کد خبر: ۱۶۱۲۴۳
تاریخ انتشار: ۰۲ خرداد ۱۳۹۶ - ۱۱:۱۶
آقای قالیباف در اولین مناظره انتخاباتی خطاب به آقای جهانگیری عنوان کردند که آقای جهانگیری کاندیدای پوششی هستند و خود را دستاویز جناح‌های سیاسی قرار داده اند. این در حالی است که در نهایت خود آقای قالیباف نقش کاندیدای پوششی را ایفا کردند و به سود آقای رئیسی صحنه انتخابات را ترک کردند.
اصولگرایان در چهار انتخابات اخیر یعنی دو انتخابات ریاست جمهوری، مجلس شورای اسلامی و شورای شهر شکست خورده‌اند. بدون شک این شکست‌های مکرر که غالبا نیز به صورت کامل صورت گرفته است پیامدهای مهمی برای این جریان سیاسی خواهد داشت. به همین دلیل و برای تحلیل و بررسی شکست اصولگرایان در انتخابات اخیر با مهندس پرویز کاظمی، وزیر کار، تعاون و رفاه اجتماعی دولت نهم، گفت‌وگو کردیم. مهندس کاظمی معتقد است: «اگر همین روند در کشور ادامه پیدا کند و اصولگرایان حاضر نشوند اشتباهات گذشته خود را اصلاح کنند، جریان اصولگرایی با خطر حذف از فضای سیاسی ایران مواجه خواهد شد و به کلی از عرصه تصمیم‌گیری کشور کنار خواهند رفت. در شرایط کنونی قوه مجریه و قوه مقننه و همچنین شورای شهر به عنوان پارلمان شهری در شهرهای مهم کشور از دست اصولگرایان خارج شده است و اصلاح‌طلبان موفق شدند نهادهای مهم دموکراتیک را به دست بیاورند. به نظر من حتی بازگشت اصولگرایان به فضای سیاسی کشور نیز دشوار و سخت شده است و این جریان نمی‌تواند به راحتی نهادهایی که از دست داده را دوباره به دست بیاورد. اصولگرایان از زمان عقب هستند و به همین دلیل جریان اصولگرایی به اصلاحات نیاز دارد. اصولگرایان باید این نکته را در نظر داشته باشند که دوران شعارهای کلی و عوامفریبانه به پایان رسیده است و در شرایط کنونی میزان آگاهی مردم جهان و ایران نسبت به گذشته بسیار افزایش داشته است.» در ادامه متن گفت‌وگوی مهندس پرویز کاظمی با «آرمان» را از نظر می‌گذرانید.

دلایل شکست اصولگرایان در چهار انتخابات اخیر یعنی دو انتخابات ریاست جمهوری سال92و96، مجلس شورای اسلامی و شورای شهر تهران چیست؟

به نظر من همه این شکست‌ها قابل پیش‌بینی بود. اصولگرایان در سال‌های اخیر رویکرد اشتباهی در پیش گرفته بودند که از قبل قابل پیش‌بینی بود در نهایت به شکست منجر خواهد شد. مهم‌ترین خط‌کشی سیاسی بین اصلاح‌طلبان و اصولگرایان در انتخابات ریاست جمهوری سال76 و رقابت بین آقای ناطق نوری و رئیس دولت اصلاحات شکل گرفت. در آن مقطع زمانی کمتر کسی فکر می‌کرد رئیس دولت اصلاحات با رأی بسیار بالا به ریاست جمهوری برسد و همه گمان می‌کردند آقای ناطق نوری به راحتی در انتخابات پیروز خواهد شد. با این وجود رئیس دولت اصلاحات با رأی بسیار بالایی به پیروزی دست پیدا کرد و در انتخابات1380 نیز موفق شد با به دست آوردن 76 درصد آرای انتخاباتی، دوران ریاست جمهوری خود را تکرار کند. این در حالی بود که ایشان در انتخابات ریاست جمهوری سال 76 موفق شده بود 68 درصد آرا را به دست بیاورد. در نتیجه میزان آرای ایشان در انتخابات سال1380 افزایش پیدا کرده بود. در سال84 احمدی‌نژاد با به دست آوردن61درصد آرا و در سال 88 با 62درصد آرا به ریاست جمهوری رسید. در سال92 آقای روحانی با به دست آوردن حدود51درصد به ریاست جمهوری رسیدند. این در حالی است که در سال96 ایشان با به دست آوردن57 درصد آرا موفق شدند به ریاست جمهوری برسند و نسبت به انتخابات قبلی با افزایش7 درصدی آرا مواجه شدند. به نظر من ریشه شکست‌های اخیر اصولگرایان را باید در تشکیل دولت‌های نهم و دهم و اتفاقات پس از آن جست‌وجو کرد. البته مسائل دیگری چون شکاف‌ها و اختلاف سلیقه‌های درون جریان اصولگرایی نیز در شکست‌های مکرر اصولگرایان نقش داشته است. عملکرد سوال‌برانگیز احمدی‌نژاد در دولت‌های نهم و دهم تورم را افزایش داد، ایران را در عرصه بین‌المللی منزوی کرد و باعث صف‌کشی‌های داخلی در فضای سیاسی ایران شد. به همین دلیل نارضایتی‌های مردم از وضعیت موجود و همچنین اصولگرایان که عامل اصلی روی کار آمدن احمدی‌نژاد بودند افزایش پیدا کرد و گفتمان اصولگرایی روز به‌روز بیشتر به حاشیه کشیده شد. مسأله مهم در این زمینه این بود که اصولگرایان پس از مدتی متوجه این نکته شدند که ادامه رویکرد احمدی‌نژاد برای کشور مضر است. با این وجود حاضر نبودند به اصلاح وضعیت خود بپردازند و دوباره از احمدی‌نژاد حمایت کردند تا وی به سیاست‌های اشتباه خود در مدیریت کشور ادامه بدهد. مسأله مهم دیگری که در شکست اصولگرایان نقش داشته این است که اصولگرایان خود را صاحب و مالک انقلاب و نظام می‌دانند و هیچ‌کس دیگری را در دایره انقلاب جای نمی‌دهند. به عنوان مثال یک بار یکی از آقایان اصولگرا به صراحت عنوان کرد: «هرکه با ما نیست، در نتیجه علیه ماست». این در حالی است که انقلاب اسلامی متعلق به80 میلیون ایرانی است و کسی نمی‌تواند بین مردم خط‌کشی ایجاد کند. برخی عنوان می‌کنند اصولگرایان ارزشی هستند. این سخن به این معناست که کسانی که خارج از دایره اصولگرایی هستند ارزشی نیستند. این سخن از اساس باطل است و کسی نمی‌تواند برای ارزش انسان‌ها خط و معیار مشخص کند. همین دیدگاه است که باعث می‌شود در فضای انتخابات مردم ایران را به4درصد و 96 درصد تقسیم کنند. براساس اظهارات آقای قالیباف در حدود4درصد مرد یعنی سه میلیون و دویست هزار نفر رانت‌خوار، جیره‌خوار و رشوه‌خوار هستند. این نوع تفکر از اساس اشتباه است. دلیل اصلی این مسأله این است که دولتی که آقای قالیباف آن را4درصدی نام‌گذاری کرده بود در انتخابات ریاست جمهوری60 درصد رأی مردم را به دست آورد. نکته دیگری که در شکست مکرر اصولگرایان نقش داشت، عدم احترام به نظر مردم بود. در سال‌های اخیر هرکسی که سخنی برخلاف نظر اصولگرایان مطرح می‌کرد وی را به ضدیت با انقلاب و نظام متهم می‌کردند. در نتیجه همه این عوامل باعث شد که اصولگرایان در چهار انتخابات اخیر شکست بخورند.

شکست‌های صددرصدی اصولگرایان در انتخابات مجلس شورای اسلامی و شورای شهر تهران چه پیامدهایی برای اصولگرایان خواهد داشت؟ این شکست‌ها چه تأثیری از نظر روانی بر افکار عمومی خواهد گذاشت؟

از سال92 فضای سیاسی کشور تغییر کرده است. دلیل این مسأله نیز این است که از سال92به بعد مردم به هر دیدگاهی به‌جز دیدگاه اصولگرایی رأی داده‌اند. این وضعیت در انتخابات ریاست جمهوری سال92 نیز اتفاق افتاد و مردم تنها به دلیل اینکه هیچ کدام از کاندیداهای اصولگرایان در انتخابات به پیروزی نرسند از آقای روحانی حمایت کردند. در نتیجه انتخابات آقای روحانی در سال92 یک رأی سلبی بود که اصولگرایان در انتخابات پیروز نشوند. این وضعیت در انتخابات دهمین دوره مجلس شورای اسلامی نیز رخ داد و مردم تنها به دلیل اینکه اصولگرایان وارد مجلس نشوند از لیست امید حمایت کردند. در همین انتخابات اخیر ریاست جمهوری و شورای شهر دوباره همین اتفاق رخ داد و مردم با آرای سلبی به دیدگاهی که با دیدگاه اصولگرایان متفاوت بود رأی دادند. به نظر من اگر همین روند در کشور ادامه پیدا کند و اصولگرایان حاضر نشوند اشتباهات گذشته خود را اصلاح کنند، جریان اصولگرایی با خطر حذف از فضای سیاسی ایران مواجه خواهد شد و به کلی از عرصه تصمیم‌گیری کشور کنار خواهند رفت. در شرایط کنونی قوه مجریه و قوه مقننه و همچنین شورای شهر به عنوان پارلمان شهری در شهرهای مهم کشور از دست اصولگرایان خارج شده است و اصلاح‌طلبان موفق شدند نهادهای مهم دموکراتیک را به دست بیاورند. به نظر من حتی بازگشت اصولگرایان به فضای سیاسی کشور نیز دشوار و سخت شده است و این جریان نمی‌تواند به راحتی نهادهایی که از دست داده را دوباره به دست بیاورد. اصولگرایان از زمان عقب هستند و به همین دلیل جریان اصولگرایی به اصلاحات نیاز دارد. اصولگرایان باید این نکته را در نظر داشته باشند که دوران شعارهای کلی و عوامفریبانه به پایان رسیده است و در شرایط کنونی میزان آگاهی مردم جهان و ایران نسبت به گذشته بسیار افزایش داشته است. هیچ کدام از کاندیداهای جریان اصولگرایی در مناظره‌های انتخاباتی دارای برنامه دقیق و کابردی نبودند و تنها به دنبال تخریب دولت آقای روحانی بودند. کاندیداهای اصولگرا در مناظره‌های انتخاباتی به شکلی درباره مردم سخن می‌گفتند که انگار همه مردم ایران فقیر و بی‌چیز هستند و هیچ امکاناتی برای زندگی و امرار معاش خود ندارند. این در حالی است که مردم ایران از نظر کیفیت زندگی در سطح قابل قبولی هستند و تنها عده‌ای از مردم با مشکلات جدی در زندگی خود مواجه هستند.

خطر حذف اصولگرایان از صحنه سیاسی کشور بیشتر به دلیل مشکلات درونی این جریان بوده است یا اینکه اصلاح‌طلبان در سال‌های اخیر موفق شده‌اند جایگاه بهتری در فضای سیاسی ایران پیدا کنند؟

به نظر بیش ازآنکه عملکرد اصلاح‌طلبان در این زمینه مهم باشد تناقضات و مشکلات درونی اصولگرایان نقش داشته است. نکته مهم دیگر اینکه در سال‌های اخیر مردم ایران به این نتیجه رسیده‌اند که با رأی دادن می‌توانند به بسیاری از اهداف خود دست پیدا کنند و به همین دلیل بیشتر از گذشته به آن اهمیت می‌دهند. به عنوان مثال هنگامی که آقای قالیباف به سود آقای رئیسی از انتخابات کناره‌گیری کرد به صورت غیر مستقیم کمک بسیار بزرگی به پیروزی آقای روحانی در انتخابات کرد. هنگامی که آقای قالیباف از انتخابات کناره‌گیری کرد مردم تصمیم گرفتند به صورت گسترده‌تری در انتخابات شرکت کنند تا کناره‌گیری آقای قالیباف به ضرر آقای روحانی تمام نشود. به نظر من مشکلات درونی جریان اصولگرایی و همچنین دیدگاه تمامیت خواهی که در برخی لایه‌های این جریان وجود داشته باعث شده که این جریان سیاسی در چهار انتخابات گذشته به صورت کامل شکست بخورد. انتخابات شورای شهر تهران و شکست کامل اصولگرایان نشان داد که مردم همچنان به دنبال این هستند که به گفتمان اصولگرایی «نه» بگویند و برای آنها اهمیت ندارد که چه کسانی وارد شورای شهر شوند. بدون شک اگر در شرایط کنونی از بسیاری از مردم که به لیست اصلاح‌طلبان در انتخابات شورای شهر رأی داده‌اند بپرسید که آیا نسبت به این افراد شناخت دارید یا خیر، جواب اغلب آنها منفی است. یعنی مردم به کسانی رأی داده‌اند که هیچ شناختی از آنها نداشتند و تنها به دلیل اینکه لیست اصولگرایان رأی نیاورد به لیست اصلاح‌طلبان رأی داده‌اند.

با توجه به اینکه آقای رئیسی تجربه اجرایی نداشته، چرا اصولگرایان همه تخم و مرغ‌های خود را در سبد آقای رئیسی قرار دادند؟

آقای رئیسی مصداق رجل سیاسی نیست. ایشان تا قبل از حضور در انتخابات چهره شناخته شده‌ای نبودند و از سوی دیگر در زمینه‌های اقتصادی، فرهنگی و سیاست خارجی دارای برنامه و اهداف مشخصی نبودند. نکته دیگر اینکه آقای رئیسی در مناظره‌های انتخاباتی چهره ضعیفی از خود نشان دادند و پایین‌تر از سطح انتظارات ظاهر شدند. برخی وعده‌های آقای رئیسی مانند بالا بردن وام ازدواج یا افزایش یارانه‌های نقدی بدون هیچ‌گونه پشتوانه علمی و کارشناسی صورت می‌گرفت. به عنوان مثال هنگامی که مجری یکی از برنامه‌های تبلیغاتی از آقای رئیسی پرسید که برنامه شما برای وام ازدواج چیست ایشان بدون هیچ سند و مدرکی عنوان کرد که ما قصد داریم وام ازدواج را از ده میلیون به بیست میلیون افزایش بدهیم. این گونه سخن گفتند نشانه بی‌برنامه بودن یک کاندیدای انتخابات ریاست جمهوری است که تنها برای جذب رأی چنین وعده‌هایی را به مردم می‌دهد. در کنار آقای رئیسی دیگر کاندیدای اصولگرا و از جمله آقای قالیباف نیز عملکرد قابل قبولی در مناظره‌های انتخاباتی از خود نشان ندادند و عملکرد ضعیفی از خود نشان دادند. آقای قالیباف تنها برای تخریب و حمله به دولت در انتخابات حاضر شده بود و هیچ‌گونه برنامه کاربردی و حساب شده برای حل مشکلات مردم ارائه نداد. شاید ایشان احساس می‌کرد با حمله به دولت و عبارت تندی که به‌کار می‌برد برای خود پایگاه رأی ایجاد می‌کند، اما اگر به سخنان ایشان به صورت عمیق دقت می‌کردیم، متوجه می‌شدیم که ایشان هیچ برنامه دقیقی برای حل مشکلات کشور ندارد و تنها به دنبال منافع سیاسی خود است. متأسفانه در مناظره‌های انتخابات ریاست جمهوری بی‌اخلاقی‌های زیادی صورت گرفت و از کلماتی مانند دروغ استفاده زیادی صورت گرفت. این در حالی بود که همه مردم می‌دانستند که یکی از این شش نفر در نهایت رئیس جمهور کشور خواهد شد و این تهمت‌ها را در طول چهار سال به همراه خود خواهد داشت. به نظر می‌رسید برخی کاندیداهای انتخاباتی از فضای مناظرات ایالات متحده آمریکا تقلید می‌کنند و همان رفتار را از خود نشان می‌دادند. بدون شک این مسأله نوعی تقلید کورکورانه از انتخابات آمریکا بود که در مناظره‌های انتخابات ریاست جمهوری ایران انجام شد.

آقای رئیسی در انتخابات ریاست جمهوری سال96 در حدود16میلیون رأی به دست آورده است. به نظر شما این میزان رأی به دلیل دو‌قطبی شدن انتخابات به وجود آمد یا اینکه شعارهایی که ایشان در فضای انتخابات مطرح می‌کردند در این زمینه نقش داشته است؟

به نظر من رأی اصولگرایان نسبت به گذشته افزایش پیدا نکرده است. این در حالی است که آرای آقای روحانی نسبت به سال92 در حدود7 درصد افزایش داشته است. با این وجود بخش‌هایی از آرای آقای رئیسی همواره به صورت ثابت درباره کاندیدای اصولگرایان وجود داشته و در این انتخابات به آقای رئیسی تعلق گرفته است. از سوی دیگر بخش‌هایی از جامعه با مشکلات جدی اقتصادی مواجه هستند و هنگامی که یک کاندیدای انتخاباتی از شعاری پوپولیستی و عوامفریبانه استفاده می‌کند می‌تواند این اقشار آسیب‌پذیر را تحت تأثیر قرار دهد. مضافا اینکه بخش‌هایی از این رأی به دلیل فقدان آگاهی سیاسی و اجتماعی صورت گرفته است. عدم آگاهی سیاسی در برخی مناطق محروم کشور باعث می‌شود که اقشار آسیب‌پذیر جامعه به جای اینکه به سرنوشت کشور خود در بلند مدت فکر کنند به فکر مصالح کوتاه مدت خود باشند. به همین دلیل نیز هر کاندیدایی که شعارهایی در جهت تحقق مطالبات کوتاه‌مدت مردم مطرح کند می‌تواند در بین اقشار آسیب‌پذیر جامعه برای خود پایگاه رأی ایجاد کند.

آقای قالیباف که در دو انتخابات ریاست‌جمهوری گذشته خود شکست خورده بودند در انتخابات سال96 شرکت کردند و در نهایت نیز از صحنه انتخابات کناره‌گیری کردند. حضور و انصراف آقای قالیباف در انتخابات ریاست‌جمهوری چه پیامدهای سیاسی برای وی به همراه خواهد داشت؟

آقای قالیباف در اولین مناظره انتخاباتی خطاب به آقای جهانگیری عنوان کردند که آقای جهانگیری کاندیدای پوششی هستند و خود را دستاویز جناح‌های سیاسی قرار داده اند. این در حالی است که در نهایت خود آقای قالیباف نقش کاندیدای پوششی را ایفا کردند و به سود آقای رئیسی صحنه انتخابات را ترک کردند. به نظر من اگر آقای قالیباف خود قصد داشت صحنه انتخابات را ترک کند نباید به آقای جهانگیری در این زمینه انتقاد می‌کرد. نکته دیگر اینکه آقای قالیباف در مناظره‌های انتخاباتی عملکرد قابل قبولی از خود نشان نداد و در نهایت نیز به این نتیجه رسید که عملکردش در مناظره‌ها به ضررش تمام شده است. این در حالی بود که مشاوران آقای قالیباف نیز به ایشان مشورت‌های اشتباه می‌دادند که در نهایت همه این مسائل به ضرر وی تمام شد. آقای قالیباف قبل از انتخابات به این نتیجه رسیده بود که با پایان دوران شورای شهر به احتمال بسیار زیاد دوران شهرداری ایشان نیز به پایان خواهد رسید و ایشان هیچ شانسی برای حضور در سطح کلان مدیریتی کشور نخواهد داشت. به همین دلیل نیز با خودزنی وارد انتخابات شد و در نهایت نیز صحنه انتخابات را ترک کرد. به نظر من آقای قالیباف به پایان عمر سیاسی خود رسیده است و در آینده نمی‌تواند در مدیریت کلان اجرایی کشور نقش چشمگیری داشته باشد.

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
اخبار روز
ببینید و بشنوید
آخرین عناوین