|
|
امروز: سه‌شنبه ۱۵ آبان ۱۴۰۳ - ۱۷:۱۳
کد خبر: ۱۵۸۷۷۲
تاریخ انتشار: ۱۸ ارديبهشت ۱۳۹۶ - ۱۲:۵۹
ساختار انتخاباتی ایران در ارتباط با رئیس‌جمهور باید تا حد زیادی تغییر کند. کم کم کشور در حال حرکت به سوی دو جبهه معنادار است. اگر سابقا چپ و راست بود و پس از آن اصلاح‌طلب و اصولگرا، من بر این باورم که اکنون تحولخواهان دموکرات در برابر محافظه‌کاران اقتدارگرا صف آرایی کرده‌اند.
 انتخابات ریاست‌جمهوری سال ۹۶ هم مانند انتخابات گذشته با فراز و فرود‌هایی همراه است. بازهم مناظرات انتخاباتی برپاست و نامزدهای دوازدهمین دوره انتخابات ریاست‌جمهوری به بیان دیدگاه‌های خود در حوزه‌های مختلف می‌پردازند. با پایان دو مناظره و مطرح شدن مسائل اجتماعی سیاسی و فرهنگی مردم با تفکرات و دیدگاه‌های تمام کاندیدا‌ها آشنا شده‌اند. البته برخی کاندیداها به جای ارائه برنامه صرفا آمده‌اند تا دولت را تخریب کنند. آقایان محمدباقر قالیباف و سیدابراهیم رئیسی در دو مناظره گذشته این معنا را ثابت کردند که اگر برنامه‌ای ارائه نکنند مهم نیست، اما مصمم شده‌اند که دولت یازدهم را برای ادامه راه زمینگیر کنند. از سوی دیگر دکتر حسن روحانی و اسحاق جهانگیری با دفاع از عملکرد دولت و اعلام این هشدار که کشور نباید به دوران قبل از ۹۲ بازگردد، مردم را آگاه کرده‌اند. مناظرات در جریان است؛ باید دید آیا روحانی در مناظره سوم و در دفاع از دولت خود رویارویی صریح‌تری در مقابل هجمه تمام عیار مخالفان خواهد داشت؟ برای بررسی انتخابات ریاست‌جمهوری و مناظره‌ها، «آرمان» با دکتر مهدی مطهرنیا، کارشناس و تحلیلگر سیاسی اجتماعی، گفت‌وگو کرده است که در ادامه می‌خوانید.

ارزیابی شما از مناظر‌ه‌های انتخاباتی چیست و موقعیت کاندیداهای ریاست‌جمهوری را چگونه ارزیابی می‌کنید؟

تحمل بخش‌هایی از مناظره‌ها به‌راستی دشوار است. جناحی که در پی کسب قدرت اجرایی است در چارچوب پوپولیسم عمل می‌کند و به سیاهنمایی وضع موجود روی آورده است. هرچند این تیره‌نمایی معطوف به 4سال گذشته است اما گویی متوجه نیستند که این سیاهنمایی بالطبع نوعی تزلزل در دهه‌های گذشته را نیز نشانه می‌رود. چرا که اگر از منظر منطق مردم بنگریم این دوره 4ساله استمرار سال‌های گذشته است. در سال‌های 84 و88 نیز ملاحظه کردیم که کاندیدای وقت برای به‌دست آوردن و حفظ قدرت اساسا به تیره‌نمایی گذشته پرداخت و از سوی دیگر کورکورانه و بدون هیچ‌منطقی آینده‌ای بسیار روشن را به مردم وعده داد. بنابراین نوعی توده‌گرایی تیره و کور در این طرف قرار دارد که اساسا هدف خود را نه توده‌های فعال جامعه بلکه عوام منفعل جامعه قرار داده و با تزلزل در باور مردم، کارآمدی در اداره امور جامعه را زیر سوال می‌برد که این می‌تواند در آینده هزینه‌های بسیاری را برای کشور به‌دنبال داشته باشد. از طرف دیگر یک نوع عقلانیت و خردورزی روشن و بینا قرار دارد. از آن جهت روشن است که در عین حالی که گذشته را نقد می‌کند به نفی گذشته نمی‌پردازد و این نفی را به‌گونه‌ای انجام نمی‌دهد که اخلاق زیر پا گذاشته شود. در مناظره اول و دوم به‌ویژه روحانی به دنبال ایجاد فضایی بود که کمتر از گذشته سخن گفته شود، اما در عین حال او مجبور شد به گذشته ارجاع دهد. از سوی دیگر روحانی، جهانگیری و هاشمی‌طبا در پی تلاش جناح رقیب برای قرار دادن آنها در موضع تدافعی، نقادی وضع موجود را نیز به اجبار در پیش گرفتند. این نقادی وضع موجود بدین جهت است که به هیچ‌وجه وضع موجود برای مردم مطلوب نیست. روحانی، جهانگیری و هاشمی‌طبا نیز به خوبی این مهم را می‌دانند و خود نیز از نقادان وضع موجود برای رسیدن به مطلوب‌های تعریف شده بودند، اما در یک کلام جبهه مقابل تلاش دارد تمام کاستی‌های 4 دهه را در 4ساله اخیر خلاصه کند و تمام ناکارآمدی‌های موجود را به نام این 4ساله به مردم انتقال دهد و تمام کارآمدی‌های این 4ساله را به نام خود مصادره کند. در اینجا روحانی و تیم تحولخواهان همراه او در یک موضع تدافعی از وضع موجود قرار می‌گیرند که این تا حدودی کار را برای جبهه تحولخواه در برابر اقتدارگرایان محافظه‌کار سخت می‌کند. آنها نمی‌خواهند آنچه محصول انقلاب در دوره‌های مختلف بوده را کاملا زیر سوال ببرند، سیاهنمایی کنند و اجازه بداخلاقی سیاسی را از طرف خود صادر کنند. از سوی دیگر با در دست داشتن قدرت و حمایت از چارچوب‌های تعریف شده در ساختار قدرت ایران به‌رغم اینکه خود بر این نکته اذعان داشته‌اند که سیاهنمایی وضع موجود از یک سو نشان‌دهنده فقدان انقلابیگری و از سوی دیگر محصول نفوذ بیگانگان است به دلیل اینکه می‌خواهند رای توده‌های مردم را به‌دست بیاورند وجه همت خود را در سیاهنمایی قراردادند. از طرف دیگر به علتی که می‌خواهند توده‌های غیر فعال یا عوام جامعه را به میدان حمایت از خود بکشند با برجسته‌نمایی نقاط ضعف موجود که محصول چندین دهه فقدان توجه به این مسائل است، وعده‌های غیر ممکن را به‌گونه‌ای عرضه می‌کنند که ممکن‌نمایی شود و با این ممکن‌نمایی زمینه‌های حمایت خود را فراهم کنند و طبقات پایین و اقشار پایین طبقه متوسط را در رای دهی از آن خود کنند. از این رو می‌توانم بگویم که هر دوی اینها در جذب توده‌ها فعال هستند و از این جهت پوپولیستی عمل می‌کنند. در این زمینه پوپولیسم کور و تیره در برابر پوپولیسم بینا و روشن قرار گرفته است. یک پوپولیسم نقابدار در این سوست که با نقاب پوپولیستی درصدد جذب عوام است و یک پوپولیسم اصیل در این سو است که سعی می‌کند با وعده‌های ممکن در چارچوب بیان دیدگاه‌های مستند و قابل تعریف و شدنی‌تر وارد میدان گفت‌وگو شود. مهم این است که مردم به دنبال جملاتی هستند که در مناظره با شنیدن آن از روی صندلی برخیزند و هیجان در آنها ایجاد شود و بار دیگر کف بزنند. آنها دنبال یک گازانبر دیگرند.

با مشاهده مناظره دوم و نوع رفتار آقایان قالیباف و رئیسی که صرفا‌ درصدد تخریب و اتهام به دولت بودند، تیم روحانی و جهانگیری باید چگونه عمل کند تا از سویی پاسخ اظهارات مخالفان را بدهد و از سوی دیگر از دستاوردهای خود دفاع کند؟

در بازی‌هایی که یک تیم، تیم تخریبی است و تیم دوم به دفاع می‌پردازد، تماشاگران چندان خشنود از دیدن بازی نیستند. همین الگو در مناظره‌ها وجود دارد. در برابر تخریب باید قاطعانه مقابله کرد، هر چند این تقابل قاطعانه ممکن است به‌گونه‌‎ای بداخلاقی محسوب شود، اما در بزنگاه‌های تاریخی و در یک مسابقه نهایی فینال نمی‌توان ریسک کرد. در مناظره نخست تخریب را یکی از کاندیداها شروع کرد که پاسخ قاطعانه‌ای از اسحاق جهانگیری گرفت. پاسخی که نشان داد در برابر تخریب، هجمه بسیار صریح و آشکاری صورت خواهد پذیرفت. مردم ستاره مناظره نخست را اسحاق جهانگیری یافتند. در مناظره دوم روحانی و جهانگیری در برابر تخریب‌ها تلاش داشتند اخلاق را رعایت و از وجهه تهاجمی به یک وجهه تدافعی مثبت روی بیاورند که این عمل تاحدود زیادی عمل مثبتی است. مناظره بعدی مناظره نهایی است، بازی به فینال رسیده و تهاجم‌هایی که انجام شده بسیار معنادار بوده است. مناظره نخست اجتماعی بود و بیشتر ابعاد اجتماعی را مد نظر قرار داد، اما در همان موضوع اجتماعی 3 کاندیدای مطرح اصولگرایان آقای قالیباف، رئیسی و میرسلیم، مسائل را به بعد اقتصاد می‌‎کشاندند و از آن بهره می‌بردند تا باز هم وعده‌های آن‌چنانی را به مردم ارائه کنند و در عین حال به تخریب دولت در جوانب گوناگون بپردازند. گویی اینکه در چندین دهه بعد از انقلاب و حتی قبل از انقلاب موجب بیکاری و رکود و فساد اقتصادی هرچه بوده در این 4‌ساله رقم خورده و می‌توان خسارت تمام این دوران را در این 4ساله حل کرد. در این زمینه ما شاهد تحرکی معنادار برای گسیل داشتن موضوع اقتصاد از مناظره نخست به مناظره سوم بودیم، چرا که بسیاری از محافظه‌کاران اقتدارگرا در تلاش بودند تا وضع اقتصادی از یک سو تیره نشان داده شود و از سوی دیگر با وعده‌های پر طمطراق بتوانند توده‌ها را جذب کنند. از این رو دیدیم مناظره نخست که قرار بود اقتصادی باشد به مناظره آخر رسید. تیم تحولگرا در این معنا باید به جای فضای تدافعی مثبت به یک فضای تهاجمی مثبت روی آورد. اگر در دور نخست در مناظره اول ما شاهد یک تدافع معقولانه بودیم، در دور دوم یک تدافع خردورزانه را شاهد بودیم، از این رو در دور سوم در صورت تخریب دولت و رویکردهای این‌گونه، بی‌تردید نیازمند یک تهاجم خردورزانه و اخلاقمدارانه خواهیم بود که می‌تواند تا حدود زیادی مردم را روشن نماید و تاثیر خود را برجای گذارد.

به نظر شما ترکیب جهانگیری و روحانی تا کنون چگونه عملکردی داشته و در مناظره سوم باید چه کنند؟

در مناظره دوم تنها امتیازی که گروه مقابل دولت مستقر داشت هماهنگی میان آقایان رئیسی و میرسلیم بود و تا حدودی هم حمایت‌های قالیباف که در آن شرایط باید بالاحبار وجوه مشترک خود با آن دوکاندیدا را مورد توجه قرار می‌داد. از این رو هر سه کاندیدا چه به صورت انتخاباتی یا جبری هماهنگ‌تر نشان دادند و نسبت به مناظره نخست همپوشانی بیشتری نشان دادند. این همپوشانی در گروه تحولخواهان هم به‌وجود آمد اما در مناظره دوم به واسطه هماهنگی بیشتر 3 کاندیدای طرف مقابل تا حدودی هماهنگی میان 3 کاندیدای تحولخواه کمتر دیده شد. به نظر می‌رسد در مناظره سوم، کاندیداهای تحولخواه باید با برنامه‌ای دقیق‌تر و با هماهنگی وارد مناظره شوند و در حالت تهاجمی زمینه‌های بیان سخن خود را شکل و محتوا بخشند. طرف مقابل تمام تلاش خود را به کار بسته تا دولت را در یک وضعیت تدافعی در چارچوب تیره‌نمایی وضع موجود و هجوم خود با توجه به وعده‌های عوامفریبانه در جهت هدایت افکار عمومی قرار دهد. این مناظره‌ها شکنجه افکار عمومی است، چرا که آنچه در آن شنیده می‌شود فساد، ارتشا، اختلاس، بی‌اخلاقی، بالا بردن میزان طلاق، وضعیت نابسامان اجتماعی، فرهنگی، علمی و امثال اینهاست. در سال‌های قبل از 96 ما شاهد بودیم که هر کس از وضعیت اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و بیکاری و نابسامانی‌های متفاوت ناشی از حاشیه‌نشینی سخن می‌گفت به عنوان عامل نفوذ بیگانه یا ضدانقلاب شمرده می‌شد. امروز شاهد تکرار همان مواضعی هستیم که رئیس‌جمهور سابق ایران در مناظره‌های سال‌های 84 و 88 بیان می‌کرد و به‌گونه‌ای افکار عمومی را شکنجه داد. اکنون نیز بار دیگر این شکنجه ادامه پیدا می‌کند و موجب می‌شود با تیره‌نمایی زمینه‌های ایجاد فضای ضد دولت ایجاد و دولت مسئول تمام نابسامانی‌ها مطرح شود. در حالی که دولت در ساختار سیاسی ایران تنها قوه مجریه است.

تاثیر کاندیداهایی مانند آقای هاشمی‌طبا و میرسلیم را در مناظره له یا علیه دولت چگونه ارزیابی می‌کنید؟

ساختار انتخاباتی ایران در ارتباط با رئیس‌جمهور باید تا حد زیادی تغییر کند. کم کم کشور در حال حرکت به سوی دو جبهه معنادار است. اگر سابقا چپ و راست بود و پس از آن اصلاح‌طلب و اصولگرا، من بر این باورم که اکنون تحولخواهان دموکرات در برابر محافظه‌کاران اقتدارگرا صف آرایی کرده‌اند. هم اکنون در مناظره انعکاس همین بی‌نظمی در میان دو جبهه را شاهد هستیم که در یک جبهه 3 کاندیدا و در جبهه مقابل 3 کاندیدای دیگر حضور دارند. برای اینکه مردم بخواهند تصمیم‌گیری کنند، بهتر بود هر 3 کاندیدا به‌طور مجزا در جبهه‌های متفاوت با یکدیگر مناظره می‌کردند و در یک رای‌گیری درون حزبی، در نهایت به یک کاندیدا می‌رسیدند و مناظره‌ها بین 2 کاندیدای برتر دو جبهه و جناح موجود سیاسی در ایران انجام می‌شد. جبهه‌بندی انتخابات 96 مثل بازی فوتبال است. از یک طرف ما شاهد دروازه‌بانانی به نام‌های میرسلیم و هاشمی‌طبا هستیم، خط هافبک و میانی را آقای اسحاق جهانگیری و قالیباف به عهده گرفته‌اند و خط حمله به عهده آقایان روحانی و رئیسی واگذار شده است. به‌گونه‌ای می‌توان گفت این نوع حرکت تا حدود زیادی می‌تواند جایگاه هر کاندیدا را نشان دهد. هافبک‌ها و خط حمله می‌توانند جابه‌جا شوند، اما دروازه‌بان‌ها باید در درون دروازه بایستند. نقشی که آقای میرسلیم و آقای هاشمی‌طبا بازی می‌کنند، همین نقش است. در مناظره دوم تمایل آقای میرسلیم به جابه‌جایی با خط هافبک و حمله را می‌توانیم ملاحظه کنیم. شخص میرسلیم تلاش کرد با تمام وجود از رئیسی حمایت کند و پاس‌های گلی را به رئیسی تقدیم کند. این در حالی بود که هجمه حاشیه‌ای میرسلیم و رئیسی در پاسخ به پرسش آقای قالیباف نیز مشاهده شد. در جبهه تحولخواهان آقای هاشمی‌طبا نقش بسیار مثمر ثمری را در مناظره دوم در جهت دروازه‌بانی به‌نمایش گذاشت.

با توجه به وعده‌های دور از انتظار و پوپولیستی که برخی کاندیداها می‌دهند، آیا اساسا این وعده‌ها قابلیت رای‌آوری دارد یا اینکه آگاهی مردم در آن سطحی است که فریب این وعده‌ها را نخورند؟

در تمام دموکراسی‌ها ما شاهد دادن وعده‌های متفاوتی از کاندیداها قبل از انتخابات و رای گرفتن و نشسته بر صندلی ریاست هستیم که پس از اتمام رای‌گیری تا حدود زیادی تعدیل شده یا به فراموشی سپرده می‌شود یا اینکه زمینه‌های تغییر و تحول در وعده و پاسخگویی در انجام وعده‌ها در میان مردم پیش می‌آید. این در میان دموکراسی‌های اثبات شده که حالت ثبوتی پیدا کرده‌اند تا حدود زیادی قابل پذیرش است و نتایج منفی ندارد، اما باید پذیرفت در مردمسالاری دینی پس از انقلاب در ایران که ‌جمهوریت مبتنی بر اسلامیت است، شاهدیم که در دو دهه گذشته نوعی اضطراب، هراس و نگرانی از دوره انتخابات در لایه‌های گوناگون جامعه به‌وجود می‌آید. از یک منظر نگرانی بابت انتخابات وجود دارد و از سوی دیگر مردم نیز به انتخابات با نگرانی می‌نگرند. چرا که از سال 84 تا کنون به‌گونه‌ای عمل شده که نوعی وعده‌سازی صورت می‌گیرد که با هیچ‌ معیار منطقی و علمی قابل توضیح نیست. این وعده سازی‌ها در جامعه‌ای صورت می‌پذیرد که شریعت و اخلاق ایرانی بر مبنای فرهنگ ملی و قوانین ناشی از این شریعت و ملیت در قانون اساسی تجلی پیدا کرده است. بنابراین دادن وعده‌های آن‌چنانی می‌تواند به گرم و سرد کردن مردم و در نهایت یک ترک خوردگی و شکستگی بینجامد و بر اساس پیش‌بینی آینده می‌تواند مخاطره‌انگیز باشد. وعده 3برابر کردن یارانه‌ها تا 6 برابر و 10 برابر کردن آنها در این انتخابات از سوی کاندیداهای فعلی و کسانی که صلاحیت آنها احراز نشد، شنیده شد. در دور دوم دولت اصلاحات هم شاهد بودیم که برخی کاندیدا‌ها چنان توقع مردم را افزایش می‌دادند که در صورت شکست بتوانند افزایش توقع در دولت دوم اصلاحات را به‌وجود بیاورند. همان توقعات فزاینده موجب روی کار آمدن محمود احمدی‌نژاد در سال 84 شد. من بر این باورم که شعارهای احمد توکلی و تزریق توقعات فزاینده از دولت دوم اصلاحات در انتخابات سال 80 زمینه ساز روی کار آمدن احمدی‌نژاد در سال 84 و مطرح شدن شعارهای پوپولیستی او شد. فرضا اگر یکی از کاندیداهای محافظه‌کار اقتدارگرا سر کار بیاید، خواهد توانست 4 تا 6‌میلیون شغل ایجاد کند؟ خواهد توانست رشد 26درصدی اقتصاد به‌وجود آورد؟ اقتصادی مانند اقتصاد چین که در مقابل اقتصاد ایالات متحده آمریکا قد علم می‌کند در بهترین وضعیت 9/9‌درصد رشد اقتصادی دارد، در حالی که دولت حسن روحانی منفی 8‌درصد رشد اقتصادی را به مثبت 8‌درصد نزدیک کرده و به واقع 16‌درصد رشد اقتصادی را نشان می‌دهد. بله این 16‌درصد روی کاغذ است، چرا که نزدیک به 8‌درصد آن از فروش نفت است و فروش نفت خام را نمی‌توانیم مبنای توسعه و پیشرفت اقتصادی بدانیم. هرچند مبنای رشد اقتصادی است. کاندیداهای ریاست‌جمهوری کشور تفاوت میان رشد، پیشرفت و توسعه را به‌خوبی نمی‌دانند و در مبانی مفهوم شناسانه بیان وعده‌های خود با مساله روبه‌رو هستند، اما آیا توده‌ها این مفهوم را می‌فهمند؟ اینکه یک کاندیدا تفاوت میان رشد، پیشرفت و توسعه را نمی‌داند بحثی است که در میان قشر تحصیلکرده وجود دارد. هنوز برخی دوستان نزدیک کاندیداها «ان.پی.تی» را «ام.پی.تی» می‌خوانند و اصلا نمی‌دانند چه فرقی میان آژانس بین‌المللی انرژی هسته‌ای با قرارداد «ان.پی.تی» وجود دارد! تاثیر وعده‌های پوپولیستی در میان مردم 30‌درصد کاهش یافته، چون در انتخابات سال 92 همه روستاییان به حسن روحانی به عنوان رئیس‌جمهور رای دادند و تنها در یک روستا یکی از رقبا بیش از او رای آورد. در انتخابات سال92 به‌رغم تمام هجمه‌هایی که به طرف کاندیدای تحولخواه داده می‌شد، باز هم مردم در تهران و شهرستان‌ها نشان دادند که نسبت به گذشته از فرهنگ سیاسی بسیار والایی برخوردار شده‌اند.

تاثیر رحلت آیت‌ا... هاشمی را در انتخابات پیش رو تا چه حد می‌دانید؟

هاشمی یک فرد نبود بلکه یک تفکر بود. می‌توانیم بگوییم او یک کنشگر بزرگ سیاسی بود و در عین حالی که یک فعال سیاسی بود، یک انسان برجسته در طراحی استراتژی‌های سیاسی محسوب می‌شد، رهبری بسیار خردورز و آینده‌نگر در بعد جبهه بندی‌های سیاسی و پیش‌بینی‌کننده بازی بازیگران مختلف و به پیروی از آن طراح بازی در جهت ورود به صحنه سیاست عملی بود. او جایگاه ویژه‌ای در چند دهه اخیر سیاست ایران داشته است. نمی‌توانیم بگوییم رحلت هاشمی تاثیری بر انتخابات ریاست‌جمهوری ایران نداشته و اکنون فقدان او خسرانی را وارد نمی‌کند. باید اذعان داشت که اگر هاشمی بود بسیاری از مسائل در شرایط کنونی می‌توانست بهتر و شایسته‌تر پیش رود. تفکر هاشمی در جریان است که باعث می‌شود اکنون شاهد به‌هم چسبندگی بالای اصلاح‌طلبان، اعتدالیون و بخش مهمی از اصولگرایان معتدل و خردورز باشیم که همگی آنها در مخرج مشترک هاشمی معنا پیدا می‌کنند. کسانی که به انقلاب علاقه دارند، ولایت پذیرند و در عین حال حفظ وضع موجود را در تصلب و انسداد و تهجر نمی‌دانند، دن‌کیشوت‌وار به مظاهر ترقی نمی‌تازند، رابین‌هودگونه تقسیم ثروت نمی‌کنند و مسیح‌گونه به خود قداست نمی‌بخشند. می‌توان گفت این افراد تحت تاثیر مکتب هاشمی قرار دارند. مکتبی که برپا‌کننده تفکر سیاسی در ایران بود که تقاضای توسعه ملی سرافرازی و بازیافت عظمت ایرانیان را در چارچوب شریعت اسلامی اصیل و اصالت اسلام ناب محمدی دنبال می‌کرد. وجود بزرگان اصلاحات و جملاتی که به زبان می‌آورند، امروز در فضای انتخابات تاثیر دارد.

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
اخبار روز
ببینید و بشنوید
آخرین عناوین