساسی در این زمینه برعهده دارند. نقش کارگزار در اینجا پررنگ و برجسته می‌شود. برای نمونه نقش معاونت سیاسی و اجتماعی وزارت کشور و به‌طور کلی مدیران مجموعه وزارت کشور و حتی کارگزاران وزارت اطلاعات و دبیرخانه شورای عالی امنیت ملی، در این مقوله بسیار حساس و سرنوشت ساز است. در دوران اصلاحات، معاونت سیاسی و اجتماعی وزارت کشور توانست در دو مقوله اساسی باعث ایجاد تحول در فضای سیاسی و توسعه فرهنگی شود. اولا برگزاری انتخابات شوراها و به‌طور کلی شکل‌گیری شوراها به عنوان یکی از نشانه‌های تعمیق مردمسالاری و مشارکت مردمی در این دوران پا گرفتند. ثانیا متولی موضوع گسترش نهادهای سیاسی و حزبی نیز همین ارگان وابسته به وزارت کشور بود. بنابراین دولت آینده باید متولیان این نهادهای مرتبط با توسعه سیاسی و فرهنگی را از میان افرادی انتخاب کند که به گفتمان توسعه سیاسی کشور باور داشته باشند. این افراد باید همسو با این راهبرد و پروژه کلان باشند. در اینجا نقش کارگزار حیاتی است. درست است که تغییر کارگزار باعث توسعه سیاسی نخواهد شد اما انتصاب کارگزاران شایسته برای این مقوله در فراهم سازی فضا و مقدمات توسعه سیاسی بسیار مهم خواهد بود. علاوه براین رئیس‌جمهور نیز نقش کلیدی در این زمینه دارد. رئیس‌جمهور ضمن انتخاب این افراد باید اهتمام جدی نیز برای این موضوع قائل شود و خود این موضوع را به عنوان یکی از دستورکارهای مهم دولت آینده مورد پیگیری قرار دهد. رئیس‌جمهور به همان نحو که پیگیر برجام بود باید پیگیر توسعه سیاسی و اجتماعی نیز باشد.

چرا به‌رغم وجود و ثبت صدها حزب در ایران فعالیت‌های حزبی در کشور پا نگرفته است؟

ساختار سیاسی در کشور به‌گونه‌ای است که تحزب آن‌چنان در آن مورد استقبال قرار نگرفته است. حزب دارای کارکردهای مشخصی است. این کارکردها در برخی موارد در تعارض با کانون‌های قدرت قرار دارند. برای نمونه حزب، منتقد قدرت و رفتارهای سیاسی دولت وقت است که این موضوع برای برخی دولت‌های قابل قبول نیست. در دوران آقای احمدی‌نژاد این مساله به‌طور روشن خود را نشان داد. این دولت حتی مساله وجود تحزب در جامعه را رد می‌کرد. در نتیجه طبیعی است در چنین شرایطی تحزب و فرهنگ حزبی در جامعه و فضای سیاسی کشور رشد چندانی نخواهد کرد. باید برای تغییر ساختارهای مرتبط با فعالیت حزبی در جامعه تلاش کرد. اگر این ساختارها تا اندازه‌ای در جامعه تغییر یابند احتمال ظهور و بروز احزاب قدرتمند و جریانات حزبی تقویت خواهد شد؛ اگرچه توسعه سیاسی و گسترش فرهنگ تحزب و وجود احزاب خود یک پدیده بلندمدت است و در کوتاه‌مدت نمی‌توان منتظر ظهور حزب و گسترش فعالیت‌های حزبی در جامعه بود. در نتیجه طبیعی است در چنین شرایطی تحزب و فرهنگ حزبی در جامعه و فضای سیاسی کشور رشد چندانی نداشته باشد. از سوی دیگر تجربه تحزب در کشور نیز تجربه موفقی نبوده است و خاطرات خوبی از این مساله در ایران وجود ندارد که این نیز خود در عدم توسعه فرهنگ تحزب نقش داشته است. برای نمونه در اوایل انقلاب ما تجربه وجود منافقین را داشتیم که ذهن و دیدگاه منفی نسبت به حزب را در جامعه ایجاد کرد. حتی اکنون بسیاری باتوجه به آن رخدادهای ناگوار اوایل انقلاب به مساله وجود حزب و موضوعات مرتبط با آن نگاه می‌کنند. این نیز خود در عدم توسعه فرهنگ تحزب نقش داشته است. باید برای تغییر این ذهنیت و بازسازی یک تصویر مناسب‌تر از حزب در جامعه تلاش کرد.

برای ترویج تحزب و فرهنگ حزبی چه راهکارهایی را پیشنهاد می‌دهید؟

باید کانون یا کانون‌های اصلی قدرت در جامعه به‌ویژه در جوامع در حال گذار و درحال توسعه همچون ایران به این واقعیت پی ببرند که احزاب در درون ساختارهای قدرت، در درون قانون اساسی کشور و در درون نظام‌جمهوری اسلامی کارکرد خوب و مثبتی خواهند داشت، به این معنا که حتی به عنصری کمک‌کننده و تسهیل بخش برای دولت تبدیل شوند. برای نمونه احزاب در یک شرایط نرمال و طبیعی دید‌بان‌های کانون قدرت هستند و خواهند توانست در زمینه مبارزه با فساد اقتصادی و اداری و نظارت بر کار دولت بسیار موفق عمل کنند. آنها حتی در روند بهینه‌سازی کارکردهای دولت نقشی مهمی دارند. زمانی که این تصور ایجاد شود که احزاب نقشی تسهیلگر دارند و در درون سیستم و نه بر سیستم هستند زمینه برای ترویج و گسترش تحزب و فرهنگ کار حزبی فراهم خواهد شد. در شرایط فعلی تا اندازه زیادی این دیدگاه و رویکرد در کانون‌های اصلی قدرت وجود ندارد و حتی برخی حزب را رقیب قدرت و به عنوان عاملی منفی تلقی خواهند کرد.

چرا باوجود همه شعارهای پر زرق و برق اقتصادی و همچنین مشکلات متعدد در زمینه معیشتی مردم در انتخابات اردیبهشت 96 به این شعارهای پوپولیستی رأی ندادند؟

این نکته بسیار مهم و قابل تاملی است و ما باید به عنوان یکی از مولفه‌های مهم انتخابات اردیبهشت96 بیشتر به آن بپردازیم. در این جریان سه عامل اصلی قابل بررسی است. از یک سو تجارب بعد از سال 84 برای مردم بسیار تلخ بود. احمدی‌نژاد با همین شعارهای پوپولیستی قدرت را در دست گرفت و با همین شعارها نیز8 سال دولت را اداره کرد اما در سال 92 ویرانه‌ای را تحویل دولت جدید و ملت ایران داد. رئیسی و قالیباف نیز مدل و نمونه‌های جدی‌تری از احمدی‌نژاد و سعید جلیلی در جامعه بودند. مردم در این انتخابات نشان دادند آماده نیستند تحت ‌نام دیگری به دوران احمدی‌نژاد بازگردند. دوران وجود پوپولیسم در ساختار قدرت در ایران گذشته است و جامعه شاهد گذار به دوره عقلانیت و دوری از شعارهای توخالی و عوامفریبانه است. این انتخاب همچنین تغییر فرهنگ سیاسی کشور را به‌طور عملی بروز داد. مردم در این دوره جدید و با این فرهنگ سیاسی تحول یافته نشان دادند بر اساس مولفه هزینه و فایده عمل کردند و درگیر شعارهای پوپولیستی نشدند. عنصر سوم نیز نقش مهم جریان اعتدال و امید و به‌طور کلی نخبگان اصلاح‌طلب و رسانه‌های وابسته به اصلاحات بود. آنان عناصر مهمی در زمینه تنویر و روشن سازی افکار عمومی برای تبعات ورود دوباره پدیده احمدی‌نژاد به ساختار قدرت بودند. در طول دو هفته مانده به انتخابات شخصیت‌ها و فعالان شناخته‌شده اصلاحات در رسانه‌ها با راه‌اندازی موج‌های متعدد ضمن خنثی سازی تبلیغات نامزدهای اصولگرا در افکارسازی و شکل دادن به افکار عمومی بسیار موفق عمل کردند. آنان تجربه متفاوتی از فعالیت و کمپین مبارزات انتخاباتی را نشان دادند.

در شرایط کنونی که مخالفان و منتقدان دولت آن را مورد هجمه قرار می‌دهند، دولت با اتخاذ چه رویکردی از این مساله گذر کند و کابینه موفقی تشکیل دهد؟

دولت روحانی در این دوره از یک امتیاز مهم برخوردار است و آن نیز همسویی و همراهی مجلس با سیاست‌های دولت است. ماهیت مجلس تغییر یافته است و اگرچه این مجلس یک مجلس اصلاح‌طلب نیست اما از یک هسته خردمند درتصمیم‌گیری و تصمیم‌سازی برخوردار است. در طول دو سال گذشته مجلس نشان داده است دیگر به دوران تندروی و فضای غیرواقعی بازنخواهد گشت. انتخاب هیات رئیسه مجلس نیز در هفته‌های گذشته نیز نشان‌ داد تندروها پایگاه سیاسی و ساختاری خود را از دست داده‌اند. اکنون رئیس‌جمهور بخشی از محدودیت‌ها و چالش‌های دولت چهارسال گذشته را برای چینش کابینه جدید ندارد. از سوی دیگر دولت نباید به هیچ‌عنوان تحت تاثیر فضا سازی جریان مخالف خود قرار گیرد. جریان مخالف و منتقد دولت ‌درصدد ایجاد فضا سازی و ایجاد وضعیت واکنش در دولت است. رئیس‌جمهور در این فاصله زمانی تا اعلام کابینه نباید به هیچ‌عنوان تحت‌تاثیر فضاسازی‌های جریان رادیکال رقیب قرار گیرد و به این دلیل از کارویژه اصلی خود یعنی تشکیل کابینه کارآمد، منسجم و چابک دور شود. تمام این فضاسازی‌ها و بازی‌سازی‌ها علیه دولت برای این است که دولت در مساله تشکیل دولت جدید در موضع ضعف و انفعال قرار گیرد. علاوه براین کابینه یازدهم یک کابینه دو قطبی بود یعنی بخشی از وزیران آن کارآمد و توانمند بودند. آنان نقش خود را برای موفقیت دولت به خوبی ایفا کردند. وزرایی مانند آقایان ظریف و زنگنه حتی به برندهای دولت یازدهم تبدیل شدند. آنان نقش بسیار مثبتی در تغییر دیدگاه مردم نسبت به دولت تدبیر و امید داشتند اما قطب دیگر نیز وزرای ضعیف و ناهمسو بودند که در این دولت باید این مساله حل شود و دولت تک قطبی و چابک ایجاد شود. علاوه بر تغییر در کابینه ملی تغییر در کابینه محلی نیز باید در اولویت قرار گیرد. منطقی و قابل قبول نخواهد بود بعد از گذشت چهار سال همچنان فرماندارانی سرکار باشند که علاوه بر ناکار آمدی، قرابت فکری با احمدی نژاد دارند. این مساله در سطح محلی نیز موجی از نارضایتی را شکل داده بود. اگر دولت دکتر روحانی برای تغییر در هر دو کابینه ملی و محلی به‌طور موفق عمل نکند ضمن آنکه محبوبیت مردمی خود را از دست خواهد داد کارنامه ناموفقی از خود و دولت تحویل خواهد داد و این نیز در بلندمدت به نفع آرمان‌های اصلاحات و اعتدال‌طلبی در جامعه ایران نخواهد بود.

چرا برخی به جای آنکه در تریبون‌های عمومی همدیگر را مورد خطاب قرار دهند، حاضر نیستند در جلسات خصوصی مسائل و مشکلات خود را حل و فصل کنند؟

این یک واقعیت است. تداوم وجود و حضور برخی افراد و جریانات در جامعه به دامن زدن به تنش‌های عمومی و کشاندن اختلافات به عرصه‌های اجتماعی مرتبط است اما دولت ملکف است برای مقابله با این مسائل راهکارهای جدیدی در پیش بگیرد. در ابتدا دولت از طریق مفاهمه با کانون‌های اصلی قدرت مسائل مختلف سیاسی، اقتصادی و اجتماعی را حل و فصل کند. اما در این میان به یک نکته توجه شود و آن هم اینکه مردم نباید احساس کنند در دوران حاکمیت شبکه‌های اجتماعی، عناصر نامحرمی هستند و نباید به هیچ‌عنوان چنین تلقی‌ای برای مردم ایجاد شود. اگرچه مردم نیز خود نیک می‌دانند طرح پاره‌ای از مسائل در عرصه عمومی جامعه برای آنان سودی در پی نخواهد داشت و تنها شایعات را دامن خواهد زد اما رقیب دولت همواره از این مساله سود خواهد برد. دولت نیز در مقابل باید سیستم اطلاع‌رسانی خود و تشریح دستاوردها و مسائل مرتبط با آن را برای افکار عمومی تغییر دهد. این پاشنه آشیل دولت است. دولت جدید باید در عرصه اطلاع‌رسانی تغییرات ساختاری ایجاد کند. گفت‌و‌گوی مستقیم با افکار عمومی و استفاده از فضای مجازی و ابزارهای ارتباطی جدید نیز خواهد توانست بخش بزرگی از این تنش آفرینی را محدود و حتی خنثی سازد.

چرا رقبای انتخاباتی روحانی به او تبریک نگفتند؟

این یک کار غیراخلاقی و خارج از عرف سیاسی کشور است. اما به نظر من انتخابات 29 اردیبهشت یک رفراندوم و غیرقابل پیش‌بینی بود. مخالفان دولت تمام توان خود را برای شکست روحانی به کار گرفتند. حتی برخی منتظر رئیس‌جمهور شدن رئیسی بودند، اما در پایان روحانی ضمن تقویت پایگاه مردمی خود شکست سختی را نیز بر طرف مقابل تحمیل کرد. این موضوع برای آنان سخت و غیر قابل قبول بود. سنگینی این شکست تا جایی بوده است که حتی آنان نتوانستند به روحانی تبریک بگویند.

در کنار مولفه‌های مختلف برای تشکیل کابینه آینده، فقدان آیت‌ا...هاشمی را برای دولت چگونه ارزیابی می‌کنید؟

فقدان آیت‌ا...هاشمی را فراتر از دولت می‌دانم. درست است ایشان یکی از حامیان دولت بودند اما او شخصیتی فراتر از دولت داشتند. فقدان او به عنوان یک شخصیت محبوب و ملی و کاریزماتیک برای کلیت جامعه ایران یک خسارت و ضایعه بزرگ است. نبود آیت‌ا...هاشمی قطعا برای دولت آینده نیز خوشایند نخواهد بود. با این همه، نکته بسیار مهمی در این میان وجود دارد این است که اندیشه و تفکر آیت‌ا...هاشمی رفسنجانی اکنون در درون جامعه و در میان توده‌های مردم تبلور و رسوخ یافته است. ریشه‌های تفکر آیت‌ا...هاشمی در عمق لایه‌های مختلف اجتماعی وجود دارد. در نبود آیت‌ا...هاشمی، 24‌میلیون از مردم ایران و جامعه مدنی پشت سر دکتر روحانی قرار می‌گیرند. این موضوع نشانه این است که فقدان آیت‌ا...هاشمی اگرچه سخت و ناخوشایند است اما اندیشه هاشمی چراغ راهنمای مردم و دولت خواهد بود. اکنون اندیشه و دغدغه‌های آیت‌ا...هاشمی از شخص او خارج و به یک نیروی اجتماعی بدل گشته است.

چرا بعد از پایان هر دوره ریاست‌جمهوری، روسای‌جمهور تا حدودی از مرکزیت خارج می‌شوند؟

با این مساله موافق نیستم. آیت‌ا... هاشمی به عنوان اولین رئیس‌جمهور پس از فوت امام تا سال 88 در بدنه حاکمیت و ساختار قدرت نقش مهم و بنیادینی ایفا کرده است. شاید پس از انتخابات 88 شاهد تغییر مشی آیت‌ا... هاشمی و دوری نسبی او از ساختارهای قدرت باشیم اما این به معنی دور شدن او از ساختار حاکمیت تلقی نخواهد شد. رئیس دولت اصلاحات نیز همیشه فرزند انقلاب بوده و در درون این ساختار و حاکمیت بوده است. اما دلیل اینکه پس از سال 84 او هیچ‌گونه پست دولتی را قبول نکرد برای آن بود که‌ درصدد توسعه تحقق ایده گفت‌و‌گوی تمدن‌ها بود. از سوی دیگر او در تلاش برای تعریف خود در درون جامعه مدنی و نهادهای مدنی بود. موضوع احمدی‌نژاد نیز خارج از این مقوله است. احمدی‌نژاد در دوران دوم ریاست‌جمهوری دچار توهم قدرت شد. او دنبال یک مدیریت جهانی و آرمان‌های خاص خود بود و حتی بعضا به خواسته‌های ارکان حاکمیت وقعی نیز نمی‌گذاشت. در سال‌های آخر دوران ریاست‌جمهوری نیز او حتی خود را از جریان اصولگرایی جدا کرد و به نوعی در تقابل با آنان قرار گرفت. این مسائل باعث دوری او نه تنها از ساختار حاکمیت بلکه اصولگرایی و حتی جامعه نیز شد.

اگر به‌جای دکتر روحانی بودید در چهار سال آینده چه اقداماتی انجام می‌دادید؟

یک دولت بسیار منسجم تشکیل می‌دادم و تقریبا 60‌درصد کابینه را تغییر می‌دادم، به ویژه تیم اطلاع‌رسانی مقتدری را به کار می‌گرفتم و در انتخاب وزرا نیز به این مساله توجه جدی‌تری می‌کردم که وزرایی انتخاب شوند که آماده پرداخت هزینه برای دولت و تحقق مطالبات مردم باشند. با مردم نیز صادقانه سخن می‌گفتم. همچنین سعی می‌کردم ارتباط بیشتری با مردم داشته باشم و واقیعت‌های جامعه را با آنان بی پرده بگویم.

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
اخبار روز
ببینید و بشنوید
آخرین عناوین