کد خبر: ۱۶۰۸۶
تاریخ انتشار: ۰۱ ارديبهشت ۱۳۹۳ - ۱۰:۱۸
سازمان ملل متحد در تعریف خود از شهر می گوید «شهر، مکانی است با تراکم بالای جمعیت و مرکزیت سیاسی، اداری و تاریخی که فعالیت اصلی مردم آن غیر کشاورزی است»
   تخیل کودکان صاف و صادق است. غل و غش ندارد. اما و اگر و ملاحظات ندارد همان است که باید باشد.سرچشمه تصاویری که کودکان بدون تقلید از الگوی خاص روی کاغذ می آورند ضمیرناخودآگاه و دست نخورده آنهاست از همین رو نقاشی کودکان همواره منبع مهمی برای درک و دریافت روانشناسان و دستیابی آنها به یافته های جدید علمی و پژوهشی است. چندی پیش در یکی از مهدکودک های تهران مسابقه کوچکی برگزار شد.

در این آزمون ساده از تعدادی کودک چهار تا شش ساله  خواسته شده بود که تصویری از شهر محل زندگی خود نقاشی کنند. از مجموع پانزده دختر و پسری که در این مسابقه شرکت کردند  فقط 3 دختر و 2 پسر خردسال در نقاشی های ساده ای که از تهران کشیدند زنانی دیده می شدند که یا روی نیمکت پارک به انتظارکودکان نشسته یا در حال خرید و رفتن به خانه بودند. مابقی شرکت کننده های کودک تصورهای عجیب مردانه ای ازشهر را روی کاغذ آوردند. یکی از آنها مردی را سوار بر موتوری کشیده بود که دو مسافر مرد دیگر هم ترک آن بودند.

یکی دیگر چند مرد را سر چهارراه و در حال دعوا کشیده بود. کودک دیگری پدرش را در صف پمپ بنزینی کشیده بود که همه رانندگان ایستاده در صف مرد بودند! و قس علی هذه...قصد ما البته این نیست که در این مجال اندک با شاهد آوردن یک نمونه کوچک و جامعه آماری محدود نتیجه ای بزرگ به دست آوریم و بگوییم شهر ما چهره ای مردانه دارد یا زنانه؟ یا کدام بهتر و مطلوب تر است؟ اما بی شک این تصاویر ساده که شمایی از تخیلات واقعی کودکان تهرانی است لایه های پیچیده ای از حیات اجتماعی زنان را در شهری نشان می دهد که بار پایتخت بودن را هم به دوش می کشد. کلانشهر نامهربانی که از قرار معلوم می بایست زیستگاه تجربه های مشترک زندگی اجتماعی ما باشد در کنار انسان هایی که فارغ از جنسیت و رنگ و نژاد قرار است نقش بزرگ تری به نام شهروند را بازی کنند.

سازمان ملل متحد در تعریف خود از شهر می گوید «شهر، مکانی است با تراکم بالای جمعیت و مرکزیت سیاسی، اداری و تاریخی که  فعالیت اصلی مردم آن غیر کشاورزی است» تعریف شهرشناسان هم موید همین مطلب است آنها هم شهر را محلی می دانند که در آن بشر دست از زمین کشیده و فکر کردن را آغاز می‌کند. به نظرمی رسد ریشه افتراق زندگی زنان شهری و روستایی از همین نقطه آغاز می شود زنان در زندگی روستایی به عنوان نیروی مولد و موثر نقش مهمی در چرخه اقتصادی خانواده بازی می کردند. آنها پا به پای مردان در فضاهای عمومی روستا، زمین کشاورزی، دامپروری و... حضور داشتند و همین امر مرز میان خانه و بیرون خانه یا همان حوزه عمومی و خصوصی را از میان بر می داشت اما زندگی در شهر قواعد دیگری دارد. در شهری که نظام تولید و مصرف بر پایه کشاورزی و کار روی زمین نبوده و نیست زنان نقش اقتصادی خود را از دست دادند و در سیطره زنانگی و زیست طبیعی که امن ترین و مطلوب ترین بستر بروز آن خانه بود باقی ماندند.

تاریخچه حضور زنان در فضاهای عمومی شهر عمر بسیار کوتاهی دارد اگرچه ورود مدرنیته به جامعه ایرانی سابقه ای صد ساله دارد اما  تاریخ حضور جدی و متکثر زنان در عرصه کار و فعالیت اجتماعی به همان  نخستین گروه زنانی باز می گردد که در اوایل حکومت پهلوی دوم به استخدام اداره جات دولتی در آمدند  و ناگزیر به رفت و آمد در فضاهای عمومی شهر شدند یعنی عمری  بالغ برچهل یا پنجاه سال.  تا قبل از این خانه مکان خصوصی زنان شهری بود و هویت آنها در این حوزه خصوصی ودر گرو طبیعت زنانه و کارکرد های جنسی و غریزی اشان شکل می گرفت.

به عبارت ساده تر تجربه زیست زنانه معطوف به فضای درون خانه بود تا بیرون خانه . از سوی دیگر مردان از ابتدای تشکیل اجتماعات شهری به حکم اقتضائات غریزی و ویژگی های جسمانی مامور رتق و فتق امور خارج از خانه و تامین معاش و سرپناه شدند. نقش اصلی آنها که برآمده از نیازهای حوزه خصوصی خانه بود به تدریج و در مسیر مالکیت تام و تمام محیط اجتماعی به حفاظت و نگهبانی از حریم خانه و تامین امنیت آن در برابر تجاوز و قدرت طلبی دیگر مردان تبدیل شد و زنان را بیش از گذشته به مغاک ناتوانی و ضعف و آسیب پذیری فرو برد. بازتاب عینی این نگاه مردانه را هنوز هم می توان در معماری خانه های قدیمی و فضای اندرونی و بیرونی مشاهده کرد. مهم ترین کاربرد خانه های سنتی حفاظت از زنان و ایجاد حریم امن برای آنان بود. شایدگویاترین تصویر زن ایرانی آن روزگار را بتوان در متون سفرنامه نویسان جستجو کرد که در آن اغلب، زنان در حال سرک کشیدن از پشت دیوارهای بلند و بدون پنجره توصیف می شدند.

البته  این نکته قابل تامل را هم باید در نظر داشت که این جدایی کامل فضاهای مردانه از زنانه نوعی ثبات و همگونی و یک دستی را در اجتماع زنانه ایجاد می کرد که نه تنها شرایط را ظالمانه و غیرانسانی نمی دانست بلکه آن را  جریان طبیعی زندگی تلقی می کرد. به عبارت ساده تر زنان شهری در سنت تربیتی خانه و خانواده  به گونه ای  بزرگ می شدند که نه تنها هیچ تمایلی برای حضور در فضای عمومی شهر نداشتند بلکه درکی هم از این محرومیت حضور در خود احساس نمی کردند. در واقع شهر از همان ابتدا برای زنان قلمروی مردانه ای محسوب می شد که  قواعدش را به درستی درک نمی کردند.

مورخین می گویند زنان سنتی شهرنشین به طور کلی فاقد هر گونه تجربه جدی حضور در فضای عمومی شهر  بودند مگر مواردی که  بیشتر جنبه مصرفی و مناسکی و تفریحی داشت. خاطرات مادربزرگ ها را حتما شنیده اید زنان هم دوره آنها  یا برای خرید به بازار می رفتند یا برای مداوای فرزندانشان در محضر طبیب حاضر می شدند یا همراه جمعی زنانه عازم اماکن زیارتی و بقاع متبرکه خارج از شهر می شدند یا در مراسم تعزیه و عزاداری ها شرکت می کردند و در ایام سوگواری به تکیه می رفتند و از همه بیشتر در حمام های عمومی حضوری پررنگ داشتند. مکانی که به خودی خود محل تبادل آخرین اطلاعات زنان قدیمی درباره شهر بود. (که اگر فرصتی دست داد به طور مفصل به کارکرد و ویژگی حمام های عمومی و تشابه و تجانس آن با فضاهای مدرن امروزی خواهیم پرداخت) اما برای مشاهده دقیق سایه روشن های زندگی زنان شهری امروز کافیست الگوی سنتی زنان شهری قدیم را با فرم و محتوای حضور زن امروزی در شهر تهران مطابقت دهیم و ببینیم زندگی زنان مدرن شهری چه تفاوت ماهوی با زیست زنان سنتی کرده است؟

آخرین گزارش مجمع جهانی اقتصاد می گوید 42 درصد از زنان ایرانی در فعالیت های اقتصادی مشارکت دارند. سازمان بین المللی کار  هم تنها 13 درصد از زنان ایرانی را مشغول به کار معرفی کرده است. اگر از تعریف پایه ای کار و اشتغال واقعی صرفنظر کنیم این سوال باقی می ماند که مابقی زنانی که حدود ۵۰ درصد از کل جمعیت شهر ما را تشکیل می‌دهند و اتفاقا از سطح سواد مناسبی هم برخوردارند در این شهر به ظاهر مدرن و پیشرفته چه می کنند؟ زن شهری امروز اگرچه به دلیل آشنایی با مظاهر مدرن و تغییر خاستگاه های فرهنگی تمایل بیشتری برای حضور و مشارکت در فضای عمومی شهر در خود احساس می کند  اما نبود اعتماد به نفس و ترس از ابراز وجود در کنار استیلا و نفوذ الگوی زن سنتی او را با پارادوکسی دائمی روبرو می کند. تضادی که  ناخواسته زن امروز را به پیروی از شیوه سنتی زندگی زنان در قالب و فرم های مدرن ترغیب می کند و  نتیجه می شود  اینکه زنان مدرن تهران نشین روزگار ما هم یا مشغول پاساژگردی و تعقیب آخرین مدهای رسیده به بازارند یا به آرایشگاه و استخرهای زنانه و...می روند تا از جدیدترین امکانات زیبایی بهره ببرند. یا با اردوهای زیارتی وسیاحتی زنانه اوقات فراغت خود را پر می کنند و یا در محافل و میهمانی های دوره ای زنانه مذهبی و غیر مذهبی شرکت می کنند.

جالب است بدانید که در یکی از پژوهش هایی که اخیرا درباره زندگی اجتماعی زنان ایرانی انجام گرفته بیشترین مشارکت زنان تهرانی در شهر، حاضر شدن در جلسات مذهبی و میهمانی های دوره ای زنانه اعلام شد! به طور حتم بخشی از بی انگیزگی زنان برای ورود موثر و مشارکت فعال در شهر به اقتضائات و ویژگی های روحی آنها باز می گردد. یونگ می گوید زنان در برقراری ارتباط به ابعاد ارتباطی آن تکیه می کنند در حالی که مردان به صورت ابزاری (و برای رسیدن به هدف) با محیط برخورد می کنند. به عبارت ساده تر زنان به ارتباطات صمیمانه و بدون سلسله مراتب در محیط خانواده عادت کرده اند و با همین نگرش اخلاقی وارد فضاهای عمومی شهری می شوند که سراسر از ارزش ها و هنجارهای مردانه تبعیت می کند. در این رویارویی طبیعی ست که زنان علاوه برتجربه ترس و اضطرار و ناامنی، میل و رغبتی هم  برای مشارکت و حضور جدی در فضاهای عمومی احساس نمی کنند. چنین تضاد و تناقصاتی را هر کدام از ما بارها در خود احساس کرده ایم.

از موقعیت های ساده ای مثل ایستادن کنار خیابان در انتظار تاکسی و اتوبوس و... تا گرفتار شدن در شب های بارانی تهران و دلهره دیر رسیدن به خانه و وحشت از تنها ماندن در خیابان و... اما آیا این زنان هستند که با نادیده گرفتن جنسیتشان ناگزیرند خود را با فضاهای عمومی شهر سازگار کنند؟ یا این فضاهای عمومی شهر است که با رویکردی زنانه باید رنگ و بوی دیگری به خود بگیرد؟ آیا زنان در بازیابی هویت اجتماعی خود باید دارای قدرتی شوند که  با شکستن حلقه تفکر مردانه مدیران شهری دستی در اداره امور شهر داشته باشند و آن را متناسب با اقتضائات خود توسعه دهند؟ در ادامه این بحث حتما گذری هم به مراکز زنانه در سطح شهر تهران خواهیم انداخت.

مدیریت شهری تهران طی 9-10 سال گذشته برای تسهیل حضور امن و آسوده زنان در شهر اقدام به ساخت مراکز فرهنگی، هنری و ورزشی مخصوص بانوان کرده است. شهربانوهایی که به تناسب کارکرد آن زنان می توانند حتی بدون  پوشش و حجاب در آن حاضر شوند و از امکانات آن استفاده کنند که حرکت مثبت و رو به جلویی بوده است اما می خواهیم ببینیم این تفکیک جنسیتی و جدایی فضای مردانه از زنانه تا چه حد توانسته زنان را از انزوای جنسیتی جدا و فضایی برای جلب مشارکت اجتماعی آنها فراهم کند؟ ساختار مدیریتی حاکم بر اداره شهربانوها در جلب مشارکت چه طیف و طبقه ای از زنان تهرانی موفق عمل کرده است؟ اصولا کارکرد این اماکن زنانه به دلیل جدایی از  فضای عمومی مردانه در شهر چه  تفاوتی با اماکن غیررسمی شبیه خانه دارد؟

وجیهه امیرخانی
منبع: فرارو
ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
اخبار روز
ببینید و بشنوید
آخرین عناوین