|
|
امروز: سه‌شنبه ۰۴ ارديبهشت ۱۴۰۳ - ۱۶:۰۵
کد خبر: ۱۵۹۰۹۹
تاریخ انتشار: ۲۰ ارديبهشت ۱۳۹۶ - ۰۹:۳۷
براي پاسخ به اين سوال بايد به ياد بياوريم كه پروسه آغاز توافق هسته‌اي از كجا آغاز شد؟ زماني كه ما در برنامه هسته‌اي به سطح مورد نظر خود رسيديم، هوشمندي رهبري نظام، شجاعت دولت تدبير و اميد و مهارت تيم هسته‌اي دست به دست هم داد تا مذاكرات به نتيجه برسد.
 ايران روزهاي رقابت‌ها براي تكيه دادن بر كرسي رياست‌جمهوري تا سال ١٤٠٠ را تجربه مي‌كند. دولت حسن روحاني چهار سال نخست خود را پشت سرگذاشته و اكنون عملكرد خود را به قضاوت مردم واگذار كرده است. دولت يازدهم در حالي سكان امور را در دست گرفت كه پرونده هسته‌اي به موضوع شماره يك كشور بدل شده بود. زنجيره‌اي از تحريم‌هاي اعمال شده و قطعنامه‌هاي فصل هفتمي عملا اقتصاد كشور و معيشت مردم را تحت‌الشعاع قرار داده بود. در چنين شرايطي محمدجواد ظريف به پيشنهاد حسن روحاني سكان وزارت امور خارجه و همزمان هدايت تيم مذاكره‌كننده هسته‌اي را بر عهده گرفت. هرچند كه تصميم مذاكره دوجانبه با امريكا براي حل و فصل مساله هسته‌اي در واپسين سال دولت دهم اتخاذ شده و چند مرحله هم پيش رفته بود اما عملا محمد جواد ظريف، معمار توافقي شد كه از نيمه جولاي سال ٢٠١٥ از آن با عنوان برنامه جامع اقدام مشترك نام برده مي‌شود. توافق هسته‌اي هرچند به تاييد تمام نهادهاي مربوطه در داخل كشور رسيد اما از بدو شكل‌گيري با موافقان و مخالفاني روبه‌رو بود. همين رويه تا رقابت‌ها براي رياست‌جمهوري نيز ادامه پيدا كرد و در دومين مناظره زنده ميان نامزدهاي رياست‌جمهوري شاهد بوديم كه باز هم مخالفت‌هايي با چند و چون اين توافق و زيرسوال بردن دستاوردهاي آن مطرح شد. مرتضي سرمدي، ديپلمات با سابقه وزارت امور خارجه كه از سال ٩٢ عهده‌دار مسند قائم مقام وزير امور خارجه است در تازه‌ترين گفت‌وگوي تفصيلي با روزنامه اعتماد از فضايي مي‌گويد كه توافق هسته‌اي در آن به دست آمد و دستاوردهايي از برجام كه يا ديده نشد يا كمرنگ نشان داده شد. مشروح اين گفت‌وگو را در زير مي‌خوانيد:

 

برجام هم در داخل ايران و هم در آخرين انتخابات رياست‌جمهوري امريكا، يكي از سوژه‌هاي داغ مناظره‌هاي انتخاباتي بود. در آخرين مناظره انتخاباتي ميان نامزدهاي رياست‌جمهوري در ايران هم هرچند همگي نامزدها از تعهد به اجراي توافق هسته‌اي در دولت خود سخن گفتند اما انتقادهاي تند و تيزي هم از برجام شد. چرا با وجود آنكه دستور انجام مذاكرات هسته‌اي در ايران از سوي بالاترين مقام‌هاي كشور صادر شده بود باز هم نتوانستيم برجام را پرونده‌اي در سطح ملي نگاه داريم؟

قاعدتا وقتي كه موضوعي در كشور در سطح ملي مطرح مي‌شود نبايد به يك چالش ميان جريان‌هاي سياسي بدل شود. امروز نيازمند نگاه واقع بينانه‌اي هستيم كه مشخص كند اين موضوع ملي در چه سطحي و در چه شرايطي مطرح شده و نتايج اصلي و واقعي آن چه بوده است. بين جريان‌هاي سياسي، هميشه در جزييات اختلاف نظر وجود دارد. اما در موضوعي با اين ميزان از اهميت، بايد ابعاد اصلي را در نظر گرفت. سوال بنيادين اين است كه آيا برجام يك توافق خوب يا بد بود؟ اگر همه قرائن و شواهد دال بر خوب بودن اين توافق است ديگر دليلي براي تبديل آن به موضوعي در سطح پايين كه در دعواهاي داخلي هم مطرح شود، وجود ندارد.

مساله اينجاست كه تعبير از «توافق خوب» ميان گروه‌هاي سياسي ظاهرا متفاوت است و تعريف ملي خاصي وجود ندارد.

به نظر من برنامه هسته‌اي ايران داراي دو هدف بود: ١. مادي ٢. حيثيتي - معنوي. اين دو مساله جزو مهم‌ترين اهداف ما بود و البته اهداف كوچك ديگري هم در كنار اين دو وجود داشت. مهم‌ترين هدف مادي برنامه هسته‌اي ايران، برخورداري از يك برنامه هسته‌اي بومي بود. منظور از بومي‌سازي برنامه هسته‌اي اين بود كه به سطحي برسيم كه برنامه هسته‌اي صلح آميز خود را از الف تا ي و از A تا Z، خودمان به مرحله اجرا برسانيم. با وجود اينكه در اين مسير از كمك هيچ كشوري برخوردار نبوديم و مجبور بوديم با آزمون و خطا برنامه هسته‌اي را پيش ببريم، همت دانشمندان هسته‌اي، مقاومت ملت ايران و مجموعه شرايط ما را به آنجا رساند كه به صورت بومي صاحب فناوري صلح آميز شويم. اين توانايي با بمباران، فشار و تحريم از بين نخواهد رفت و اين اصلي‌ترين دستاورد مادي برنامه هسته‌اي صلح آميز ما است. هدف دوم كسب دستاوردي معنوي يا حيثيتي بود. اينكه هيچ كشور و قدرتي حق جلوگيري كردن از اعمال حقوق ما را ندارد. هيچ كشوري حق ندارد به ما بگويد كه‌ گرچه شما از نظر حقوق بين‌الملل، حق و اجازه استفاده صلح‌آميز از برنامه هسته‌اي را داريد ولي تصميم ما اين است كه هيچ كشوري نبايد غني‌سازي داشته باشد. ما طبق قوانين بين‌المللي دنبال احقاق اين حق خود بوديم كه اگر برنامه مشروعي هست، با وجود ميل همه قدرت‌ها ما آن را كسب خواهيم كرد حتي اگر بيشترين فشارها را برما تحميل كنند. ما در برنامه هسته‌اي خود از ابتدا تا توافق برجام به هردو هدف رسيديم: يك برنامه هسته‌اي بومي داريم كه متعلق به خودمان است و وابسته به خارج نيست. نشان داديم كه مي‌توانيم آنچه را كه براي استفاده صلح آميز از انرژي هسته‌اي حق ما است، حفظ كنيم. مهم‌ترين نگراني از برنامه هسته‌اي يك كشور غني‌سازي اورانيوم است كه با وجود ميل همه قدرت‌هاي جهاني ما اين توانايي را به دست آورده، حفظ كرده و در سطح بين‌المللي تثبيت كرديم.

اصلي‌ترين انتقاد به تيم مذاكره‌كننده اين است كه در مقوله حفظ برنامه هسته‌اي، امتيازهايي كه داده در ازاي آنچه كه به دست آورده بيشتر بوده است. آيا معيار سنجش اين داده‌ها و ستانده‌ها و تصميم‌گيري براي پذيرش برجام مشخص نبود؟

براي پاسخ به اين سوال بايد به ياد بياوريم كه پروسه آغاز توافق هسته‌اي از كجا آغاز شد؟ زماني كه ما در برنامه هسته‌اي به سطح مورد نظر خود رسيديم، هوشمندي رهبري نظام، شجاعت دولت تدبير و اميد و مهارت تيم هسته‌اي دست به دست هم داد تا مذاكرات به نتيجه برسد. در اين مرحله با رسيدن به سطح مورد نظر در برنامه هسته‌اي به اين نتيجه رسيديم كه ديگر ضرورتي براي هزينه بي‌مورد وجود ندارد. اعلام آمادگي ايران براي حل و فصل اين اختلاف از طريق مذاكره و حتي دوجانبه با امريكا، به قبل از آغاز به كار دولت يازدهم بازمي‌گردد. در حقيقت به دولت قبل هم مجوز حل و فصل موضوع داده شده بود اما دولت دهم نتوانست از عهده اين مهم برآيد. آنها اين ظرفيت و توان حرفه‌اي مذاكراتي براي حل اين مساله را نداشتند. اين دولت آقاي روحاني بود كه به واسطه شجاعت اهل ريسك بود و در جايي كه منافع ملت مطرح بود حاضر شد از آبروي خود بگذرد. حاضر شد براي تامين منافع ملت متحمل هزينه شود. نكته موثر ديگر در به نتيجه رسيدن مذاكرات هم توانايي و قابليت تيم حرفه‌اي مذاكره‌كننده ما بود. اما زماني كه مي‌خواهيم دستاوردهاي برجام را ارزيابي كنيم بايد ببينيم در اين مذاكرات چه داديم و چه چيزهايي را گرفتيم. در ارتباط با آن امتيازهايي كه جمهوري اسلامي ايران در اين مذاكرات داده است مانند محدود كردن ذخاير، محدود كردن تعداد سانتريفيوژها و پذيرش مدرن‌سازي رآكتور اراك و تغيير آن از رآكتوري كه پلوتونيوم در سطح بالا توليد مي‌كرد به صورت نيروگاه آب سنگيني كه با پلوتونيوم پايين‌تر فعاليت خود را ادامه مي‌دهد، پذيرش نظارت بر مواد هسته‌اي از معدن تا مراحل غني‌سازي همه و همه نكاتي است كه برخي مخالفان برجام مطرح مي‌كنند. سوال من اين است كه تصور كنيد ما همه اينها را داشتيم. تصور كنيد تمامي سانتريفيوژهاي ما كار مي‌كرد، تمام ذخاير مواد را داشتيم و در بشكه‌ها نگهداري مي‌كرديم و تحريم‌هاي هسته‌اي هم به قوت خود باقي بودند، ارزش افزوده آن براي برنامه هسته‌اي ما چه بود؟ همه ذخاير اورانيوم و سانتريفيوژهاي ما براي اين است كه اورانيوم مورد نياز براي توليد برق را فراهم كنيم. زماني كه نيروگاهي وجود ندارد هزينه اين توليد بايد محاسبه شود. تا قبل از آن ما همه فشارها را تحمل مي‌كرديم تا به نقطه‌اي برسيم كه فناوري هسته‌اي در كشور به يك صنعت بومي تبديل شود، زماني كه به اين نقطه رسيديم، چه دليلي دارد كه اين هزينه را ادامه بدهيم؟ مخالفان برجام بايد مشخص كنند كه انتقاد آنها دقيقا به چه مسائلي است: در توازن داده‌ها و ستانده‌ها است كه انسان احساس سود يا زيان مي‌كند. در نتيجه توافق هسته‌اي محدوديت‌هايي را پذيرفتيم. مخالفان مشخص كنند كه ايجاد اين محدوديت‌ها كدام بخش از برنامه هسته‌اي صلح‌آميز ما را دچار مشكل مي‌كند. ما غني‌سازي را تثبيت كرديم، سايت‌هاي هسته‌اي خود را حفظ كرده‌ايم و تحقيق و توسعه كه ضامن پيشرفت علمي اين صنعت بومي است را حفظ كرديم. آيا تحريم‌هايي كه وجود داشت، در راه روابط اقتصاد خارجي ما، سنگ خيلي خيلي بزرگي بود؟ و چون نتوانستيم اين سنگ را‌برداريم، احساس زيان مي‌كنيم؟ اگر واقعا اين است، همه دوستان بگويند، آن زماني كه تحريم‌ها تحميل مي‌شدند، ابعاد اين مانع بزرگ را در كجا مطرح كردند؟ مقالاتي كه در اين زمينه نوشته‌اند و سخناني كه در زمينه خطرات تحريم بيان كرده‌اند را بياورند. تنها چيزي كه در آن زمان مطرح مي‌شد اين بود كه تحريم‌ها كاغذپاره است. تحريم‌ها بر سر راه روابط خارجي و بين‌المللي ما در ابعاد سياسي، اقتصادي، به مانند يك سنگ صد تني بود و كساني كه سبب شدند اين سنگ صد تني در سر راه ما قرار بگيرد و آن را ناديده گرفتند امروز به مخالفان اصلي برجام تبديل شده‌اند. رفتار مخالفان نشان مي‌دهد كه آنان تحريم را سنگ كوچكي مي‌دانستند كه دو يا سه نفر مي‌توانند آن را كنار بگذارند. تلقي ما اين است كه يك سنگ بزرگ را جلو راه ما گذاشتند اما هوشمندي نظام كه متوجه شد چه زماني بايد وارد بحث نرمش قهرمانانه بشود به اضافه شجاعت دولت و تيم مذاكره‌كننده هسته‌اي به اضافه مقاومت مردم و عقلانيت موجب شد كه مانند يك ماشين شروع به تراشيدن اين سنگ و مانع بزرگ بكنيم. از يك سنگ صد تني، نود تن آن از بين رفته است اما ده تن آن هنوز باقي مانده است. اگر يك ارزيابي واقعي در ميان است اين مساله را بايد به عنوان يك دستاورد ملي بدانيم. در جهت اجراي اين دستاورد ملي، با توجه به اينكه هميشه در صحنه بين‌المللي با اشكال‌تراشي‌ها؛ مانع‌سازي‌ها، بد عهدي‌ها و تغيير شرايط روبه‌رو هستيم، نيازمند به يك همدلي و انسجام هستيم تا بهره‌برداري جمهوري اسلامي ايران از برجام را به حداكثر برسانيم.

آيا در فضاي انتخاباتي ايران، با برجام به شكل يك دستاورد ملي برخورد مي‌شود؟

متاسفانه خير. ابعاد برجام هيچگاه مشخص نشد و ابعاد تحريم‌ها نيز هيچگاه بيان نشد. در سطح بين‌المللي روند تحميل تحريم‌ها به گونه‌اي است كه زنجيره به زنجيره بر محدوديت‌ها مي‌افزايند و زماني كه گره‌هاي كور ايجاد مي‌شود بازگرداندن وضعيت به شرايط قبل آسان نيست. همه مردم بايد بدانند كه با توافق هسته‌اي چه اتفاق بزرگي رخ داده است. مجموعه‌اي از قطعنامه‌هاي فصل هفتمي شوراي امنيت كنار گذاشته شد. ما شوراي امنيت را وادار كرديم كه برنامه هسته‌اي و غني‌سازي ايران را به رسميت بشناسد و اين چيزي است كه در مورد كشور ديگري اتفاق نيفتاده است. هيچ كس از مسببين اين وضعيت تحريمي براي ايران انتقاد نمي‌كند اما از كساني كه با مقاومت، هوشمندي و عقلانيت توانسته‌اند ٩٠ درصد از اين مانع را جابه‌جا كنند، همواره انتقاد مي‌شود.

آيا در يك سال و نيم گذشته از عمر اجراي برجام، با توجه به حجم انتقادها در دولت بحث به رفراندوم گذاشتن برجام و جويا شدن نظر اكثريت مردم مطرح شد؟

شما به عنوان نماينده رسانه‌اي گروهي تقريبا در جريان هستيد كه چه در طول مذاكرات و چه پس از آن و در بازه زماني اجرا شدن برجام، نظرسنجي‌ها نشان مي‌داد كه اكثريت مردم طرفدار توافق هسته‌اي هستند و كمتر كسي بود كه بگويد مردم مخالف برجام هستند. در همه نظرسنجي‌ها رقمي بالاي ٨٠ درصد نشان مي‌داد كه مردم طرفدار توافق هسته‌اي هستند؛ لذا ضرورتي براي برگزاري رفراندوم وجود نداشت.

به هر حال عده‌اي به نمايندگي از مردم صحبت مي‌كنند و اگر رفراندومي برگزار مي‌شد و ميزان حمايت مردم از توافق هسته‌اي مشخص مي‌شد شايد شاهد نگاه به برجام به عنوان دستاوردي ملي مي‌بوديم.

افراد براي اشكال گرفتن و تخريب هميشه بهانه‌هايي پيدا مي‌كنند. مخالفان تا همين امروز هم مشخص نكرده‌اند كه دليل انتقادهاي‌شان اين است كه امتيازهايي كه داده‌ايم بسيار زياد بوده يا امتيازي كه به دست آورده‌ايم مهم نبوده است.

برخي مخالفان منصف‌تر دولت اعتقاد دارند كه دولت يازدهم از ابتدا در مورد دستاوردهاي اقتصادي توافق هسته‌اي مبالغه كرد و سطح توقع جامعه از اين توافق را بالا برد. با چنين تعبيري موافق هستيد؟

دولت يازدهم از ابتدا متوجه بود اين فضايي كه به برجام منتهي شد، به واقع آوار بزرگي را براي اقتصاد كشور به وجود آورد. چون متوجه اين مساله بود خيلي تلاش مي‌كرد به افكار عمومي اين نكته را بفهماند كه ما با شرايطي خاص و سخت روبه‌رو هستيم و اگر موفق بشويم، به واقع مانع بزرگي را برداشته‌ايم. ضرورت آوار‌برداري، مقدمه هر حركت اقتصادي صحيح است. يعني هر حركت صحيح اقتصادي، فقط و فقط بعد از اين آوار‌برداري امكان پذير بود. بنابراين فكر مي‌كنم بخشي از تلاش دولت براي نشان دادن ابعاد اين مانع بود كه در مسير اقتصاد كشور گذاشته شده بود.

از زمان اجراي برجام مقام‌هاي متفاوت از جمله اعضاي تيم مذاكره‌كننده مرتبا تكرار كرده‌اند كه واشنگتن به روح و متن برجام به طور كامل پايبند نبوده است. به عنوان يك مقام مسوول اگر مردم از شما سوال كنند در صورت راي مجدد به روحاني، در دولت دوازدهم براي مقابله با بدعهدي‌هاي امريكا، چه تدابيري انديشيده شده است، پاسخ شما چيست؟

در هر مساله سياست خارجي پيش فرض‌هايي بايد مد نظر شما قرار بگيرد و نبايد آن را فراموش كنيد. هيچگاه هيچ توافقي كامل نيست. براي كامل شدن يك توافق، شما بايد به طور مستمر بر حق ملت ايران پافشاري و آن را مطالبه كنيد. اينها جزو پيش فرض‌هاي حركت سياست خارجي است. وقتي كه اين مسائل در يك بازي سياسي داخلي به دستاويزي براي ناكام نشان دادن دولت تبديل مي‌شود، نتيجه هميني است كه شاهد آن هستيم. حتي خارجي‌ها نيز در حوزه‌هايي كه توافق انجام داديم يا در حال مذاكره هستيم نمي‌گويند همه‌چيز كامل است بلكه فضايي را براي مطالبه‌گري هرچند حداقلي باز مي‌گذارند تا در سايه آن قدرت مانور براي حداكثري كردن تامين منافع كشورشان وجود داشته باشد. در مورد امريكا ما با كشوري روبه رو هستيم كه سابقه و تجربه كاري نشان مي‌دهد كه بايد براي احقاق حق مردم از او تلاش بسياري بكنيم و مرتبا روحيه مطالبه گرايي از وي را حفظ كنيم. تكرار مطالبه ايران از امريكا نبايد در داخل به موضوعي تبديل شود تا مرتبا بگويند كه اين تكرارها نشان مي‌دهد حرف ما در ناكارآمدي برجام ثابت شد. اين مطالبه‌گري و اين رفتارها در ذات روابط خارجي است و ما دايما اين مطالبه‌ها از امريكا را تكرار مي‌كنيم تا كوچك‌ترين حقي از ملت ايران تضييع نشود.

اين بدعهدي‌ها را تهديدي براي حيات برجام نمي‌دانيد؟

دربرجام تعهدات ما و تعهدات طرف مقابل مشخص است و اگر طرف مقابل به تعهدات خود عمل نكند و منافع جمهوري اسلامي ايران در برجام تامين نشود اين حق براي جمهوري اسلامي ايران باقي مي‌ماند تا به نقطه‌اي كه در گذشته وجود داشته، بازگردد.

تا به امروز بدعهدي‌هاي امريكا را با طرح مساله در كميسيون مشترك ايران پيگيري كرده‌ايم. فكر مي‌كنيد كه تداوم اين سياست كافي است يا اينكه بايد برخورد جدي‌تري بشود.

اين چارچوب‌هايي است كه در برجام پيش‌بيني شده است. اصل قضيه اين است كه ما به عنوان يكي از طرف‌ها به تعهدات خود پايبند هستيم و طرف مقابل هم به طور كامل بايد پايبند باشد. در پروسه اقدام، فشار ما بر طرف يا طرف‌هاي مقابل به ويژه امريكا براي اين است تا آنها را وادار كنيم كه به تعهدات خودشان عمل كنند و بايد عمل كنند و اگر بخواهند از اجراي تعهدات فاصله بگيرند و تشخيص نظام اين باشد كه نقض برجام است به جايگاهي به مراتب قوي‌تر از قبل بازمي‌گرديم.

يكي از شعارهاي دولت يازدهم و شخص آقاي روحاني و آقاي ظريف بهبود رابطه با كشورهاي همسايه بود كه متاسفانه اين شعار حداقل در حوزه رابطه با كشورهاي شوراي همكاري خليج فارس محقق نشد. آقاي ظريف در يكي از مصاحبه‌هاي خود اعلام كرده‌اند كه دومين اولويت دستگاه سياست خارجي بعد از اجراي برجام را بهبود رابطه با همسايگان مي‌دانند. چرا تاكنون موفق نشديم و اگر راه ادامه پيدا كند چه برنامه‌اي براي موفقيت در اين حوزه داريم؟

براي پاسخ به اين پرسش بايد به سه نكته توجه كرد. يك نكته اين است كه ما در دوران گذار به سر مي‌بريم؛ دوراني كه شرايط و قالب‌هاي شكل گرفته را به هم زده است. لذا نوعا رفتار كشورها از جنس رفتاري كه انتظار مي‌رفت، نيست و رفتار آنها بسيار متفاوت شده است. از سوي ديگر كنشگران در صحنه و سياست‌هاي منطقه‌اي و بين‌المللي افزايش يافته‌اند. به همين خاطر، بخشي از اين رفتارها، رفتارهايي هستند كه مخصوص دوران گذار است و به ويژگي‌هاي اين دوران برمي‌گردد و خيلي رفتارهاي كلاسيك نيست كه هميشه انسان انتظار داشته و لذا واكنش‌هاي كلاسيك هم بطلبد. بخش ديگر آن به اتفاق مهمي كه در اين فاصله افتاد، برمي‌گردد. آن اتفاق هم اين است كه ايران يكي از بزرگ‌ترين مشكلات خود يعني پرونده هسته‌اي را حل و فصل كرده است. در نتيجه اين بحران ساختگي، تحريم‌هايي را به صورت ناجوانمردانه عليه ايران تحميل كرده بودند و اين مساله ظرفيت استراتژيك ايران را حبس كرده بود و مرحله به مرحله در حال گرفتن اين ظرفيت بود. با حصول توافق هسته‌اي اين حبس هم پايان يافت و ما وارد فضايي شديم كه براي منطقه قابل پيش‌بيني نبود. اما نكته سوم اين است كه ما در منطقه با رژيم‌هايي روبه‌رو هستيم كه خيلي سخت خود را با واقعيت‌هاي جديد وفق مي‌دهند. گرچه در صحنه بين‌الملل به رفتاري عادت كرده بودند اما قاعدتا با توجه به دوران گذار و اين تحول جديد، حتما بايد خودشان را با اين شرايط جديد وفق مي‌دادند. مثلا عربستان سعودي و برخي ديگر از كشورهاي منطقه براي حمله امريكا به عراق در سال ٢٠٠٣ ميلادي به اين كشور پايگاه دادند. البته كه ما به دليل ٨ سال جنگ تحميلي از صدام متنفر بوديم و سقوط صدام يكي از خواسته‌هاي اصلي ملت ما بود اما اين ما نبوديم كه به امريكا پايگاه داديم و كساني كه اين شرايط را فراهم كردند و اوضاع به نفع آنان پيش نرفت بايد خود را ملامت كنند. ولي آنها اين ظرفيت وفق دادن خود با شرايط جديد را ندارند. به جاي اينكه به دنبال تصحيح اين سياست باشند كه چرا اين كار را انجام داده‌اند، مي‌گويند چرا نفوذ ايران افزايش يافته است. خوب، اشتباه شما موجب افزايش نفوذ ايران شد. اگر در سوريه روي تروريست‌ها سرمايه‌گذاري كرديد، سياست اشتباهي است و دستاوردي ندارد. مشاهده مي‌كنيد كه مجموعه‌اي از موضوعات است كه سياست جمهوري اسلامي ايران براي بهبود روابط با همسايگان را دچار مشكل كرده است. حل اين مساله نيازمند اين است كه مجددا اين فهم براي تطبيق دادن وضعيت خودشان با اين شرايط در اين كشورها حاصل شود. در آن زمان سياست‌هاي جمهوري اسلامي ايران در جهت بهبود و تحسين روابط با كشورهاي منطقه با پاسخ مثبت روبه‌رو خواهد شد.

صبر استراتژيك ايران در برابر عربستان سعودي مورد انتقاد عده‌اي است كه مي‌گويند تهران در برابر تندروهاي رياض با نرمش برخورد مي‌كند. آيا در حال حاضر با توجه به شرايط منطقه‌اي و همين مساله بازگشت تازه ما از حبس ظرفيت‌هاي استراتژيك امكان برخورد تندتر با عربستان وجود دارد و تهديدهاي چنين برخوردي براي ما چه مي‌تواند باشد؟

در وضعيت كنوني هيچ كشور عاقلي به دنبال برخوردهاي قهرآميز نيست، به ويژه در مقابل ملت مقاوم و امتحان داده ايران. برخوردي كه از جانب عربستان سعودي شاهد آن هستيم ثمره سياست‌هاي نادرست عربستان است كه اين كشور را در يك شرايط سخت قرار داده است. سياست عربستان در سوريه به جايي نرسيده است. در همسايه خود يعني عراق، دچار بحران است. عربستان نسبت به پاسخگويي به خواست مردم خود براي خروج از يك نوع نظام بسته، غيرمشروع و غيرمتكي به مردم دچار بحران داخلي است. اين كشور انواع و اقسام مشكلات را دارد و هزينه‌هاي كلاني را مي‌دهد براي اينكه ثابت كند سياست او اشتباه نبوده است. عربستاني كه در باتلاق گرفتار شده است، با طناب امريكا و اسراييل مي‌خواهد بيرون بيايد. اين كشور دو سال و اندي است كه در يمن درگير جنگ بيهوده و بدون هيچ نتيجه‌اي شده است. عربستان با استفاده از اين روش‌ها روز به روز شرايط خود را سخت مي‌كند و واكنش او به اين شرايط سخت‌تر، جيغ و داد زدن است. در حقيقت تلاش رياض براي اين است كه منطقه دوباره امنيتي بشود و با امنيتي شدن منطقه، ايران و ساير كشورهاي منطقه نتوانند از ثبات ناشي از دستاوردهاي برجام استفاده كنند. در حقيقت مي‌خواهد شرايطي را ايجاد كند كه ايران تن به بازي عربستان براي امنيتي شدن منطقه بدهد. در پس آن چيزي كه از جانب طرف مقابل به عنوان قدرت نمايي مشاهده مي‌كنيد، يك ضعف عميق و استيصال گسترده وجود دارد. لذا جمهوري اسلامي ايران تلاش مي‌كند كارهايي را انجام بدهد كه منطقه به سمت ثبات برود، واكنش ايران به رفتار كشورهاي حوزه خليج فارس، گفت‌وگو است. كويت پيغام آورد و ايران هم پاسخ آن را داد. طبق اطلاعاتي كه داريم، در خيلي از اين كشورها اين مساله با استقبال روبه‌رو شده است. اين حكايت از اين دارد كه سعودي‌ها با اتخاذ سياست‌هاي اشتباه، فضايي را درست كرده‌اند كه در اين فضا حداقل الان، جرات پاسخگويي مثبت به نيات خير ايران براي امنيت وثبات در منطقه را ندارند. اما اعتقاد ما اين است كه همه اين نوع سياست‌ها از همان جنس حمايت كردن از حمله امريكا به صدام است. با اسراييل متحد مي‌شوند در حالي كه اين اقدام جز اينكه آنها را در اين باتلاق بيشتر فرو ببرد، نتيجه ديگري نخواهد داشت. طبيعي است كه در اين شرايط سياست‌هاي جمهوري اسلامي ايران براي بهبود روابط با كشورهاي همسايه، با واكنشي شايسته روبه‌رو نمي‌شود. اما فكر مي‌كنم كه وضعيت و تحولات بين‌الملل كه در سايه آن هر روز بر نقش ملت‌ها افزوده مي‌شود و منطق و عقلانيت بر افراط، تروريسم و تكفير غلبه پيدا مي‌كند شرايطي را فراهم خواهد كرد كه اگر دير نشده باشد آنها را هم مجبور مي‌كند به نداي عقلانيت پاسخ مثبت بدهند.

ما در يك سال و نيم اخير شاهد پيشبرد استراتژي توسعه هوشمندانه رابطه با اروپا بوديم، تا چه اندازه با توجه به رويكرد تند و تيز ترامپ در مقابل ايران مي‌توانيم بر روي كمك‌هاي اروپا به تهران در ادامه برجام حساب بازكنيم؟

نمي توان روابط بين‌المللي را فقط به يك جاي خاص محدود كرد چرا كه روابط بين‌الملل يك كليت است. در اين كليت شما بايد منطقه و كشورهاي در حال توسعه را مدنظر بگيريد. كشورهاي پيشرفته در شرق آسيا، كشورهاي اروپايي و همسايگان همه در اين چارچوب قرار مي‌گيرند. واقعيت صحنه بين‌الملل اين است كه اروپا معذورات خودش را دارد. ميزان چسبندگي و وابستگي اروپا تا حدي است كه در يك جاهايي منافع آن ايجاب مي‌كند و از امريكا فاصله مي‌گيرد، و در جاهاي ديگر اين كار را نمي‌تواند انجام بدهد. در مورد امريكا نيز همين طور است، امريكايي‌ها تا يك جاهايي مي‌توانند كار خود را پيش ببرند، ولي در جاهاي ديگر به‌شدت با محدوديت‌هاي استراتژيك روبه‌رو هستند و از يك مرحله‌اي جلوتر نمي‌توانند بروند. اقدامات نظامي ديگر در دنيا جوابگو نيست و پر هزينه است و كشورها مجبور هستند كه حتما اين مساله را در سياست‌هاي خود مد نظر قرار بدهند. در صحنه منطقه‌اي و بين‌المللي كنشگران جديدي آمده‌اند و شما نمي‌توانيد اين كنشگران را ناديده بگيريد. مسائل و هزينه‌هاي اقتصادي، از مواردي است كه همه كشورها تلاش مي‌كنند هزينه‌ها را به نفع توسعه كشورهاي خود مديريت كنند و از جنگ و تقابل دوري كنند. پس در اين مجموعه شرايط ما روابط خودمان را با اروپا شكل مي‌دهيم. اروپايي‌ها از برجام استقبال كردند چون جزو طرف‌هايي بودند كه نقش آنها در رسيدن به تفاهم مثبت بوده است. طبيعي است كه تمايل دارند از منافع آن هم استفاده كنند. اما حتما بايد در نظر بگيريد كه اين يك بخشي از آن مجموعه است. پارامترهاي ديگر هم تاثيرگذار هستند و جمهوري اسلامي ايران با علم به اين پارامترها است كه روابط خود را با اروپا شكل داده و پيش مي‌برد.

در جريان مناظره‌هاي انتخاباتي شاهد آن هستيم كه برخي از نامزدها از عملكرد اقتصادي وزارت امور خارجه انتقاد مي‌كنند يا ادعا مي‌كنند كه در صورت پيروزي بركارآمدي اقتصادي اين وزارتخانه مي‌افزايند. اصولا ديپلماسي اقتصادي در چه شرايطي قابل بازدهي است؟

پيشبرد ديپلماسي اقتصادي با لوازم آن ممكن است. ديپلماسي اقتصادي در درون خود، نيازمند يك فضاي بين‌المللي مناسب است. ديپلماسي اقتصادي نيازمند اين است كه محيط اقتصادي بايد امنيت زدايي بشود. نبايد اجازه به كساني داد كه مي‌خواهند فضا را امنيتي كنند چون اين مانع حركت اقتصادي مي‌شود. همچنان كه ديپلماسي اقتصادي، نيازمند به زيرساخت‌هاي مناسب و يك تحرك و فعاليت قوي ديپلماسي در سطح بين‌الملل است كه شما بازارهاي جديد را بشناسيد، دوستان جديد داشته باشيد، توانايي اين را داشته باشيد كه كشورها را متقاعد كنيد كه كار با شما براي آنها نفع دارد و اين منفعت بلندمدت است. اينها مجموعه‌اي هستند كه شكل‌دهنده ديپلماسي اقتصادي است. در داخل وزارت خارجه نگاه اقتصادي چه در مركز و چه نمايندگي‌ها به نگاه غالب تبديل شده است كه بسياري از فعاليت‌هاي سياسي ما با نگاه اقتصادي انجام مي‌شود.

چرا در چهارسال اخير با توجه به حل مساله هسته‌اي با توسل به ديپلماسي، عده‌اي وزارت امورخارجه را متهم به ناديده گرفتن دستاوردها و موفقيت‌هاي نظامي ايران مي‌كنند؟ آيا در ساختار قدرت ميان توسل به ديپلماسي و همزمان افزايش قدرت نظامي تناقضي وجود دارد؟

ما در كشورمان با اين چالش روبه‌رو هستيم كه بعضي از نگاه‌ها مولفه‌هاي قدرت را مقابل يكديگر مي‌بيند. وقتي صحبت از قدرت نظامي، قدرت اقتصادي، قدرت علمي، قدرت ديپلماسي يك كشور مي‌كنيم، جمع جبري اينها قدرت ملي مي‌شود. و اگر با نگاه ديگري ببينيم، قدرت نظامي، قدرت اقتصادي، قدرت علمي، پشتوانه‌اي هستند براي اينكه ديپلماسي بتواند گل بزند و قدرت ديپلماسي فرصت‌يابي براي ديگر مولفه‌هاي قدرت فراهم مي‌كند. وقتي كه ما اين نوع نگاه را نداشته باشيم و احساس ما اين باشد كه مولفه‌هاي قدرت، هر كدام در يك كفه جداگانه‌اي هستند، هر كدام كه پايين بيايد، ديگري بالا مي‌رود، يا برعكس عمل مي‌كنند دچار چندگانگي مي‌شويم و اين همان چيزي است كه امروز شاهد آن هستيم. تصور بر اين است كه قدرت ديپلماسي با آن چيزي كه در منطقه به عنوان نفوذ جمهوري اسلامي ايران مطرح مي‌شود مغايرت دارد. در حالي كه ديپلماسي مرحله‌اي براي تثبيت قدرت ملي در صحنه بين‌المللي است. اگر ما اين نگاه را داشته باشيم، مشاهده خواهيم كرد كه مولفه‌هاي قدرت ما در كنار يكديگر قرار مي‌گيرند. ولي متاسفانه بعضي از موضوعات به صورت خيلي دقيق در كشور ما فهم نشده است. لذا از آن تقابل در مي‌آورند و فكر مي‌كنند قوي شدن ديپلماسي به معناي ضعيف شدن بخش‌هاي ديگر قدرت ملي است. در حالي كه اين چنين نيست و بخش ديگر قدرت ملي، پشتوانه ديپلماسي است. ديپلماسي در آن فضا است كه مي‌تواند به خوبي عمل كند. كار ديپلماسي، تثبيت قدرت كشور در ابعاد مختلف است. همچنان كه در بحث هسته‌اي مي‌بينيد كه مجموع ديپلماسي ايران موجب مي‌شود كه قدرت هسته‌اي ايران تثبيت بشود.

پاسخ شما به مخالفاني كه وزارت امورخارجه را به اعتماد به طرف مقابل در برجام متهم مي‌كنند، چيست؟

گاهي در ديپلماسي سوالاتي مطرح مي‌شود، مثلا چرا شما فلان موضوع را عنوان نكرديد؟ اينها پيش‌فرض‌هاي ديپلماسي هستند. در پيش‌فرض‌هاي ديپلماسي، بحث اعتماد در كار ما وجود ندارد. شايد كساني در اين حوزه هستند كه كاملا با موضوع ديپلماسي آشنا نشده‌اند اما حقيقت اين است كه ما هر بار پيش‌فرض‌هاي ديپلماسي را در كار روزمره خود بيان نمي‌كنيم. بحث ما با هيچ كشوري اين گونه نيست كه وقتي روابط‌مان با هم خوب شد، بگوييم ديگر اعتماد كامل برقرار شد. صحنه بين‌الملل جاي چنين تعابير و رفتارهايي نيست. بي‌اعتمادي پيش‌فرض ما است اما لزومي ندارد دايما آن را تكرار كنيم و از آن مانع بسازيم بلكه اين پيش فرض را قبل از هر تصميم‌گيري لحاظ مي‌كنيم. در روابط بين‌الملل حوزه‌هايي براي همكاري وجود دارد كه بايد روي اين حوزه‌هاي همكاري كار كنيم و آنها را گسترش بدهيم و سبب تعميق روابط در اين حوزه‌ها بشويم. اعتماد، به آرامي در اين حوزه‌ها شكل مي‌گيرد. اما حوزه‌هايي هم هست كه رقابت در آنها وجود دارد و حوزه‌هايي هستند كه با يكديگر اختلاف نظر داريم. اينها جزو واقعيت‌هاي روابط بين‌الملل است و فكر مي‌كنم كه اگر اينها در داخل كشور فهم بشود، بسياري از اين منازعات بي‌حاصل از بين خواهند رفت.

برخي از مخالفان در اين چند روز اين بحث را مطرح مي‌كنند كه چرا آقاي روحاني مي‌گويند ما با برجام، سايه جنگ را از سر ايران دور كرده‌ايم. در ارتباط با اين موضوع چه پاسخي داريد؟

من نظر شخصي خود را عنوان مي‌كنم. آن چيزي كه در شروع به كار اين دولت وجود داشت، گرفتن يك ظرفيت عظيم استراتژيك از ايران به خصوص در منطقه بود. ما مانند فردي شده بوديم كه به ما يك سرم وصل كرده بودند و قطره قطره خون ما را مي‌كشيدند. مانند وقتي كه آرام آرام يك اجماع عليه شما در دنيا درست مي‌شود. در مرحله بعد با انواع و اقسام فشارها مانع حركت شما خواهند شد، توسعه اقتصادي شما را به عقب مي‌اندازند، روابط شما را با دنيا مخدوش مي‌كنند. مانند اين است كه آرام‌آرام در حال گرفتن اين ظرفيت هستند. اما به واقع ملت ما يك پيكر قوي و خوشبختانه رهبري هوشمندانه دارد و مي‌داند كه چه زماني ميز بازي بايد عوض شود و اجازه ندهد به آرامي اين ظرفيت را از ما بگيرند. اتفاقي كه در مذاكرات برجام افتاد همين بود و ما زماني كه لازم بود اين سرم را كنديم و توانستيم ثمره مقاومت ملت را به يك انجام دقيقي برسانيم و اين انجام دقيق، علاوه بر برداشتن تهديد، فرصت‌هاي زيادي را براي كشور ايجاد كرد كه اميدوارم با اجماع مورد بهره‌برداري قرار گيرد.

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
اخبار روز
ببینید و بشنوید
آخرین عناوین