کد خبر: ۱۶۶۹۲۵
تاریخ انتشار: ۱۰ تير ۱۳۹۶ - ۱۰:۲۴
ترامپ باور دارد تجارت ادامه جنگ و جنگ ادامه تجارت است.‌ از‌اين‌رو آگاهانه اين گفته‌ اسپایکمن را واژگونه به‌ كار مي‌گيرد كه «اندك قدرتي بيشتر از ديگران موجب تعادل مي‌شود»؛ اما در آمريكا همه مانند ترامپ فكر نمي‌كنند.
مخالفان روحاني با هتاكي به او دست به كار خطرناكي مي‌زنند. اين گروه خواسته يا ناخواسته اين پيام را به دنيا مي‌دهند که دولتي با بيش از ٢٤ ميليون رأي قوي‌‌تر از اراده آنان نيست. اين حملات تخريبي به روحاني بيش از آنكه مصرف داخلي داشته باشد كه دارد، بر ديپلماسي جهاني ايران اثري سوء مي‌گذارد و كار را براي دولت دوازدهم و ديپلمات‌هايش در عرصه بين‌المللي سخت‌تر مي‌كند. در واقع اين بار هتاكان عليه آراي مردم اقدام كرده‌اند و در يك كلام روبه‌روي دموكراسي ايستاده‌اند. دموكراسي همان ايده‌اي است كه بيش از هر نيروي ديگری مانع تهاجم بيگانگان به كشور مي‌شود. دموكراسي يعني مردم. مردم يعني صورت يك ملت. كشوري كه مردمش صورت دارد، هيچ ارتشي در دنيا نمي‌‌تواند امنيت مرزهايش را به خطر بيندازد. اگر قدرت‌هاي نظامي برتر دنيا در برابر ايران با احتياط رفتار مي‌كنند، مهم‌تر از ارتش نيرومند دموكراسي آن است كه با همه ناكارآمدي‌هايش دولتي را برمي‌سازد و دولتي را كنار مي‌گذارد. مردمي كه مقاطعي با فقر و فاقه سر كرده‌اند، بهترين راه را براي تغيير، صندوق‌های رأي مي‌دانند و در پي دستيابي به مطالبات‌شان به شيوه‌اي دموكراتيك هستند. مردمي كه هم شعر مي‌شناسند و هم شعور دارند و شاعران را از هتاكان به‌خوبي بازمي‌شناسند: «فرياد من همه از درد بود/ چرا كه من، در وحشت‌انگيزترين شب‌ها،‌ آفتاب را به دعايي نوميدوار طلب كرده‌ام». آنچه مردم را در ميدان نگه داشته، اميد به بهبود است: بهبود اقتصادي، اجتماعي و سياسي و مهم‌تر از همه مصون نگه‌داشتن ايران از آتش جنگ در خاورميانه؛ خاورميانه‌اي كه در ميانه جنگي تمام‌عيار است و مردم ايران بيم آن دارند كه پايشان به جنگي مستقيم باز شود. جنگ با عربستان يا اسرائيل. اين فكر با شكست گروه داعش در منطقه و سهم‌خواهي كشورهاي درگير بعد از پيروزي بيشتر قوت مي‌گيرد. با درك اين موقعيت است كه اسرائيل و عربستان تلاش مي‌كنند ايران را به جنگي مستقيم وادار كنند؛ اما بعيد است آمريكا تن به اين سياست بدهد. آمريكا سياست رواداري و كارايي را در دو دوره دنبال كرده است. دولت اوباما سياست رواداري را برگزيد و دولت ترامپ در پي كارايي است. اينك دو كشور جلودار منازعات منطقه‌اند:  اسرائيل و عربستان. آمريكا پس از اوباما در پي برهم‌زدن «تعادل» در منطقه است. «تعادل»، كليدواژه روابط بين‌الملل است. دولت ترامپ با كمك تسليحاتي به عربستان با صراحت اعلام مي‌كند كه درصدد برهم‌زدن تعادل در منطقه است.

 ترامپ باور دارد تجارت ادامه جنگ و جنگ ادامه تجارت است.‌ از‌اين‌رو آگاهانه اين گفته‌ اسپایکمن را واژگونه به‌ كار مي‌گيرد كه «اندك قدرتي بيشتر از ديگران موجب تعادل مي‌شود»؛ اما در آمريكا همه مانند ترامپ فكر نمي‌كنند. باب كروگر، سناتور دموکرات، از فروش اسلحه به كشورهاي خاورميانه در اين شرايط بسيار بيمناك است و از آن به‌شدت انتقاد مي‌كند. سود روسيه و اسرائيل در اين منازعات تا حدودي تضمين‌شده است. آمريكا تلاش مي‌كند عربستان را به‌عنوان نماينده خود در منطقه جا بيندازد تا هژموني‌اش را گسترش بدهد؛ اما آنچه استراتژيست‌هاي آمريكا را درباره تحقق اين ايده مردد مي‌كند، مسائل داخلي عربستان است. آنان به‌خوبي مي‌دانند که عربستان يك كشور نيست؛ بلکه يك كمپاني بزرگ نفتي است، با مدیریتی قبیله‌ای و با مردمي كه صورت ندارند. آنان به‌خوبي مي‌دانند براي جنگ هم به دموكراسي نياز است و كشورهاي بي‌دموكراسي با مردمي بي‌صورت در لحظه‌هاي بحراني جنگ از هم فرو مي‌پاشند. از‌اين‌رو آمريكا تلاش مي‌كند بيش از جنگ با اتوريته خود در کالبد عربستان بدمد و از او هیولایی جعلی بسازد. استراتژیست‌های تاریخ‌گرای آمریکا -که آبشخور فکری‌شان کیسینجر است- می‌دانند وضعیت خاورمیانه دوره جنگ‌های ٣٠‌‌ساله اروپا را تداعی می‌کند: «به‌راستی جهان خو گرفته است با فریادهای دادخواهی از خاورمیانه برای سرنگون‌‌سازی نظم منطقه‌ای یا جهانی در چارچوب چشم‌اندازی جهان‌شمول. مطلق‌گرایی همواره در خاورمیانه رواج داشته؛ خاورمیانه‌ای که هم‌اکنون در کشاکش میان رؤیای فخر و شکوه دیرینه خویش از یک سو و ناتوانی امروزینه خویش در وحدت بر پایه اصول مشترک مشروعیت جهانی و منطقه‌ای از سوی دیگر گرفتار است». اسرائیل می‌خواهد خود را از آتش جنگ در امان بدارد و به این دلیل است که برای فروپاشی دولت‌های منطقه تلاش می‌کند. مواجهه با کشورهای فاقد دولتِ مقتدر و کارآمد ساده‌تر است. سوریه بی‌دولت و لبنان بی‌دولت از نگرانی‌های اسرائیل می‌کاهد؛ حتی اگر این بی‌دولتی‌ها موجب افزایش تروریسم در منطقه شود. از این نقطه شکاف استراتژیک روسیه و اسرائیل شکل می‌گیرد. روسیه بر آن است که حتی با جنگ ثبات را به سوریه بازگرداند. از این منظر ایران و روسیه استراتژی مشترکی را دنبال می‌کنند. کشورهای بی‌دولت در منطقه برای ایران و روسیه مثل انبار باروت‌اند. روسیه در انتخاب هم‌پیمان خود بسیار هوشمندانه عمل کرده است؛ از‌این‌رو با تمام قوا از ایران که نوک پیکان مقاومت در منطقه است، حمایت می‌کند. ایران کشوری است با دولتی مقتدر و ارتش و نیروهای نظامی کارآمد: گذشته از اینها ایران کشوری است که تجربه هشت سال جنگ را با موفقیت پشت‌ سر گذاشته است. مواضع ایران و روسیه در هیچ دوره‌‌ای از تاریخ این‌گونه به یکدیگر نزدیک نبوده است. ایران با حضور در منطقه از امنیت ملی روسیه صیانت می‌کند و روسیه با احترام به تمامیت و استقلال ایران سعی می‌کند به تحقق آرمان‌های انقلاب ایران -تا جایی که با منافع روسیه تضاد نداشته باشد- کمک کند. آمریکا، اسرائیل و عربستان از این نزدیکی استراتژیک بیمناک‌اند و هریک به‌نوعی از این هم‌پیمانی متضرر خواهند شد؛ پس بی‌دلیل نیست که هر سه کشور تلاش می‌‌کنند به حضورشان در جنگ‌های منطقه شکل و شمایل امنیتی بدهند؛ نه حقوقی و سیاسی؛ زیرا در پس پشت هر جنگِ امنیتی نیرو و حضور نظامی خوابیده است که به‌سرعت به ‌دلیل مسائل امنیتی می‌تواند مرزهای خشونت را بی‌محابا درنوردد؛ خشونتی که بیش از آنکه دامان روسیه را بگیرد، دامان ایران و منطقه را خواهد گرفت. ایران وضعیتی پیچیده دارد، چه‌بسا بعد از شکست داعش این وضعیت پیچیده‌تر شود. هم‌پیمانیِ استراتژیک با روسیه و هم‌پیمانیِ ایدئولوژیک با سوریه نمی‌گذارد ایران به‌راحتی در منطقه از منافعش صرفه‌نظر کند. از‌این‌رو کار برای دیپلمات‌های ایران پس از داعش سخت‌تر از قبل می‌شود. آنچه مهم‌تر از انتخاب یک سیاست خارجی درست است، باور به مردم و دولتی است که آنان برگزیده‌اند. مردم نشان داده‌اند پای انتخاب‌های خود می‌ایستند. نادیده‌گرفتن خواسته‌های مردم، در مسائل بین‌المللی کار را سخت‌تر و پیچیده‌تر می‌کند. دولت‌هایي موفق‌اند که مردم را در پیروزی و شکست ‌خود شریک می‌کنند.

منبع: شرق
ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
اخبار روز
ببینید و بشنوید
آخرین عناوین